به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 12 آذر 01 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1400-9-13
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    821
    سطح
    15
    Points: 821, Level: 15
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    سلام خدمت همه دوستان عزیز،تایپیک در مورد طلاق برای بار دوم

    من تازه عضو این تالار شدم و افسوس میخورم که ای کاش زودتر این مطالبو میدیدم من 29 سالمه و نزدیک به 2ماه و17 روزه که به صورت توافقی برای بار دوم طلاق گرفتم،شاغلم و بچه بزرگ خانواده که خواهری از خود کوچیکتر دارم که چند سال قبل ازدواج کرده و خوشبختانه زندگی خوبی داره،نمیدونم چرا وقتی برگشتم خونه پدرم هم اول بار و هم دومین بار اصلا هیچکی ازم نخواست که برگردم همش حس سرشکستگی و بی ارزشی میکنم خسته شدم جدایی و تنهایی خیلی اذیتم میکنه داغون شدم بار اول شوهرم خیلی وابسته به مادرش بود و بدون اجازه ش آبم نمیخورد همش کتکم میزد نزدیک به 3 ماه از زندگیم گذشت پدرم سر و صورت زخمیمو که دید گفت باید دلیل کارشو بگه و منم باهاش رفتم و دیگه به اون زندگی برنگشتم و همسرمم هیچ تلاشی برای برگشتم نکرد منم تمام حق و حقوقمو بخشیدم و جدا شدم،یه سال و نیم بعدش با یه پسر آشنا شدم دوست نبودم قضیه اینجور بود که ازم خوشش اومد و با اجازه خونواده هامون یه دو ماهی باهم حرف زدیم و بعدش ازدواج کردیم من از اول راضی به ازدواج نبودم چون یه بار ازدواج کرده بودم و همسرم اولین ازدواجش بود،خیلی خوش سر و زبون بود انقد بهم توجه و محبت میکرد که بالاخره راضی به ازدواج شدم ولی متاسفانه ایشونم دست به زن داشتن و اذیتم میکردن بازم خیلی وابسته تر از همسر اولمم بود همه چیزو باید گزارش میداد و همش کنارش میبود جوریکه اگه من مریض بودم منو ول میکرد و میرفت پیش مادرش،انقد کتکم زد تا اینکه سرکار پدرم فهمید و منم قسمش دادم که اشتباه کرده و کاری به کارش نداشته باشه خیلی هم بدهن بود و همش به خونواده م بی احترامی میکرد،خرجیمم نمیداد خب منم میگفتم اشکال نداره درآمدش کمه خودم که حقوق دارم بزار اونم اذیت نشه اما متاسفانه ازم سواستفاده میکرد،یبار که خیلی اذیتم کرد تصمیم گرفتم برم خونه پدرم ولی نه برای همیشه فقط بخاطر اینکه یکم به خودش بیاد ولی اصلا ککش نگزید نه خودش نه خونواده ش هیچکاری نکردن یکی از فامیلاشون اومد دنبالم منم تو همون مدت که خونه پدرم بودم رفتم پیش مشاور و ازش کمک خواستم و ایشونم گفتن که باید یه مدتی بریم پیشش و شوهرم قبول کرد ولی وقتی برگشتم زد زیر حرفش و نیومد،واسه زندگیم خیلی تلاش کردم ولی فایده نداشت،امسالم چنبار کتکم زد و بی احترامی میکرد به خونواده م منم رفتم خونه پدرم برای همیشه ایشونم انگار منتظر همچین روزی بودن حتی ی زنگم بهم نزد و گفت همونجا بمون،منم چون خیلی دوسش داشتم یه 2 ماهی صبر کردم بعد دادخواست طلاق توافقی دادم و به یه ماه نرسیده جدا شدیم.واقعا الان خیلی اذیت میشم من آدم آرومیم و ایشون شلوغ جاش خیلی پیشم خالیه خییییییلی تنهام خونواده شم حتی یه زنگ بهم نزدن و هیچکاری نکردن خیلی سخته.شب و روز بهش فکر میکنم نمیدونم چیکار کنم.
    ویرایش توسط asenat : شنبه 13 آذر 00 در ساعت 13:32

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    درود بر شما

    انتخاب خوبی داشتین که برای مشورت به این تالار مراجعه کردین، این نشانه رشد آگاهی شماست و امید دارم بتونین اینجا به آگاهی های خودتون بیش از گذشته اضافه کنین و مسیر رو برای خودتون روشن کنین.

