به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 10 12345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 94
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 اردیبهشت 90 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1389-2-29
    نوشته ها
    83
    امتیاز
    2,929
    سطح
    33
    Points: 2,929, Level: 33
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    240

    تشکرشده 247 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array

    در جستجوی عشق...

    سلام
    نمیدونستم باید چه عنوانی برای موضوعم بنویسم حتما وقتی که نوشتم همه میگن خیانت به همسر من هم قبلا مثل همه شما فکر میکردم میدونم که وقتی بنویسم خربار خربار انتقاد و مارک خیانت بهم میزنید یا اگه نگید تو دلتون مخصوصا از وقتی مطلب "خیانت همسر یا خیانت به همسر :تعریف " رو خوندم . میدونم اگثر کسایی که توی این تالار فعالیت دارن انسانهای معتقد و مذهبی وخوبی هستند من هم تا قبل از ازدواج بسیار معتقد بودم نمیگم مومن ومذهبی اما همیشه نمازهام از سر شوق بود با عشق سر وقت نماز میخوندم هر چند الانم سر وقت میخونم اما نه با اون عشق و توجه قبلی .راز و نیازم با خدا عاشقانه .دعا و توسل به امامام شور و عشق خودش رو داشت اما نمی دونم چرا از وقتی ازدواج کردم که حدود 4سال است این نزدیکی با خدام روز به روز کم شد و الان یه جور عادت شدن نه عشق...
    من هم مثل همه شما همیشه به خودم میگفتم اگه زن یا شوهر حتی اگه فکرش و ذهنش هم طرف کس دیگری غیر از همسر باشه خیانت کرده حتی اگه رابطه نداشته باشن اینا برا وقتی بود که خودم گرفتارش نشده بودم .گاهی قبلا به خودم میگفتم اگه یه روز عاشق بشم چی؟اما من اینقدر قوی هستم که میتونم خودم رو کنترل کنم و کنار بکشم اما...
    چو عاشق میشدم گفتم که بردم گوهر مقصود.......ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد
    من شوهرم را دوست دارم اما هیچ وقت عاشقش نبودم.هنوز هم دوستش دارم و باید بگم از وقتی که این احساس خانمان سوز عشق در دلم افتاده روابطم با شوهرم خیلی بهتر شده و کلا اخلاق و روحیاتم بهتر شده حتی مدتی بود که میلی به سکس نداشتم اما از وقتی عاشق شدم حتی از این لحاظ هم با شوهرم خیلی بهتر شدم نه تنها روابطم را کدر نکرده بلکه بهتر شده....
    و اما موضوع من...
    من هیچ وقت از وقتی ازدواج کردم خیال چت کردن و این جور چیزا حتی برا سرگمی هم نداشتم یعنی اصلا این کار را درست نمیدونستم اما اما نمیدونم چی شد که با یه نفر به طور اتفاقی آشنا شدم و علی رقم جنگ عقل و احساسم احساساتم برنده این میدان شد البته خیلی وقت نیست که میگذره حدودو 1ماه و یک رابطه احساسی شدید نا خود آگاه بین ما بوجود اومد و البته تا کنون مدتی چت بود و الان تلفنی شده ...من تا مدتی در کلنجار با خودم بودم و پس از چرتکه انداختن بسیار تصمیم کبری خودم رو گرفتم که علی رقم همه احساساتم زندگی سالم بدون عشق رو با زندگی با عشق و عذاب وجدان ترجیح بدم اما...این جدایی که به صلاحدید هر دومون بود چند روز بیشتر دوام نداشت و خود من شخصا از تحملم خارج بود نمیدونم میتونید احساسم رو درک کنید یا نه اما احساساتم متاسفانه بر عقل و دین و مذهب غالب شد...
    کاش عاشق شوهرم بودم کاش این احساسات پر شور از جانب شوهرم بود اما شوهرم ابراز عشق را بچگانه میداند کاش به جای او شوهرم مرا درک میکرد کاش همدل و هم زبونم شوهرم بود.کاش شوهرم همش به جای انتقاد و ایراد نکات مثبتم را میدید.کاش به جای اینکه به پوشش روسری گیر میداد به احساساتم بیشتر توجه میکرد.کاش میدانست که من محتاج عشق وتوجهم...
    میدانم اینها دلیل بر توجیه برقراری یک رابطه با کس دیگری نیست اما...
    من رو از نظرات مفیدتون بی نصیب نذارید فقط لطفا فقط از بیرون به این مساله نگاه نکنید و اینقدر نگید خیانت خیانت...شاید برای هر کسی اتفاق بیفتد فقط من اینو میدونم همه یوسف پیامبر نمیشن...

