به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 91 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1389-1-16
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,555
    سطح
    43
    Points: 4,555, Level: 43
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 195
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    850

    تشکرشده 839 در 390 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشکل با همسر (فوری)

    [align=justify]سلام دوستان
    خیلی دلم میخواست با یکی صحبت کنم تا اینکه این سایتو دیدم و عضو شدم و راهنمائیهای دوستانو خوندم و دیدم بهترین جا برای کمک گرفتن و درد و دل کردنه

    من 4 سال با همسرم رابطه کاری داشتم، هفته ای 2-3 بار همدیگه رو می دیدیم و من همش تو فکر کار بودم ، تا اینکه 8 ماه پیش بعد از اینکه از احساسش بهم گفت با هم نامزد کردیم و یه کم شروع به شناختنش کردم، اسفند ماه هم عقد کردیم.
    تو دوران نامزدی همه چیز عالی بود، نزدیک عقد ، هر دومون دچار استرس بدی شده بودیم، من روز قبل از عقد میخواستم بهش بگم همه چیزو تموم کنیم چون یه کم جر و بحثمون شده بود ولی از دلم در آورد و منم حرفمو خوردم.
    تو این یک ماهی که عقدیم خیلی روزای سختی رو میگذرونم،
    راستش خیلیها بهم گفتن که نامزدی دورانیه که تکرار نمیشه ، عقد کنی میشناسیش، و یا تا زیر یک سقف نباشین نمی تونی بفهمی زندگی چیه و اون چه آدمیه.
    این حرفا منو حساس کرده ،مخصوصاً که بیش از حد دختر احساساتی و عاطفی هستم، در ظاهر هیچکس باورش نمیشه من اینقدر ضربه پذیر باشم، ولی واقعیت اینه که من همیشه روح حساسمو از همه مخفی کردم، البته روزهای قبل از نامزدی بهش گفتم من مثل لاک پشتم، با وجود لاک سختی که برای خودم ساختم اما روحی دارم که خیلی حساسه و بهم قول داد هوامو داشته باشه.
    بهش گفتم بخاطر همین روحیم هیچوقت با کسی نبودم، حالا همه عشق و احساسم یه راه برای آزاد شدن پیدا کرده که با مسائلی که پیش میاد احساس می کنم داره سرکوب میشه.
    نمی خوام بگم هوامو نداره ، کارائی می کنه که من دوست دارم، خواسته هام و سلایقم یادش می مونه، تو مناسبتها خوب میدونه چطوری شادم کنه ولی
    یه جاهائی دلمو میسوزونه و من اونقدر میشکنم که احساس می کنم دنیا به آخر رسیده.
    مشکلی که الآن دارم اینه که
    تو دوران نامزدی ایشون می گفت از رفت و آمد زیاد خوشم نمیاد، مخصوصاً که می دید ما چقدر رفت و آمد داریم، خب بهش حق میدم ، کارش آزاد و ساعت کاریش زیاد و درگیریهاش هم واقعا زیاده، خودم تو همین صنف بودم و میدونم چی میگه