    خانوم آسنات ما اگر ندونیم چه چیزی در درونمون ما رو بسمت موقعیت های تکراری و آزاردهنده سوق میده ناچارا محکومیم به تکرار .
    این موقعیت های تکراری هر بار انرژی زیادی از ما میگیره، زمان زیادی تلف میشه و در نهایت دچار فرسودگی و سرخوردگی میشیم.

    معنای این رنج شما چه بوده؟ رنج قراره هوشیارمون کنه، اگر در دنیای بیرون به دنبالش بگردین پاسخش بدرد شما نخواهد خورد، پس نیازه به دنیای درونی خودتون سفر کرده و جواب رو پیدا کنین.
    .............

    پس بیایم بررسی کنیم؛
    بعد از جدایی، یکی از کلیدی­‌ترین نکته‌ ها پیدا کردن علت یا علت های موفق نبودن در زندگی مشترک هست.

    اگر من بعد از جدایی با همون سطح از آگاهی، با همون باورهام، تفکراتم و رفتارهام وارد یک رابطه ی جدید بشم باز هم شکست میخورم. این رابطه ها با آدمهای جدید چیزی درونش تغییر نمیکنه صرفا شکل ظاهریش فرق داره، مثل دفتر مشق که فقط طرح جلدش عوض میشه.
    پس اگر من خودم رو تکونی بدم و تغییرات اساسی کنم بهمون نسبت شانس این رو دارم که با افراد بهتری ملاقات کنم، به خودآگاهی بیشتری برسم، عیوب رو اصلاح کنم و زندگی با آرامش تر و پایدارتری رو تجربه کنم.
    ...............
    چند سؤال دارم لطفا پاسخ بدین؛

    ۱. شما از زمانی که فکر میکنین آگاهیتون افزایش پیدا کرده، میتونین بفرمایین به چه آگاهی هایی رسیدین که قبلا نمیدونستین؟
    ۲. ارتباط شما با والدینتون چگونه هست؟ توضیح بدین
    ۳. معیارهای شما در انتخاب همسر چی هست؟
    ۴. از نظر شما مرد وابسته به خانواده چه مشخصاتی داره؟
    ۵. چه زمانی هایی تنش در رابطه رو تجربه کردین و شدت گرفت؟
    ویرایش توسط سحر بهاری : شنبه 13 آذر 00 در ساعت 14:19

  3. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    ammin (یکشنبه 14 آذر 00)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 12 آذر 01 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1400-9-13
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    821
    سطح
    15
    Points: 821, Level: 15
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها
    درود بر شما

    انتخاب خوبی داشتین که برای مشورت به این تالار مراجعه کردین، این نشانه رشد آگاهی شماست و امید دارم بتونین اینجا به آگاهی های خودتون بیش از گذشته اضافه کنین و مسیر رو برای خودتون روشن کنین.

    خانوم آسنات ما اگر ندونیم چه چیزی در درونمون ما رو بسمت موقعیت های تکراری و آزاردهنده سوق میده ناچارا محکومیم به تکرار .
    این موقعیت های تکراری هر بار انرژی زیادی از ما میگیره، زمان زیادی تلف میشه و در نهایت دچار فرسودگی و سرخوردگی میشیم.

    معنای این رنج شما چه بوده؟ رنج قراره هوشیارمون کنه، اگر در دنیای بیرون به دنبالش بگردین پاسخش بدرد شما نخواهد خورد، پس نیازه به دنیای درونی خودتون سفر کرده و جواب رو پیدا کنین.
    .............

    پس بیایم بررسی کنیم؛
    بعد از جدایی، یکی از کلیدی­‌ترین نکته‌ ها پیدا کردن علت یا علت های موفق نبودن در زندگی مشترک هست.

