به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 فروردین 87 [ 09:39]
    تاریخ عضویت
    1386-12-27
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    3,646
    سطح
    37
    Points: 3,646, Level: 37
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    مشکل با خانواده و مادرم

    با سلام
    به شما به خاطر سايتتون تبريک ميگم واقعا موضوعات و راه حلهاي خوبي تو اون وجود
    داشت .
    منم يه مشکل تقريبا شبيه به مشکلات بقيه دارم و خوشحال ميشم شما منو راهنمايي کنيد .
    من پسري هستم 26 ساله و در دانشگاه در قسمت اتاق رايانه يک دانشکده شاغلم .
    حدود يک سال است که اينجا با دختر خانمي آشنا شدم که از دانشجو ها است و 21 سال
    سن دارد . به خاطر برخورد ها و روابط داخل دانشکده کم کم به ايشان علاقه مند شدم و
    در اين مورد با اين خانم صحبت کردم و فهميدم که ايشان هم به من علاقه دارند .
    من 6 سال پيش پدرم را از دست داده ام و فرزند ارشد خانواده هستم و اين خانم هم وقتي
    يک ساله بوده اند پدرشان شهيد شده اند .
    رابطه ما در دانشکده يه مقدار طولاني شد و در اين مدت صحبت هاي زيادي با هم داشتيم
    و در مورد خيلي از مسائل مختلف با هم حرف زديم البته خانواده هايمان از اين مسئله خبر
    نداشتند و ما قصد داشتيم وقتي مطمئن شديم که مي تونيم با هم کنار بياييم خانواده هامون رو در جريان قرار بديم .
    بلاخره قرار گذاشتيم که من با ماردم صحبت کنم و خانواده ما با خانواده ايشان تماس بگيرند
    من هم با ماردم صحبت کردم و قرار شد آنها تماس گرفته و اين خانم را ببينند . البته چون هر
    دو خانواده ما سنتي هستند و رابطه دختر و پسر را قبل از ازدواج نمي پسندند ما از رابطه مون قبل از ازدواج به آنها چيزي نگفتيم .
    اولين مشکلي که پيش اومد وقتي بود که خانواده ماردم يعني مادر بزرگم و داييم و ... فهميدن من يکي رو تو دانشکده ديدم و از اون خوشم اومده و وقتي فهميدن که اون
    دختر پدر نداره و از خانواده هاي پولدار نيستند و خونه شون آخر شهره شروع کردن به
    خالفت کردن و اينکه تو نمي دوني اونجا آدما اينجورينو اونجوري منم هرچي مي گفتم
    شما برين اونا رو ببينين بعد بگين اونا بدن قبول نمي کردنند .
    تازه شروع کردن به رديف کردن دختراي مختلف از همسايه گرفته تا فاميل دور و نزديک .
    بعد کلي مدت که گذشت بلاخره تماس گرفتند و اينبار مادر ايشون گفتند که چون دوتا دختر
    قبل از اين خانم دارن که هنوز ازدواج نکردند نوبت ايشون نشده خانواده منم که خوشحال از
    اين قضيه و خيلي راضي .
    من با اين خانم صحبت کردم و ازشون خاستم که با مادرشون صحبت کنه و بگه که خانواده
    من بوده که با اونها تماس گرفته و من تو دانشکده باهاش در اين مورد صحبت کردم و راضيشون کنه که بزاره ما بياييم بعد اگه لازم بود من هر چند سال که بگن حاضرم صبر کنم .
    ايشون هم با خانم داداشش صحبت ميکنه و بلاخره به من خبرش رو ميده که مادرش اجازه
    داده که فعلا ما بيايم تا بعدا ببينيم چي ميشه . منم بلافاصله به خانوادم گفتم که با اين
    خانم تو دانشکده صحبت کردم و قضيه رو بهشون گفتم و بقيه ماجرا .
    مادر هم قرار شده بعد عيد دباره تماس بگيرن و برن ايشونو ببينن .
    مشکل اصلي اينجاست که من مي دونم خانواده ام هر جوري که باشه به اونا گير خواهند
    داد از خونشون گرفته تا مبلمان و هر قضيه کوچک ديگه اي و از خداشونه که اين مورد به هم
    بخوره . از طرف ديگه من و اون خانم الان خيلي به هم علاقه داريم و نمي تونيم به همين
    سادگي از هم بگزريم و نمي خاهيم با خانواده هامون هم درگير بشيم .
    حالا شما منو راهنمايي کنين چي کار کنيم ؟؟؟؟؟؟

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 فروردین 87 [ 09:39]
    تاریخ عضویت
    1386-12-27
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    3,646
    سطح
    37
    Points: 3,646, Level: 37
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با خانواده و مادرم