  2. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: در جستجوی عشق...

    سلام m.m.a محترم و نازنین

    ضمن خوش آمد گویی .
    خوشحال هستیم که به جمع دوستان تالار همدردی پیوستی .

    نه عزیزم مطمئن باش که ما نه به تو برچسب می زنیم و نه تو را قضاوت می کنیم .

    به هر ترتیب مشکلی پیش آمده و خودت هم خوب می دانی که مشکل و مسئله است که بایدحل شود و احساس نیازی که برای رفع مشکل کردی تو را به اینجا کشانده و چه سعادتمند هستیم که ما را امین خودت دانستی و از این بابت از تو تشکر می کنیم .

    می توانی از رابطه خودت و همسرت تعریف کنی ؟
    چطور شد با هم آشنا شدید و ازدواج کردید؟
    و از خلاهای زندگی ات بگو و بگو د ر این آقا چه چیزی وجود دارد که جذب او شدی ؟و رابطه شما دو نفر تا به کجا پیش رفته ؟ بچه دارید ؟
    از این رابطه چه می خواهی ؟تصمیم داری این رابطه را ادامه بدهی و یا دوست داری با همسرت به زندگی ادامه بدهی ؟


    در پایان برایمان عشق و تعهد و مسئولیت را از نگاه خودت تعریف کن .

  3. 3 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (سه شنبه 04 خرداد 89)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 اردیبهشت 90 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1389-2-29
    نوشته ها
    83
    امتیاز
    2,929
    سطح
    33
    Points: 2,929, Level: 33
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    240

    تشکرشده 247 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: در جستجوی عشق...

    در جواب ani عزیز
    1-باید بگم که خب رابطه من با شوهرم مدتی است سرد شده البته از جانب من چون او همیشه مدلش همینجوری بود البته موضوع مشکلات من و شوهرم که کوچک ولی بسیار است و میشه گفت عدم درک متقابل که سر دراز دارد و یه مقدار از حوصله من برای نوشتنش خارجه و باید بگم که من مدت زیادی است که به این تالار میآیم و مطالبش را میخوانم و در جهت بهبود روابط خودم و شوهرم خیلی از راهکارها رو به کار بردم اما افاقه نکرد مشکلات من حاد نیست اما قطره قطره ....از حرف زدن در مورد احساساتم و نامه نوشتن و محبت کردن و حتی این سایت رو بهش معرفی کردم که بلکه تاثیر بذاره اما نشد با مرور زمان احساسات من نسبت بهش فروکش کرده و یه جورایی بی خیال شدم نسبت به مواردی که ناراحتم میکرد(بی توجهی-انتقاد کردن زیاد-مخالفت به هر کاریم-توجه و عشق بیش از حد به خانواده اش به خصوص مادرش و کمی حساب گریش و الگو قرار دادن مادرش برای من ودر کل تلاش برای تغییر دادن من و...)البته او پر از خصوصیات مثبت است که نمیشه نادیده گرفت.
    2-من و شوهرم کاملا سنتی ازدواج کردیم
    3-از خلا خب چی بگم در یک کلمه خلا عشق
    4-این اقا...نمیدونم ...چی داره؟شاید یک نخ موی شوهرم نیرزه به اون اما ...نمید.نم چی بگم
    5-بچه دارم
    6-اول بگم که من به هیچ عنوان به خاطر این اقا قصد جدایی با همسرم ندارم واو هم قصد ازدواج ندارد رابطه ما در حد دوستی است و فقط دوستی باقی خواهد ماند اگر بخواهد ادامه پیدا کند
    7-راستش هنوز نمیتونم درست برای ادامه این رابطه تصمیم بگیرم گفتم که یک بار تصمیم به پایان این رابطه گرفتم اما نتونستم تحمل کنم اون برام مثل یه همدم شده.
    و در پایان در جواب ani عزیز
    خب در وضعیت الانم برام سخته که از عشق و تعهد و مسئولیت تعریف کنم قبلا میتونستم یه مقاله هم در موردش بنویسم اما الان...

