با عرض سلام و خسته نباشید
لطفا خودتون را در شرایط من بگذارید و بعد بگویید من چیکار کنم؟
من دختری هستم 28 ساله و فوق دیپلم کامپیوتر دارم و در یک شرکت لوازم خانگی کار نقشه کشی می کنم .
مشکل من از 8 ماه پیش شروع شده از زمانیکه قسمت نگهبانی ما کارمندهای جدید آورد من از همان روز اول به یکی از نگهبانهای شرکتمان علاقه مند شدم به صورتی که در مورد آن شروع به تحقیق کردم و فهمیدم که 1سال از من کوچکتر و دیپلم است و قبلا بوتیک داشته و ورشکست شده برای همین آمده این شرکت نگهبان شده.
ولی مشکل اصلی من این است که از کسی که این اطلاعات را گرفتم می گوید یک دوست دختر داره که خیلی دوستش دارد، که این موضوع من خیلی عصبی کرده خیلی دوست دارم باهاش صحبت کنم و بهش بگویم دوستش دارم ولی نمی دونم چه جوری بگم
دومین مشکل من این است که سر یک دوراهی قرار گرفتم ، بعضی اوقات در تنهایم به اون پسر فکر می کنم بعد اون پسر را لایق خودم نمی دونم چون من هدفم به درجات بالاتر در درس و از لحاظ کاری هم درجه بالایی دارم نسبت به اون پسر و به خودم می گویم اگر من زمانی با اون ازدواج کنم به فامیل چه جوری جواب بدم به همکارام چه بگم (چون من همیشه نسبت به ازدواج خیلی ادعام بالا بود) همون موقع به نتیجه می رسم که دیگه بهش فکر نکنم ولی هنوز 2دقیقه از این افکار من نگذشته به صورت دیوانه بار دلم براش تنگ می شه و به خودم می گویم به همه جواب میدم که عاشقشم و به کسی هم ربطی نداره
این افکار طوری من را داره اذیت می کنه که شبها اصلا خواب ندارم و احساس افسردگی می کنم و حوصله هیچ کس را ندارم من خیلی دختر پر انرژی بودم و اگر یک روز شرکت نمی رفتم نبودم همه احساس می کردند ولی الان آنقدر در خودم فرو رفتم که همه به این حالتم اعتراض می کنند
حالا من از شما کمک می خواهم که چیکار باید بکنم؟
با تشکر
علاقه مندی ها (Bookmarks)