RE: ۩___% تـــوكـــل %___۩
خداوند به يكي ازپيامبرانش چنين وحي فرمود:
به عزت و جلالم سوگند هر كس به غير من اميد داشته باشد نااميدش خواهم كرد و در ميان مردم جامه ذلت و خواري براو خواهم پوشاند واو را از فضل و گشايش خود دور خواهم داشت . آيا درحالي كه گرفتاريها به دست من گشوده مي شود بنده من به ديگري اميد بسته است و وقتي من بي نياز و بخشنده ام و كليد درهاي بسته تنها دردست من است و آن را دربرابر درخواست كننده مي گشايم .چگونه بنده ام دست نياز به سوي غير من دراز مي كند وبه او اميدوار است ؟آيا در سختي و گرفتاريها غير مرا مي طلبد درحالي كه گرفتاريها دردست من است و آيا به غير من اميدواراست و در انديشه خود در خانه جز مرا مي كوبد .؟با آن كه كليد تمام درهاي بسته پيش من است و در خانه من به روي كسي كه مرا بخواند باز است .
كسيت كه در گرفتاريهايش به من اميد بسته است ومن او را باگرفتاريهايش رها كرده ام و كيست كه در كار بزرگي به من اميد بسته است و من اميدش را از خود بريده باشم؟
من آرزوهاي بندگانم را نزد خود محفوظ داشته ام , ولي آنها راضي نشدند كه آرزو هايشان نزد من محفوظ باشد (بلكه مي خواهند به دست خودشان و يا ديگران نگهداري شود چون اگر راضي بودند آرزوهايشان نزد من باشد نزد ديگران نمي رفتند و از اين جا معلوم مي شود مرا به خدايي نپسنديده اندو يا به من اعتماد نكرده اند )وآسمانهايم را از كساني كه از تسبيحم خسته نمي شوند پر كرده ام و به آن ها دستوردادم كه درهاي ميان من و بندگانم را نبندند ,ولي آنان (بندگان )به قول من اعتماد نكردند .
آيا نمي دانند كه اگر براي او حادثه اي پيش آيد جز به اذن من كسي نمي تواند آن را بر طرف سازد .اگر خداوند بر تو ضرري پيش آورد هيچ كس به جز او نمي تواند آن را دفع سازد واگر خير و رحمتي برتو بخواهد , باز احدي نمي تواند آن را رد كند.
پس چرا از من غافل و رو گردان است, من با جود وبخشش خود,آنچه را از من نخواست به اودادم سپس آن را از او گرفتم و او برگشتش را از من نخواست و از غير من طلب كرد .
من كه در ابتدا و پيش از درخواست او عطا مي كنم , مي پندارد هنگامي كه از من تقاضا كند به او جواب نمي دهم ؟!
آيا من بخيلم كه بنده ام مرا بخيل مي پندارد ؟!
آيا هر جود و كرم از من نيست ؟!
آيا عفو و رحمت در دست من نيست ؟!
مگر من محل آرزو ها نيستم ؟!
بنابر اين چه كسي جز من مي تواند آرزو ها را قطع كند ؟!
آيا انان كه به غير من اميد دارند نمي ترسند.اگر همه اهل آسمان ها و زمينم به من اميد بندند و به هر يك از آنها به اندازه اميدواري همه آن ها بدهم , به قدر عضو مورچه اي از ملك و فرمانروايي من كاسته نمي شود و چگونه كاسته شود از ملكي كه من قيم آن هستم .؟
نااميد نيستم
كه چرا هنوز پرواز نكرده ام
آغاز خواهم كرد
پرواز خواهم كرد
شوقم مرا پرواز خواهد آموخت
علاقه مندی ها (Bookmarks)