به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 34
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 فروردین 02 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1397-2-11
    نوشته ها
    240
    امتیاز
    7,883
    سطح
    59
    Points: 7,883, Level: 59
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    431

    تشکرشده 358 در 165 پست

    Rep Power
    49
    Array
    فوتبال. اسب. فرشته. باغچه. آبی

    ظهر شده بود و خورشید داشت توی آسمون آبی می درخشید. فرشته کوچولو کنار باغچه نشسته بود و داشت به تابستون پارسال فکر میکرد. چقد با بابا توی همین حیاط کوچیک فوتبال بازی کرده بود و چقدر با هم خندیده بودن. فرشته هنوز باور نداشت که بابا دیگه نیست. همین دیشب بود که توی خواب بابا رو سوار یه اسب سفید قشنگ دیده بود. فرشته نگاهی به در حیاط انداخت و با خودش گفت چی میشد همین الان در باز می شد و بابا با اون لباس نظامی و کوله پشتی بزرگش از در می اومد توی حیاط. فرشته بدجوری دلش هوای بابا رو کرده بود ....



    دکتر ، هوا، کرونا، امید، اجاق گاز

  2. 3 کاربر از پست مفید فرزانه 123 تشکرکرده اند .

    Mvaz (جمعه 07 خرداد 00), شمیم الزهرا (دوشنبه 27 دی 00), طنین باران (شنبه 08 خرداد 00)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 22:12]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,566

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرزانه 123 نمایش پست ها
    فوتبال. اسب. فرشته. باغچه. آبی

    ظهر شده بود و خورشید داشت توی آسمون آبی می درخشید. فرشته کوچولو کنار باغچه نشسته بود و داشت به تابستون پارسال فکر میکرد. چقد با بابا توی همین حیاط کوچیک فوتبال بازی کرده بود و چقدر با هم خندیده بودن. فرشته هنوز باور نداشت که بابا دیگه نیست. همین دیشب بود که توی خواب بابا رو سوار یه اسب سفید قشنگ دیده بود. فرشته نگاهی به در حیاط انداخت و با خودش گفت چی میشد همین الان در باز می شد و بابا با اون لباس نظامی و کوله پشتی بزرگش از در می اومد توی حیاط. فرشته بدجوری دلش هوای بابا رو کرده بود ....



    دکتر ، هوا، کرونا، امید، اجاق گاز

  4. 3 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    فرزانه 123 (شنبه 08 خرداد 00), شمیم الزهرا (دوشنبه 27 دی 00), طنین باران (شنبه 08 خرداد 00)

  5. #13
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 اردیبهشت 03 [ 14:00]
    تاریخ عضویت
    1399-12-20
    نوشته ها
    529
    امتیاز
    12,667
    سطح
    73
    Points: 12,667, Level: 73
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    995

    تشکرشده 981 در 394 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرزانه 123 نمایش پست ها
    فوتبال. اسب. فرشته. باغچه. آبی

    ظهر شده بود و خورشید داشت توی آسمون آبی می درخشید. فرشته کوچولو کنار باغچه نشسته بود و داشت به تابستون پارسال فکر میکرد. چقد با بابا توی همین حیاط کوچیک فوتبال بازی کرده بود و چقدر با هم خندیده بودن. فرشته هنوز باور نداشت که بابا دیگه نیست. همین دیشب بود که توی خواب بابا رو سوار یه اسب سفید قشنگ دیده بود. فرشته نگاهی به در حیاط انداخت و با خودش گفت چی میشد همین الان در باز می شد و بابا با اون لباس نظامی و کوله پشتی بزرگش از در می اومد توی حیاط. فرشته بدجوری دلش هوای بابا رو کرده بود ....



    دکتر ، هوا، کرونا، امید، اجاق گاز
    سلام عزیزم خیلی قشنگ نوشتید

    ---------------------

    هوا گرم و آفتابی بود من نوبت دکتر داشتم امید داشتم که جواب آزمایشاتم خوب هست. زیر اجاق گاز رو خاموش کردم و به سمت دکتر حرکت کردم در بین راه همه را میدیدم که ماسک بر صورت دارند با خودم گفتم کی میشه این ویروس کرونا ریشه کن بشه و مردم به آرامش برسند !


    آسمان، محبت ، مزرعه ، استوار ، شاپرک
    من آنِ تواَم مرا به من باز مده

  6. 3 کاربر از پست مفید طنین باران تشکرکرده اند .

