کمکم کنید.مشکل بزرگ دارم....
سلام.من تازه با این سایت اشنا شدم و به نظرم اومد مشکلم رو اینجا مطرح کنم تا از دوستان کمک بگیرم.
من 1 ساله با یه خانم رابطه دارم.هم دانشگاهی و هم رشته ای هستیم.تمامه کلاسهامون هم با همه.حدوده 7 8 ماه همه چی خوب پیش میرفت .اما از یه تعطیلات بین ترم به بعد ذهن من دچار مشکل شد.اونم به خاطر برخوردش با یه سری از پسرای دانشگاه بود که منو شدیداً اذیت کرد!اونم فقط تو یه شب!!من از احساساتم میگفتم که یهو سراغ دو تا از بچه ها رو گرفت.خیلی ناراحت شدم اما به روم نیاوردم.همون شب کارای دیگه ای هم کرد که واقعاً منو داغون کرد.مثلاً جلو چشم من پفک رو برد جلو دهنه یکی از بچه ها که مثلاً داره تعارف میکنه!اونم با دست!میدونم...ممکنه مسخره بیاد اما خواهش میکنم درک کنید!من آدم حساسی هستم و اینو خودم میدونم اما اگر عزیزترین کس شما هم این برخوردو با دیگری داشته باشه .......فردای اون روز بهش گفتم و اون گفت که دلیل سراغ گرفتن این بوده که ما رو با آدمای اراذل تهه اتوبوس نبینن تا برامون حرف در بیارن.(تو سرویس بودیم)...
از اون شب به بعد یعنی از مهر تا همین الان که اواخر دی ماهه من دچار منفی بافی و شک شدید نسبت بهش شدم.واقعاً بعضی وقتا نمیتونم افکارمو کنترل کنم و همش چیزایی مثل خیانت و دروغگویی تو ذهنم میاد و فکر میکنم داره منو رنگ میکنه!بارها باهام صحبت کرده و حتی به گریه افتاده که من نسبت به هیچ کس هیچ حسی ندارم اما با کوچکترین اشاره مثل یه سراغ گرفت از دیگری یا یه سلام علیک من شدیدا به هم میریزم و نمیتونم افکارمو کنترل کنم.خواهش میکنم کمکم کنید...چرا اینطوری شدم؟آیا میتونم این فکرارو تحت کنترل بگیرم؟آیا میتونم این افکارو از خودم دور کنم ؟خواهش میکنم کمک کنید...به دکتر روانپزشک مراجعه کردم اما اون هم راه حله درستی ارائه نداد.دارم داغون میشم....فکرا مثل خوره افتاده به جونم...
زندگی زیباست...زیبا زندگی کنید! ;-)
علاقه مندی ها (Bookmarks)