    منم بهش گفتم، خب یه کم من از رفت و آمدم کم می کنم یه کمم شما خودتو هماهنگ کن، نه من حق دارم بهت بگم هر جا میگم باید بیای نه شما میتونی بگی من خانواده و فامیل و آشناهامو کنار بزارم ، حتی چند بار گفت من نمیخوام منزویت کنم، خودت برو، که بهش گفتم هیچوقت این حرفو بهم نزن، من همسر دارم و بدون اون هیچ کجا نمیرم.
    همیشه بحث اینطوری تموم میشد.
    حالا یکی از فامیلها به عنوان پاگشا جمعه دعوتمون کرده، دیشب بهش گفتم که نهار دعوتیم ، بهم گفت اگه حالشو داشتم میام، نمی دونین چقدر ناراحت شدم، بهش گفتم این مهمونی یه مهمونیه معمولی نیست که بگیم نمیایم، به خاطر ماست ، به احترام ماست ولی میگه به خاطر رفت و آمد بهم فشار نیار و عصبانی شد. می گه من که گفتم زیاد اهل رفت و آمد نیستم، می خوام استراحت کنم، خب منم بهش جواب دادم، من که قبول نکردم اینطوری باشه.
    دلم خیلی گرفت ، یه کم براش توضیح دادم ولی گفت براش مهم نیست و خداحافظی کردیم.
    به نظرتون من باید چکار کنم؟
    واقعیت اینه که من همیشه سعی کردم مشکلاتمونو حل کنم، اگه دلخوری پیش اومده ، چه از جانب من چه از جانب ایشون این من بودم که باب صحبت و آشتی رو باز کردم، حالا موندم کارم درسته یا نه؟
    امروز نه بهش زنگ زدم نه اس ام اس، دوری و بی خبری ازش برام سخته، احساس می کنم زندگیم خراب شده، دارم دیوونه میشم،
    از درگیری بدم میاد،
    من بخاطرش هر کاری می کنم، با خستگی از کار، هفته دوم عید خواهرش شام دعوتمون کرد و با تمام خستگیم حتی خم به ابروم نیاوردم و تا آخر شب خونشون بودیم، عروسی دوستش بود و به خاطرش از مرخصی سالیانم استفاده کردم و با وجود اینکه تو اون جشن هیچکسو نمی شناختم باهاش رفتم ، چون حس کردم دوست داره بره.
    اونوقت یه همچین برخوردائی داغونم می کنه، نمی دونم باید باهاش تماس بگیرم یا چند روز کاری باهاش نداشته باشم؟ نمی دونم برای جمعه چکار کنم؟ هم آبروی ما در خطره هم خانوادم، من یه آدمیم که با همه کنار میام ، اونم همینطور ولی تو روابط خانوادگی و فامیلی همیشه اینطوری بهونه میاره، اگه دوستانه باشه اینقدر مشکل نداره.
    جالب اینه که فامیلای ما سریع جور میشن و آدم احساس تنهائی نمی کنه.
    خواهش می کنم سریع جوابمو بدین.
    بگین باید چکار کنم؟
    بگین این کاری که بیشتر دخترا می کنن و تا تقی به توقی می خوره قهر می کنن و پای اینو اونو میکشن وسط درسته یا منی که نمیزارم هیچکس چیزی بفهمه و همیشه سعی می کنم حلش کنم؟
    پدر و مادر من اصلا خبر ندارن من تو این زندگی اذیت شدم، خوشیهامونو تو بوق و کرنا کردم ولی ناخوشیامونو تو دلم نگه داشتم و برای بقیه نقش بازی کردم
    شاید به نظر بیاد مشکل خاصی نداریم ولی من طاقت این مشکلاتو ندارم، طاقت داد و بیداد و نامهربونیا رو ندارم.
    خواهش می کنم جوابمو سریع بدین.

