به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 شهریور 91 [ 16:59]
    تاریخ عضویت
    1386-12-22
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    4,071
    سطح
    40
    Points: 4,071, Level: 40
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    به كمك همه شما احتياج دارم

    [align=justify]سلام
    سلام به مدير مدير محترم سايت
    همه اونهايي كه مي خواهند با تمام تلاششون به بقيه كمك كنند.
    راستش مشكل من بر مي گرده به رابطه خوب كه يه هو همه چيز خراب ميشه
    راتش يه چند ماهي هست كه ما دو نفر همديگه رو دوست داريم و براي ازدواج با همديگه صحبت كرديم. اونم قبول كرد ولي گفت كه به اين زودي ها آمادگي ازدواج رو نداره و احتياج به زمان داره تا خودشو براي زندگي مشترك آماده كنه. هميشه مي گفت من وتو يه راهي رو ميريم و اميدواريم كه خوب پيش بريم. تا اينكه يه روز من ازش خواست برام مشخص كنه كه تا كي من بايد صبر كنم چون هر چي باشه من يه دخترم و ممكنه تو اين مدت برام خواستگار بياد اونم گفت اگه خواستگار بهتر از من داشتي ازدواج كن و اصلن فكر كن من تو زندگيت نبودم. اين حرفها براي من خيلي سخت بود من مي گفتم اين ديگه دوست داشتن نيست اين يعني از موقعيت خوب كه به نفعمونه استفاده كنيم. بالاخره پس از كلي جر و بحث من به اون فقط چند ماه فرصت دادم و گفتم تا اون زمان راجع به ازدواجش تصميم مي گيره. اونم قبول كرد. منتها اين بحث همانا و خراب شده رابط من و اون همانا. قبل از اين تقريبا" هر روز به هم زنگ مي زد و رابطه خيلي مهربون تري نسبت به الان با هم داشتيم. اين روزها شرايط خيلي سختي رو دارم مي گذرونم. راستش بهش وابسته شدم. نمي دونم دليل اين كاراش چيه. همش حس مي كنم چون عصبانيش كردم داره يه جورايي تنبيم مي كنه. هميشه به من مي گه تو اصلن شرايط كاري منو درك نمي كني. نمي دونم بايد چه كاري كنم تا رابطه من و اون مثل سابق باشه. چيكار كنم كه مثل سابق مهربون باشه. مي خواهم بهش زنگ نزنم تا زمانيكه كه خودش به من زنگ بزنه ، نمي دونم كار درستي كه مي تونم توي اين شرايط انجام بدم چيه؟ لطفا" كمكم كنيد. هر جور كه فكر مي كنيد درسته. ممنونم از همه شما كه حوصله كرديد و مشكلمو خونديد.

  2. #2
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,082 در 7,004 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: به كمك همه شما احتياج دارم

    سلام mahtabha
    مقدمت به کلبه همدری را به فال نیک می گیریم. خوش آمدی...
    من هم با ندا موافقم ، به جز قسمت آخرش را که قبول ندارم . گفته:
    بهتره يكبار ديگه موضوع رو مطرح كني و دليل ناراحتيش رو بپرسي و بگي كه صرفا هدفت از طرح اين سوال اينه كه بتوني براي ايندت برنامه ريزي كني .
    اصلا ضرورتی به پاپیش گذاشتن دوباره شما نیست.
    من احساس شما را درک می کنم.
    میدانم که خیلی ناراحت کننده است که یکباره آدم در یک مسیر پراحساس ، تنها بشه... آنهم بدون گناه...
    اما خواهش می کنم مطالبم را با دقت مطالعه ( خیلی مهم است که دقت کنی)
    همانطور که در مسائل جسمانی و از نظر پزشکی ، هر وقت یک مشکل و یک بیماری ما را تهدید می کند، به وسیله درد ما از آن آگاه می شویم و به خاطر همین درد ، پیگیری می کنیم تا آن بیماری ما علاج شود. در مسائل روانی هم دقیقا چنین مسئله ای وجود دارد.
    خوب توجه کن؛ هر گونه تنش ، رنج و نآرامی حکایت از یک مشکل اساسی در روش ، احساس، رفتار، افکار، تصمیم گیری و .... ماست. ( اشتباه نکن، نمی گویم در روش و رفتار و ... دیگران، بلکه مشکل در ماست. چون اگر مشکل در دیگری باشد خود فرد باید ناآرام بشود، و وقتی ما دچار ناراحتی و تنش هستیم ، یعنی گیر و مشکل درماست.

