من با عشقم چیکار کنم
سلام من اسمم سمیراست 17 ساله. چند ماه پیش با یک پسری از طریق تلفن اشنا شدم و قرار گزاشتیم بعد از 2 سال که دانشگاهش تمام میشه با هم ازدواج کنیم ما فقط از طریق تلفن و نامه با هم ارتباط داریم چون من بوشهریم و اون تبریزی.بنابراین تا حالا همدیگرو ندیدیم و فقط عکس به همدیگه دادیم.حالا بعد از 6 ماه با هم بودن کم کم خانوادم با دیدن قبض تلفن به ما مشکوک شدن.من میدونم که هر دو خانواده با این ازدواج مخالفت میکنن.ما همدیگه رو دوست داریم و حاضر نیستیم از هم جدا شیم. ایشان با خانوادش موضوع رو مطرح کرد اما اونا مخالف ازدواج ایشان هستند و گفتند تا بعد از 2 سال حرف ازدواج نمیزنی.خواهش میکنم کمکم کنید که با این عشقم چیکار کنم
دردم ان نیست که سفره بی نان دارم قلبی اشفته تر از برگ پریشان دارم
دردم ان است که چرا در بی همنفسی کشت مرا درد بی کسی
علاقه مندی ها (Bookmarks)