به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 فروردین 89 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1388-8-11
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    2,887
    سطح
    32
    Points: 2,887, Level: 32
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 39 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دعوای من و مادر شوهر ( این قصه سر دراز دارد )

    نزدیک سه ساله عروس ای خونواده ام
    همسرم من و انتخاب کرد و از ابتدا با اصرار و زحمت فراوان برای رسیدن به من تلاش کرد

    انقدر که جنگهای پیاپی رخ داد ... و من و همسرم که دلباخته هم بودیم همه حصارها رو کنار زدیم و در یک شب بیاد ماندنی بهم رسیدیم
    از ابتدای روابطم با این خانواده بسیار محتاط رفتار کردم ... طوری که در عرض مدت کوتاهی از احترام خاص و عجیبی برخوردار شدم
    مادر شوهر من بسیار آدم مغرور و خودخواهی بود . همیشه زبان به مطلک می کشود . همیشه زخم زبانش در گوشم طنین انداز میشد
    همیشه تنم را میلرزاند ... اما همیشه سکوت کردم و سرم را حتی به نشان اعتراض بالا نگرفتم
    گفتم فقط به خاطر همسرم کوتاه می آیم ... و کوتاه هم می امدم
    همیشه به من و خانواده ام همه جوره توهین میکرد ... علنا بر میداشت میگفت اگه دستم به خوااهرت برسه چنان تو دهنی حواله اش کنم !!!!!! فقط واسه خاطر اینکه خواهر من سر مهریه نظر خودشو داده بود
    همیشه سکوت کردم و چیزی نگفتم
    تا اینکه رفتیم مسافرت !!!!!!!! خوب بود روزهای اولش ولی کم کم همه چیز رنگ دیگه ای بخود گرفت و ناگهان زبانش به فحش باز شد و شروع کرد به همسرم بد و بیراه گفتم که تو بی غیرتی و زنت اصلا حجاب نداره و خلاصههههههههههههه

    همسر منم که خدار و صد هزار مرتبه تو این چند روز همه رفتار های ززنده اش و نسبت به من میدید .... دیگه کاسه صبرش لبریز شد و عقده های چند ساله من و خودشو و باز کرد و هر انچه که بر سر زبانمان آمد گفتیم و من هم دیگه چون تحملشو نداشتم جواب همه حرفهاشو مثل خودش دادم
    او که اصلا انتظار چنین برخوردی از من نداشت و فریاد میزد گمشو از خونه برو بیرون من دیگه عروسی با این نام ندارم و من و همسرم و از خونه بیرون کرد و اواره شهر و خیابون
    خدا از سرش نگذره الهی !!!!! چه حرفهای زشت و رکیکی به من زد و تهمتهایی زد که فقط امیدورام خدا سزاش رو بده
    خلاصه که همسرم هم میگه دیگه نمیخوام رنگ مادرم و خواهرمو ببینم
    دیگه اسمشونو جلویه من نیار و ............ اعصابم خیلی ضعیف شده خیلی زیاد

    ببخشید سرتونو درد آوردم ... وقتی مطالب منو خوندید حتما چکیده ای از انهمه ظلمی که در حقم شده رو حس خواهید کرد

    به من بگویید اکنون چه کنم
    چون تصمیم دارم تا عمر دارم نگام تو نگاهشون نیفته ... قسم خوردم و پایه قسمم هم هستم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 شهریور 99 [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1387-12-29
    نوشته ها
    359
    امتیاز
    14,355
    سطح
    77
    Points: 14,355, Level: 77
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    655

    تشکرشده 679 در 210 پست

    Rep Power
    52
    Array

    RE: دعوای من و مادر شوهر ( این قصه سر دراز دارد )

    1. معمولا در دعواي بين مادر شوهر و عروس، چيزي كه براي عروس خانم غير قابل تحمله، حمايت مرد از مادرشه. اما در مورد شما، ظاهرا شوهرتون از شما طرفداري كرده و اين براي شما خيلي خوبه.
    2. اگر واقع بين باشيم مي بينيم كه در اين دعواها معمولا هر دو طرف مقصرند. فقط يك نفر زودتر از كوره در مي رود!
    3. به جاي ناله و نفرين و يادآوري گذشته، به فكر زندگي خودتون باشيد. مادرشوهرتون كه با شما زندگي نمي كنه. پس نمي تونه توي زندگي شما تاثيري بذاره.
    4. حتي اگه همسرتون هم از مادرش بدي ميگه، شما حرفهاي او رو تاييد نكنيد. بلكه با گفتن جملاتي مثل "عصباني بوده يه چيزي گفته" يا امثالهم، نشون بديد كه هنوز هم براي اون احترام قائليد. (به هر حال او مادر همسر شما و مادربزرگ فرزندانتان است!) به همسرتون بگيد كه اين موضوع نمي تونه زندگي شما رو دچار تغيير بكنه.
    5. فراموش نكنيد كه جواب بدي را با "خوبي" دادن يك خصلت انساني است و اصولا "گذشت"، "فداكاري" و ... همينجاهاست كه معنا پيدا ميكنه.