    ممنون[/align]

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: مشکل با همسر (فوری)

    سلام شمیم بهاری عزیز
    ورودتون رو به تالار همدردی تبریک می گم.
    پیشنهاد میدم این لینک رو که بصورت کلی درخصوص مهمونی ها گفته شده بخونی ، اگه جائیش نیاز به توضیح داشت اونوقت آماده گفتگو هستم.
    http://www.hamdardi.net/thread-10532-post-102833.html#pid102833
    یه مطلب دیگه که لازمه گفته بشه در خصوص این رویه تون هست که :
    "خوشیهامونو تو بوق و کرنا کردم ولی ناخوشیامونو تو دلم نگه داشتم و برای بقیه نقش بازی کردم"
    خوب کاری می کنی که مشکلاتتون رو تو خونه خودتون نگه می دارید ، این باعث میشه زندگیتون استقلال لازمه رو بدست بیاره ، اما مراقب افراط و تفریط در این مورد باش.
    موفق باشی

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 بهمن 90 [ 01:46]
    تاریخ عضویت
    1388-12-03
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    2,945
    سطح
    33
    Points: 2,945, Level: 33
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 353 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: مشکل با همسر (فوری)

    سلام شمیم بهاری عزیز
    من سعی می کنم تا جایی که می دانم راهنماییت کنم
    اول اینکه به نظر من مشکلات شما طبیعی است و همه در اول زندگی به خصوص در دوران عقد این مشکلات را دارند پس ارامش خودتو حفظ کن و سعی کن که با سیاست این مرحله را بگذرانی و نگران نباش.
    سلیقه ی شما و همسرتان در زمینه ی ارتباط و رفت و آمد متفاوت است پس باید به دنبال یک راه حل میانه بگردی.
    سعی کن این مسئله را حساس نکنی نه برای خودت نه برای همسرت چون اگر بحرانیش کنی سر هر بار که هر جایی می خواهید بروید دعوا خواهید کرد و یا اصلا نمی روید یا اگر هم بروید با دعوا و ناراحتی می روید.
    به نظر من اول روی خودت کار کن که حرف مردم برایت مهم نباشد.چون اگر حرف مردم برایت مهم باشد سر این مسئله به تو فشار می آید.به همسرت این حق را بده که با تو متفاوت فکر کند. خیلیها با اینکه ازدواج کرده اند خیلی از مهمانیها تنها می روند و هیچ مشکلی پیش نمی آید و به کس دیگه ای هم مربوط نیست این نحوه ی زندگی شما است و تنها شما دو نفر حق دارید که مدل ارتباط هایتان و رفت و آمدهایتان را تعیین کنید. پس آمادگی این مسئله را برای خودت بوجود بیار.
    در مورد همسرت ، به نظر من همسر شما یک مسئله ا ی در زمینه ی ارتباط با اطرافیان دارد حالا در حالت بدبینانه یا خاطره ی بدی دارد یا اعتماد به نفس پایینی دارد یا از ارتباط با اطرافیان می ترسد و در حالت خوشبینانه شخصیت درون گرایی دارد یا مدل خانواده اش اینگونه بوده است.
    به نظر من یهترین شیوه ای که شما می توانی بکار ببری یکی صحبت با همسرت در مورد ریشه این مسئله است البته نه در زمانی که خسته است و حوصله ندارد بلکه زمانی صحبت کن که حوصله داشته باشد و دیگری اینکه از راه های تشویقی برای همسرت استفاده کن.مثلا اگر همسرت به کار خاصی علاقه مند است بهش بگو که بیا این مهمانی را بریم و بعدش فلان کاری را که تو دوست داری انجام بدیم کلا سعی کن این مسئله را در جهت مثبت جلو ببری و نگذار این اختلاف سلیقه بین شما بحرانی بشود تا کم کم به تعادل برسید

  4. کاربر روبرو از پست مفید mahsa_mhmh تشکرکرده است .

    mahsa_mhmh (سه شنبه 17 فروردین 89)

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 شهریور 99 [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1387-12-29
    نوشته ها
    359
    امتیاز
    14,355
    سطح
    77
    Points: 14,355, Level: 77
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    655

    تشکرشده 679 در 210 پست

    Rep Power
    52
    Array

    RE: مشکل با همسر (فوری)

    1. من هم اوايل ازدواج تمايل زيادي براي رفت و آمد با خانواده ي خانمم نداشتم (منظورم دايي ها و عمو ها و ... است) آن هم به خاطر احساس "عدم تعلق"، "بيگانگي"، "نداشتن حرف مشترك" و ... بود. من هم براي رفتن به اين مهماني ها اوايل نق نق مي كردم. اما مي رفتم. الان هم رابطه مان با فاميلهاي هم خيلي خوبه.
    2. دليلي نداره كه چون شما همسر داري، توي همه ي مراسم و ميهماني ها با ايشون شركت كني. شايد ايشون بخواد بعضي جاها تنها بره، يا خود شما هم همينطور. (البته اين مساله پاگشا فرق مي كنه)
    3. زندگي مشترك سرشار از اين جور مشكلاته و به همين راحتي "رمانتيك" و "عشقولانه" نميشه. (تازه اين مشكل از نوع كوچيكشه!!) نبايد به همين راحتي قافيه رو باخت و احساس كرد كه زندگي رو سرمون خراب شده.
    4. به نظرم همينطور كه mahsa_mhmh گفت، در يك موقعيت مناسب، در حاليكه همسرتون حال خوبي داره، از اون "خواهش" كنيد كه ايندفعه رو به خاطر "شما" بياد. اما به اون قول بديد كه مهموني هاي بعدي رو با اون هماهنگ مي كنيد.

  6. 3 کاربر از پست مفید mostafun تشکرکرده اند .

    mostafun (سه شنبه 17 فروردین 89)

  7. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 91 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1389-1-16
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,555
    سطح
    43
    Points: 4,555, Level: 43
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 195
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    850

    تشکرشده 839 در 390 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با همسر (فوری)

    سلام دوستان
    صحبتهاتون دلگرمم کرد
    من از پریشب که باهم صحبت کردیم دیگه نه اس ام اس دادم نه تماس گرفتم، ایشون هم همینطور
    به نظرتون مثل همیشه من باید شروع کنم؟
    چه من دلخور باشم چه ایشون بیشتر مواقع این من هستم که پا پیش میزارم
    این درسته؟
    الآن باید چکار کنم؟