    Mvaz (شنبه 08 خرداد 00), فرزانه 123 (شنبه 08 خرداد 00), افسونگر (دوشنبه 10 خرداد 00)

  7. #14
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    همون طور که تو مزرعه قدم میزدم و شاپرکا دورم میچرخیدن به آسمان نگاه کردم و بیاد حدیثی از امام صادق ع افتادم که فرمودن؛
    خداوند عز و جل انسان را براى محبّت بسيار به فرزندانش مورد رحمت خود قرار مى ‏دهد.

    به خدا گفتم ای مهربان، قدمهای ما رو در رعایت چنین مواردی استوار کن آمین

  8. 3 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    Mvaz (جمعه 17 دی 00), شمیم الزهرا (دوشنبه 27 دی 00), طنین باران (پنجشنبه 16 دی 00)

  9. #15
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 اردیبهشت 03 [ 14:00]
    تاریخ عضویت
    1399-12-20
    نوشته ها
    529
    امتیاز
    12,667
    سطح
    73
    Points: 12,667, Level: 73
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    995

    تشکرشده 981 در 394 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    سلام . من به جای سحر بهاری عزیز پنج کلمه رو میگم و باهاش جمله بسازید یادتون باشه آخر پست تون پنج‌ کلمه برای نفر بعدی رو بگید حتما


    پدر ، خواستگاری ، دریا ، رهایی ، قرمه سبزی

  10. 2 کاربر از پست مفید طنین باران تشکرکرده اند .

    Mvaz (جمعه 17 دی 00), باغبان (جمعه 17 دی 00)

  11. #16
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دیروز [ 22:25]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,159
    امتیاز
    90,126
    سطح
    100
    Points: 90,126, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,809

    تشکرشده 6,778 در 2,371 پست

    Rep Power
    0
    Array
    برای رهایی از غم قرمه سبزی چاره سازَ ، اما برای رهایی از دریا چه چاره سازَ ؟
    به پدر گفتم پدر ، برویم خواستگاری دختر عفت خانم ، دریا ؟
    پدر گفت بنشین پسر زیرا سرت بوی قرمه سبزی دهد .



    .......................................



    هاپوکومار - مخمل – جنگل – روانشناس - مدرسه .
    راهنمایی » هاپوکومار و مخمل همون کاراکترهای خونه مادربزرگه هستن .
    ویرایش توسط باغبان : جمعه 17 دی 00 در ساعت 03:34

  12. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    Mvaz (جمعه 17 دی 00), شمیم الزهرا (دوشنبه 27 دی 00), طنین باران (جمعه 17 دی 00)

  13. #17
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مخمل هاپوکومار را دوست نداشت چون هاپوکومار وسط جنگل روانشناس مدرسه را ملاقات کرده بود.

    این 5 کلمه هم برای نفر بعد
    هادی _هدی_عروسکا_اوشین_جومونگ

  14. 3 کاربر از پست مفید خادم رضا تشکرکرده اند .

    miss seven (چهارشنبه 22 دی 00), Mvaz (جمعه 17 دی 00), طنین باران (جمعه 17 دی 00)

  15. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مرداد 01 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-9-10
    نوشته ها
    1,022
    امتیاز
    36,001
    سطح
    100
    Points: 36,001, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    5,233

    تشکرشده 2,945 در 957 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    257
    Array
    هادی و هدی عروسکای شخصیت های اوشین و جومونگ رو خریدند.

    ۵ کلمه نفر بعد :
    خدا، موزیک،دختر،اراده،زیبا

  16. کاربر روبرو از پست مفید miss seven تشکرکرده است .

    طنین باران (دوشنبه 27 دی 00)

  17. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 خرداد 02 [ 21:06]
    تاریخ عضویت
    1397-11-25
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    5,190
    سطح
    46
    Points: 5,190, Level: 46
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    336

    تشکرشده 193 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دختر باراده و زیبا با موزیکی که یاد گرفته بود زبان شگفتی های خدا شد!
    عشق،سیب،صدای خنده،توپ ،اغوا

  18. 2 کاربر از پست مفید wisdom تشکرکرده اند .

    miss seven (شنبه 25 دی 00), طنین باران (دوشنبه 27 دی 00)

  19. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    دختر کوچولو در حیاط خانه توپ بازی میکرد که توپش به شاخه درخت خورد و سیب قرمز زیبایی بر زمین افتاد، صدای خنده اغوا کننده دخترک فضا را پر کرده بود و مادرش با عشق نظاره گر او بود

    کلمات بعدی: خدا، انسان، حیوان، قیامت، بنده

  20. 3 کاربر از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده اند .

    miss seven (دوشنبه 27 دی 00), میشل (دوشنبه 27 دی 00), طنین باران (دوشنبه 27 دی 00)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.