به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 اردیبهشت 88 [ 20:26]
    تاریخ عضویت
    1387-9-12
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    3,558
    سطح
    37
    Points: 3,558, Level: 37
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    سخت گیری بیش از حد در مسائل عاطفی به خاطر اعتقادات قدیمی

    من دختری 22 ساله هستم که در تمام مراحل زندگیم فقط به درس فکر می کردم و اکنون با رتبه تک رقمی در یکی از بهترین رشته های دانشگاه تهران در حال تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد هستم. در اشاره به یک بعدی بودن زندگیم همین بس که رتبه اول دوره کارشناسی شدم و حتی هم اکنون از همکلاسی هایم 2،3 سال کوچکترم.
    مدتی است که به شناخت جنس مخالف فکر می کنم و علت عمده آن را هم در تنهایی حاصل از مهاجرت از شهرم می دانم و اینکه در دوستان و نزدیکان می بینم که هر کس همراهی دارد و من کاملاً پاستوریزه و به دور از هرگونه رابطه ای، دوران نوجوانی را بی هیجان سپری کردم و جوانیم نیز به همین طریق در حال گذر است.
    اکنون که به فکر افتادم، احساس می کنم آنقدر در روابطم خشک و سخت گیر هستم که پسرها بدون اینکه سؤالی کنند، پاسخ منفی می شنوند و تلاشم برای برقراری ارتباط بی نتیجه است.
    مدتی پیش پسری که هم شهریم و6 سال از من بزرگتر بود، به من پیشنهاد آشنایی بیشتر داد. 11 سال در تهران زندگی کرده بود و با وجودی که خانواده اش با دوست دختر داشتن به شدت مخالفند، راه خودش را انتخاب کرده بود تا زندگی آینده اش بی خطرتر باشد. با او قراری گذاشتم و ضمن اینکه از قبل به او گفته بودم اهل دوستی نیستم و او نیز گفته بود که تجارب زیادی دارد، از من خواست تا نوع دوستی را برایش تعیین کنم، مثلاً هم شهری، دوست عادی، دوست پسر، برادر، ... و به من اطمینان خاطر داد که هر کدام را که انتخاب کنم، بهترینش خواهد بود و می تواند تفکیک کند و در این مورد شک نداشتم.
    من که از وضعیت فوق العاده وی در تحصیلات، موقعیت و روابط اجتماعی، درآمد و ... اطلاع داشتم، خیلی ساده انگارانه اما با بیان تردید خود پیشنهاد دوست پسر بودنش را پذیرفتم و او بلافاصله صورتش را پیش آورد تا ببوسمش که از این کار خودداری کردم و او گفت که از درسته که به خاطر مسائل پیش پا افتاده ی جنسی دوست انتخاب نمی کند، اما از من انتظاراتی دارد و اگر خودداری کنم، خود را جای دیگر ابراز می کند.
    وقتی به خانه وی رفتم، در طی مسیر به او فهماندم که از انتخابم مطمئن نیستم و در خانه اش، وقتی تخت 2 نفره اش را دیدم، حسابی شکه شدم و قلبم به تپش افتاد و به صرافت افتادم که از انتخابم پشیمانم و می توانم براش فقط یه دوست عادی باشم. او که از حالت چهره من متوجه شد، بلافاصله عذرخواهی کرد و کاملاً عادلانه رفتار کرد و بعد به من پیشنهاد داد تا حداقل به عنوان خواهرش باشم تا قداستی داشته باشد و ازمن خواست تا با توجه به شناختی که ازش داشتم، برایش دوستی پیدا کنم.
    اما هنوز دستانم را می گرفت و سعی در بوسیدنم داشت که به شدت پرهیز می کردم و او می گفت که من هیچ هوسی در این کار ندارم و تو را مثل خواهرم دوست دارم و این مسائل برای من عادی است، فقط می خواهم تو عادت کنی که در این دنیا دیگر با رسم قدیم زندگی کردن امکان دارد. هنوز بعد از چند روز که از ماجرا گذشته، تپش قلبم پایین نیامده، اصلاً اشتها و خواب ندارم و مدام به تفاوت هایی که در من و دیگران وجود داره فکر می کنم. فکر نمی کردم معنای دوست پسر داشتن حتما به روابط جنسی منتهی بشه و من که کاملاً در این مسائل خام بودم، با فردی برخورد کردم که همه وجودم پر از اضطراب شد، از اینکه نکنه من مشکلی دارم که نمی تونم احساساتم رو تخلیه کنم و اینقدر سخت و جدی هستم که مسخره ام می کرد و مرا کوچولو خطاب می کرد. با تمام جذابیتی که داشت، هیچ احساس خاصی در من به وجود نیاورد و هرکس جای من بود، به او علاقه مند می شد.
    حال بر سر این راه مانده ام:
    راه درست کدام است؟ او در همه مسائل زندگیش پیشرفت کرده بود و آرزوی خیلی از دختران، بودن با اوست. نماز و روزه اش ترک نمی شد و اهل دود و مشروب نبود، با وجودی که برای مهمانهایش که اکثراً افراد عالی مهمی بودند، شراب و سیگار در خانه نگه می داشت. برخلاف من احساسات خیلی قوی داشت و مطمئنا همسر آینده اش را راضی نگه می داشت. یک زندگی شاد و راحت، یا در چهارچوب قوانین افسرده و بدبین شدن؟ شاید برای شروع لقمه ی خیلی بزرگی برداشتم؟! آیا هر دو ما در مسیرمان افراط کردیم؟..

