لطفا یه نفر برای من روشن کنه واجب بودن احترام والدین چطوری با دفاع از شخصیت، احساسات، و نیازهای خودمون قابل جمعه. به عبارتی برای من تعارض منافع فرزندان با وجوب حترام والدین رو چطوری باید حل کرد؟ توضیح اینکه اگه والدینی از سلامت روانی فاصله داشته باشن و مدام فرزند خودشون رو مورد سواستفاده قرار بدن اونوقت اگر مدام فرزند بخاد جانب احترام اونها رو رعایت کنه تکلیف صدماتی که در پس این تامین کن گیرند وجود داره چی میشه؟اصلا بزارید یخ جوری سوالمو مطرح کنم که جواب های بی ارتباط کمتر بشه. شما لطفا بفرمایید که در کیس زیر حفظ احترام والدین چگونه است؟دختری که از جانب پدر خودش مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و به شدت از جانب پدر صدمات روحی و روانی خورده، و همچنان به خاطر عدم سلامت روانی پدر و تحت فشار قرار دادن دختر به این صورت که تو باید به من احترام بزاری گ حرفهای منو گوش کنی و الا عاق والدین میشی و بعد هم مدان دختر رو در معرض دستورهای مختلف قرار بده و انتظار تبعیت دختر از خودش رو داشته باشه در یک چنین کیسی آیا باز هم دختر همچنان باید خودش رو وادار کنه پدرش رو دوست داشته باشه و نهایت سعی خودش رو برای تحقق خواسته های پدرش آن هم به نحو متواضعانه، دوستانه، حسنه و محترمانه داشته باشه؟ آخه مشاورهای مذهبی میگن احترام به والدین مطلق هست و حرجی هم که باید براش تحمل کرد در سطح و حد حرجی هست که آدم ب ای حفظ جان خودش تحمل میکنه... مثلا همونطور که خوردن یه سوشی یا غذای فوق العاده تهوع آور براش شکنجه ناک هست ولی در صورتی که همین شکنجه برای حفظ جونش لازم باشه اون رو به خودش تحمیل میکنه، در مورد احترام والدین هم باید یه همچین حرجی رو تحمل کرد!اونوقت واقعا من برام سواله که یعنی اگر حفظ چنین عق و احترامی در دل دختر باعث از بین رفتن سلامتی روانی دختر بشه اما باز هم چون میگن باید حرجی به انداز حرج لازم برای حفظ جان رو تحمل کرد پس در اینصورت ما باید احترام والدین رو حتی به قیمت از بین رفتن سلامت روان مون حفظ کنیم؟خواهش، میکنم حرفهای هاشیه ای نزنید و دقیقا این تعارضی رو که طرح کردم براک حل کنید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)