به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 مرداد 87 [ 22:54]
    تاریخ عضویت
    1386-12-21
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    3,689
    سطح
    38
    Points: 3,689, Level: 38
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چطور بايد از اين حس رها بشم

    با سلام
    دوستان مشاوران و روانشناسان محترم داستان من هم مثل يکي از داستان همين دوستان هستش يا يکم کمرنگ تر خوب فرقي نمي کند
    به هر حال تا 18 سالگي بايد بري مدرسه و اين معلم هاي از خود راضي ساديسمي رو با همکلاسي هاي عجق و جق رو تحمل کنيد بعد بايد بري سربازي و عمرت رو حدر کني بعد بايد 1 سال 2 سال بيکار بگردي بعدش يک کار گير بياري و بري سر کار و کارفرماي مريض رو تحمل کني بعد از اون آرامش نيامده توي کوچه - خيابان - دانشگاه يکي دلت رو ببره بشه خوره روح اون هم براي من که محصول مشترک جمهوري اسلامي با خانواده مذهبي هستم و تا حالا دختر دور و ورم نبوده ولي اين که ميگن دوست داشتن و عاشقي به سراغ من آمده.
    خوب اين قسمتي از تکامل انسان هستش ولي توي اين دور و زمونه و آدم دست و پا چلفطي مثل من چيز بسيار خطرناکي هستش براي همين من از شما مشاورين محترم مي خواهم دارو اي را براي من معرفي کنيد تا اين يک مورد را بيخيال بشم
    لطفا" به سئوال من جواب بدهيد
    متشکرم

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 مرداد 87 [ 22:54]
    تاریخ عضویت
    1386-12-21
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    3,689
    سطح
    38
    Points: 3,689, Level: 38
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چطور بايد از اين حس رها بشم

    با سلام
    خوب دوستان شما جواب سئوال من را نداديد
    انگار همه شما دوست دارين داستان بخونيد باشه منم داستان تعريف مي کنم
    1-خوب من 23 سالم هست از دم کوه هم نکندم بيام شهر يک عمر تو شهرم دختر ميبينم داشتم زندگي ام رو ميکردم مشکلات تموم بود ولي اينبار دل کار دستم داد حدود يک سال پيش توي دانشگاه به يکي از هم دانشگاهي ها علاقه مند شدم رفت جلو ولي جواب سلام من رو هم نداد دختر عفاده اي نبود يا بخواطر شرم و حيا يا بخواطر قيافه معمولي, من جواب نداد نمي دونم منم به خاطر کار و فشار تحصيل دانشگاه را بيخيال شدم

    2-بعد از اون شماره دوم هم از اينجا شروع شد که يک سه ماهي مي شد توي ايستگاه اتوبوس يک نفر رو ميديدم اينبار جلو نرفتم فقط نگاه هش ميکردم متوجه من شده بود ولي رفتاري که حاکي از علاقه جهت برقراري ارتباط باشد ازش نديدم ديد من دست بردار نيستم وقتش رو عوض کرد

    تموم شده بود ديگه اين حسي رو که اين 2 نفر به من منتقل مي کردند از هيچ کس نمي گرفتم يکم به آرامش رسيده بودم

    ولي باز تصميم گرفتم دانشگاه رو برم باز اون دختر رو تو دانشگاه ميبينم از اول امسال هم دختر ايستگاه اتوبوس را هم 2 بار توي نانوايي ديدم

    دارم خفه ميشم براي بعضي ها دختر بلند کردن مثل آب خوردن ولي به جواب سلام من هم کسي جواب نميده اين رو هم بگم علت دوست داشتن من حوس نيست اگر راه ميدادند قصد من ازدواج هستش ولي نميدونم چرا اين طوري ميشه

    لطفا" راهنمايي کنيد
    خداحافظ

  3. #3
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 19:01]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,421
    امتیاز
    287,175
    سطح
    100
    Points: 287,175, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,081 در 7,003 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: چطور بايد از اين حس رها بشم

    سلام bahmann
    چنین احساساتی که از خودت بروز دادی، واقعا زجر دهنده هست، حتی شنیدنش، چه برسه به حس کردنش.
    منو ببخش با اینکه خوشت نمی آد(چون خوشبختانه یا متاسفانه من هم مشاورم)، بازم هم جسارتان نظر می دهم.
    اما شما دوست داری که این احساسها را نداشته باشی.... بسم الله.

    همیشه زیر هر احساسی یک باور و یک فکر نهفته هست. و زیر هرفکر و باوری نیز یک نیاز اساسی انسان وجود دارد.

    حالا اگر احساسی آزارنده و به این شدت منفی در ما به وجود می آید، بی گمان باید ریشه را در نوع نگرش و فکر و باورمان جستجو کنیم.
    به عنوان مثال شما به پست اول خود مراجعه کنید.
    معلمان سادیسمی
    همکلاسان اجق و وجق
    کارفرمایان مریض
    هدر شدن عمر در سربازی
    خوشت نیومدن از مشاوره ها و ....

    اینها باورها و افکار و نگرشهایت در مورد محیط اطرافت هستند. باید اینها را مجددا واکاوی کنید.
    ما جزء پیش کسوتان این تالار معلمانی مثل 118 داریم ، که روز و شب برای دانش آموزان زحمت می کشد و ما بقی وقتش را تالارهایی مثل این همدردی در کمک به همنوعانش ، قرار داده است.
    همه اعضاء دلسوزی که اینجا می بینید از همکلاسان خود ببین و متقابلا تو هم همکلاس دردمند همین دوستان هستید.
    پدر و مادرهای ما نیز جزء همین کارفرمایان هستند.
    و همه جوانان این مرز و بوم به سربازی می روند.

    البته من با شما موافقم همیشه در هر قشری و در هر جایی آدمهای مریض و مشکل دار وجود دارند. اما این تعمیم شما که همه را با یک چوب می زنید باور و فکری خطا هست که منجر به چنین احساساتی می شود.
    جالب است که بدانید همین باورهای منفی را نسبت به خودتون هم دارید. چرا خودتون را دست و پا چلفتی می نامید. حتی اگر نتوانید یک رابطه را تشکیل دهید شما در هزاران زمینه فعالیت دارید و به عنوان یک انسان قابل احترام هستید.

    به هر حال شاید خیلی هم مورد نظرت نباشه، اما شما نیاز هست حضوری با یک مشاور صحبت کنید و دقیقا خطاهای فکری شما را بیرون بکشد و راه اصلاح آن را تمرین کنید. تا کم کم تغییر احساسات در شما ایجاد شود.

    اما اگر چنین انرژی را نمی گذارید، پس حداقل کتاب از حال بد به حال خوب اثر دکتر دیوید برنز را تهیه فرمائید و مدت چند ماه این کتاب را تمرین کن(چون این کتاب فقط خواندنی نیست و کتاب همیاری و کار هست)، یعنی شما باید صفحه به صفحه مطالعه کنید و طی چند هفته تمرین کنید.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.