به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: سايه ها

  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 اسفند 02 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    796
    امتیاز
    23,402
    سطح
    94
    Points: 23,402, Level: 94
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 948
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,041

    تشکرشده 2,229 در 569 پست

    Rep Power
    0
    Array

    سايه ها



    تا به حال به سایه ها دقت کرده اید؟؟؟ایا با سایه خود رفیق و دوست هستی؟ ایا از دیدن سایه ات احساس خوبی داری؟؟ سایه ها نشان میدهند که چیزی هست که تو نشانه ان هستی اما خودش نیستی. در واقع سایه خود حقیقت نیست نشانی حقیقتی است که وجود دارد. اگر به سایه ها خوب توجه کنی میفهمی که حرفهای زیادی برای گفتن دارند. سایه ها همیشه تاریکند
    اما همیشه به یک حقیقت روشن هدایت میشوند. هیچ فکر کرده ای که چند نوع سایه میتواند بر ای تو وجود داشته باشد؟؟؟ هیچ میدانی که تو دو سایه داری؟؟؟ یکی همین سایه ات است که جسمت را نشان میدهد. و دیگری سایه روحت است که با رفتارت جان میگیرد و پر رنگ میشود. در حقیقت تاثیر رفتارت روی هر موجودی سایه دوم تو است.
    اگر شاد باشی سایه رفتار تو یعنی لبخند/ رویی گشاده/ نگاهی پر مهرو نوازش/ اگر غمگین باشی سایه رفتار تو میشود اخم/ نگاهی سرد و چهره ای عبوس.... اگر رفتارت خشن و پرخاشگرانه باشد سایه روحت زخمی و مجروح است و اگر رفتارت همراه با مهر و محبت باشد سایه روح تو ارام و خوشحال است.وقتی با ادمهای مختلفی که با انها در ارتباطی دقت کنی میتوانی سایه روح خود را در چشمهایشان ببینی. دقت کن ببین چه احساسی را از تو میگیرند؟ و چه احساسی را به تو منتقل میکنند؟؟ اگر ترسو هستی یا کمرو و خجالتی اگر خوشحال و شاد هستی اگر زودخشم هستی و پرخاشگر اگر کند هستی و بی حوصله اگر حسود هستی و تنگ نظر ....همه این حالتها سایه های روح تو هستند که به تو پیامی میفرستند که چیزی در ان سو هست و به حقیقتی اشاره میکنند که تو باید به دنبال ان بگردی و بفهمی که این سایه شکل چه چیزی است؟؟؟
    کمی به اطرافت نگاه کن ...سایه های زیبایی را خواهی دید. سایه بی قرار درختها... سایه مشتاق ادمها...سایه عجول ماشینها... سایه بی تحرک چراغ راهنما... سایه بیخیال ماهی ها در تنگ بلور... سایه طعم زردآلو....سایه عطر هلو... سایه رنگ توت فرنگی در یک بشقاب بلور... سایه دلهره یک گنجشگ از ترس گربه... سایه هوس بستنی در یک کافی شاپ شیک ... سایه اواز جیرجیرکها در شبهای مهتابی... سایه نوشتن برای تو... سایه ها همیشه زنده هستند. شاید گاهی کمرنگ باشند اما همیشه زنده هستند.


    کدامین سایه را امروز بیشتر در زندگی خود احساس میکنی؟؟؟


    http://www.cloob.com/profile/blog/one/username/eblise_koochak/logid/779938

  2. 2 کاربر از پست مفید طاهره تشکرکرده اند .

    طاهره (شنبه 04 اردیبهشت 89)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: سايه ها

    سلام:

    سایه ها می آیند و می روند و همیشه به هر جا که سر برگرداندم سایه ای به دنبالم روان بود..سایه ها تاریک تاریک نیستند..سایه من گاهی از فرط روشنی و تاریکی دیده نمی شود و گاهی انقدر الوان است که توجهم را به خود جلب می کند..
    مدت ها به سایه ها اندیشیدم و دیدم که سایه من زاده من است و این من هستم که ان را به سیاه سیاه می کشانم یا روشن روشنش می کنم ..ان زمان من با سایه ام یکی شده ام...
    وقتی خورشید درست بالای سرم قرار دارد من و او با هم یکی می شویم و آن زمانی است که من بهترین انسان هستم و خود را مرکز ثقل دنیا تصور می کنم ..ان زمان از همیشه خدا به من نزدیکتر است ..انقدر نزدیک و من انقدر خوشبختم که سایه ام در من محو می شود....
    روزهایی هست که در تاریکی کامل هستم..سرم رو که به اطراف می گردانم و با چشمانم به دنبال همراه همیشگی ام می گردم نیست..خدا از من دور است و من در انتهای ظلمت و گیجی هستم..آن زمان آنقدر سایه ام بزرگ شده است که من در سایه ام محو شده ام و دیگر سارا نیستم..آن زمان من محو همه شیطان ها هستم و چقدر تقلا می کنم تا کورسوی نوری بیابم تا مرا به اندک روشنی هدایت کند و همیشه شاید دور و سخت ولی دریچه نور را پیدا کرده ام و سایه دهشناکم رو نابود کرده ام....