  5. کاربر روبرو از پست مفید m.m.a تشکرکرده است .

    m.m.a (چهارشنبه 21 دی 90)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 14 دی 90 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1388-7-02
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,593
    سطح
    30
    Points: 2,593, Level: 30
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    58

    تشکرشده 57 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: در جستجوی عشق...

    سلام دوست عزیز

    این روابط همیشه خانمان سوز هستند. سعی کن ازش فاصله بگیری. فکر کن اون مرد چی داره که تورا اینطور جذب می کنه سعی کن اون ویژگیها را همسرت پیدا کنی. سعی کن اون عشق را مهار کنی و به سمت همسرت و فرزند هدایت کنی. هر چی بیشتر در مورد این رابطه حرف بزنی بیشتر معتادش میشی.
    1- شماره تلت را عوض کن .
    2- به اون آقا هم بگو شماره تلش را عوض کنه.
    3- Idخودت را بند و به ایشان هم بگو ID خودش را ببنده.
    سعی تمام راههای ارتباطی با این آقا مسدود کنی و خارج از دسترس خودت قرار بده.
    موفق باشی عزیزم

  7. 6 کاربر از پست مفید nastaran58 تشکرکرده اند .

    nastaran58 (سه شنبه 04 خرداد 89)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 اردیبهشت 90 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1389-2-29
    نوشته ها
    83
    امتیاز
    2,929
    سطح
    33
    Points: 2,929, Level: 33
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    240

    تشکرشده 247 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: در جستجوی عشق...

    nastaran58 عزیز
    ممنون از راهنماییت فقط این رو میخواستم بگمکه من یه دختر کم سن و سال نیستم که دچار شور و هیجانات سنم باشم و البته این راهکارها خوبه ولی برای کسی که بخواد کنار بکشه اما او به من آرامشی رو میده که شوهرم نمیده.او باعث شده خودم رو بیشتر دوست داشته باشم و حتی زندگی با شوهرم رو.او باعث شده که انگیزه هام برای زندگیم پررنگ تر بشه.این چیزها رو هیچ وقت شوهرم بهم نداد.حتی خیلی چیز ها رم ازم گرفت.من شوهرم رو خیلی دوست داشتم اما او خود باعث کم رنگ شدنش شد.چون من رو همینجور که هستم دوست نداره فقط وقتی که به دلش راه میرم خوشحال میشه و دوستم داره.شوهرم حتی اگه جلوش گریه کنم هم دلسوزی برام نمیکنه.تا حالا نشده یک بار که تو خودم هستم و ناراحتم ازم بپرسه چته؟بدتر محلم نمیذاره.من نمی خواستم طرف کس دیگه ای برم اما پیش آمد.شاید کسی تجربه من رو داشته باشه و بهتر بتونه من رو درک کنه.من خودم میدونم که دیر یا زود باید به این رابطه دوستی خاتمه بدم چون ممکنه به جاهای باریکتری که از دستم خارجه برسه اما آیا واقعا این دوستی بد است وقتی من رو اروم و بهتر میکنه؟آیا زندگی بدون عشق لطفی دارد؟پس من با این همه احساسات در درون خفته چیکار کنم؟وقتی شوهرم ازش استقبالی نمیکند.چطور میتونم نیاز عاطفیم رو جبران کنم وقتی شوهرم به آن اهمیتی نمیدهد.جدایی راه حل است؟از نظر من نه.من هیچ وقت حاضر نیستم جدا شم.چون هم شوهرم را دوست دارم هم بچه دارم هم دلایل زیاد دیگر.پس من چه کنم؟زندگی بدون عشق و احساس را انتخاب کنم؟

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 27 دی 92 [ 02:28]
    تاریخ عضویت
    1389-2-06
    نوشته ها
    513
    امتیاز
    5,622
    سطح
    48
    Points: 5,622, Level: 48
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,129

    تشکرشده 1,123 در 399 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: در جستجوی عشق...

