نوشته اصلی توسط
مدیرهمدردی
با سلام
برای متلاشی کردن یک خانواده گاهی یک ضربه به تنهایی کافی نیست. و برای متلاشی کردن آن باید زوجین دست به دست هم بدهند و با خطاهایی ، خطای یکدیگر را کامل کنند تا به کلی بتوانند خانواده را از بین ببرند.
برای ساختن یک خانواده هم اغلب نیاز به کمک هر دو نفر هست.
هر زوجی هم این توانایی را دارد که در جهت ساختن یا تخریب خانواده کاری انجام دهد.
bikas گرامی
کمتر کسی از ما می تواند ضربه و فشاری که شما هم اکنون احساس می کنید را بفهمد.
واقعا درک این شرایط در زمانی که انتظارش را نداری و از طرف کسی که دوستش داری واقعا کمرشکن هست.
و فقط باید از خدا تحمل خواست و همه انرژی خود را باید بگذاری که بتوانی از این بحران جان سالم به در ببری
می دانم حرف از آرامش مسخره خودش را نشان می دهد.
همانطور که حرف از تحمل در چنین شرایطی بی معنی به نظر می رسد.
در چنین شرایطی انفجار احساسات می خواهد همه چیز را منفجر و منهدم کند.
دقیقا گفته های شما نشان می دهد که در چه شرایطی هستید.
اما اینکه همه دوستان اینجا شما را می فهمند و در کنار شما هستند، می تواند کمکی باشد که با قدرت بیشتری جان سالم به در ببری.
من نمی گویم احساساتت را ندیده بگیر، نمی گویم وانمود کن که اتفاقی نیفتاده و خونسرد باش.
نمی گویم که برگرد سر زندگیت و راحت ببخش و ادامه بده
معلوم هست مردی چون شما با این غیرت ، نمی تواند بی خیال احساس جریحه دارش بشود.
اما فکر کنم در یک موضوع با هم تفاهم داشته باشیم:
اینکه شما هم دوست دارید حالا که در چنین شرایطی قرار گرفتید با هزینه کمتر و تخریب کمتر پیش بروید. در صحبت های شما به وفور این موضوع را یافتم. آنجا که گفتی:
او را خانه پدرش گذاشتم تا به او آسیب نرسانم.
همانطور در میان صحبت هایت متوجه شدم، با همه این وجود و دردها و رنجها و فشارهایی که از کار او دیده ای، باز هم دوستش داری، و حتی حاضری خانه بود و گریه هایش را می شنیدی ، دوست داری حتی در این شرایط آبرویش را حفظ کنی حتی به قیمت اینکه خودت را خائن نشان دهی.
همه اینها نشان می دهد که با همه این احساسات منفی، کار را با احساسات مثبتت پیش می بری و این همان نقطه مثبت و قدرت مردانه شماست.
bikas گرامی
شما می توانید طلاقش دهید، یا آبرویش را ببرید، یا ببخشید، یا مشاوره بروید، یا باهاش صحبت کنید، یا رهایش کنید یا هر کار دیگر....
پس شما دستت باز هست که انتخابهای مختلف را بکنید. اما مطمئن هستم می خواهید تصمیمی بگیرید که وضع از این خرابتر نشود. و امیدوارید که راهی بیابید تا این جراحت بزرگ را التیام دهید.
برای همه این چیزها، لازم هست که به طور موقت، هیچ اقدام عملی نکنید.
احساس ها وجود دارد. اما می توانید اقدامات را به تعویق بیندازید.
نه ببخشش
نه بکشش
نه رهایش کن
نه طلاقش بده
نه باهاش دعوا کن
و نه هیچکار دیگر...
فقط همه سعی ات این باشد تا احساساتت را تحت کنترل در بیاوری.
دقت کن نمی گویم احساسات را سرکوب کن
نمی گویم بی خیال احساساتت بشو.
هیچ کس در چنین شرایطی نمی تواند احساسات خود را بی خیال شود.
اما سعی کن مانند رام کردن یک اسب وحشی با قدرت و درایت بر پشت این احساساتت بنشینی و از آن سقوط نکنی.
باید این احساس رام تو شود.
ممکن است چند روز یا چند ماه طول بکشد.
باید این احساسات قدرتش را به شما واگذار کند. احساسات باشد اما تصمیم گیر نباشد.
شما هر کاری خواستید انجام دهید یا هر تصمیمی بگیرید نباید به خاطر احساساتت باشد. بلکه باید بهترین تصمیم باشد که بیشترین نفع را برای شما داشته باشد.
معمولا در این لحظات مشاوران می توانند کمک بسیاری بکنند. تا این احساسات را بروز دهید. تا به کمک آنها بهترین تصمیم ها را بگیرید.
پیشنهاد می کنم برای مسلط شدن بر اوضاع و جدا شدن از این بهم ریختگی ، جلساتی حضوری با مشاور خانواده داشته باشید.
ما هم در کنار شما هستیم.
==============
علاقه مندی ها (Bookmarks)