به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 29
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 بهمن 99 [ 09:23]
    تاریخ عضویت
    1399-8-20
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,786
    سطح
    24
    Points: 1,786, Level: 24
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Posticon (2) دو راهی ماندن یا رفتن؟؟!! چطور خودم را راضی و آرام کنم؟!

    سلام به همه دوستان همدردی
    قبلا مسایل زندگیم رو تحت عنوان "کینه ورزی و دشمنی تیشه به ریشه زندگیم زد" در انجمن "مشکلات با خانواده همسر" تا حدی شرایط زندگیم رو مطرح کردم...

    و اما الان....

    بعد از دو ماه و نیم بودن در منزل پدرم و دوری از همسرم و تصمیم به جدایی و اجرای مهریه دچار یه احساس نوسانی شدم!!!
    یه هفته حالم خوبه و از تصمیمم خرسندم و یه روز دوباره ناراحت میشم و میرم تو فکر و ترس از آینده گریبانم رو میگیره...

    میخواستم تمام مواردی رو که باعث میشه این احساس نوسانی بهم دست بده با شما در میون بزارم و ببینین نظر شما چیه؟! در مورد هر گزینه آیا نگرانیم به جاس؟؟

    مواردی که باعث میشه از تصمیم به جدایی و این راهی که در پیش گرفتم راضی باشم:

    ۱- رهایی از بحث های تکراری هر دو هفته یه بار و محاکمه شدن چندین و چند باره سر یه سری مسائل قدیمی که هیچ وقت نخواست فراموششون کنه

    ۲- تموم شدن استرس و اضطرابم بابت رفتارهای هیجانی و نوسان خلق همسرم

    ۳- پیدا کردن کار و منبع درآمد در حالی که قبلا همسرم تمایلی به کار کردن من بیرون از منزل نداشت

    ۴- آزادی عمل بیشتر در تصمیم گیری در امور مربوط به خودم ، چیزی که قبلا ازش تا حدی محروم بودم

    ۵- گرفتن آرامش از سمت خانواده ام و پشتیبانیشون، چیزی که همسرم من رو ازش محروم کرده بود و کم کم داشت بهم القاء میکرد که اونا دشمنم هستن!

    ۶-سرد بودن همسرم از لحاظ جنسی و فاصله خیلی زیاد بین نزدیکی ها

    ۷- سخت شدن اوضاع اقتصادیمون و تفاوت سلیقه من و همسرم در اولویت دادن به خرج ها

    ۸- رهایی از کنترل های همیشگی و تهمت هایی که همسرم بهم میزد یا شک و تردید

    ۹- تاثیر نداشتن ده جلسه مشاوره روی روند زندگیمون و بدتر شدن اوضاع

    ۱۰- ریختن قبح دست بلند کردن روی من که در سه ماه آخر زندگی مشترکمون بارها و بارها انجام داد و احساس پشیمونی نکرد!

    ۱۱- اینکه الان هم توی پیام های گاه و بی گاهش چیزی از پشیمونی و تغییر رویه نمیبینم!!




    مواردی که باعث میشه گاهی اون اضطراب و استرس جدایی بهم هجوم میاره و ترس وجودم رو میگیره:

    ۱- دخترم و نیازهاش و آینده نامعلومش و اینکه آیا بعدا من رو مقصر این اتفاق میدونه یا نه و وابستگیش به هر دوی ما(البته در این چند ماه دوری از لحاظ روحی خیلی خوبه و نمیدونم با بزرگتر شدنش آیا اوضاع تغییر میکنه یا نه؟!)

    ۲- اینکه خونه و زندگی مستقل داشتم و اسباب و اثاثیه مطابق میلم چیدمان میکردم و نمیدونم آیا با این اوضاع اقتصادی میتونم زندگی مستقلی داشته باشم

    ۳- ترس از قضاوت دیگران و حرفهایی که پشت سرم میزنن به احتمال زیاد چون زندگی من در نظر فامیل و دوست خیلی زندگی خوبی به نظر میومد

    ۴- نگرانیم از زمان پیری و تنهایی هام، و وقتی دخترم به دنبال بخت و سرنوشت خودش میره...

    ۵- یادآوری روزهای خوبمون و مسافرتهامون و گردش ها و کمک هاش بهم توی کارهای خونه که بیشترش مربوط میشه به ۴ سال اول زندگی

    ۶- چهره و اندام خوبش که مطابق میلم بود

    ۷- اینکه با وجود دخترم دیگه نمیخوام ازدواج مجدد بکنم و آیا از پس این تصمیم برمیام و بعدا خودم رو قربانی تجسم نمیکنم!!

    ۸-اینکه تصمیم دارم با تمام دوستای قبلم قطع ارتباط کنم و آیا بازم میتونم گروههای دوستی پیدا کنم

    ۹-دیدن زن و شوهرها و خانواده هایی که با فرزندانشون به گردش اومدن و حسرت خوردن

    ۱۰- هجوم این فکر که نکنه منم به درستی زندگی رو مدیریت نکردم و اسباب ناراحتی و عصبانیت همسرم رو فراهم کردم
    ویرایش توسط شور رهایی : پنجشنبه 29 آبان 99 در ساعت 22:24

  2. کاربر روبرو از پست مفید شور رهایی تشکرکرده است .