    نقل قول نوشته اصلی توسط m.m.a
    من شوهرم را دوست دارم اما هیچ وقت عاشقش نبودم.هنوز هم دوستش دارم و باید بگم از وقتی که این احساس خانمان سوز عشق در دلم افتاده روابطم با شوهرم خیلی بهتر شده و کلا اخلاق و روحیاتم بهتر شده حتی مدتی بود که میلی به سکس نداشتم اما از وقتی عاشق شدم حتی از این لحاظ هم با شوهرم خیلی بهتر شدم نه تنها روابطم را کدر نکرده بلکه بهتر شده....
    نقل قول نوشته اصلی توسط m.m.a
    1-باید بگم که خب رابطه من با شوهرم مدتی است سرد شده البته از جانب من چون او همیشه مدلش همینجوری بود
    سلام دوست خوبم
    من متوجه نشدم آخرش رابطه شما الان با شوهرتون بهتره یا بدتر.دوستش دارین یا نه!!!
    این مشکل شما دور از انتظار نیست.
    با این خلا عاطفی بزرگی که شوهرتون برای شما ایجاد کرده نباید میرفتین سمت جنس مخالف.چون کمترین محبتی یا حتی نگاه محبت امیزی از هر کسی از طرف جنس مخالف تو این شرایط شما(عدم دریافت محبت از همسر) خیلی شما رو جذب میکنه.حالا فرقی نمیکنه اون شخص کی باشه چه ویژگیهایی داشته باشه.این ابراز محبتشه که واستون مهمه
    اما در هر حال کاریه که شده.از الان به بعد باید سعی کنید بیشتر از این اشتباهتونو ادامه ندین.میدونم خیلی سخته.اما بیاد عقایدتون بیفتین.خدا رو شکر هنوز نماز میخونین.این رشته رو با خدای خودتون پررنگ تر کنین.ازش کمک بخواین.به عواقب ناخوشایند این رابطه فکر کنین.اگه خدایی نخواسته دیگران بفهمن همین همسر و فرزندتونم شاید از دست بدین.
    اراده تونو تقویت کنین.
    اینا نمونه ای از کارهایی بود که خودتون برای نجات خودتون باید انجام بدین.اما...

    مهمترین عاملی که میتونه کمکتون کنه اینه که توسط همسرتون این خلا عاطفی هر چه زودتر پر بشه
    دوست خوبم اگه میتونین برین مشاوره و خودتونم بیشتر از قبل سعی کنین روابططون با همسرتون از نظر عاطفی پررنگتر بشه.
    شاید اگه مشکلاتی رو که با همسرتون دارین جزئی تر بگین دوستان بتونن راهنماییتون کنن
    مطمئن باشین هیچ کمکی رو ازتون دریغ نخواهیم کرد

    در ضمن نذارین این رابطه شما با اون آقا به ملاقات حضوری بکشه ها...

  10. 2 کاربر از پست مفید lvlahtab تشکرکرده اند .

    lvlahtab (شنبه 08 خرداد 89)

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 14 دی 90 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1388-7-02
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,593
    سطح
    30
    Points: 2,593, Level: 30
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    58

    تشکرشده 57 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: در جستجوی عشق...