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 اردیبهشت 88 [ 20:26]
    تاریخ عضویت
    1387-9-12
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    3,558
    سطح
    37
    Points: 3,558, Level: 37
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سخت گیری بیش از حد در مسائل عاطفی به خاطر اعتقادات قدیمی – مانده

    خیلی متشکرم از 2 دوستی که زحمت کشیدند و وقت گذاشتند. با قرارگیری در این محیط جدید و مشاهده اطرافیانم داشتم به این نتیجه می رسیدم که خیلی عقب موندم و دنیای امروزی چیز دیگری می طلبه. هنوز هم کاملا به یقین نرسیدم که مسیر من درسته، اما حداقل متوجه شدم 2 نفر راه من را تأیید می کنند.
    زمانی که در دنیایی به سر می بریم که اکثرا قبل از ازدواج رابطه داشته اند و آن هم از بدترین نوع ممکن ( یا بهتره بگوییم تا آخرین مرحله)، چگونه می توان به یقین رسید که همسر آینده ما مثل خودمان ساده باشد و در اثر زیاد دیدن، زیاده خواه و تنوع طلب نشده باشد؟! گاهی این فکر شیطانی به ذهن آدم می رسه که پس حالا که این طوره، ما هم همرنگ جماعت شیم!
    خوشبختانه من دختر احساساتی، کم سواد و کودنی نیستم که فریب پسران سودجو رو بخورم، اما گاهی باید با مسائلی که اقتضای سن است، جنگید. همان کاری که در این مدت کردم و من بعد هم خواهم کرد، چون خلاف آن باعث بیماریم می شه!
    اگر هرم مازلو را جایی دیده باشید یا درموردش مطلبی خوانده باشید، می بینید که نیازهای بشر مانند هرمی است که سطحی ترین و ابتدایی ترین آن ها مانند نیاز به غذا، امنیت، نیازهای جنسی و ... در نازلترین مرتبه قرار گرفته و همین طور که درجات آن بالا می آید، نیازهای عالی تری را شامل می شود. نیاز به محبت دیدن و محبت کردن، زیبایی شناسی، رسیدن به کمال و ...
    آیا می شود بدون برطرف نمودن نیازهای ابتدایی، به درجات عالی و کمال رسید و این مراتب را جهش زد؟! زمانی که روحیه شاد و سرزندگی افرادی را می بینم که این گونه نیازهایشان برطرف شده، پاسخ را منفی می بینم. من به درجات علمی و ایمان خود می بالیدم، اما با دیدن لوح تقدیرهای آن پسر و سجاده و ... فهمیدم این ها هیچ تضادی با هم ندارند و حتی با آرامش یافتن درونی، انجام کارهای علمی و هنری و .. خیلی راحت تر می شه!
    نظر شما عزیزان چیه؟
    خواهش می کنم هر مطلبی هرچند کم و ساده که به ذهنتان رسید را با من درمیان بگذارید ومرا با سردرگمی رها نکنید.
    ممنون.

