به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 فروردین 90 [ 10:39]
    تاریخ عضویت
    1389-2-12
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    2,145
    سطح
    27
    Points: 2,145, Level: 27
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    * همکلاسیم مریم.نگاه.عشق.سکوت. ...

    قضیه از هفته های اول دانشگاه شروع شد،از وقتی که دیدمش.
    به خاطر رابطه ناموفقی که قبلا داشتم دیدگاه بدی نسبت به جنس مخالف و عشق و ازدواج داشتم به خاطر همین اولین باری که کلاس کنار هم نشسته بودیم حسی ما بین نفرت و عشق وجودم رو فراگرفت!
    به خودم هشدار دادم که این دختر پتانسیل تباهی زندگیم رو داره و باید ازش دوری کنم.
    اما رفته رفته مشکل حادتر شد.یواش یواش حسم بزرگتر شد و بدتر از همه بعد کمی شناخت متوجه شدم که این خانوم از لحاظ شخصیتی مشابه دختر رابطه قبلیمه.
    منی که تازه از یه بحران خلاص شده بودم مجبور بودم چهار سال هم ایشون رو تحمل کنم.رفتارش برام آزار دهنده بود.
    جز دخترایی بود که اگه جزوه ای لازم داشت یا سوالی داشت اول از همه می اومد سراغ پسرا.بویی از سنگینی و غرور نبرده بود و رفتار بچگانه ای داشت،با شوخی های سر کلاس و نخود هر آش شدن هاش خودش رو به همه نزدیک میکرد.
    اینم بگم من آدمی ام که سعی میکنم روابطم رو کنترل کنم.واقعیتش اینه که از دوستی(هر نوعش چه معمولی و چه عاشقانه)با جنس مخالف خوشم نمی آد(شاید به خاطر تجربه تلخم باشه یا شاید تربیت خونوادگیم)حس میکنم این چیزا گناه به حساب می آن(آخه دین مگه اینو نمیگه؟).لطفا فکر نکین که من آدم مذهبی هستم،گاهی نماز میخونم ولی واقعا دراون حد نیستم. به خاطر همین از اول دانشگاه با کسی کاری نداشتم از جمله دخترا.سعی میکردم به درسم برسم و انسان باشم.حتی یادمه یه بار وقتی که از پله های دانشکده بالا می اومدم دخترا که تو راهرو بودن گفتن آقای با شخصیت اومد :دی!
    اول فکر میکردم آدم امل و احمقی ام که وقتی پسری سر امتحان با مریم تقلب میکنه یا هی می خواد خودش رو به اون نزدیک کنه،فکر میکنم که اون به مریم علاقمند شده!ولی الان که یواش یواش آمار پیشنهادای رد شده توسط این خانوم رو میبینم،میفهمم که همون آقایون جز این لیستن.
    درسته غیرتی میشدم ولی بیشتر ازین پسرا رفتار این خانوم برام آزار دهنده بود که برا خودش حدی تعیین نمیکرد و هرکسی رو میذاشت به اون نزدیک شه!
    لطفا از متنم برداشت بدی نسبت این خانوم پیدا نکنین!این دختر آنقدر اجتماعی،دوست داشتنی و باهوش و زیباست که شما در نگاه اول ایشون رو تحسین میکنین.تنها مشکلش اینه که رفتارش پخته نیست،و چیزی که برام آزاردهندس نوع رفتارش با پسراست که موجب بی اعتمادی من نسبت به ایشون شده(نه اینکه نوع رابطه اش بد باشه نه!ولی 60% پسرایی که دوربرشن تو مود لاو و ازدواج و اینا هستن و حتما این رو خودش هم میدونه ولی نمیدونم چرا باشون میگه میخنده و چراغ قرمزی در کار نیست تا وقتی که پسر پیشنهاد بده و اون رد کنه.)
    نمیدونین تا موقعی که این پسرا بهش پیشنهاد بدن و اون رد کنه چقد خون دل خوردم.نمیدونین چه حس بدی داره که تو راهرو پسری بهش بگه یه لحظه کارتون دارم و بعد جلوی چشمت بهش ابراز علاقه کنه و پیشنهاد بده و یا تیچر اسیستنت فلان درس بیاد هی سر کلاس ما به خاطر این خانوم !یا بچه های رشته های دیگه تو جمع حرف نامربوطی در مورد اون بزنن و دلیلش همین رفتار بچه گانه اونه!
    اوایل که مسحور ایشون شدم ناخواسته بهش نگاه میکردم و اونم فهمیده بود، رو چهره اش لبخند بود . حس خوبی پیدا کردم فکر کردم که اونم.. ولی بعد مدتی با نگاه سردش مواجه شدم.منم مخفی کردم حتی نگاهم رو.موقعی که از کنارم رد میشد زمین رو نگاه میکردم و هرگز تو کلاس نزدیکیای اون نمیشستم.ولی آتش عشقم سر جاش بود..آخرای ترم یک مخصوصا امتحانات وقتی نگاهمون به هم گره میخورد حس میکردم که ازم میپرسه "هدفم ازین نگاها چیه"نگاه خاصی بود..ترم دو همه چی تموم شد حتی نگاه ها ومن دپرس تر از قبل شدم.بهش نگفتم دوسش دارم چون از طرفی عاشقش بودم و از طرفی رفتارش عذابم میداد و با هم فرق داشتیم ثانیا میترسیدم مثل رابطه قبلم جواب رد بشنوم ثالثا فکر میکردم پسرای سال بالایی یا پولدار یا گودلوکینگ میتونن اونو خوشحال و خوشبختر کنن تا من!.یکی از هم کلاسیام x تحت نام آبجی داداشی هم خودش رو به اون نزدیک کرد(اواخر ترم یک)با شناختی که من از مریم داشتم اون اهل دوستی نبود پس حتما اون به x علاقه داشت که خواهر برادری رو قبول کرده بود و این رو به حساب پیشنهاد آشنایی گذاشته بود.البته xهمیشه میگه اون با مریم فقط خواهر برادرن!
    حالا دیگه اواخر ترم دو شده.مریم به همه جواب رد داده و دوست عزیزم x چون معافیت تحصیلیشو نفرستادن قراره سربازی بره.وسوسه میشم برم جلو بفهمونم دوسش دارم.
    ولی وقتی امروز دیدم که خاطر خواهای جدید پیدا شده ..فهمیدم که این داستان داره دوباره تکرار میشه
    این نفرت و عشق آزارم میده.از طرفی ما خیلی ام شبیه هم نیستیم اون برونگراس من درون گرا و ...
    در وضع فعلی حس میکنم الان دیدگاه خوبی به من پیدا کرده و من شانس بالایی دارم(در حد نانو البته!!:دی)ولی وقتی به مشکلم باهاش فکر میکنم پشیمون میشم.آخه خیلی آزارم میده.از طرفی از جواب ردم میترسم.
    (.من فقط دو هفته فرصت دارم تا آخر ترم،آخه اون برمیگرده شهرشون)
    به نظرتون چه کار کنم