    سلام
    دوتا مسئله رو ديروز يادم رفت بگم
    يکي اين که مادرم و خانواده مادريم ميگن که ما اونا رو نمي شناسيم و نميشه آدما رو شناخت
    (پس با اين وضع هيچکسي نبايد با شخصي که نميشناسه ازدواج کنه نه ؟)
    مسئله دوم اينه که من حس مي کنم که مادرم و بقيه به خاطر اين که من با اين خانم ازدواج
    نکنم مي خوان که برام دنبال يه نفر ديگه بگردن چون فکر مي کنن که اين دختره در شان خانواده
    ما نيست و من از اين جور مسائل متنفرم که آدما رو با خطکش پول و ماشينو خونه اندازه
    بگيريم .
    در نهايت خيلي نگرانم که در ايام عيد بلاخره برن و ايشونو ببينن و بيان و به يه بهونه اي
    مخالفت کنن بعد هم من از کوره در برم و کارايي بکنم که بعدا پشيمون بشم .
    خوشحال ميشم اگه کسي نظري داره بشنوم يا منو راهنمايي کنه .

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 فروردین 87 [ 09:39]
    تاریخ عضویت
    1386-12-27
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    3,646
    سطح
    37
    Points: 3,646, Level: 37
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با خانواده و مادرم

    سلام
    داشتم مطالب قبلي رو مي خوندم فکر کردم شايد يه چيزي بد برداشت بشه از اونا
    يه توضيحات کوچيکي راجع به اين دختر خانمي که من ازش صحبت مي کردم بدم تا يه موقع
    فکر نکنين که از اون دختراي ناجوره . اين خانم از يه خانواده مذهبيه و هميشه با چادر
    مياد دانشکده و خيلي سنگين رفتار مي کنه و نماز خونه و ......
    من خودم هم خيلي به اين مسائل اهميت مي دم و يکي از دلايلي که ايشونو انتخاب کردم
    همين موارد بوده .

    ما ز دوستان چشم ياري داريم ها .
    من هنوزم منتظرم يه نفر يه چيزي بگه حداقل من دلم خوش باشه يکي درد دل ما رو خونده .

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 فروردین 89 [ 23:29]
    تاریخ عضویت
    1386-10-30
    نوشته ها
    178
    امتیاز
    4,302
    سطح
    41
    Points: 4,302, Level: 41
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    300

    تشکرشده 303 در 128 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با خانواده و مادرم

    سلام delphi
    ورودت رو به تالار همدردی خوش امد می گم
    امیدوارم از این تاخیری که در گرفتن پاسخ از دوستان پیش اومده ناراحت نشده باشید. بالاخره ایام سال نو و عید و....
    خیلی از اعضای تالار الان نمی تونند حضور داشته باشند تا ما از نظراتشون استفاده کنیم. اما با شناختی که من تا امروز از این تالار پیدا کردم ...فکر نمی کنم دست خالی بمونید...فقط کمی باید صبور باشید.

    اما نظر من در رابطه با مساله(نه مشکل) شما:
    ببینید ...هم خوانی خانواده ها از نظر فرهنگی و اجتماعی خیلی مهمه...البته در صورت مساعد بودن سایر شرایط میشه از کنارش با حساسیت کمتری رد شد.
    اگه شما و دختر خانم مورد نظرتون از لحاظ فرهنگی و سطح خانوادگی (مثلا از نظر مالی)تفاوت خیلی زیادی دارید ...به نظر من این موضوع در آینده مساله ساز خواهد شد.
    بالاخره شما با خانواده هاتون در تعامل خواهید بود و اگر خانواده شما این مساله رو نپذیره هم برای شما و هم ایشون باعث ناراحتی میشه.
    البته دلایل خانواده شما رو زیاد منطقی نمی بینم.توی دانشگاه آشنا شدن که بد نیست و تو جیهی هم برای مخالفت نیست.
    یا مثلا عدم شناخت در مورد خانوادشون....خب بعد از یه مدت آشنا میشید و با تحقیقات می تونید تا حد زیادی از خانوادشون اطلاعات به دست بیارید..همونطور که ایشون هم باید این کار رو در رابطه با خانواده شما انجام بدن.
    در رابطه با اینکه براتون دارن دنبال مورد دیگه ای می گردن...این کاملا به شما بستگی داره...مساله آینده و زندگی شماست ...تا شما نخواید هیچ اتفاقی نمی افته..مگه اینکه تحت تاثیر شدید از طرف خانوادتون باشید و نتونید حرفتون رو راحت باهاشون در میون بذارید.که امیدوارم این طوری نباشه..
    به نظر من کاملا منطقی و با مهربونی و احترام با مادرتون صحبت کنید و دلایلی رو که باعث شده این دختر خانم رو برای ازدواج انتخاب کنید بهشون بگید(قطعا دلایلتون با ارزش هست)چون سن و سال شما از عشق و عاشقی های زود گذر و بدون پشتوانه ی عقلی گذشته(البته آدمها با هم فرق می کنند!!)
    یه مورد دیگه ...شما گفتید نمی خواید با خانواده هاتون در گیر شید و در عین حال نمی تونید از هم بگذرید....
    به نظرمن اگه از طریق صحبت کردن دوستانه و منطقی با خانواده نتونستید به نتیجه دلخواه برسید ..باید یه واکنشی نشون بدید...برای به دست آوردن هر چیز با ارزشی اگه نیاز به تقلا و جنگ باشه باید جنگید...(البته این باز هم به خودتون و میزان اعتماد به انتخابتون بر می گرده)
    باز هم می گم...عجله نکنید...قطعا دوستان پاسخ های مفیدتر و کاربردی تری خواهند داد.
    موفق باشید

