سلام به همه دوستان من تازه عضو شدم يه مشكل دارم كه حدود يك سال داره عذابم ميده ميتونيد به من كمك كنين
تشکرشده 26 در 19 پست
سلام به همه دوستان من تازه عضو شدم يه مشكل دارم كه حدود يك سال داره عذابم ميده ميتونيد به من كمك كنين
تشکرشده 3,584 در 906 پست
سلام :roz_zard
خوش امدید
می شه برامون تو ضیح بدید
اگر یه کمی با صبر و حوصله ی بیشتری برامون توضیح بدی به جای این که ماهی بگیری(راه حل اماده)ماهی گیری (فرمول حل کردن ) یاد می گیری دوست من .
.پس منتظر توضیحاتت هستیم
تشکرشده 34 در 16 پست
به جمع دوستان خوش آمدی ولی تو که هنوز مشکلت را نگفتی ؟
تشکرشده 467 در 211 پست
عزیزم همه دوستان اینجا جمع شدند تا مشکل همدیگه رو حل کنند
تشکرشده 496 در 278 پست
بله كه مي تونيم البته مي تونيم همدردي كنيم و مشورت ولي ديگه حلش به عهده خودته حالا بگو ببينم چي هست ؟
اگه توي سايت چرخيده باشي مي بيني كه اينجا هيچ ناراحتي بدون همدردي نمي مونه پس تو هم بگو تا ما خودمون و نشون بديم
تشکرشده 26 در 19 پست
مرسي از اينكه زود جواب دادين فكر نميكردم اينجا اينطوري باشه ولي انگار جاي خوبي واسه درد و دل هستش اميدوارم دوست خوبي براتون باشم
راستش مشكل من اينه كه من با يك خانومي رابطه دارم كه يك سال از اين رابطه ميگذره كه
اين خانوم 9 سال از من بزرگتره ازدواج هم كرده ولي طلاق گرفته يك بچه 10 -11 ساله جريان از اينجا شروع شد كه دائيم يك مغازه ي پوشاك باز كرد كه اين خانومو براي شاگردي اورد اونجا من هم خيلي براي باز كردن مغازه و خريد جنس به دائيم كمك كردم بعدا دائيم به من پيشنهاد داد كه برم پيش اين شاگرده واستم منم خيلي خجالت ميكشيدم ولي با اصرار رفتم (در ضمن من 18 سالمه) دو سه روزي گذشت و ما با هم خوب شديم در حد حالت خوبه چند سالته از اين جور حرفا بعد به يه بهانه اي شمارشو به من داد (راستي من خيلي خوشكل هم هستم ) البته اون هم خيلي خوشكله ها اصلا بهش نمياد 27 سالش باشه فكر ميكني دختره خيلي هم با كلاس ميگرده به من گفت واسم اس ام اس بفرست منم كه بدم نميومد ديگه بلاخره بعد از يك هفته من باهاش عادي شدم و بهش عادت كردم هر روز از صبح تا شب با هم تو مغازه بوديم اين خانوم هم خونه ي باباش بود دو سال هم بود طلاق گرفته بود جوري شده بوديم كه من نيم ساعت دير ميرفتم 10 بار زنگ ميزد كه بيا تنهام به من ميگفت با كسي نيستم فقط با تو ام -هميشه باهات ميمونم از اين جور حرفها خيلي هم حرف از س-ك-س با من رو ميزد ميگفت خيلي دوست دارم با تو س-ك-س كنم كه چقدر تو مغازه دستمو ميگرفت حالا بگذريم خيلي به هم عادت كرده بوديم كه اصلا تا اون موقع حرفي از بچه بودنه من نميزد بعد از يك ماه دائيم به من گفت ديگه نيا مغازه من هم نرفتم بعد اين يارو به من گفت چرا نيومدي گفتم اره دائيم گفته نيا كه ديد فرداش به من زنگ زد گفت من بدونه تو نميتونستم اونجا باشم در اومدم چند وقت گذشت و (من هميشه باهاش در تماس بودم ) اين از پدر مادرش جدا شد و واسه خودش خونه گرفت كه من رفتم خونشو ديدمو چند بارم گفت بيا كه ميخواستيم باهم س-ك-س كنيم كه نميشد