  2. کاربر روبرو از پست مفید baronn تشکرکرده است .

    baronn (پنجشنبه 20 خرداد 89)

  3. #2
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,130
    سطح
    100
    Points: 287,130, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,080 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: همکلاسیم مریم.نگاه.عشق.سکوت. ...

    سلام به تالار همدردی خوش اومدی



    فراموشش کن.



    عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشه! تو هم سعی نکن دوباره گزیده بشی

    مدتی بی انرژی و غمگین میشی.

    بعد که سر حال اومدی بیا یه کمی آگاهی و مهارتهایت را در مورد زندگی و ازدواج بالا ببر. اساسا باید شیوه هایت را ارتقاء بدهی فکر کنم از وقتش داره می گذره! چند سالتون هست.


    آنوقت متوجه می شوی، فراموش کردن ایشون، مهمترین کاری بود که در این مرحله زندگی انجام دادی.

  4. 6 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (پنجشنبه 16 اردیبهشت 89)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 13 بهمن 91 [ 23:57]
    تاریخ عضویت
    1387-2-21
    نوشته ها
    582
    امتیاز
    6,583
    سطح
    53
    Points: 6,583, Level: 53
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    564

    تشکرشده 574 در 212 پست

    Rep Power
    74
    Array

    RE: همکلاسیم مریم.نگاه.عشق.سکوت. ...