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 اردیبهشت 88 [ 20:26]
    تاریخ عضویت
    1387-9-12
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    3,558
    سطح
    37
    Points: 3,558, Level: 37
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سخت گیری بیش از حد در مسائل عاطفی به خاطر اعتقادات قدیمی – مانده

    خیلی خیلی خیلی ممنون از راهنمایی هاتون.
    خیلی خوشحالم که این سایت رو پیدا کردم.
    من نه فریب ظاهرش رو خوردم، نه خونه اش تو بهترین نقطه تهران، نه ماشین های مدل بالاش، نه کتاب ها و مقالاتی که داشت، نه روابط عمومی قویش، نه ایمانش به خدا، نه سلامت جسمانیش، نه موقعیت اجتماعیش و دوستهای گردن کلفتش. به نظرم این فرد فقط یک مشکل داشت و اون هم این بود که روابط جنسی قبل از ازدواج براش یک مسئله کاملا عادی بود که شاید به نظر خیلی ها این اصلا مشکل نباشه اما برای من مهم بود.
    لغتی که digitalman استفاده کرد، خیلی برام جالب بود: "قانون جذب". خیلی خوبه و حقیقت داره. من هم طبق قانون دفع (!) به این آقا فهماندم که اهلش نیستم و چه قدر جالب و خوب که دیگه ازش خبری نشد. فکر می کنم منتظر تغییر عقیده من ماند و من با کمک شما دوستان عزیز راه خودم رو پیدا کردم و دیگه سراغش رو نگرفتم. این تجربه هرچند می تونست برای من گرون تموم شه اما با توجه به تدابیری که اتخاذ کردم و همچنین خود اون طرف که شخصیت فهمیده ای بود، تجربه تلخی نشد و باعث رشد من شد. ارزش خودم رو فهمیدم و متأسفانه دیدم چه قدر، چه قدر، چه قدر زیادن افرادی که ارزش خودشون رو نمی دونن و با رضایت کامل همه وجودشون رو در اختیار دیگران قرار می دن. لااقل در مورد افراد با تحصیلات عالی در بهترین مراکز همچین فکری نمی کردم.
    در مورد صحبت های sorena_arman باید بگم که این قدر دختر بی اعتقاد زیاد شده که پسرا دیگه لازم نیست برای برطرف کردن نیازهای جنسیشون هیچ تلاشی کنن و کسی رو مجبور به این کار کنن یا به قول شما رامش کنن. دخترهایی رو می شناسم که با رضایت کامل این کار رو انجام می دن. خصوصا فردی با شرایط ایشون. پس چه دلیلی داره به دنبال افرادی باشن که نه تجربه ای داشتن و نه ...(مسائلی که مطرح کردنشون جالب نیست.)
    در مورد صحبت های pooarot باید بگم من 2 روز تمام مریض شدم، به یک نقطه خیره می ماندم و خواب و خوراک نداشتم، چرا؟ چون از صحت حرف های این آقا اطمینان داشتم. منظور من تناقض بین لوح با سجاده نبود، بلکه بین لوح و سجاده با تخت 2 نفره...! و این امکان داشت. این فرد، فرد منحصر به فردی است که فکر می کنم هنوز به خاطر محیط سالمی که در آن رشد کرده و خانواده محترمی که داره (همون طور که گفتم همشهری بودیم)، بعضی مسائل شرعی را رعایت می کنه و تکلیف خودش رو کامل مشخص نکرده. از این ناراحتم که مطمئنم تا چند سال دیگه نه به نماز و روزه اش افتخار کنه، نه به شراب نخوردن و سیگار نکشیدنش... من از این شکه شده بودم که مهمان هایش که آن ها را مهم خطاب کردم، افراد عالی مرتبه کشور هستند و سمت های مهمی دارند و باور این حقیقت تلخ انقدر برام سخت بود که به خودم شک کردم، به پاکی خودم. وقتی دیدم این پاکی برای آن ها مسخره و بی ارزش است، اعتقادات و ارزش هام زیر سؤال رفت و به این نکته فکر کردم که نکنه همه همین طورین؟؟!!!

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 اردیبهشت 88 [ 20:26]
    تاریخ عضویت
    1387-9-12
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    3,558
    سطح
    37
    Points: 3,558, Level: 37
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سخت گیری بیش از حد در مسائل عاطفی به خاطر اعتقادات قدیمی