    عشق ربطی به سن و سال ندارد. هر کسی که عاشق شود در هر سنی هم که باشد یه سری شور و هیجانات را دارد که به دلیل ترشح هورمون هایی خاص از غدد مختلف به خصوص غده هیپوفیز است.
    من می دانم چی می گی ولی باید عاقلانه برخورد کنی الان می تونی احساست را کنترل کنی فردا شاید دیر باشد.
    بهترین کار این هست که از دسترس خودت خارجش کنی طوری که اگر ناخودآگاه هم خواستی بری به سمتش نتونی. الان در حد صحبت کردن هست فردا ممکن است به دیدار و قدم زده بکشه هر قدر پیشتر بری فراموش کردنش مشکل تر خواهد بود باور کن.
    در این که نباید به این شکل این دوستی را ادامه بدی شک نکن.
    سعی کن اعتماد به نفس خودت را تقویت کنی. به خودت برس از هر لحاظ. کم کم می تونی اون توجهی را که دوست داری از همسرت دریافت کنی.

  12. 2 کاربر از پست مفید nastaran58 تشکرکرده اند .

    nastaran58 (شنبه 01 خرداد 89)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 29 خرداد 89 [ 15:39]
    تاریخ عضویت
    1389-2-28
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    2,230
    سطح
    28
    Points: 2,230, Level: 28
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    57

    تشکرشده 57 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: در جستجوی عشق...

    سلام عزیزم بذار من این موضوع رو یه جور دیگه برات توضیح بدم چون من تجربه دارم منم مثل خودت از کم توجهی و یا شاید بهتره بگم از بی توجهی همسرم اذیت می شدم و به سمت این نوع دوستیها کشیده شدم اولش فقط چت بود بعدش تلفن و بعدش قرار اخر سر هم به راحتی بهش دست می دادم (بازم خدا رو شکر که بیشتر نرفت) برای من که به روابط محرم و نا محرم خیلی حساس بودم این فاحعه بود می دونی اخرش چی شد؟ هر وقت که سعی می کردم و با اون شخص تموم می کردم خیلی دووم میاوردم یکی دو هفته بود برای پوشاندن خلاء این یکی با یکی دیگه اشنا می شدم و این جوری بود که 4 نفر وارد زندگی من شدن شاید برات جالب باشه اگه بگم منم از همون اولش عذاب وجدان داشتم شبا خواب شب اول قبر و با عذاباش می دیدم داشتم دیووونه می شدم با همه این تفاسیر و عذاب وجداناش کارم با اون جاها کشید اما یه دفعه به خودم اومدم دیدم چقدر از همه چیز دور شدم از خودم از همسرم از بچم منم مثل تو این جوری فکر می کردم که از موقعی که با اینا اشنا شدم به همسرم کمتر گیر می دم زندگیم اروم تر شده در صورتی که این جوری نبود من داشتم خودم و گول می زدم چون در واقع من داشتم روز به روز از اونا دور تر می شدم به خودم اومدم و حس کردم این روابط عاشقانه و زیبای مجازی به این همه عذاب وجدان و اذیت شدن نمی ارزه همش باید دروغ بگی پیش شوهرت همش دلهره داشته باشی که