    اگر من بعد از جدایی با همون سطح از آگاهی، با همون باورهام، تفکراتم و رفتارهام وارد یک رابطه ی جدید بشم باز هم شکست میخورم. این رابطه ها با آدمهای جدید چیزی درونش تغییر نمیکنه صرفا شکل ظاهریش فرق داره، مثل دفتر مشق که فقط طرح جلدش عوض میشه.
    پس اگر من خودم رو تکونی بدم و تغییرات اساسی کنم بهمون نسبت شانس این رو دارم که با افراد بهتری ملاقات کنم، به خودآگاهی بیشتری برسم، عیوب رو اصلاح کنم و زندگی با آرامش تر و پایدارتری رو تجربه کنم.
    ...............
    چند سؤال دارم لطفا پاسخ بدین؛

    ۱. شما از زمانی که فکر میکنین آگاهیتون افزایش پیدا کرده، میتونین بفرمایین به چه آگاهی هایی رسیدین که قبلا نمیدونستین؟
    ۲. ارتباط شما با والدینتون چگونه هست؟ توضیح بدین
    ۳. معیارهای شما در انتخاب همسر چی هست؟
    ۴. از نظر شما مرد وابسته به خانواده چه مشخصاتی داره؟
    ۵. چه زمانی هایی تنش در رابطه رو تجربه کردین و شدت گرفت؟
    ممنون خانم بهاری عزیز.من نمیدونم درسته اینجا جواب دادم یا باید توی صفحه دیگه ایی جواب میدادم،پاسخ سوالاتونو با شماره به ترتیب میدم
    1.من دیگه با دید ازدواج قبلیم وارد زندگی دومم نشد اینکه میتونم با محبت دل خونواده شوهرمو به دست بیارم و وابستگیشونو بذارم پای عشق مادر به بچه آخرش،خیلی مطالعه میکردم و سیاست های زنانه به کار میبردم.
    2.من زیاد با خوانواده م صمیمی نیستم البته با مادرم تا حدودی اونم زیاد نه توی زندگی مشترک هفته ایی یبار میدیمشون یا نهایتا 2 بار چون شاغل بودم باید به کارهای خونه م میرسیدم و دوست داشتم بیشتر با شوهرم باشم و تو خونه خودمون
    3.اخلاق و پایبند بودن به یکسری چیزایی که خیلیم سخت نیست راستگو بودن با احترام رفتار کردن اول اخلاق بعدش خانواده و آخرسرهم پول و ...
    4.همش همه کارهاشو به خوانواده ش گزارش میده و اجازه میگیره و اگه تایید کنن اون کارو انجام میده همش میگه هیشکی هیچکارش مثل مادرم نمیشه دوست داره شب و روز پیشش باشه دایم تلفنی باهاش صحبت میکنه و همش ازش تعریف میکنه
    5.بیشتر مواقعی بود که مادرش حرف میزد و من ناراحت میشدم اگه میدید ناراحت شدم باهام بحث میکرد سر غذا درست کردن با اینکه آشپزیمم خوب بود باهام بحث میکرد انقد حرف میزد چه جوابشو میدادم چه جواب نمیدادم کتکم میزد مثلا اگه یکی از اعضای خونواده م شوخی باهاش میکردن چون خودشم شوخ طبع بود اگه همون موقع جوابشو نمیداد میومدیم خونه دق دلیشو خالی میکرد رو سر من،مواردش خیلی زیاده دروغم میگفت وقتی بهش میگفتم اونم با زبون خوش نه دعوا باز میگرفتتم زیر بار کتک.
    ویرایش توسط asenat : یکشنبه 14 آذر 00 در ساعت 08:55

  5. #4
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,427
    امتیاز
    287,597
    سطح
    100
    Points: 287,597, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,596

    تشکرشده 37,095 در 7,008 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    دو نقل قول از شما در ذیل آوردم لطفا دقت فرمایید:

    نقل قول نوشته اصلی توسط asenat نمایش پست ها
    چه جوابشو میدادم چه جواب نمیدادم کتکم میزد ........ مواردش خیلی زیاده دروغم میگفت وقتی بهش میگفتم اونم با زبون خوش نه دعوا باز میگرفتتم زیر بار کتک.

    نقل قول نوشته اصلی توسط asenat نمایش پست ها
    طلاق توافقی دادم و به یه ماه نرسیده جدا شدیم.واقعا الان خیلی اذیت میشم من آدم آرومیم و ایشون شلوغ جاش خیلی پیشم خالیه خییییییلی تنهام خونواده شم حتی یه زنگ بهم نزدن و هیچکاری نکردن خیلی سخته.شب و روز بهش فکر میکنم نمیدونم چیکار کنم.


    در توضیحات بیشتر هم گفتید هر دو ازدواجتان هم با کسی بوده که شما را کتک می زده و اکنون هم دلتنگ او شده اید.
    حالا لطفا برایمان بگویید چطوری دلتون تنگ شده برای کتک خوردن از ایشون. و چگو نه است هم اکنون که کتک نمی خوری اذیت میشی!!