    فقط میتونم بگم از اینکه مدتهاست قرآن نخوندم شرمنده ام، اما من همچین جسارتی نکردم که بخوام دین رو با افراد بشناسم.
    من فقط یه سرک به اون طرف ماجرا انداختم و از آنچه دیدم ناراحت شدم.
    دیگه نه دختری چون فاطمه پیدا میشه و نه پسری چون علی.
    تهران شهر کثیفیه. چند ماه بیشتر نیست اینجا مهمانم، اما پسرهای زیادی دیدم که شماره بدهند و شماره بخواهند، حتی چند مورد بدون هیچ ترس و واهمه ای و صریح پیشنهاد سکس دادند که واقعا شکه شدم.
    من دیشب در راه تهران بودم، به خاطر جسارت و دست درازی 2 پسر به دختری که در اتوبوس جلوشان نشسته بود، ساعت ها در پاسگاه معطل شدیم و نتونستم به کلاس امروزم برسم. در این چند وقت، این بار سومه که همچین حادثه ای را می بینم و این خیلی تأسف باره. برای رهایی از استرس حادثه ای که در نزدیکیم اتفاق افتاده بود، هزینه ی بیشتری کردم و تاکسی ترمینال گرفتم تا با امنیت بیشتر به محل اقامتم برسم. راننده که مرد جوان خوش تیپی بود و خودش مسئول تاکسیرانی آنجا بود، سر صحبت را باز کرد و من که از کودکی یاد گرفته ام با غریبه ها حرف نزنم، جواب نمی دادم یا کوتاه .. ناگهان خودش را معرفی کرد و دستش را به سمت عقب دراز کرد و منتظر ماند تا من هم دست بدهم. هاج و واج مانده بودم و با خود فکر کردم اینجا ایرانه؟! با لبخند پرسید قابل نمی دونید؟ سری به نشانه افسوس تکان دادم. دستش را پس زد و گفت شاید دوست پسرت گفته با کسی دست ندی؟ باز جوابی ندادم و گفت دختری به زیبایی شما حتما طرفداران زیادی داره، این طور نیست؟! و باز هم سکوت کردم و صورتم را از نگاه هرزه اش برگرداندم. خلاصه، با تهدید من ساکت شد و من با داستان های جدید، دوباره وارد این شهر بی در و پیکر شدم. هر روز هزاران حادثه این چنین در انتظار ماست و ما باید بگوییم که در کشوری اسلامی هستیم و امنیت داریم!
    از تمام دخترانی که شرایط من را دارند، خواهش می کنم فریب گرگ های خوش زبان را نخورند. اینان به محض اینکه بفهمند دختری در این ابرشهر تنهاست، هزار نقشه برایش می کشند و چه توجیه های زیبایی هم می کنند. چشم و گوشتان را باز کنید تا پشیمان نشید...

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 اردیبهشت 88 [ 20:26]
    تاریخ عضویت
    1387-9-12
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    3,558
    سطح
    37
    Points: 3,558, Level: 37
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سخت گیری بیش از حد در مسائل عاطفی به خاطر اعتقادات قدیمی

    میخوام بیشتر بدونم. راهش چیه؟ چه طور میشه ارتباط داشت و فریب نخورد؟
    رشته تحصیلی من طوریست که در آینده بیشتر با مردان باید ارتباط داشته باشم و از این بابت نگرانم.
    نمی خوام کم کم به این باور برسم که بهتره کنج عزلت بگزینم، افسرده بشم و اطمینان نکنم. زمانی پدرم گفت، اینجا همه گرگند، یا باید خورده شوی، یا باید بخوری. حال تکلیف یک فرد ساده که هیچ کدام را نمی تواند بپذیرد، چیست؟! راه همزیستی مسالمت آمیز با این همه فساد چیست؟!...
    راجع به این موارد ( آگاهی های اجتماعی و جنسی، نحوه اعتماد به جنس مخالف، خودشناسی،...) اگه کسی کتابی سراغ داره، ممنون میشم مطرح کنید.

  6. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 اردیبهشت 88 [ 20:26]
    تاریخ عضویت
    1387-9-12
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    3,558
    سطح
    37
    Points: 3,558, Level: 37
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سخت گیری بیش از حد در مسائل عاطفی به خاطر اعتقادات قدیمی

    نه، من نمی زارم کسی به مقدساتم توهین کنه، ممنون ازshad و sorena_arman. باید بیشتر روی نحوه فهامندن حد و مرزم به دیگران کار کنم.
    اما واقعا نمی دونم چرا به قول teke.yakh هرچی پسر هفت خط و زرنگه، سر راه من قرار می گیره!
    رامتین عزیز، من زیاد دیدم و خوندم، از زمانی هم که با این سایت آشنا شدم، اطلاعاتم بالاتر رفته، اما واقعا تا زمانی که در دل ماجرا نباشی، تجربه ای به دست نمیاری که کارآمد باشه. البته سعی می کنم هم ذات پنداری کنم تا تأثیر بیشتری روم بزاره و حتما لازم نباشه سرم به سنگ بخوره تا بفهمم سنگ سخته!...