    روزهای سرشار از روزمرگی ام وقتی نه آنقدر خوبم و نه انقدر بد منو و سایه ام همزیستی خوبی داریم ....یا من به دنبال او روان هستم یا او به دنبال من گاهی کوچک می شود و من بزرگ و گاهی برعکس ....با هم می سازیم و همه هدفمان این است آنقدر در نور هم محو شویم که در هم حل شویم و آنزمان خداوند پیش روی من است ..کافیست دستم را دراز کنم و بگیرمش...
    من و سایه ام روزهای زیادی است دستانمان را به جلو گرفته ایم تا سایه خدا در دستانمان جاری شود..ان روز همین روزهاست ..همین روزها که من قدم بر می دارم و همیشه به جلو نگاه کردم و سایه ام را مجبور کردم هرجا می روم به دنبالم بیاید هرچند دوست ندارد محو شود ولی من او را محو روشنایی خواهم کرد..
    می دانم..
    ان روز در پیش است...
    می دانم...

    سارا



  4. کاربر روبرو از پست مفید سارا بانو تشکرکرده است .

    سارا بانو (چهارشنبه 15 اردیبهشت 89)

  5. #3
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,052
    امتیاز
    146,692
    سطح
    100
    Points: 146,692, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,653

    تشکرشده 35,975 در 7,400 پست

    Rep Power
    1091
    Array

    RE: سايه ها

    آنچه من از سایه ها می آموزم ارزش نور است

    دقت کنید !


    هر وقت نوری در تاریکی بر شما می تابد سایه ای از شما پیداست . و این می فهماند تو در تاریکی قرار گرفته ای ،

    مبادا گرفتارش شوی .

    اما وقتی کامل در نور قرار می گیری خبری از سایه نیست .

    سایه را شاید بشه تأویلی گرفت از ابعاد مادی و غیر مادی وجود ، که بعد غیر مادی از جنس نور است ، و آن زمان

    که در اثر جهل و از خود بیگانگی ، گرفتار غلبه مادیت صرف در وجود می شویم ، در تاریکی قرار می گیریم و بعد

    نورانی وجودمان که از ما تفکیک نا پذیر است در پی ما روان است و می خواهد خودی نشان دهد تا او را دریابیم و به

    سوی نور بشتابیم ، و از سرگردانی تاریکی های جهل خود راوارهانیم که آرامش و معنای زندگی در اینجاست .

    تأویل من از سایه این بود

    نظریه مُثُل افلاطون هم شاید همین حقیقت را بیان کند.

    فریدون مشیری قطعه شعری دارد شاید بی ربط به این محتوا نباشد :

    نيمه شب بود و غمي تازه نفس؛

    ره خوابم زد و ماندم بيدار.

    ريخت از پرتو لرزنده شمع

    سايه دسته گلي بر ديوار

    همه گل بود ولي روح نداشت

    سايه اي مضطرب و لرزان بود

    چهره اي سرد وغم انگيز وسياه

    گوئيا مرده سرگردان بود!

    شمع خاموش شد از تندي باد

    اثر از سايه به ديوار نماند!

    كس نپرسيد كجا رفت؛ كه بود

    كه دمي چند درين جا گذراند!

    اين منم خسته درين كلبه تنگ

    جسم درمانده ام از روح جداست

    من اگر سايه خويشم ، يارب

    روح آواره من كيست؛كجاست؟


    آیا میشه گفت ، مثل سایه ها ، مثل روح و جسم ، ظاهر و محتوا ، حقیقت و مجاز و ...... است ؟


    شما چه می بینید و تأویل می کنید ؟

  6. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (جمعه 24 دی 89)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.