سلام
دوستاي خوبم . چند ماهي هست که به اين سايت ميايم و ميبنم که چطور دوستان وقتي کسي مشکلي داره بهش کمک ميکنند . امروز ميخواهم منم مشکل زندگيم بگنم تا دوستان کمکم کنند . خيلي خسته هستم از زندگي .
اول از خودم شروع ميکنم متولد سال 65 هستم دو سال شاغلم حقوقمم خوبه و چند ماهي هست که ازدواج کردم . فاصله بين عقد وازدواج هم حدود 3 ماه بود.
مشکل اصلي من با شوهرم اينه که من از سيگار متنفرم ولي اون با اين که به من قول داده بود ترک ميکنه اما ترک نکرده مشکل ديگه اي که با شوهرم داره اينه که اون خيلي دروغ ميگه و ولخرجه و من نمي فهمم پولاشا کجا خرج ميکنه من و اون هر دو شاغليم . اما من خرجي خودمو خودم ميدم چه بسا که تو خيلي موارد من به اون پول ميدهم .تو دوران عقد يک دفعه تو جيب هاي شلوارش قرص ترک اعتياد پيدا کرديم خيلي ناراحت شدم اما بهم گفت تو مدتي که توعسلويه کار ميکرده يه مقدار کم اعتياد پيدا کرده اما بعد ترک کرده (همسرم حدود 5 سال اونجا کار ميکرده و الانم دوسال از عسلويه اومده و تو يه شرکت ديگه نزديک شهر خودمون کار ميکنه )الانم همه ترس من اينه که اون دوباره اعتياد داشته باشه . مشکل ديگهاي که دارم اون خيلي کم براي من وقت ميگذاره در مقابل خانوادش . همس من کارش شيفتي 2 روز روزکار 2 روز عصر کار و 2 روز شب کار .2 روز که روز کاره اون يک ساعت از من زودتر مياد خونه اما وقتي که من ميام خوابه و بعد هم بعد از 2 يا 3 ساعت بيدار ميشه ميشينه پاي تلوزيون. روزهاي که عصر کار هست شبا ساعت 12:10 مياد خونه من بخاطر اون تا ساعت 1 يا 2 بيدار ميمونم . و صبح هم که خودم ساعت 6 بايد بيدار شم که برم سر کار شب کاري ها که علناً نيستش و من تنهام شب. نکته جالبش ينجاست اگه روزهايي که که من خونه نيستم اگه من کاري داشته باشم آقا خوابش مياد و نميره اون کاره انجام بده اما کافي که مامانش يا يکي ديگه از اعضا خانوادش زنگ بزنه فوراً ميره و کارهاي اونا را انجام ميده .و وقتيم اعتراض ميکنم جوابهاي الکي ميده يه نکته ديگه هم که هست خونه برادر شوهرم با ما حدود 15 دقيقه فاصله است با ماشين مادر شوهر وقتي که ظهر ها من نيستم خونه و اونم مياد خونه برادر شوهرم به شوهر زنگ ميزنه که ناهار بره اونجا با اينکه من براي شوهر ناهار درست کرده ام . و اونم ميره خونه اونها اما جالبش به اينا عصر ها که من ميام و شوهرم برميگرده خونهخونه اصلاً زنگ نميزنند که تو هم بيا شب خونمون .ممنخيلي ناراحت ميشم . به مادر شوهمم يه بار گفتم که چرا وقتي من نيست به شوهرم ميگيد بياد اونجا اما وقتي من هستم هيچي نميگيد . (من از مشروب بدم مياد اما ممشروب تو خونه برادر شوهر همشه هست .)و من فکر ميکنم اون بيشتر بخاطر اين مسائل ميره خونه اونها. خ.اهش ميکنم کمک کنيد
علاقه مندی ها (Bookmarks)