به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 87 [ 21:01]
    تاریخ عضویت
    1386-12-03
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    4,156
    سطح
    41
    Points: 4,156, Level: 41
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 28 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    خاطرخواهی..!!

    سلام
    از اینکه همچین انجمنی پیدا کردم بیام دردمو بگم خیلی خوشحالم. امیدوارم کمکم کنید.
    بذارید بی مقدمه بگم. یه جورایی عاشق شدم! اما یه جور خاص.. خودمم توش موندم چیکار کنم! اما حالا چی شد که اینجوری شدم..
    19 سالمه.. ترم 2 دانشگاهم. یه ماه که گذشت یعنی حدودا 4 ماه پیش.. به طور عجیبی یکی از همکلاسیهام شد همه وجودم.. دو سه هفته ای حالم خراب بود. وحشتناک!! صبح تا شب.. شب تا صبح تو فکرش بودم.. راحتم نمی گذاشت! خواب و خوراک نداشتم. تا می خواستم یه چیزی بخورم به یادش می افتادم. تا می خواستم بخوابم همینطور. اصلا هر آرامشی که می خواستم به خودم بدم نمی تونستم. اما این چیزا یه خورده پایه اش تو وجود من فرق داره حالا می گم چرا..
    روزای اول کلاس که باهاش آشنا شدم برام یه خورده لوس جلوه کرد. تقریبا هم از بچه های دیگه متمایز بود. اما یه بار که اتفاقی تو ایستگاه خط جلوی دانشگاه دیدمش یعنی همون اولین باری که احساس خاصی بهش پیدا کردم.. اصلا همه دیدم عوض شد. وقتی دیدم تنها اومده تو ایستگاه با یه متانت و انتظار خاصی.. اصلا یه حالی شدم.. من خیلی آدم دل رحمی ام!! انگار یه چیزی تو ذهنم گفت: "تو می تونی همسر خوبی برا این دختر تنها باشی".. و بعدش که بیشتر تنهایی شو دیدم یه چیز دیگه از ذهنم گذشت: "تو باید مواظبش باشی.. اون تو این شهر بزرگ تنهاست.." تا رسیدم خونه از این رو به اون رو شدم و دیگه اون چیزایی که همون اول گفتم پیش اومد.. رفتم سراغ یه سایتی مثل همینجا خلاصه یه خورده مشورت کردم و به این نتیجه رسیدم که باید فراموشش کنم.. خلاصه سرتون رو درد نیارم. از فرداش سعی کردم یه خورده شد و نشد بالاخره بعد از چند هفته به کلی از ذهنم رفت. تا این که محرمی تموم شد و کلاسای ترم 2 ام شروع شد. بعد از چند روز کلاس و دیدن این دخترخانم و رفتاراش.. نگاهاش.. باز دیدم دارم دیوونه می شم. فهمیدم اونقدرهام مسئله ساده نیست که به همین راحتیا فراموشش کنم. اما چیزی که احساس می کنم و فکر می کنم برای جواب دادن شما دوستان مهم باشه اینه که من یه احساس خاصی نسبت بهش دارم. من همش نگرانشم. اون هیکل کوچیکی داره و یه قیافه مظلوم و نجیب.. به خدا وقتی چشم می افته تو صورتش جیگرم کباب می شه!! از رفتاراش نگاهاش .. دلم می سوزه.. خیلی نگرانشم. دوست دارم پیشش باشم و مواظبش باشم. خیلی برام مهمه که ناراحت نباشه. سختی نکشه.. وقتایی که تو خونه هستم همش تو این فکرم که الان کجاست؟ چیکار می کنه؟ مشکلی نداشته باشه و .. شاید بشه اسمشو گذاشت خاطرخواهی..!!
    حالا شاید بگید خوب اگه انقدر دوستش داری و دلسوزشی برو باهاش ازدواج کن!! مشکل اینه که من تقریبا مذهبی ام و اون فکر می کنم نه.. البته دختر سنگین و متینی هست و همین سنگینی اش هست که دیوونه م کرده..! حتی جالبه بدونید وقتی تصور می کنم تنها شب بخواد جایی بره از غیرتم ناراحت می شم و اشکم می ریزه..! حالا نمی دونم اولا اون نامزدی چیزی داره یا نه.. یا اینکه اصلا از من خوشش می یاد یا نه؟ درسته بهش بگم یا نه؟ مهمتر از اون خدا راضی هست باهاش ازدواج کنم یا نه؟ خلاصه چیکار باید بکنم؟ خواهش می کنم..!! هر چیز دیگه هم باید بگم خواهش می کنم بگید تا بگم.. فقط تو رو خدا.. منو از این بلاتکلیفی در بیارید.. ممنون.

