از ناامیدی به اصلاح اعتماد بنفسم,به جنون رسیدم

[افسونگر]

با سلام و احترام
از شما به خاطر بیان مسئله اتان تشکر می کنم و قدردانی می کنم از دوستانی که در ذیل پست شما جوابهای پرمحتوایی قرار دادند.
خواهش می کنم به این نکته کلیدی دقت فرمایید:
با عنایت به مشکلتون و نیم نگاهی به تاپیک های قبلی شما احتمال اینکه شما دچار اختلالات اضطرابی باشید بسیار بسیار بالاست.
اکنون رویکردهای بسیار خوبی مثل طرحواره درمانی، cbt یاact یا طرحواره درمانی وجود دارد که طی معمولا 12 جلسه حضوری می تواند به شما کمک ارزنده ای کند.
البته ممکن است در کنار اینها نیاز به مطالعه کتاب های کاری در این حوزه داشته باشید که می توانید از رواندرمانگر خود استفاده کنید. من در اینجا به تشریح اختلالات اضطرابی و درمان هایش و حتی معرفی کتاب نمی کنم چون بسیاری از کاربران به اشتباه به آن بسنده کرده و غافل از این می شوند که حتما و حتما باید حضوری پیگیر درمان خود باشند.





خلاصه:
مراجعه به متخصص روانشناس بالینی الویت شما باشد.

سلام آقای مدیر همدردی و ممنونم بخاطر توجهتون
این طرحواره هایی که اشاره کردید دقیقا در کدام مراکز اعتبار بیشتری دارند؟چالش بزرگی که وجود داره یکی انتخاب روانشناس مناسبه خصوصا که هزینه های بالایی دارن و نمیشه ریسک کرد....متخصص روانشناس بالینی چه تفاوتی با روانشناس داره؟
حقیقتا من نه تاب خوندن کتابی دارم و نه مطلبی....

[افسونگر]

با سلام
امیدوارم سلامت باشید .
خانم افسونگر گرامی ،،،این تاپیک ها را مطالعه بفرمایید :




غربت انسان ( با نگاه مولانا )

مفهوم رضایت از زندگی در مثنوی مولوی با استفاده از روان‌شناسی مثبت‌گرا

قناعت

روان درمانی توانمند - مدار

سایه های شخصیت ما (با نگاه سعدی)

·▪▪••●●::: در یک دل ،دو محبوب نمی گنجد

آوای زندگی

کلبه ی برفی

باغ غنی ذهن شما




در پناه حضرت دوست

سلام آقای باغبان...ممنونم که پاسخ دادید...جمع آوری لینکها کار ساده ای نیست...
شما و آقای ام واز و خانم بهاری همیشه لطف داشتید...
شاید اگر این مطالب رو پیشتر می خوندم در من اثری داشت....اما الان نداره...
احساس میکنم وقتی نظر خدا به رابطه فرزند و والد یک نظر محکوم و حاکمه، پس من نباید انتظار داشته باشم خدا صدامو بشنوه یا یک روزنه ای رو برام باز کنه...
من همیشه باید تحت هر شرایطی برام به وجود میارن تابع باشم و حقی برام وجود نداره....
پس نمی تونم احساس خوشایندی مثل یک پناهگاه از خدا داشته باشم.....اصلا نمی تونم ارتباط بگیرم...و ..و .....و ووو
خیلی دلم می خواد بیشتر بنویسم ولی خوب نمیشه و بیانش در ملا عام درست نیست...

در نهایت من نمیتونم با اون مضامین عرفانی ارتباطی بگیرم....:((((((((
در کنار تمام زوایای پنهان و ملال آور دیگه، اینجا آخره خطه....یه بن بست!
شایدم یه مشت قرص.....

[باغبان]

با سلام


مشکلات و مسائل زندگی برای هر فردی نمایان هست به شکل های مختلف .. شما هم مسائل و دغدغه هایی دارید - ممنون که قابل دونستید و در تالار همدردی مقداریش را بیان فرمودید .
باید همیشه یه کاری انجام بدیم در راستای بهبودی و نباید تماشاگر باشیم و انسان توانایی زیادی داره .
خودمون را قربانی این زندگی ندونیم - باید برای بهبود خودمون کاری کنیم - لازم باشه با مشاور صحبت می کنیم حضوری - لازم باشد و متخصص بیان کنه یه مدت دارو هم استفاده می کنیم - چه ایرادی داره .
باید تمام راه ها را بریم .
اولش مشکلات و مسائل شاید خیلی بزرگ باشن و ما شاید زورمون به تنهایی بهش نرسه .
در واقع مسائل و مشکلات را مثل یه سگی در نظر بگیرید که کوچک هست - به مرور زمان اون سگ بزرگ می شه و کنترل ما را به عهده می گیرد .
ما باید اون سگ مشکلات و افسردگی را کوچکش کنیم - رامش کنیم - در کنترل خودمون بگیریم .
یه مشاور به صورت حضوری می تونه کمک حال شما باشه .
این کلیپ را ببینید .
سگ سیاه افسردگی دوبله فارسی


................................


بعضی موقع ها سرما می خوریم با یه قرص سرما خوردگی خوب میشیم .
ولی شاید یه موقعی آپاندیسمون مشکل پیدا کنه ، دیگه نمی تونیم در منزل ، خودمون خودمون را دوا کنیم - باید بریم پیش متخصص .


................................


این فایل هم را ببنید :

رهایی از حال بد افسردگی









................................


اگه تهران هستید دکتر شیری را جستجو کنید .



................................



مطمئن هستم با توکل به خدا و کمک متخصیین و تلاش خودتون موفق میشید .
در پناه خدا .