نکنه الان زنگ بزنه نکنه همسرم بفهمه به قول یه مشاوری این روابط مثل خود زنی می مونه خلاصه یه روز از همه خواستم که من و تنها بذارن من باید با خودم کنار می اومدم و اومدم شاید باورت نشه یک هفته کار شب و روز من گریه بود چون به اون اخری خیلی دلبسته شده بودم می دونی شبیه کی بودم شبیه کسی که معتاده و باید ترک کنه درد استخونش امونم و بریده بود خیلی جنگیدم با خودم تا بالاخره تموم شد عزیز دلم تو باید اول با خودت کنار بیای اگه همه راه های ارتباطی با اون اقا رو هم ببندی طبق گفته دوستان, از یه راه دیگه یه کار دیگه می کنی ,اول با خودت کنار بیا, می دونی چجوری؟ تو با همسرت ازدواج کردی و بچه داری چه بخواهی و چه نخواهی این اقا همسرته با همه خوبیها و بدیاش باید بتونی نقاط مثبتش و پررنگ تر کنی چاره ای نداری تا کی میخوای با اون اقا و یا مردای دیگه باشی بچت که بزرگ شد می خوای چیکار کنی؟ بازم می تونی قایم کنی؟ اگه خدایی نکرده اونی که باهاش دوستی بعد از تموم شدن روابطتون یهو بد بشه و بخواد تو رو پیش همسرت لو بده چی؟ به ایناش فکر کردی که اگه دستت پیش همسرت رو بشه ایا می تونی از خودت دفاع کنی؟ فقط بدون هر روز که بگذره کار خودت سخت تر می شه من هنوز بعد از 8 ماه نتونستم خودم ببخشم چون حس می کنم یک سال از بهترین سالهای عمرم و یک سال از بهترین سالهای عمر بچه قشنگم و به پای مردایی دادم که شاید خودشون حاضر نباشن یک دقیقه از وقت زن و بچشون و به خاطر من هدر بدن حرفم طولانی شد اما خودت گفتی کسی که تجربش و داشته باشه بهتر می فهمه و درک می کنه حق با تو هست این دوستی خیلی شیرین و لذت بخشه اما نه برای من و تو و امثال ما, اگه ما از این نوع دوستیها لذت می بردیم نمی اومدیم این جاها و کمک بخوایم, این دوستیها برای اونایی خوبه که برای زندگی و همسر و بچشون ارزشی قایل نیستن م یدونم سخته اما تو باید بتونی با همسرت زندگی کنی من اون روزا کسایی مثل خواهر خوهر شوهرم دو ستام و دیگران و می دیدم که خیلی عادی نه عاشقانه با همسرشون فقط با هسرشون دارن زندگی می کنن حسرت می خوردم که چرا من این طوری شدم چرا باید جسمم کنار همسر باش اما فکر پیش کس دیگه این بدون کسی که از ته دل تور و می خواد و دوست داره حتی اگه به روی تو نیاره اون فرد همسرته با همه کم کاستیاش نه هیچ مرد عاشق پیشه و مهربونی اونا مهربونی اصلیشون مال همسر خودشونه نه تو عزیزم تا دیر نشده اول با خودت کنار بیا بعد از اون اقا و بعد از کل این کار کنار بکش و وقت گران بهات و به همسر و بچت اختصاص بده روابطت و با خدا قوی تر کن باهاش معامله کن بگو خدایا من ایم کار و ترک می کنم تو هم بهم یاد بده که بتونم همسرم و بیشتر و بیشتر عاشق خودم کنم به خودش قسم که کمکت می کنه موفق باشی خانمی