    سلام !
    بعد از جواب سريع و سريح مدير فكر نمي كنم حرفي باقي مونده باشه ولي من مي خواهم يه چيزي رو به خود اين آقا بگم :شمائي كه ادعا ميكنيد توي يه عشقي !(كلمه اسوني نيست )شكست خورديد و اونقدر درونگرائيد كه كسي نمي تونه سر از احساسي كه تو قلبتون داريد در بياره و اگرم برفرض در بياره تا شما نخوايد هيچ چيزي رو نمي تونه اثبات كنه و اين حس در حد يه نگاه و احساس قلبي باقي ميمونه و از طرفي تو ترمهاي اوليد و خودتون ميگيد رفتاراي ناپخته اين خانم هم منجر به ارتباط دوستي نيست از باطن ساده و ... سرچشمه ميگيره چرا و چطوري توقع داريد اون خودشو با يه احساس پر از ترس و ناهماهنگي وقف بده و اوني بشه كه شما ميخواهيد!اين خانم نه هر كس ديگه اي !
    برادر من :اول خودتون با خودتون كنار بيايد و بگذاريد معياراي درستي يه رابطه و اونقدر شهامت و اعتماد به نفس در خودتون شكل بگيره كه اگر از چيزي در وجود خودتون مطمئن بشيد و يه روزي خدا بخواد ويه طرف خوبي گيرتون اومد لااقل بتونيد احساستونو باهاش در ميون بگذاريد.غرور و خودپرستي بيش از حد شما حتي مانع از اين ميشه كه با همه امتيازات منفي كه به اون خانم ميديد جواب احتمالي منفي اون شمارو آشفته نكنه! از حالا براي شما !شما! احساس ترس و شكست ايجاد ميكنه .اگر كسي به شخصيت و حقوق خودش مطمئن باشه اينهمه ترس جائي نداره!
    اميدوارم تو مراحل بعدي زندگيتون موفق باشيد

  6. کاربر روبرو از پست مفید niloofar 25 تشکرکرده است .

    niloofar 25 (جمعه 17 اردیبهشت 89)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 فروردین 90 [ 10:39]
    تاریخ عضویت
    1389-2-12
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    2,145
    سطح
    27
    Points: 2,145, Level: 27
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: همکلاسیم مریم.نگاه.عشق.سکوت. ...

    مدیر همدردی
    من هم بخاطر همین دوبار گزیده نشدن یه سال هست که دارم با خودم کلنجار میرم تا از قیدش بگذرم!فقط موندم چرا این یه مدتی که شما میگین بی انرژی و غمگین میشم این اندازه طولانی شده!
    شاید به این دقت نکردین که من هر روز ایشون رو میبینم و باهاشون ارتباط دارم.و فراموشی تو این شرایط واقعا سخته.
    من 19 سالمه.و چند سالی هست که سعی میکنم مهارت هامو رشد بدم.و در کل مشکلی ندارم ولی در این یک مورد خاص اعتراف میکنم رفتارم واقعا بچه گانس و غیرمنطقی.
    میدونم ایشون کیس مناسبی نیست ولی مشکلم همونطور که عرض کردم تضاد منطق و احساسمه!

    خانوم نیلوفر
    برخلاف لحن تندی که دارید حس میکنم که شرایط منو خوب متوجه شدین.
    ولی خانوم نیلوفر من اگر فکر میکردم که یک دختر 19 ساله(که شخصیتش تا به حال حتما شکل گرفته)قادره در صورت دو طرفه بودن این احساس خودش رو با شرایط من وفق بده وخودش رو تغییر بده،حتما تا به حال ایشون رو از احساسم مطلع کرده بودم و این همه ترس و آشفتگی نداشتم!
    با توجه با رابطه قبلیم تغییر(کامل شخصیتی) برای هر انسان بالغی غیرممکنه(هر چند که اطلاق کلمه عشق به اون رابطه مزحک درست نیست!ولی تجربه حاصله میگه تغییر دراین سن غیرممکنه!)
    هر کسی معیار هایی داره!و اگه من شهامت و اعتماد به نفس بیان احساسم رو ندارم و از طرفی نگران جواب منفی ام،همه اش بیانگر یه چیزه(((ما شبیه هم نیستیم)))و وقتی اشتراکی نباشه(هرچند در یه مورد خاص) طبیعیه ایشون بنده رو رد کنن.یا این رابطه در آینده عاقبتش چندان جالب نباشه.
    اگه شما میگین اون تغییر پذیره،من همین شنبه میرم همه چیو بهشون میگم!
    از لحن تندتون خیلی ناراحت شدم.

  8. #5
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,130
    سطح
    100
    Points: 287,130, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,080 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: همکلاسیم مریم.نگاه.عشق.سکوت. ...

    با سلام
    وقتی یک موضوع در ذهن ما می آید. مثل همین «علاقه مندی به یک دختر»، نمی تواند بدون آبیاری زنده بماند یا رشد کند. و زود از بین می رود. مگر اینکه مرتب از آن مواظب کنیم و آبیاریش کنیم.