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 88 [ 14:34]
    تاریخ عضویت
    1386-11-05
    نوشته ها
    375
    امتیاز
    8,632
    سطح
    62
    Points: 8,632, Level: 62
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    683

    تشکرشده 715 در 251 پست

    Rep Power
    54
    Array

    RE: خاطرخواهی..!!

    با سلام. آقا فرزاد من فکر می کنم شما اول باید احساستو برا خودت روشن کنی . چه چیز در اون دختر خانم باعث علاقه مندی شما شده. آیا خود شما قصدتون ازدواج هستش یا نه؟ چون ببین تکلیف شما روشن هست. یا میخوای ازدواج کنی یانه. اگر نمی خوای باید این ارتباط همینجا ختمش کنی چون در اسلام غیر از این راه دیگه ای نیست که شما ایشون رو تحت حمایت خودت بگیری. در ثانی اگر می خوای باهاش ازدواج کنی این دفعه شرایطی داره . وقتی این مسایل رو برا خودت و ما روشن کردی احتمالاً بهتر میشه مشکل شما رو ارزیابی کرد. فعلاً تا بعد

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 88 [ 14:34]
    تاریخ عضویت
    1386-11-05
    نوشته ها
    375
    امتیاز
    8,632
    سطح
    62
    Points: 8,632, Level: 62
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    683

    تشکرشده 715 در 251 پست

    Rep Power
    54
    Array

    RE: خاطرخواهی..!!

    الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها
    که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

  4. #4
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,047 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: خاطرخواهی..!!

    سلام فرزاد
    خوش آمدی
    با تشکر از آتنا به خاطر جواب قشنگشون
    اول باید مشخص کنی یک ارتباط دوست دختر دوست پسری... با ویژگی های که گفتی یا مسئله ازدواج است....
    هر کدام این راهها معایب و مزایا خودش رو داره و نحوه راهنمایی در هر کدام متفاوت است...
    ولی برای شروع پیشنهاد می دهم اینجا را کلیک کنی و همه مقاله های بخش مشاوره ازدواج را مطالعه کنی... ، در آنها مقاله هایی هست که فکر کنم تو را از پاسخ دادن ما بی نیاز کند.

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 87 [ 21:01]
    تاریخ عضویت
    1386-12-03
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    4,156
    سطح
    41
    Points: 4,156, Level: 41
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 28 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خاطرخواهی..!!

    سلام
    باز خوبه گفتم یه خورده مذهبی ام!! دوست دختر یعنی چی؟ می خوام ببینم درسته که من فکر می کنم راهی جز اینکه باهاش حرف بزنم ندارم یا نه؟
    باور کنید من آدم هوس بازی نیستم. اما دیشب نیم ساعت تو خیابون داشتم فقط گریه می کردم از این که نمی دونستم کجاست! حالش خوبه؟
    اینقدر فکرش ذهنمو مشغول کرده که..
    تو رو خدا یه راهی پیش پام بذارید.. من فقط یه هفته وقت دارم که بهش بگم. بعدش تا یه ماه نمی بینمش. دیوونه می شم. تو رو خدا بهم بگید چجوری بهش بگم. از کجا شروع کنم؟ چطور باهاش روبرو بشم و .. ؟

    خواهش می کنم..!!

  6. #6
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,047 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: خاطرخواهی..!!

    سلام فرزاد
    دوست من، آخه یه حرفی بزن....
    من در پاسخ قبلی فقط یک سئوال دو گزینه ای کردم، مگه خیلی سخته ، که از پاسخ دادن به اون طفره می روی؟!
    تو اول بگو چیکار می خواهی بکنی، و چی می خواهی بگی و هدفت چیه ؟ تا ما هم نظرمون را بدهیم؟ و کمکت کنیم.