    سلام BABY
    مرسی از لینکی که گذاشتین
    راستش من از قبل به ایشون گفتم که دلم میخواد اگه هر کدوممون به هر مراسم یا مهمانی دعوت شدیم فقط از ما یه جواب بشنون ، من بگم با شوهرم صحبت می کنم و خبر میدم ، شما هم بگو با همسرم صحبت می کنم و جواب میدم.
    خدا میدونه بهش گفتم سعی می کنم رفت و آمدم و کم کنم، اگه حوصلشو نداشتیم نریم ولی یه جاهائی هم تو با وجود اینکه برات سخته به خاطر من بیا.
    این نمیتونه راه حل خوبی باشه؟
    ولی این مهمونی که مهمونی پاگشاست فکر می کنم جزو دعوتهائیه که نمیشه ردش کرد، یا مثلا میگه ببینم جمعه اگه حوصله داشتم میام، یعنی من صبح جمعه باید به صاحبخونه بگم میایم یا نه
    این منطقیه؟
    من میخوام باهاش صحبت کنم، مثل همیشه که وقتی چند روز از بحثامون میگذره میشینیم صحبت می کنیم و انگار مشکلی نیست ولی دوباره تکرار میشه، میخوام بدونم من باید دوباره پا پیش بزارم، یا تو همین صحبتی که داریم قضیه کلی این مشکل رو مطرح کنم یا بعد از مهمانی؟
    ممنون

  8. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: مشکل با همسر (فوری)

    شمیم بهاری عزیز
    لازم نیست همیشه شما برا رفع کدورتها پا پیش بذارید،
    این اشتباهی بود که من تا مدتها می کردم ( البته پیش خودم می گفتم من که توانائیش رو دارم و می تونم از دل همسرم دربیارم ، اما موقعی که تغییر رویه دادم و بخشی از بار مسئولیت نگه داشتن زندگی مشترکمون در حالت نرمال رو به دوش همسرم منتقل کردم ، ایشون هم بهتر مشارکت کردن ، می دونید مهم بودن یه مساله برا یه طرف و غیرمهم بودن / یا نشون دادن بی اهمیتی از طرف مقابل خیلی سخته.
    حتی گاهی برا اینکه این حالت دلخوری و قهر زودتر تموم بشه بعد از پیش قدم شدن ، عذر خواهی هم می کردم (هم برا اینکه غرورم رو بشکنم _ هم برا آموزش به همسرم که گاهی با یه عذر خواهی کوچیک میشه روابط رو به حالت نرمال برگردوند و...) اما افراط تو اینکار به عزت نفس آدم لطمه می زنه.
    درخصوص مهمونیها هم بگم این رویه که وقتی ازتون دعوت میشه
    "من بگم با شوهرم صحبت می کنم و خبر میدم ، شما هم بگو با همسرم صحبت می کنم و جواب میدم".
    با قسمت اولش موافقم یعنی شما اینکار رو بکن وانتظار نداشته باش شوهرتون هم مثل شما عمل کنه ، بنظرم بعد از مدتی او هم این کار رو خواهد کرد.
    او باید بفهمه که مهمونی پاگشا بخاطر جفتتونه و باید حتما شرکت کنید اونم با روی باز وگشاده که خدای نکرده صاحبخونه رو از کردش پشیمون نکنید.
    در مجموع خیلی سخت گیری در زمینه رفت و آمدها نکنید .... آروم آروم خانواده شوهرتون هم برا دعوت با شما هماهنگ خواهند کرد.

  9. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 91 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1389-1-16
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,555
    سطح
    43
    Points: 4,555, Level: 43
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 195
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    850

    تشکرشده 839 در 390 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با همسر (فوری)

    سلام BABY
    مرسی از پاسختون ، راست می گین ، منم مثل شما فکر می کنم، منم همیشه پیش قدم میشم میگم غرور داره ، اشکال نداره جای دوری نمیره، ولی احساس می کنم داره عادت میشه.
    خیلی سخته، اینکه هیچ تجربه ای ندارم، اگه برم سراغش میترسم اشتباه کرده باشم (همونطور که شما گفتین) وقتیم نمی رم سراغش همش فکر می کنم اینکارم محبتو کم می کنه و ممکنه لطمه ای به زندگیم وارد بشه
    یعنی چه شروع کنم چه نکنم در هر صورت عذاب می کشم.