    پس شما باید از آبیاری آن دست بکشید.

    چگونه می توان از آبیاری یک موضوع آزارنده در ذهنمان دست بکشیم؟
    با عدم خیالبافی، با عدم افکار وسواس گونه و مکرر در مورد آن موضوع ، با عدم تخصیص وقت به آن.
    پس فقط دیدن یک فرد این وابستگی ها و داغون شدن ها را به وجود نمی آورد، روزانه غیر از شما دهها نفر دیگر هم ایشون را می بینند که داغون نمیشوند. پس شما در ذهن خود اشتغال زیادی به او دارید و او را رشد می دهید و با او قال و مقالی دارید.

    پس برای فراموش کردن باید دست از تخیلات، افکار، و هر آنچه ذهن شما را درگیر نگه می دارد دست بکشید.

    و این اول نیاز دارد به خواستن واقعی شما.
    و در فاز بعد نیاز دارد گستره علاقمندیهای خود را تعریف کنید! شما که در همه هستی فقط و صرفا یک علاقمندی ندارید.
    شروع کن به لیست کردن.
    هر فردی که از نظر هوشی در حد متوسط و یا بالاتر باشد به سادگی می تواند دهها و صدها علاقمندی لیست کند.
    بعد هم آنها را در برنامه هایت جاری کن.

    همچنین لیست از توانایی ها و کارها را برایت خودت فهرست کن و با تخصیص وقتت به آنها زمان را در کنترل خودت بگیر.

    خواهش می کنم برای ترک اعتیاد خود (اعتیاد لذت طلبانه به یک جنس مخالف)، بهانه ها نیاور که در اینجا هیچ مشاوری عذرت را نمی پذیرد.

    خوب مطالبم را مطالعه کن. و از دادن جواب فوری پرهیز کن. یکی از تمرین ها صبوری هست. صبوری در مورد همه چیز
    حالا با تمرین در برابر وسوسه جواب دادن به من شروع کن.



    ========================
    پاورقی:
    مسائلی از این دست مکررا در تالار توسط افراد مختلف مطرح شده هست و پاسخش مشخص هست.(و ما مجبور به تکرار هستیم.) اگرچه اقدام برای انجام این پاسخها واقعا پرزحمت هست. خدا صبرتون بده. گرچه جوابهای من بویی از همدردی و همدلی نبرده است، ولی باور کنید کاملا شما را درک می کنم. خدا قسمت هیچ کس نکنه!، از ترک اعتیاد مشکل تره! (فکر بد نکنید این انگ ها به ما نمی چسبه )

  9. 7 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (جمعه 17 اردیبهشت 89)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 13 بهمن 91 [ 23:57]
    تاریخ عضویت
    1387-2-21
    نوشته ها
    582
    امتیاز
    6,583
    سطح
    53
    Points: 6,583, Level: 53
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    564

    تشکرشده 574 در 212 پست

    Rep Power
    74
    Array

    RE: همکلاسیم مریم.نگاه.عشق.سکوت. ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط baronn
    مدیر همدردی
    من هم بخاطر همین دوبار گزیده نشدن یه سال هست که دارم با خودم کلنجار میرم تا از قیدش بگذرم!فقط موندم چرا این یه مدتی که شما میگین بی انرژی و غمگین میشم این اندازه طولانی شده!
    شاید به این دقت نکردین که من هر روز ایشون رو میبینم و باهاشون ارتباط دارم.و فراموشی تو این شرایط واقعا سخته.
    من 19 سالمه.و چند سالی هست که سعی میکنم مهارت هامو رشد بدم.و در کل مشکلی ندارم ولی در این یک مورد خاص اعتراف میکنم رفتارم واقعا بچه گانس و غیرمنطقی.
    میدونم ایشون کیس مناسبی نیست ولی مشکلم همونطور که عرض کردم تضاد منطق و احساسمه!