  7. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 87 [ 21:01]
    تاریخ عضویت
    1386-12-03
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    4,156
    سطح
    41
    Points: 4,156, Level: 41
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 28 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خاطرخواهی..!!

    سلام
    ببینید من واقعا خاطرشو می خوام! این احساسی که ازش دارم رو تا آخر عمر نمی تونم از دست بدم.. حالا می گید این خبرام نیست! قبول. حداقل چهار سالی که قراره فعلا همش ببینمش که این طور هست. هر روز هم اگه می یام خونه و تا شب همه این احساسا رو از دست بدم (اگه این طوری باشه که نیست!!) باز فرداش می بینمش و دوباره دلم می سوزه و !! پس نمی تونم که همین طور ازش غریب باشم و اونم چیزی ندونه و تا هم او از این احساس من مطلع نشه هیچ اتفاقی قرار نیست بیفته! بعد هم وقتی این قدر دوسش دارم چرا نباید حداقل یه حرفی باهاش بزنم؟ من نمی خوام باهاش دوست شم.. اصلا هم کاری به ازدواج و اینا ندارم (فعلا!). یعنی نمی خوام به این خاطر برم طرفش. فقط می خوام اون بدونه.. همین. بدونه که من اینی که می بینه نیستم و یه جور دیگه نگاش می کنم! بدونه که چقدر دوسش دارم و .. بگه بهم نظرش چیه؟ ببینم چه عکس العملی نشون می ده؟ چه برخوردی می کنه؟ اصلا حرف حسابش چیه؟ چی بهم می گه؟ بعد اگه دیدم ازم بدش نمی یاد که خوب نمی تونیم باهم دوست باشیم و اصلا خوشمم نمی یاد که دوست باشیم.. بعد ببینم نظرش راجع به ازدواج چی هست؟

    حالا خواهشا یه چیزی بگید ببینم چیکار کنم.. ممنون.

  8. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 اسفند 02 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    796
    امتیاز
    23,402
    سطح
    94
    Points: 23,402, Level: 94
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 948
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,041

    تشکرشده 2,229 در 569 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خاطرخواهی..!!

    فرزاد عزیز ،
    به نظر می رسه شما هنوز نتونستی معنای آشنایی رو از دوستی تفکیک کنی و به همین خاطر فکر می کنی صرف اینکه به اون دختر بگی بهش علاقه داری و بهش فکر می کنی کافیه و ماجرا تموم می شه ...
    بر حسب شرایط و نیز نظراتی که در این خصوص داری این احساس تند و فورانی ، ممکنه صرفا به یک ارتباط دوستی ختم بشه و اگه شما می گی نه می تونه ناشی از بی تجربگی و مهمتر از اون عدم آشنایی شفاف شما با خواستها و نیازهای خودتون باشه ...
    از طرف دیگه احساسی که صرفا بر پایه ی یکسری تخیلات و احتمالات و هیجانات ایجاد می شه که نمی تونه پشتوانه ی خوبی برای یک ارتباط (چه به منظور ازدواج و چه با هدف دوستی ) مناسب باشه ...
    به نظر من هم سعی کن با خودت روراست باشی ...

  9. #9
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,047 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: خاطرخواهی..!!