  10. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 02 اردیبهشت 91 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    281
    امتیاز
    5,227
    سطح
    46
    Points: 5,227, Level: 46
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 123
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    420

    تشکرشده 402 در 153 پست

    Rep Power
    44
    Array

    RE: مشکل با همسر (فوری)

    با احترام به نظرات اعضا فرمول پیشنهادی من اینه :عشق،صبر،امید دریا باش!
    اول زندگی باید یکی بیشتر تلاش کنه اگه واقعا" دوستش داری اونقدر محبت کن و صبر کن امید داشته باش که خیلی زود خواهد فهمید تو چقدر زندگیت و اونو دوست داری دیر وزود داره سوخت وسوز نداره!
    زندگی رو سخت نگیر حالا اون مهمونی رفتی یا اون امود یا کی چی گفت و....از متن شما معلومه هم شما و هم همسرتون انسانهای مثبت و عاشق زندگی هستید با تخیلات منفی خودت رو اذین نکن اصلا" اینها مشگل نیست شما همانطور که گفتی با احساسات بیشتر فکر میکنی و ایشان کمتر اتفاقا"زوج خوبیه که همدیگر رو پوشش میده الان بهترین دوران زندگیه برو در کنار همسرت لذت ببر از همین لحظه این افکار رو بریز دور هم خدا و هم خانواده در حال حاضر ودر اینده نزدیک همسرت شاهد خواهند بود که عشق و صبر وامید رو در زندگی جریان دادی

  11. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 91 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1389-1-16
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,555
    سطح
    43
    Points: 4,555, Level: 43
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 195
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    850

    تشکرشده 839 در 390 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با همسر (فوری)

    سلام Omed
    مرسی از پاسختون ، کاش میدونستین چقدر آرومم کردین.
    امروز دیگه طاقت بی خبری رو ندارم ولی دست رو دلم گذاشتم و سراغی ازش نگرفتم، فقط می ترسم بعدا به این نتیجه برسم که اشتباه کردم رفتم سراغش
    بعضی از دخترا اینقدر میرن طرف همسرشون که یه جورائی شوهرشون شروع می کنه به پس زدن یا اذیت کردن ، بعضیها هم رو غروری که به خرج میدن و پا پیش نمیزارن ضربه میخورن
    من واقعا نمیدونم حد و حدودش کجاست
    اگه به من باشه ، همه چیزو از دید شوهرم میبینم و از هیچ محبتی دریغ ندارم ولی میترسم اینکارم حماقت باشه.
    اگه کسی بتونه برام توضیح بده محبت تو زندگی حدش کجاست و من تا کجا باید تو رابطم پیش دستی کنم ممنون میشم

  12. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 02 اردیبهشت 91 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    281
    امتیاز
    5,227
    سطح
    46
    Points: 5,227, Level: 46
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 123
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    420

    تشکرشده 402 در 153 پست

    Rep Power
    44
    Array

    RE: مشکل با همسر (فوری)

    ببین هیچکسی بهتر خودت نمیتونه حدود رو مشخص کنه اصلا" قشنگی زندگی به همینه که بتونی با ازمون و خطا کسب مهارت کنی ولی همیشه اولویت رو به محبت بده از محبت خارها گل میشود و...
    واقعا"واقعا" با تاکید عرض میکنم شما مشگلی نداری اینها فقط نمک زندگیه سخت نگیر و خودت رو ازار نده قدرتی در دنیا هست که در نهایت حامی خوبی ومحبته درسته که افراط در هر کاری مضره ولی طرف شما یه انسانی هست که با تمام مشگلات و...امده و فقط و فقط با تو عهد زندگی بسته پس سعی کن با نگاه اون زندگی رو ببینی فرصت جبران هم داری اگر دیدی محبت بار منفی داره راه دیگری پیشنهاد میکنم خانم محترم سالها محبت شاید لازم باشه شما که هنوز 2 ماه نیست ازدواج کردی انتظار نداشته باش هر عملی عکس العمل فوری و مورد نظر شما رو داشته باشه یادت باشه عشق صبر امید واقعی باشه نه حرف براش وقت بذار همین دلسوزی و مطالب شما نشون میدی آینده روشن و زیبایی رو خواهید داشت شک نکن

  13. کاربر روبرو از پست مفید omed تشکرکرده است .

    omed (چهارشنبه 18 فروردین 89)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.