    خانوم نیلوفر
    برخلاف لحن تندی که دارید حس میکنم که شرایط منو خوب متوجه شدین.
    ولی خانوم نیلوفر من اگر فکر میکردم که یک دختر 19 ساله(که شخصیتش تا به حال حتما شکل گرفته)قادره در صورت دو طرفه بودن این احساس خودش رو با شرایط من وفق بده وخودش رو تغییر بده،حتما تا به حال ایشون رو از احساسم مطلع کرده بودم و این همه ترس و آشفتگی نداشتم!
    با توجه با رابطه قبلیم تغییر(کامل شخصیتی) برای هر انسان بالغی غیرممکنه(هر چند که اطلاق کلمه عشق به اون رابطه مزحک درست نیست!ولی تجربه حاصله میگه تغییر دراین سن غیرممکنه!)
    هر کسی معیار هایی داره!و اگه من شهامت و اعتماد به نفس بیان احساسم رو ندارم و از طرفی نگران جواب منفی ام،همه اش بیانگر یه چیزه(((ما شبیه هم نیستیم)))و وقتی اشتراکی نباشه(هرچند در یه مورد خاص) طبیعیه ایشون بنده رو رد کنن.یا این رابطه در آینده عاقبتش چندان جالب نباشه.
    اگه شما میگین اون تغییر پذیره،من همین شنبه میرم همه چیو بهشون میگم!
    از لحن تندتون خیلی ناراحت شدم.
    سلام!
    جناب آقاي ...نمي دونم.خوب شد لحن تند من شما رو به حرف آورد .صراحت منو باور كنيد حتي اگه ناراحت بشيد.من منظورم از تغيير در خود شما بود نه در اون شخص بخصوص
    اون همكلاسيتونم اينقدر سن بالائي نداره(درست مثل خود شما)كه اينقدر نا اميدانه دارين راجع به عدم تغييرش صحبت ميكنيد .هر چند ماآدمها اول نياز به وقف دادن خودمون با واقعيات درست اطرافمون داريم بعد تشخيص خوب وبد بقيهمن هم مثل جناب مدير به شما توصيه ميكنم به بررسي علاقه منديهاتون بپردازيد و اول رو مهارتهاي شخصي خودتون كار كنيد .رابطه قبليتون نمي دونم از چه سني شروع شده و چطوري بوده(با اين سن كم)ولي مشخصه با اينكه نمي خوايد رابطه داشته باشيد بازهم بي تفاوت نمي تونيد بمانيد.منو از لحن تندم ببخشيد ولي اينو بهتون ميگم شما از الان تا سال آخر دانشگاه يا تا آخراي ادامه تحصيلتون فرصت براي تغيير و دگرگوني داريد و همينطور انتخاب كيسهاي مناسبي كه با مرور زمان خودتون هم متوجه اين تغييرات ميشيد .اونوقت به حرف من ميرسيد و ميخنديد و ميگيد اول راه بودم و چه قدر متفاوت تر ناپخته تر از امروز و لي ... همونطوري كه گفتم روي غرور و خودشناسيتون بيشتر كار كار كنيد .اينا ممكنه در آينده يا هر زمان آفت جدي براي طولاني شدن رسيدن شما به اهدافتون باشه
    :براتون آرزوي موفقيت ميكنم
    در ضمن به دليل كثرت پستهاي جناب راهگشا دقيقا اسم مطلبشون يادم نيست ولي اگه از ايشون كمك بگيريد از تجربياتشون خيلي مي تونيد استفاده كنيد.ايشون هم تجربه و هم تخصص كافي براي جوابگوئي به شما دارند!

  11. 2 کاربر از پست مفید niloofar 25 تشکرکرده اند .

    niloofar 25 (جمعه 17 اردیبهشت 89)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 27 دی 92 [ 02:28]
    تاریخ عضویت
    1389-2-06
    نوشته ها
    513
    امتیاز
    5,622
    سطح
    48
    Points: 5,622, Level: 48
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,129

    تشکرشده 1,123 در 399 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: همکلاسیم مریم.نگاه.عشق.سکوت. ...

    سلام برادر گرامی
    خواهشا با توجه به رهنمودهای مدیر محترم.اون خانم رو فراموش کنین.یعنی علاقه تونو کمتر کنین
    اولا در سنی هستین که مخصوصا برای آقایون بیشتر عشقها زودگذره
    دوما شما تقریبا تازه وارد جو دانشگاه شدین وبه همه با دید ساده خودتون نگاه میکنین
    بخدا من الان که دارم فارق التحصیل میشم تازه موفق شدم بعضی همکلاسیهامو اونم فقط تا حدی بشناسم
    تازه شما بیشتر رفتارهای نه چندان مناسب اون خانومو به عینه میبینید.پس بیشتر از این سادگی نکنین
    سوما فکر نمیکنین این شباهت مریم خانم به دوست دختر قبلیتونه که شما رو جذب میکنه؟
    برادر گرامی راهی که میخوای بری پایانش بدتر از تجربه قبلی میتونه باشه

    از این (به ظاهر) عشق حذر کن

  13. 3 کاربر از پست مفید lvlahtab تشکرکرده اند .

    lvlahtab (جمعه 17 اردیبهشت 89)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 تیر 91 [ 13:06]
    تاریخ عضویت
    1388-12-05
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    2,973
    سطح
    33
    Points: 2,973, Level: 33
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    176

    تشکرشده 167 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: همکلاسیم مریم.نگاه.عشق.سکوت. ...