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  6. 2 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    ammin (یکشنبه 14 آذر 00), سحر بهاری (دوشنبه 15 آذر 00)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 12 آذر 01 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1400-9-13
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    821
    سطح
    15
    Points: 821, Level: 15
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    ممنون،بله شما درست میگید،ببخشید انقد فکرم درگیره فکر کردم این موضوعم گفتم که من مشکل واژینسموس دارم و همون اوایل آشنایی به همسرم گفتم و ایشون گفتن که موردی نیس همون دوران نامزدی باتوجه به اینکه عضو یک گروه شدم که یسری تمرین بهم میدادن تلاش کردم که حل بشه و تاحدودی جلو رفتم ولی تو زندگی با توجه به تنش هایی که داشتیم واقعا کم آوردم و همسرم همش میگفت من راضیم و آخرای جداییمون گفت که من واسه دلخوشی تو میگفتم راضیم و از این حرفا و وقتیم ارجاعمون دادن به مرکز مشاوره اونجام مطرح کردن و بهمون گفتن که این موضوع خیلی مهمه و قابل حل شدنه ولی شوهرم واسش مهم نبود،اینم بگم که در کنار همه ی رفتاراش مهربون بود خیلی لفظی محبت میکرد یکاری میکرد که بدیهاش زودی یادم بره.منم تو زندگی همش خودمو سرزنش میکردم که چرا من این مشکلو دارم و زندگیم مثل بقیه نیست واقعا دوسش دارم دست خودم نیست.

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 12 آذر 01 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1400-9-13
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    821
    سطح
    15
    Points: 821, Level: 15
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    اینجا کسی نیست راهنمایی کنه واقعا نیاز به راهکارهایی دارم که بتونم آروم بشم ممنون

  9. #7
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,427
    امتیاز
    287,597
    سطح
    100
    Points: 287,597, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,596

    تشکرشده 37,095 در 7,008 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    با سلام
    دو نقل قول از شما در ذیل آوردم لطفا دقت فرمایید:








    در توضیحات بیشتر هم گفتید هر دو ازدواجتان هم با کسی بوده که شما را کتک می زده و اکنون هم دلتنگ او شده اید.
    حالا لطفا برایمان بگویید چطوری دلتون تنگ شده برای کتک خوردن از ایشون. و چگو نه است هم اکنون که کتک نمی خوری اذیت میشی!!

    با سلام و احترام
    لطفا تمرکز بیشتری کنید. پاسخ بسیار دقیق به مطلبی که در پست قبلی ارسال کردم موجب می شود راه برای دریافت کمک شما بیشتر باز می کند.
    مشاوره صرف حرف زدن دیگران نیست.
    گاهی فکر کردن به سئوالات آنها و بررسی مجدد خود می تواند راهکار را برای شما نمایان کند

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  10. 3 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    MimiBahar (شنبه 17 اردیبهشت 01), Mvaz (دوشنبه 15 آذر 00), سحر بهاری (دوشنبه 15 آذر 00)

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 12 آذر 01 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1400-9-13
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    821
    سطح
    15
    Points: 821, Level: 15
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    بازم ممنون.من مشکلم اینه که زود بدیهاش رو فراموش میکنم همش روزای خوبمون واسم تداعی میشه شاید به همین دلیله که دلتنگش میشم درسته الان کتک نمیخورم ولی خیلی حس تنهایی میکنم و همش میگم شاید واسه جدایی عجله کردم و برای زندگیم نجنگیدم و اینکه من مشکل واژینیسموس داشتم واقعا تو زندگیمون موثر بوده و بخاطر همین اصلا سراغی ازم نگرفت و اونم جدایی رو ترجیح داد همش خودمو سرزنش میکنم.

  12. کاربر روبرو از پست مفید asenat تشکرکرده است .

    مدیرهمدردی (دوشنبه 15 آذر 00)

  13. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    ممنونم خانوم آسنات

    شما نیاز به زمان دارین، اجازه بدین زمان بگذره، دوران سوگ برای رابطه تمام بشه و به ثبات برسین. فعلا شبیه دریایی هستین که مدام آب اون در تلاطم هست ... گاهی به سمت احساسات بد روانه میشین و گاهی به سمت احساسات خوب. ( در این حالت بدترین اقدام سپردن عنان زندگی به احساسات هست. )

    دو لیست تهیه کنین؛


    ۱. لیستی از دلایل جدایی خودتون بنویسین، اینکه به چه دلایلی تصمیم به طلاق گرفتین. این بشما کمک میکنه در کنار اون خاطرات و دلتنگی ها در نظر داشته باشین که آدمها نواقص و عیوبی دارن. این ویژگی های منفی بحدی سایه ی سرد خودشون رو روی رابطه دو نفر خواهند انداخت، که تمام گرما و روشنایی عشق رو از بین خواهد برد.