  14. 16 کاربر از پست مفید yas bano تشکرکرده اند .

    yas bano (چهارشنبه 29 اردیبهشت 89)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 اردیبهشت 90 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1389-2-29
    نوشته ها
    83
    امتیاز
    2,929
    سطح
    33
    Points: 2,929, Level: 33
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    240

    تشکرشده 247 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: در جستجوی عشق...

    ممنونم از همه دوستان که وقت میذارن و سعی در کمک به من دارن واقعا کمک بزرگی به من هستید
    فقط نمیدونم چرا احساس میکنم خیلیها که مطلبم رو میخونن سکوت کرده و سری به نشانه تاسف تکان میدهن که البته حق دارن. میدونین این که احساس کنی خدا از دستت ناراحته و نگران نگاهت میکنه از هر دردی بدتره حتی عذاب وجدان وترسه آبرو.اما خدا من رو خیلی دوست داره که این سایت رو جلو راهم قرار داده و شما رو.
    در جواب lvlahtab عزیز باید بگم خودم میدونم یه مقدار دو پهلو نوشتم اما باور کن خیلی چیزای مهم تر نوشتم که به این گیر دادی اما خب درسته من شوهرم رو دوست دارم نه به اندازه ای که قبلا دوست داشتم اما هنوز دوستش دارم براش احترام زیادی قائلم.اینکه گفتم روابطمون سرد شده که البته قبل از آشنایی من با این اقا بود چون دیگه از جنگیدن برا ی زندگیم خسته شده بودم و یه جورایی بی تفاوت و این در سکس هم خودش رو نشون داد والبته از طرف من چون قبلا خیلی گرم بودم و همین.
    و اینکه گفته بودین این خلا باید از طرف شوهرم پر بشه که صد البته درسته منتها من یه چیز رو توی این عمری که کردم فهمیدم که من و تو هیچ وقت نمیتونیم ذات و روحیات کسی رو تغییر بدیم گاهی میتونیم تاثیر گذار باشیم اما تغییر هرگز اگر اتفاق بیفته گذراست این من هستم که باید تغییر کنم تا بتونم تاثیر گذار باشم .شوهرم من رو دوست داره شک ندارم اما قدرت درک من رو نداره و نمیخواد.من که نمیتونم اون رو یه آدم پر احساس کنم او سیستمس همینجوره ولی امید به خدا.
    و در جواب nastaran58 عزیز
    باید بگم من به خودم خیلی میرسم و از لحاظ ظاهر و تحصیلات و هنر هم چیزی کم ندارم که متاسفانه به زور از دهان شوهرم کلمات تحسین . تشویق بیرون می آید و اون شوهرم است که به خودش نمیرسد و من از این موضوع هم ناراحتم و گاهی اوقات زورم بهش نمیرسه.
    yas bano دوست عزیز ممنون از اینکه وقت گذاشتی و صادقانه از تجربه ات برام گفتی نمیدونی که چقدر نوشته ات برام مفید بود
    خب من خودم میدونستم که دیر یا زود باید این دوستی رو خاتمه بدم و فکر میکنم امروز و فردا کردن درست نیست منتها من یه امتحانی دارم که برام خیلی مهمه و فعلا نمی خوام ذهنم آشفته بشه می خوام بذارم بعد از اون تمومش کنم برا همیشه.
    دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد
    شما اعضای تالار فرشته های نجات هستید
    دوستتون دارم

  16. کاربر روبرو از پست مفید m.m.a تشکرکرده است .

    m.m.a (پنجشنبه 30 اردیبهشت 89)

  17. #10
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: در جستجوی عشق...

    نقل قول نوشته اصلی توسط m.m.a

    فقط نمیدونم چرا احساس میکنم خیلیها که مطلبم رو میخونن سکوت کرده و سری به نشانه تاسف تکان میدهن ...

    'm.m.a'عزیز

    این احساس شماست و دلیل ندارد که درست باشد .

    من شخصآ سکوت کرده ام و هر پست شما و دوستان را چندین بار و با دقت می خوانم تا اطلاعات بهتری از مشکلات داشته باشم و دقیقا بتوانم به عمق مسئله وارد شوم و شما را بهتر درک کنم و....

    سایر دوستان هم مطمئن باشید دلائل خود را دارند .

    کسی شما را قضاوت نمی کند و همانطور که می دانید شما اولین نفر نیستید و آخرین نفر هم نیستید که با این مسئله رو به رو شده است پس نوع نگاه خودتان را نسبت به خودتان محترمانه حفظ کنید .

    انشالله که با همفکری با دوستان یک راهی برای برون رفت از این مشکلات بعد از به پایان رسیدن تاریخ امتحان پیدا خواهیم کرد .

    در نگاه من شما بسیار محترم و توانا هستید و می توانید از تمام اختیارات خود مسئولانه بهره مند شوید و در نهایت تصمیم درستی برای زندگی تان بگیرد و آن را به اجرا در آورید .

  18. 4 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (پنجشنبه 30 اردیبهشت 89)


 
صفحه 1 از 10 12345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. در جستجوی آرامش..!
    توسط kambiz619 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 25 آذر 92, 23:48
  2. کار کردن با استادم و حسادت و ایجاد مشکل دانشجوی قبلی ایشون
    توسط لیلای ساروان در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 16 شهریور 91, 12:12
  3. در جستجوی بهترین راه!
    توسط smartiz در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 28 فروردین 90, 00:24
  4. در جستجوی محبت
    توسط baran.68 در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 28 آبان 88, 15:08
  5. در جستجوی اعتماد به نفس بيشتر !
    توسط erfan25 در انجمن اعتماد به نفس
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 29 دی 87, 10:24

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.