  5. 2 کاربر از پست مفید zeinab تشکرکرده اند .

    zeinab (شنبه 03 فروردین 87)

  6. #5
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 30 فروردین 03 [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,066
    سطح
    100
    Points: 287,066, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,079 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با خانواده و مادرم

    سلام delphi
    دوست عزیز سال نو را خدمتتون تبریک عرض می کنم.
    همچنین از زینب به خاطر پاسخ قشنگشون تشکر می کنم.

    به نظر میرسه با توجه به توضیحاتی که داده اید شما با معیارهای مشخصی دست به انتخاب زده اید و بعد هم با خانواده ها مطرح کرده اید.
    اما از اینجا به بعد چند نکته را باید در نظر بگیرید.
    - با توجه به اینکه شما دو نفر معیارهای مناسب هم را دارید(به گفته خودتون)، کافیست صبر را به عنوان کلیدی ترین راه حل همواره در نظر بگیرید. تا درکنار آن انعطاف لازم برای شما ایجاد شود. چون عجله و فشار افراطی ممکن است خانواده شما را روبروی شما قرار دهد. اما آرامش و صبر می تواند کمک کننده باشد.
    - به کمک گرفتن اشخاص ثالثی که مطلع و متخصص هستند مثل بزرگ فامیل، یا مشاور خانواده یا ....، که بتوانند از طریق ایجاد رابطه موثر به کاهش تعارض شما کمک کنند. معمولا خانواده ها ممکن است گمان کنند که شما دچار احساس افراطی و بدون منطق شده اید. لذا نگران هستند مراجعه به یک مشاور خانواده و روشن شدن ابعاد قضیه، تعصب و سخت گیری آنها را به شدت کاهش می دهد. شما باید قبل از جلسه به آنها قول بدهی، که خواهان خوشبختی هستید و در صورتیکه از نظر منطقی و فرد متخصص ایشون مناسب شما نیست، رهایش خواهید کرد. این مادر را خوشبین می کند که شما قصد تصمیم گیری منطقی دارید.
    - لازم است با آن دختر خانم هم در مورد موضع گیری های خانواده ات صحبت کنی و از او بخواهی که خانواده اش را برای برخورد احتمالی سرد آنها توجیه کند.( البته تلویحی نه به صورت صریح که خانواده دختر هم پس بکشند)
    با توجه به سن دختر حتما باید به او در مورد تعهد خودتون و اینکه اگر مقداری زمان گذشت، تغییر نظر نمی دهید، اطمینان دهید.

  7. 2 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (شنبه 03 فروردین 87)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 فروردین 87 [ 09:39]
    تاریخ عضویت
    1386-12-27
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    3,646
    سطح
    37
    Points: 3,646, Level: 37
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با خانواده و مادرم

    با سلام
    منم عید رو به شما تبریک میگم .
    از راهنمایی شما زینب و مدیر همدردی سپاس گذارم . باور کنید چندین بار مطالبی رو
    که پاسخ دادین از اول تا آخر خوندم .
    ته دلم یکم قرص شد . الان 4 روز از عید میگذره و انگار نه انگار که من چیزی از مادرم
    خواسته بودم . اصلا به روی خودشون هم تا الان نیاوردن .
    منم اینو گذاشتم به حساب دیدو بازدید های اول سال نو ولی اگه تو این چند روز باقی مونده کسی از این مسئله حرفی نزنه دیگه از کوره در میرم .
    واقعا خسته شدم .
    بازم ازتون تشکر می کنم .

  9. کاربر روبرو از پست مفید delphi تشکرکرده است .

    delphi (یکشنبه 04 فروردین 87)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:41 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.