    ۲. لیستی هم از نگرانی های خودتون بنویسین.

    _ مثلا من از تنها موندن میترسم.
    _ از اینکه دوست داشتنی نباشم میترسم.
    _ از آینده میترسم.
    _ از نگاه و حرف مردم وحشت دارم.
    _ و ...

    این فهرست بشما کمک میکنه نسبت به خودتون هوشیار تر بشین و بدونین چه چیزهایی از درون شما رو آزار میده و بهترین روش در برخورد چه روشی هست . ( با کمک مشاور)
    ................

    مسئله ی مهمی که افراد بعد از جدایی از اون غافل میشن، این هست که اونها تمام تمرکز و توجهشون رو روی هر موضوعی میبرند، جز توجه به خویشتن. توجه به خویشتن سوای سرزنش کردن، غصه خوردن و ... هست. ما نمیخوایم احساس ارزشمندی ، اعتماد بنفسمون و ... رو هدف بگیریم. میخوایم آدم بهتری نسبت به دیروز و امروز باشیم.

    اگر قصه ی شکست ما در رابطه عاطفی چند بار تکرار شد، باید ببینیم چرا با آدمهای نامناسب ازدواج میکنیم؟ چرا شکست میخوریم؟ و ...

    _ مثلا برآورده نشدن نیازهامون در زمان کودکی باعث شکل گیری طرحواره های ناکارآمد میشه و تمام انتخاب های زندگیمون در سایه این طرحواره ها اتفاق میافته.

    _ مثلا ما بدون برنامه ریزی، بدون هدف ارزشمند، بدون کسب آگاهی از خودمون، بدون یادگیری مهارت ها، با ویژگی های منفی و ... وارد زندگی مشترک میشیم و همین در جذب افراد نامناسب تأثیر زیادی داره.

    _ گاهی احساسات در زمان آشنایی بسرعت روی شناخت و تحقیق سایه میندازن، بحدی که دوران آشنایی و نامزدی تبدیل به کارخانه خاطره سازی میشه تا دوران بررسی . ما تحت تأثر احساسات دچار خطا میشیم، چشم پوشی میکنیم، نادیده میگیریم و کم کم در باتلاق شکست فرو میریم.

    _ گاهی معیارهای غلطی که توسط افراد، رسانه ها یا اجتماع به ما القاء شده ، وجود الگوهای نامناسب در اطرافیان، فقدان مشورت کافی و ...


    پس شما لطف کنین از یک روانشناس کمک بگیرین، در مسیر خودآگاهی، کسب مهارت ها قدم بردارید و عیوب رو اصلاح و آگاهی های خودتون رو بالا ببرین. ( میتونین از امکان مشاوره خصوصی این تالار بهره مند بشین )

    برای این دوران هم؛

    _ اهدافی بلند مدت و کوتاه مدت ترسیم کنین.
    _ با افراد متخصص و صاحب صلاحیت صحبت کنین، اصلاحا سفره ی دلتون رو برای اطرافیان باز نکنین.
    _ وقتتون رو صرف برنامه هایی کنین که بیشترین لذت رو برای شما بهمراه میارن و حتما در کنار این برنامه ها طبیعت گردی و سفر رو لحاظ کنین.
    _ مشغول یادگیری یک مهارت جدید بشین؛ مثل کارهای هنری که طیف گسترده ای هستن، یا علایق ورزشی و ...

    ویرایش توسط سحر بهاری : دوشنبه 15 آذر 00 در ساعت 13:14

  14. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    مدیرهمدردی (دوشنبه 15 آذر 00)

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 12 آذر 01 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1400-9-13
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    821
    سطح
    15
    Points: 821, Level: 15
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    با تشکر فراوان از خانم بهاری عزیز.چشم حتما میفرستم خدمتتون،متاسفانه الان امکان رفتن پیش روانشناسو ندارم ولی حتما اینکارو میکنم.فقط یه سوال اصلی اینکه مشکل واژینیسموسم موثر بوده تو زندگی و جدایی؟


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.