وغيره... بعد از يكي دو ماه كه من هر روز زنگ ميزدم خونش با هم صحبت ميكرديم كم كم ديدم داره با من سرد ميشه و حرفايي كه نميزدو ميزد مثلا ميگفت ما به هم نميخوريم تو بچه اي خيلي از تو بزرگترم من بي جمبه هم كه فوري عاشق شده بودم -بعد گذشت و به جائي رسيد كه يك شب بهش هر چي زنگ زدم گفت پشت خطي دارم و قطع كرد گفت خيلي بيكاري ها كه تا بحال بهم اينجوري نگفته بود اينجا بود كه فهميدم با يكي ديگه رفيق شده كه تا يك ماه بهش زنگ نزدم بعد از يك ماه يك اس ام اس دادم ديدم زنگ زد فكر كردم ميخواد بگه دست وردار ديگه بلاخره گوشي رو برداشتم ديدم يك جوري صحبت كرد كه انگار نه انگار كه با من اين كارو كرده و منو دعوت كرد خونش من هم پذيرفتم رفتم وقتي رفتم ديدم خيلي چيزا عوض شده وسايل نو چيزاي گرون كه بعد يكي - دو ماه فهميدم با يه پسر پولدار رفيق شده كه براش خرج ميكنه كه گذشتو كه باز دوباره رابطمون كم كم سرد ميشد كه تا الان باشه حالا هم ديگه زياد به من توجه نميكنه ديگه زنگ نميزنه من هم زنگ ميزنم با زور جواب ميده انگار ديگه براش مهم نيستم من هم با ديدنه اينها بازهم نميتونم ازش دل بكنم به نظر شما چكار كنم كه اون مثل اولا شه به من علاقه داشته باشه فقط از من نخواين فراموشش كنم كه اصلا نميتونم فقط كمكم كنين دارم از فكرش ميميرم اون كه با اون پسره همه عشق و حالشو ميكنه منم شدم پيام بازرگاني تورو خدا كمكم كنين
[size=large]گذشته تلخ @ آينده نا معلوم![/size]
تشکرشده 26 در 19 پست
اگه منو راهنمائي كنين چجوري دوباره يه كاري كنم با من مثل اول شه ممنون ميشم
[size=large]گذشته تلخ @ آينده نا معلوم![/size]
تشکرشده 755 در 381 پست
فراموشش کن !
ایشون بهتره با آقایی که طلاق گرفته ازدواج کنند و شما هم با دختر خانمی که تا بحال ازدواج نکرده اند و الحمدالله کم هم نیستندو با سن و سال شما نزدیک هستند ازدواج کنید .
آرزو (چهارشنبه 06 شهریور 87)
تشکرشده 59 در 29 پست
سلام دوست عزیز
به عنوان یک خانوم فقط می تونم بگم واقعاً متاسفم. از اینکه اون خانوم به خودش اجازه داده برای رسیدن به اهداف شوم خودش با تو همچین رفتاری داشته باشه.
اسم این رابطه چیزی جز هوس نیست.
پسر خوب از این به بعد حواستو جمع کن. با زنای بزرگتر از خودت و مطلقه و بیوه و ... رابطه برقرار نکن. تو الان یه نوجوان هستی که خیلی زوده بخواهی از دست همچین آدمهای بی وجدانی ضربه بخوری.
خواهرانه از تو هم خواهش می کنم دور اونو خط قرمز بکشی و اصلاً سعی نکن که بخواهی رابطتو بهتر کنی. هیچ راه حل دیگه ای هم نداره. والسلام
تارا (دوشنبه 21 اردیبهشت 88)
تشکرشده 47 در 27 پست
سلام دوست عزیز
ببین دورشو دو بار خط قرمز بکش یک بار کم. من هم با نظر دوستان موافقم همچین آدمی به دردت نمی خوره شما باید با هم سن و سال خودت و یک خانومی که از لحاظ اخلاقی وفادار به زندگی و شوهرش باشه رو انتخاب کنی نه اینکه مرتبا رنگ عوض کنه شما فکر الانتون نباشید متمان باشید که بعدا پشیمان خواهید شد.
mishka (چهارشنبه 06 شهریور 87)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)