  3. 3 کاربر از پست مفید mostafun تشکرکرده اند .

    mostafun (یکشنبه 15 فروردین 89)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: دعوای من و مادر شوهر ( این قصه سر دراز دارد )

    به نظر من هم همينكه حمايت همسرت رو داري يه امتيازه بزرگ و مثبت هست....سعي كن طوري رفتار نكني كه همسرت فكر كنه از اين قطع رابطه و جنگگ مادر و پسر خيلي خوشحالي(اگه اين طور فكر كنه امتيازه حمايتشو از دست خواهي داد)
    حالا كه همه چي تموم شده ديگه كاري لازم نيست....هر حرفي بوده گفته شده...(البته شايد بعضي حرفا هم نبايد گفته ميشد)
    به هر حال حالا شما بايد به روال سابق زندگيت برگردي...مگر اينكه اتفاق جديدي بيفته مثلا همسرت بخواد دوباره با خانوادش ارتباط داشته باشه....يا فاميل و اقوام براي وساطت بيان جلو ......خلاصه به نظر من فعلا در اين شرايط لازم نيست كاري بكني.....به خودت و زندگيت برس....سعي هم نكن به افراد فاميل ما وقع اون روز رو شرح بدي كه يه كلاغ چهل كلاغ بشه و به گوش مادر شوهره برسه كه برات گرون تموم ميشه....سكوت كن و روي روحيه و اعصاب خودت و ....تمركز كن....
    خاطرات اون روز ر فراموش كن....انرژي از دست رفته خودت رو برگردون....

  5. 2 کاربر از پست مفید parnian1 تشکرکرده اند .

    parnian1 (یکشنبه 15 فروردین 89)

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    138
    Array

    RE: دعوای من و مادر شوهر ( این قصه سر دراز دارد )

    سلام

    معمولا وقتی ازدواجی با مخالفت خانواده ها شکل میگیره خانواده ها طبق فرهنگ های متفاوت برخورد های متفاوتی دارند بعضی خانواده ها میگن به هر حال دیگه عروسمون شده و پذیرا هستند اما ظاهرا خانواده همسر شما از اون دسته هستند که نمی تونند کسی رو که بدون رضایتشون وارد خانوادشون شده رو بپذیرند . برخوردهای امروز خانواده همسر شما تا حدی به خاطر همین مساله است .

    حالا تصمیم شما چیه ؟
    شما اگر تصمیم دارید که برای همیشه قطع رابطه کنید پس من متوجه سوالتون در این تاپیک نشدم

    اما اگر تصمیم دارید که روابط رو بهتر کنید باید گفت که با بی احترامی ، جواب دادن و .... روابط بهتر که نخواهد شد هیچ بدتر هم خواهد شد .
    شما نباید در مقابل همسرتون از خانوادش بدگویی کنید به هر حال ایشون از اون خانواده هستند و این براشون یک ضعف به حساب میاد و ناراحتی ایشون رو چندین برابر می کنه . بر عکس سعی کنید که آرومش کنید و اجازه ندید که خودش هم از خانوادش بد بگه و سعی کنید بحث رو عوض کنید .
    اگر می خواید روابط بهتر بشه باید به خودتون و خانواده همسرتون فرصت بدید ، رفت و آمد های زیادی و طولانی مدت و یا سفر رفتن در این شرایط اوضاع رو بدتر میکنه چون خانواده ایشون هنوز شما رو نپذیرفتند و باعث چنین بی حرمتی هایی میشه که هر چی ادامه پیدا کنه شما بیش تر ازچشم خانواده همسرتون میافتید .
    بنابراین زمان بدید و تو روابط کوتاهی که پیش میاد چه تلفنی و چه دیداری کوتاه ، سعی کنید که بدون تشنج و بی احترامی باشه . شما باید این زمینه رو برای خانواده همسرتون فراهم کنید که شما رو بپذیرند نه اینکه این فرصت ها رو از بین ببرید .