    راستش رو بخواید، گاهی واقعا احتیاج به یک پشتوانه و حامی می کنم، اما هیچ وقت غرور خودم رو نمی شکنم و احتیاجم رو به جنس مخالف ابراز نمی کنم. مثلا همون مورد اول (که نگذاشتم رابطه مان در حد همان یک دیدار بیشتر بشه) ، چون می دونست من احتیاج شدید به کامپیوتر دارم و از پس خریدش برنمیام، به زور می خواست لپ تاپی رو به من هدیه بده. اما قبول نکردم، چون این یعنی وابستگی و مدیون شدن و هزار مدل توقع طرف مقابل (شاید هر دختری جای من بود از وضعیت اقتصادی خیلی خوبش سواستفاده میکرد). من افکارم آنقدر تر و تمیز است که نه خودم می تونم سر کسی کلاه بزارم، نه به ذهنم نمیرسه کسی بخواد از من سواستفاده کنه و زمانی که مدتی سپری می شه و به ماجرا فکر می کنم، معنای حرکات و حرف هاشون رو می فهمم! مسلما این ناشی از بی تجربگیه.
    این رو هم می دونم که وقتی آدم تنهاست، خیلی ها با نقشه تکیه گاه به آدم نزدیک می شن و ما هم که در یک خلا عاطفی قرار داریم، سریع دل می بندیم...

    آخه، از طرفی هم این روزا خیلی میگن کسانی که قبل از ازدواج تجربه نداشته باشن، ازدواج موفقی نخواهند داشت و شکست می خورن. نمی تونن همسر مناسبی باشن، چون شناخت درستی از جنس مخالف ندارن. شما با این موضوع موافقید؟! نمی خوام آینده ام به خطر بیفته. البته این را هم شنیدم که بهتره قبل از ازدواج رابطه جنسی برقرار بشه تا افراد بفهمن ارضا می شن یا نه، ممکنه کسی سردمزاج باشه و نتونه با فردی گرم مزاج زندگی کنه یا بالعکس و خیلی از آمار طلاق به خاطر نارضایتی جنسی هست. حتی اگه این مورد دوم حقیقت داشته باشه، مثل اینه که به من بگن برو خودت رو زنده به گور کن!

  7. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 اردیبهشت 88 [ 20:26]
    تاریخ عضویت
    1387-9-12
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    3,558
    سطح
    37
    Points: 3,558, Level: 37
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سخت گیری بیش از حد در مسائل عاطفی به خاطر اعتقادات قدیمی

    واي، دوستای گلم، چه قدر منو خوشحال کردید!!!
    الان کاملا مطمئن شدم که تنها نیستم. هنوز هم آدمایی هستن که ارزشها رو به عدم ارزش تبدیل نکرده باشن. آخه هر طرف که نگاه می کنم، چیزی رو میبینم که دوست ندارم! از بس این جمعیت سردرگم زیاد شدن و دوست دارن همه رو به درد خودشون دچار کنن. وحشتی بیشتر از شب اول قبر به سراغم اومده بود!
    امروز کتابی با عنوان "دختران خوب به آسمان می روند دختران بد به همه جا" رو دیدم و کمی از اون رو خوندم. مطالبش خیلی با عنوانش نمی خونه، اما عنوانش هم جالبه. فکر کنم جواب خیلی از سؤالای من توش نوشته شده. در مورد خودشناسی و خودباوری زنان و تله های ارتباطی و ... به دخترخانم ها پیشنهاد می کنم یه نگاه بهش یندازن. مثلا نوشته بود میل به محبوب واقع شدن و عدم اعتماد به نفس باعث میشه زنها زمان زیادی را صرف پیدا کردن یک حامی کنند و از ابراز وجود خود و شناساندن ارزشهای درونی خود بپرهیزند و این باعث سرخوردگی میشه...

