با سلام خدمت دوستان عزيز...
ما يك خانواده ي 4 نفره هستيم. مادرم بيش از حد به من دلبسته است (و من هم نسبت به او) و من احساس ميكنم كه بيش از حد به من توجه ميكنه و اين درحاليه كه احساس ميكنم اين توجه و ابراز احساسات مادرانه ي مادرم نسبت به من در برابر همين احساسات نسبت به خواهرم كمتره و احساس ميكنم اين باعث شده كه خواهرم از اين نقطه آسيب ديده و فكر ميكنم يكي از دلايل دوري او از اعضاي خانواده نيز همين مورد باشه...
من بارها به مادرم گفتم كه حداقل در حضور خواهرم اينقدر به من محبت نكنه و بيشتر به خواهرم توجه كنه چون فكر ميكنم كه دختران بيش از ما پسرها به توجه نيازمندند (آنهم به دليل روحيه ي لطيفيست كه دارند).
اما مادرم به من ميگه كه من اشتباه ميكنم و اينطور كه فكر ميكنم نيست ، ولي من شك ندارم كه حتي به طور ناخواسته هم كه شده همينطوره...
من ديگه نميدونم به چه زبوني بايد از مادرم خواهش كنم كه اين رفتارش رو تغيير بده...
حتي يكبار به من گفت كه حرف منو قبول داره و از اين به بعد به خواهرم بيشتر توجه ميكنه ولي بعد از مدتي كم كمك دوباره روز از نو روزي از نو...
به نظر شما من اشتباه ميكنم ؟
درضمن متاسفانه من هرگز نتونستم براي خواهرم يه دوست خوب باشم (كه البته اين هم در فاصله گرفتنش بي تاثير نيست)
لازم ميدونم اينم بگم كه من 2 سال از خواهرم بزرگترم.
لطفا منو راهنمايي كنيد چون ميترسم اين وسط خواهرم فداي ناداني من بشه...
خيلي دوست دارم بش محبت كنم ولي نميدونم چجوري...
با تشكر...
يا حق.
علاقه مندی ها (Bookmarks)