سلام دوستان، روزتون بخیر
من یک مشکل خیلی مهم دارم که نقش محوری ای در بقیه مشکلاتم داره. امیدوارم بتونید بهم کمک کنید برطرفش کنم.
بصورت خلاصه، مشکل اینه: من با وجود اینکه می دونم یک باوری غلطه، باز هم نمی تونم تغییرش بدم. اگه مغزم رو یک کره در نظر بگیریم، دانشم نسبت به غلط بودنِ یک باور، در سطح کره باقی می مونه و به مرکز کره (جائیکه باورم هست) نفوذ نمی کنه. یا کاملا نفوذ نمی کنه، با بصورت مقطعی به باورم می رسه، اما مثل یک حباب که زیر آب باشه، دوباره به سطح میاد. جذب نمی شه.
حالا در همه ی موارد هم اینطور نبوده، در طی عمرم، چندین تا از باورهای خیلی ریشه ایم، بصورت کامل تغییر کردن، اما اینکار آگاهانه نبوده و خودم الان دقیق نمی دونم چطور شد که در بعضی موارد این اتفاق افتاد و در بعضی موارد دیگه این اتفاق نمیفته.
باورهائیکه در من تغییر کردن، بیشترش بصورت آنی بوده. یعنی به یک آگاهی و روشن بینی نسبت به یک موضوعی رسیدم و در همان آن ساختار ذهنم تغییر کرده. و دیگه هم برنگشته.
ولی خب در خیلی موارد دیگه، اون آگاهی هست، و گاهی بصورت مقطعی هم تغییر باور داشتم، ولی از بین رفته.
تبدیل آگاهی به باور، رو هیچوقت بصورت آگاهانه و اختیاری انجام ندادم که بتونم دوباره تکرارش کنم. برای همین الان وقتی به اشتباه بودن یک باور پی می برم، نمی دونم چطور باید تغییرش بدم. فرایندش در اختیارم نیست.
شما می دونید طی چه فرایندی، دانش به آگاهی، و آگاهی به باور تبدیل می شه؟ یک فرایندی که بشه عملا براش برنامه ریزی کرد و انجامش داد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)