  8. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 اردیبهشت 88 [ 20:26]
    تاریخ عضویت
    1387-9-12
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    3,558
    سطح
    37
    Points: 3,558, Level: 37
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سخت گیری بیش از حد در مسائل عاطفی به خاطر اعتقادات قدیمی

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامتين
    tak-bo'di عزيز واقعا نمیدونم چجوری بگم فقط این واقعیت رو بگم در مورد اینکه بعضی از مواقع نیاز به یک هم صحبت از جنس مخالف خودت رو احساس میکنی یک حس کاملا درسته چون اتفاقا من هم بعضی از مواقع چنین حسی دارم ولی برای روشن شدن مطلب می خوام خودم رو مثال بزنم که فکر نکنی کسی تو این شرایط نبوده خود من تا حالا با توجه به شرایطی که داشتم می تونستم چندین دوست دختر داشته باشم همانطور که خیلی از دوستام دارن ولی من معتقد به یک اصول و مبانی خاصی هستم که به دین هم ربطی نداره و اون وجدان انسانه من وجدانم قبول نمی کنه که با یک دختر به خاطر ارضاء نیاز عاطفیم برای یک مدت زمانی دوست بشم بعد از اون که نیازم رفع شد اون دختر رو تنها بگذارم،دختری که در این مدت آشنایی ممکنه به من وابسته شده باشه و بعد از این مسئله بخاطر من دچار یاس و ناامیدی بشه و ضربه روحی بخوره،شاید خیلیا براشون مهم نباشه ولی من نمی تونم اینرو قبول کنم،پس می خوام بگم من هم این احساس رو داشتم ولی جلوی خودم رو گرفتم و مطمئن باش هر پسري اين حالت رو داره ولي اگر بخواد قيد وجدانشو بزنه براحتي با يك دختر ارتباط بر قرار ميكنه و دختر هم ناخواسته وارد يك رابطه خيلي خطرناك ميشه كه عواقبشو نميدونه
    ممنون از این که این قدر پیگیر و با دقت جواب منو دادید..
    این خویشتن داری شما قابل تحسینه! کاش همه همین طور بودن و باشن...

  9. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 اردیبهشت 88 [ 20:26]
    تاریخ عضویت
    1387-9-12
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    3,558
    سطح
    37
    Points: 3,558, Level: 37
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سخت گیری بیش از حد در مسائل عاطفی به خاطر اعتقادات قدیمی

    اما این یه حقیقته که چه بخوایم، چه نخوایم جامعه داره به این سمت پیش میره و نمی شه جلوش رو گرفت. همین باعث میشه این اقلیت معتقد احساس خوبی از زندگی به سبک خودشون نداشته باشن. پس بهتره هدفمند و با برنامه ریزی این دوره گذار طی بشه تا مشکلات ناشی از اون کمتر بشه. داشتن رابطه به منظور شناخت بد نیست، اما با تعیین مرزها، با شناسایی معضلات و اقداماتی که در جهت پیش گیری از اون باید انجام بشه.

  10. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 اردیبهشت 88 [ 20:26]
    تاریخ عضویت
    1387-9-12
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    3,558
    سطح
    37
    Points: 3,558, Level: 37
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سخت گیری بیش از حد در مسائل عاطفی به خاطر اعتقادات قدیمی

    نقل قول نوشته اصلی توسط pooarot
    سلام بچه ها
    درسته این مشکل به جامعه خیلی مربوطه ولی به نظر من به خونواده هم برمیگرده اگه یه دختر به خونوادش مثلا برادرش به عنوان یه حامی نگاه کنه یا یه خواهر بتونه تا حدودی نیازهای احساسی برادرشو بر طرف کنه احساس نیاز به این رابطه کمتر میشه.
    تا حدودی درسته، اما جنس این نیازها کاملا متفاوته.
    دوستی داشتم که مادر، پدر و برادرش ناز همه عالم رو ازش می خریدن وهیچ گونه مشکلی هم نداشت، اما باز دنبال چیز دیگه ای بود و خب خیلی از پسرای بیچاره رو امیدوار می کرد برای برطرف کردن نیاز عاطفی خودش و همین که می دید فرد دیگه ای هست که نازش رو بخره، کهنه می شد دل آزار!
    متأسفانه بعضی برای رفع این نیازشان وجدان خود را می خوابانند. خدا کنه این جور افراد سر راه آدم قرار نگیرن


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بی اعتمادی به شوهر
    توسط sayeh_m در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 آبان 91, 11:47
  2. چه طور دوباره اعتماد کنم؟
    توسط a.a در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 آبان 91, 14:43
  3. چگونه به همسرتان اعتماد کنید
    توسط eghlima در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 31 تیر 91, 13:58
  4. بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
    توسط parse در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مهر 89, 19:16

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1402 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.