    سلام فرزاد
    نه می خواهی دوست بشی ، نه ازدواج... ، می خواهی بری چی بهش بگی...
    اینکه خیلی دوستش داری ، خب که چی؟!
    عزیز دلم
    عشق با همین سوز و گدازش قشنگه... خوبه که چنین تجربه ای داری....
    اما اشتباه وقتی به وجود می آید که عشق قلبیمون را می خواهیم حالا در عمل یک استفاده هایی ازش ببریم. نمی خواهیم با عشق بسوزیم.... اما نمی دانیم هم چگونه با عشق بسازیم....
    اینکه ازتون می پرسم برنامه شما چیه به خاطر اینه که بتوانی از این عشق بیشترین بهره را ببری....
    عجله، و اینکه فقط روی احساس خود متمرکز باشیم و عجولانه و سردرگم ندانیم که چه می خواهیم بکنیم، همه عشق ما را تا حد یک لذت آنی کاهش می دهد. برای اینکه عشقمون بزرگ بشه... باید خودمون مثل بزرگها رفتار کنیم....
    برای پختگی گفتم که مقالات سایت همدردی بخش مشاوره ازدواج را یک نگاهی بکن، تا بعد برگردیم و ادامه بدهیم...
    چکار کردی....
    اگر بنا باشه شما راه خودت رو بری، نه این سایت می تونه به شما کمک کنه، نه خانواده ات، نه آن دختر و نه حتی خودت. چرا که دقیقا نمی دانی دنبال چی هستی و چکار می خواهی بکنی، و حرف کس دیگه ای را نیز به کار نمی گیری....
    این تراکم احساس را چگونه می خواهی در جهت عشق و بالندگی خود به کار بگیری....
    باز هم بر می گردیم به سئوال اول... می خواهی چی به او بگی، می خواهی چکار کنی؟ چی می خواهی از اون بشنوی؟ برنامه ات چیه....
    یه کمی بزرگ باش... یه کمی فکر کن.... بعد با کمک هم میریم جلو.... باشه؟!

  10. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 87 [ 21:01]
    تاریخ عضویت
    1386-12-03
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    4,156
    سطح
    41
    Points: 4,156, Level: 41
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 28 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خاطرخواهی..!!

    دوستان سلام.. ممنون از همدردی تون!!
    آقای مدیر محترم.. من مقاله های سایت رو خوندم. خوب زیاد به جوابم نرسیدم.. چون شرایطی رو که گفته همچین 50 50 می بینم تو خودم.. یعنی زیاد تکلیفم رو معلوم نکرد..!!
    ببنید من واضح حرفامو گفتم.. منتها چون یه خورده موردم استثنایی هست شما فکر می کنید تناقض و ابهام داره.. بیبنید من قبول دارم احساسات این دوره است. اما چرا همه می گن بعد از ازدواج فروکش می کنه و این من بمیرم ها می شه تو بمیری!؟ آخه من خیلی مهربون، دلسوز، خوش اخلاق، صبور و منطقی ام! تعجب نکنید. باید از خودم تعریف کنم. آخه من که می دونم به خاطر چی ازدواج می کنم.. من که می گم خیلی همسرم ارزش داره برام.. خیلی دوسش دارم.. خیلی برام عزیز و محترمه.. محاله که روزی بخوام باهاش یه مخالفت یا جر و بحث معمولی داشته باشم که ناراحتش کنه.. چه برسه به اینکه بخوام دعوا و قهر و خدای نکرده کتک و درگیری باهاش داشته باشم.. پس چه دلیلی داره که بخواد این عشقم کم بشه!؟ چه دلیلی داره که بخواد زندگیم خراب بشه!؟ تازه.. مگه من چی می گم؟ می گم فقط باهاش حرف بزنم. ببینم چی میگه؟ نظرش چیه؟ اگه قراره حرفی بزنه که منو متحول کنه خوب بزنه.. بشنوم. بفهمم که برداشت و برخورد او چیه! خیلی فرق می کنه.. من الان گیجم! ابهام دارم.. نمی فهمم این احساسی که دارم سرانجام خوبی داره یا نه اگه بهش اعتماد کنم و بروزش بدم. یا اینکه نه چیز درستی نیست و باید سرکوب بشه؟
    من که نمی گم نه دوستی نه ازدواج.. من می گم اگه باهم تفاهمی داشته باشیم. اگه به قول شما معیارهامون.. خونواده هامون.. سلایق و اعتقادات و نظرات و ارزش هامون به هم خورد که چه اشکال داره ازدواج کنیم؟ خوب شرایط رو نداریم جور می شه؟ آخه نامزدی هست.. عقدی هست.. وقت هست برا جور کردن شرایط..
    حالا می خوام ببینم که حرف بزنم یا نه؟ از کجا شروع کنم؟ چی بگم؟ چطور بگم؟ و ....


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.