    سلام

    ورودت به تالار همدردی رو خوشامد میگم
    برادر خوبم شما نباید از پاسخ یا لحن تند "niloofar 25" ناراحت باشی ، توی تالار همدردی همه ی پاسخ ها ، یه جور کمک محسوب میشن و کمک منشأی دلسوزانه داره ؛ من اینو توی همین مدت تقریباً کم آشنایی با تالار به خوبی احساس کردم که اینجا همه وقت میذارن ، تاپیکت رو می خونن ، فکر میکنن ، دل میسوزونن و زحمت نوشتن رو هم میکشن ، میدونم که اینارو بهتر از من میدونی

    به خوبی شرایطت رو درک میکنم ؛ آخه یکی از دوستای صمیمی ام دقیقاً همین حالت رو داشت ؛ مدیر همدردی بدون هیچ سوال و حرف اضافه گفت : "فراموشش کن" من هم همین رو میگم
    این جور که از نوشته هات آشکاره خودت به خوبی معتقدی که به همدیگه نمیخورین ، تشابهات کمی دارین ، رفتار ایشون (صرفنظر از هر منشأی) شما رو آزار میده ، ایشون شبیه دوست قبلی شما هستند که شما ازشون دل خوشی ندارین / میتونم بپرسم چه چیزی باعث مجذوب شدن شما شده؟
    حتماً قضیه ی نیمه ی خالی و پر لیوان رو میدونین ، که میگن نیمه ی پر لیوان رو ببین و . . .
    من در بسیاری از موارد با این قضیه کاملاً مخالفم چون به گفته ی یکی از بزرگان در این باره معتقدم که :
    " تنها کسانی نیمه ی پر لیوان را می بینند که توانایی لازم برای پر کردن نیمه ی خالی را ندارند "
    پیشنهاد من در این مورد و در بسیاری از موارد خاص اینه که دقیقاً بشینی و زُل بزنی به نیمه ی خالی ِ لیوان!!!!
    من طبیعتاً چیز زیادی بیش از اون چه که خودت توضیح دادی نمیدونم اما طبق توضیحات خودت بخش زیادی از لیوان رو نیمه ی خالی به خودش اختصاص داده چرا که تفاوت عمیق رفتارها و سلیقه شما دو نفر ، شما رو آزار میده و این یک نشانه است.

    حتماً میخوای که بدونی قضیه ی دوستم به کجا رسید؟ دقیقاً خود ایشون کم کم به این نتیجه رسیده بود که بایستی فراموش کنه! اما تعلل میکرد نمیدونم چرا؟ شاید به قول شما "میدونم ایشون کیس مناسبی نیست ولی مشکلم همونطور که عرض کردم تضاد منطق و احساسمه!" به هر حال این خانم هم از افراد زیادی پیشنهاد دریافت میکرد و منطق هم میگفت به زودی جواب منفی دادن ها تموم میشه ؛ دوست من هم که با تعللش نتونسته بود زودتر از جواب مثبت دادنِ اون خانم ، ایشون رو فراموش کنه ، کلی ضربه خورد از این قضیه.
    اصلاً دوست ندارم که تو هم خدای نکرده ضربه بخوری
    دوست خوبم فکر کن ، به حرف های مدیر همدردی ، به حرف همه ی دوستان ؛ من نمیگم حتماً احساسی رفتار کرده ای بلکه میگم احساسی رفتار نکن

    از صمیم قلب برات آرزوی موفقیت دارم

  15. 2 کاربر از پست مفید خیلی تنها تشکرکرده اند .

    خیلی تنها (پنجشنبه 20 خرداد 89)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 08 بهمن 00, 23:20
  2. پاسخ ها: 61
    آخرين نوشته: جمعه 17 اردیبهشت 95, 22:06
  3. ماموریت این دو فرشته چه بود .... ؟؟؟؟؟؟ هاروت و ماروت
    توسط parsa1400 در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 فروردین 94, 06:46
  4. در خواستگاری چی بپرسیم؟ چی نپرسیم؟
    توسط samir65 در انجمن ارتباط دختر و پسر(عشق)
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 28 تیر 93, 23:25
  5. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: جمعه 13 مرداد 91, 19:56

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.