    به هر حال شما عضوی از این خانواده شدید باید رابطه متعادلی داشته باشید . همسرتون هر چقدر هم که بگه نمی خوام رابطه داشته باشم ، باز هم بعد از گذر زمان تمایل به ارتباط با خانوادش پیدا می کنه . فراموش نکنید که تو این خانواده بزرگ شده .

    یک سوال
    اعتیاد همسرتون چی شد ؟

  7. 2 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (سه شنبه 31 فروردین 89)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 فروردین 89 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1388-8-11
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    2,887
    سطح
    32
    Points: 2,887, Level: 32
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 39 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دعوای من و مادر شوهر ( این قصه سر دراز دارد )

    واقعا متشکرم از تک تکتون مرسی

    من به مرحله ای رسیده بودم که وقتی با وجود همه ضعفهای خودشون و فرزندشون ( همسرم) کنار اومده بودم و چون خودم و همسرم به تنهایی طرفهای موافق این ازدواج بودیم !!!! هیچ پشتوانه ای نداشتم ///// خونواده منم به شدت با این ازدواج مخالف بودن چرا که همسر من نه کار درست و حسابی داشت نه سرپناهی نه حتی وسیله نقلیه مناسبی و نه در/امد مناسب
    خوب بهرحال من با تمام وجود این حرفها آغاز کردم و تا کنون فقط و فقط هم خودم ضربه خوردم چون همسرم فوق العاده آدم منطقیه
    در جواب باران جان باید بگم تا حدی تونستم اعتیادشو کنترل کنم و اونم خیلی کمترش کرده و حتی تصمیم به ترک داره
    من در نهایت تصمیم گرفتم تا عمر دارم با این خونواده تحت هر شرایطی ارتباط برقرار نکنم
    شوهرم هم هر تصمیمی بگیره من مانعش نمیشم ولی من شوهرمو خوب می شناسم .... مطمئنم حداقل تا چند سال دیگه کاری به مادرش و خواهرش نداره
    چون مادرش حرفهای بسیار تا بسیار زشت و رکیکی به من زد !!! منی که تنها فقط موهام برای چند لحظه از زیر روسری بیرون اومده بود ( گناه من فقط این بود )
    پس حساب من جداست که دیگه به خودم این اجازه رو ندم که مجددا به شعور و شخصیتم به بدترین شکل ممکن توهین بشه ( منی که چقدرررررررررررررررررررررر ر احترامشونو میذاشتم )
    بهر حال تصیمیم داریم از این شهر بریم /////

    نمیدونم چقدر موفق میشیم

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 فروردین 89 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1388-8-11
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    2,887
    سطح
    32
    Points: 2,887, Level: 32
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 39 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دعوای من و مادر شوهر ( این قصه سر دراز دارد )

    دوست دارم نظرتونو بیشتر بدونم

    خیلی تنهام ... شما تنهام نذارید

  10. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: دعوای من و مادر شوهر ( این قصه سر دراز دارد )

    خانمي نظر بقيه رو راجع به چي ميخواي بدوني؟اين كه قطع رابطه با خانواده ي همسرت كار درستي بوده يا نه؟اين كه بعد از اين چي كار كني؟

    من متوجه نميشم الان سوالت چيه!؟

    تو كه ديگه الان مشكلي نداري....خب مادرشوهرت يه حرفي زده تو هم جوابشو دادي حالا هم كه ديگه كاري به كار هم ندارين مشكل كجاس؟؟

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 فروردین 89 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1388-8-11
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    2,887
    سطح
    32
    Points: 2,887, Level: 32
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 39 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دعوای من و مادر شوهر ( این قصه سر دراز دارد )

