با سلام و خسته نباشید
من مشکلی که دارم را به صورتهای مختلف در قسمت مشاوره خواندم اما فکر می کنم موضوع من خیلی حاد است و دیگر جای تحمل ندارد .
من زنی 26 ساله هستم که 2.5 از ازدواجم می گذرد .ما دو سال با هم دوست بودیم و 1.5 عقد بودیم .ما در دوران دوستی هم با هم دعوا داشتیم ام چون همسرم همیشه بعد از دعوا معذرت خواهی می کرد و همیشه میگفت مرا خیلی دوست دارد او را می بخشیدم . ما با اصرار هم وعدم رضایت خانواده ها با هم ازدواج کردیم . که بعد از نامزدی ما همه با این موضوع کنار آمدند و من هیچ وقت از خانواده اش بد ندیدم . دوران عقد ما با بحث ها دعواهای زیادی رو به رو بود که اکثر ان دروغ گفتن شوهرم به من و خانواده اش بود .اون دیگه مثل قبل برای من وقت نمی گذاشت .مثل دوران دوستی که خیلی به من وابسته بود دیگه به من وابستگی زیادی احساس نمی کرد .حتی با رفتارهی بد او و ناراحتیهای من خانواده ام راضی به طلاف شدند اما من چون به او شدیدا وابسته شده بودم قبول نکردم .ما بالاخره با هم ازدواج کردیم ام شوهرم هنوز 2 ماه از ازدواجمان نگدشته بود که به دنبال دوست شدن با دختران رفت .که من این موضوع را 4 ماه بعد از ازدواجمان فهمیدم . او ابتدا ابراز پشیمانی کرد و قول داد دیگر این کار را تکرار نکند اما هیچ وقت دست از این کارش برنداشت و من در این مدت متوجه شده ام که شوهرم با تعداد زیادی دختر دوست بوده .که با بعضی زا بطه داشته و با بعضی فقط جهت گزراندن وقت دوست بوده .من از اولین ما جرای دوستی اش تا کنون خیلی با او صحبت کردم که اگر مشکلی در رفار برخورد من یا رابطه مان می بینه بگه تا من خودمو اصلاح کنم اما اون همیشه بهنهای الکی میاره و می گه تو باید خودت بفهمی اگه من بگم که دیگه ارزشی نداره .
هرچند او همیشه منکر دوستیهاش می شه اما من چند مورد دستشو رو کردم که دیگه نتونست پنهان کنه .چند هفته پیش یه گوشیی و سیم کارت در ماشینش پیدا کردم که دیگه مجبور به اعتراف به دوستی با یک دختر جدید شد. اما خیلی راحت گفت من وتو نها یت تا 6 ماه دیگه از هم جدا می شویم پس بهتره کاری به کار من نداشته باشی و از این موضوع به کسی چیزی نگی تا کاملا توافقی از هم جدا شویم. من که در این مدت ازدواج فکر می کنم خیلی تحقیر و توهین شده ام و خیلی هم صبر کردهام تا درست شود خودمم کاملا به طلاق راضی هستم.و حالا که من اصرار دارم او مدام امروز وفردا می کند .ا(لازم هست بگم من خیلی راه ها را انتخاب کردم از مشاوره با بزرگترها تا دکتر مشاور اما تاثیری نداشت واو هیجا با من نیامد و من تنها به مشاوره می رفتم) حالا فقط می خوام بدونم کار اشتباهی نمی کنم یا راه دیگه ای مونده و من امتحان نکردم ( راستی من هروقت از شوهرم می پرسم من چه مشکلی دارم که منو نمی خوای می گه تو هیچ مشکلی نداری من نمی تونم با تو زندگی کنم) واقعا من دیگه باید چیکار کنم که نکردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)