    حالا با این مقدمه باید ببینیم چه مسئله موجب رنج شما می شود. خودتون یکجا اشاره کرده اید به وابستگی...
    وابستگی با عشق و دوست داشتن متفاوت است. وابستگی یک نیاز ناموزن و افراط در یک احساس کمبود است. پس خودش موجب رنج می شود. در حالیکه اگر کسی را دوست داشته باشیم و عاشق باشیم. ما مستقل و آزاد هستیم. و این عشق ما منجر به رنج ما نمی شود.
    برای مطالعه کامل این بند، لطفا اینجا کلیک کنید و توضیحات کامل را ببینید.
    همچنین کلیک کنید و مقاله تفاوت عشق و هوس را نیز مطالعه فرمائید.

    مسئله بعدی اینست که شما تصمیم درست و دقیق خود را یک کمی دیر گرفته اید( البته ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است)، منظورم اینست که در همان اوائل آشنایی باید هدف ارتباط و مدت ارتباط و شرایط ارتباط و ...، را روشن می کردی و با چراغ روشن حرکت می نمودی. شما چند ماهی را بدون تفاهم در مسیر و هدف ، با یکی هم مسیر شدی... حالا که دقیقا هدف و مسیرت را به او گوشزد می کنی. او به ظرافت طفره می رود.
    اتفاقا اگر او به ازدواج با شما تمایل داشته باشه، باید این خواست قلبی و میل شما موجب خوشحالی او شود. و رسما پا پیش بگذارد و با خانواده ها صحبت شود. و اگر شرایط ازدواج هم فراهم نیست، نامزد شوید و تا زمان مشخص ازدواج هر دو بدانید که به هم تعلق دارید.


    پس حالا که منطقی تصمیم گرفته ای، اگر اسیر احساس شوی و دوباره تصمیم اشتباهی بگیری، یا دوباره زنگ بزنی و بابت حرف منطقی خود معذرت بخواهی یا عقب نشینی کنی و یا تلویحا حرف او را بپذیری، تنشت تمام نمی شود، بلکه گسترش می یابد... و این حرکت در تاریکی معلوم نیست در نهایت چقدر انرژی، احساس و آینده شما را تباه خواهد کرد.

    اما نکته آخر و مهمترین مسئله اینست:
    معمولا رفتار و منشهای افراد بعد از ازدواج در امتداد شیوه وسبک زندگی آنها در قبل از ازدواج است.
    یعنی اگر مردی خود را حاکم ، تصمیم گیرنده بداند، یا احساس و درک طرف مقابل و موقعیت او را ندارد، و صرفا شرایط خود را در نظر می گیرد، یا اینکه به کار و شغل و پول و بیرون از خانواده بیشتر از از مسائل اساسی و محبت درون خانواده اهمیت می دهد. پس از ازدواج هم چنین شیوه ای را پیش خواهد گرفت. ( این یک طریق شناخت برای ازدواج است).
    یعنی از چنین فردی پس از ازدواج هم باید چنین توقعاتی نداشته باشی... او یک طرفه از ابراز نظر شما ناراحت می شود، او فقط افکار خود را محور قرار می دهد. او فقط موقعیت خود و شغلش را می بیند و با پیشنهادهای منطقی شما از طریق بی توجهی واکنش نشان می دهد.

    همه اینها را براساس محتوای سئوال شما گفتم...
    ممکن است خیلی مسائل هم باشد که اینجا مطرح نکرده باشی....

    من پیشنهاد می دهم در زندگی ، به روش صحیح ، به دور از احساس افراطی و با مشورت عمل کن. حتی اگر اتخاذ روش منطقی و درست ،در کوتاه مدت تو را بیازارد ولی مطمئن باش با چنین روش زندگی خود را بیمه می کنی، و مجبور نیستی یک عمر زندگی پر تنش را یا تحمل کنی، یا درگیر باشی یا شکست را تجربه کنی....

    خونسرد و صبور باش و از خواسته های خود عقب نشینی نکن.
    بلکه اگر او هم ارتباط بر قرار کرد، به او بگو که باید ارتباطتون پر رنگتر بشود یعنی با خانواده ها مطرح شود و او پاپیش بگذارد، و بعد هم شناختتون نسبت به هم عمقی تر شود....

    ای غلامت عقل و تدبیرات هوش
    چون چنینی خویش را ارزان فروش؟!


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شما خوشبختيد؟
    توسط کنجکاو در انجمن انجمن افراد خوشبخت
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مرداد 94, 17:52
  2. الودي آتياس سرطان را خط زد
    توسط raha در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 آبان 90, 16:09
  3. *_نتيجه تجربه فردي من _*
    توسط آرمان 26 در انجمن موسیقی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 23 فروردین 88, 10:18
  4. من تازه واردم و احتياج به كمك دارم
    توسط گلي خانم در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: جمعه 22 آذر 87, 03:23
  5. با احتياط ببينيد !!!(امكان جريحه دار شدن احساسات )
    توسط erfan25 در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: پنجشنبه 04 مهر 87, 17:03

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.