    gh.sana عزیز
    یعنی شما فکر میکنید دیگه واقعا هیچ حرفی باقی نمونده
    من از لحاظ روحی بسیار ضربه شدیدی خوردم و طرح این مسئله در اینجا صرفا دریافت یه نوع همدردی بود .
    من دو سالی هست که با نام دیگری در این کلوب عضو بودم اما پسورم تغییر کرد و هرگز نتونستم با اون نام وارد بشم
    پس اگه تعداد پستهام کمه دلیل بر ندانستن طرح این مسئله نیست
    چون قبلا یادمه هر سوال پیش پا افتاده ای هم که میشد حداقلش 300 تا پست میذاشتن بچه ها
    اما واقعا متاسف شدم از اینکه خیلی زود من باید بحثمو جمع کنم و وقت دوستان رو نگیرم
    شاید شما درست میگی
    پس از طرح این مسئله بسیار عذر میخوام چون نه تنها دردی از من کم نکرد و تنها 4 پست که نشانه همدردی بود .... نشان از بی اهمیت بودن موضوع دارد و شاید هم اینکه من موضوعی رو مطرح کردم و خودمم هم پاسخ جوبهامو دادم .... ولی باور کنید من به این دلخوش بودم که درد دلمو جایی گفتم و سبک شدم .
    نمیدونم بهر حال هر چه که بود .... تشکر از دوستان بود و بس

    موفق باشید

  12. کاربر روبرو از پست مفید سولی تشکرکرده است .

    سولی (دوشنبه 16 فروردین 89)

  13. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 دی 89 [ 23:31]
    تاریخ عضویت
    1388-9-01
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    3,711
    سطح
    38
    Points: 3,711, Level: 38
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    167

    تشکرشده 165 در 92 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دعوای من و مادر شوهر ( این قصه سر دراز دارد )

    سلام
    فکر میکنم تا حدودی درک تون میکنم که چقدر از دستش عصبانی و ناراحت هستید چون مادر خودمم با مادربزرگم خیلی مشکل داشت ولی نه به اندازه شما.

    مادرشوهرتون فقط با شما اینطور رفتارهایی داره یا با بقیه هم همینطوری هست؟

  14. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: دعوای من و مادر شوهر ( این قصه سر دراز دارد )

    نقل قول نوشته اصلی توسط سولی
    gh.sana عزیز
    یعنی شما فکر میکنید دیگه واقعا هیچ حرفی باقی نمونده
    من از لحاظ روحی بسیار ضربه شدیدی خوردم و طرح این مسئله در اینجا صرفا دریافت یه نوع همدردی بود .
    من دو سالی هست که با نام دیگری در این کلوب عضو بودم اما پسورم تغییر کرد و هرگز نتونستم با اون نام وارد بشم
    پس اگه تعداد پستهام کمه دلیل بر ندانستن طرح این مسئله نیست
    چون قبلا یادمه هر سوال پیش پا افتاده ای هم که میشد حداقلش 300 تا پست میذاشتن بچه ها
    اما واقعا متاسف شدم از اینکه خیلی زود من باید بحثمو جمع کنم و وقت دوستان رو نگیرم
    شاید شما درست میگی
    پس از طرح این مسئله بسیار عذر میخوام چون نه تنها دردی از من کم نکرد و تنها 4 پست که نشانه همدردی بود .... نشان از بی اهمیت بودن موضوع دارد و شاید هم اینکه من موضوعی رو مطرح کردم و خودمم هم پاسخ جوبهامو دادم .... ولی باور کنید من به این دلخوش بودم که درد دلمو جایی گفتم و سبک شدم .
    نمیدونم بهر حال هر چه که بود .... تشکر از دوستان بود و بس

    موفق باشید

    سولي عزيزم سو تفاهم شد....قربونت برم من چي كار به تعداد پست هاي تو يا تجربه در تالارت دارم؟من فقط ميخواستم مطلب برام روشن بشه همين....دوستان هم قطعا سر فرصت به اين تاپيك سر ميزنن و نظر ميدن بلاخره روزهاي اغاز سال و درگيري و مشغله ....به دل نگير عزيزم
    عذر ميخوام اگه ناراحتت كردم

  15. 2 کاربر از پست مفید parnian1 تشکرکرده اند .

    parnian1 (سه شنبه 31 فروردین 89)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کمک کنید کامل خودمو عوض کنم و تیپم و رویه ام عوض کنم
    توسط مینای سخن گو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 شهریور 94, 07:57
  2. دعوای مادر شوهر - چطور با مادر شوهرم کنار بیایم (دخالت های مادر شوهر)
    توسط عسلک در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 29 دی 91, 23:48
  3. دعواهای همیشگی وحل نشدنی
    توسط ghamar در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 آبان 91, 00:32
  4. عواملی که موجب پایان یک رابطه می شوند
    توسط keyvan در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 10 شهریور 91, 23:56
  5. نامزدم عوض شده !
    توسط melisaa در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 19 آبان 90, 13:31

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.