    الهه زیبایی ها (سه شنبه 04 آذر 99)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 بهمن 99 [ 09:23]
    تاریخ عضویت
    1399-8-20
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,786
    سطح
    24
    Points: 1,786, Level: 24
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از زندگی با همسرم راضی و خشنود نبودم اما وقتی عکسهای بقیه رو میبینم میخوام از شدت ناراحتی دیوانه بشم که چراااااااا من؟؟؟!!!! چرا تو انتخابم درست فکر نکردم!!!! چرا نشونه های اوایل نامزدی و عقد رو جدی نگرفتم؟؟!!!!!
    چرا بچه ی من باید چنین سرنوشتی داشته باشه؟؟؟؟؟!!!!!
    من که آزارم به کسی نمی رسید... چرا عاقلانه انتخاب نکردم با اینکه چندین بار بهم هشدار رسید و جدی نگرفتم!!!!
    فکر میکردم با هر شرایطی توان ساختن زندگی رو دارم....فکر میکردم خیلی بلدم زندگی رو مدیریت کنم..... اما فکر نمیکردم مساله کوچک اوایل زندگی این قدر ریشه دار بشه که من رو از پا در بیاره که راضی بشم برای رهایی از استرس ها دخترم رو تنها با چنگ و دندان بزرگ کنم.....
    هنوز هم احتیاج به همدردی هاتون دارم...

  4. کاربر روبرو از پست مفید شور رهایی تشکرکرده است .

    الهه زیبایی ها (سه شنبه 04 آذر 99)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 اردیبهشت 03 [ 22:48]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    814
    امتیاز
    25,967
    سطح
    96
    Points: 25,967, Level: 96
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 383
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,591

    تشکرشده 2,293 در 743 پست

    Rep Power
    203
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شور رهایی نمایش پست ها
    از زندگی با همسرم راضی و خشنود نبودم اما وقتی عکسهای بقیه رو میبینم میخوام از شدت ناراحتی دیوانه بشم که چراااااااا من؟؟؟!!!! چرا تو انتخابم درست فکر نکردم!!!! چرا نشونه های اوایل نامزدی و عقد رو جدی نگرفتم؟؟!!!!!
    چرا بچه ی من باید چنین سرنوشتی داشته باشه؟؟؟؟؟!!!!!
    من که آزارم به کسی نمی رسید... چرا عاقلانه انتخاب نکردم با اینکه چندین بار بهم هشدار رسید و جدی نگرفتم!!!!
    فکر میکردم با هر شرایطی توان ساختن زندگی رو دارم....فکر میکردم خیلی بلدم زندگی رو مدیریت کنم..... اما فکر نمیکردم مساله کوچک اوایل زندگی این قدر ریشه دار بشه که من رو از پا در بیاره که راضی بشم برای رهایی از استرس ها دخترم رو تنها با چنگ و دندان بزرگ کنم.....
    هنوز هم احتیاج به همدردی هاتون دارم...
    سلام رهای عزیز
    خیلی متاثر شدم تاپیک هاتونو خوندم....ناراحتی تون قابل درکه..واقعا سخته

    هر کسی هم جای شما بود انقدر پریشون میشد.

    ولی چرا میگی تنهایی باید دخترم و بزرگ و کنم؟ !!!

    پس اون کسی که خالق من و شما اون طفل معصومه چی؟؟!!!

    افریننده ها هیچ وقت مخلوق خودشونو رها نمیکنند..چه برسه به

    آفریننده کل هستی ... که مالک تمام موجوداته....و به شدت نسبت بهشون رحم و عطوفت داره.

    پس رهای عزیز

    خودت رو در آغوش پر مهرو سرشار از محبت این خالق دانا و توانا رها کن.
    ویرایش توسط الهه زیبایی ها : سه شنبه 04 آذر 99 در ساعت 22:18

  6. کاربر روبرو از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده است .

    شور رهایی (سه شنبه 04 آذر 99)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 اردیبهشت 03 [ 22:48]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    814
    امتیاز
    25,967
    سطح
    96
    Points: 25,967, Level: 96
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 383
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,591

    تشکرشده 2,293 در 743 پست

    Rep Power
    203
    Array
    اینکه یک روز حالتون خوبه یک روز پشیمون از تصمیمتون میشین طبیعیه.

    تاپیک قبلیتون نکته های خوبی بهتون گفته شد
    من مردی رو میشناسم که تاحدودی رفتار همسر شمارو داشت خانمش تا پای طلاق
    بردش ولی آقا خودش تلاش کرد و تغییر رفتار داد واقعا خیلی از کارهاش و دیگه کنار گذاشت و خانم دوباره به زندگی برگشت.
    دقت کنید آقا خودش خواست که عوض بشه چیزی که آقای مدیر هم بهتون گفتن
    این یعنی کاری از شما برنمیاد...و تا وقتی شما از موضع ضعف وارد بشین احتمال تمایل به تغییر در همسرتون کم میشه.

    حواستون باشه ضعف دست ایشون ندین
    پیشنهاد میکنم تامیک قبلیتونو یک بار دیگه بخونین.

    خانمی بودن فکر کنم به اسم کاربری مینا...که درمورد مواجهه شدن ترس از جدایی گفتن که چقدر الان راضی هستن امیدوارم تاپیک شما رو ببینن و راهنمایی کنن.

    اینکه خواستین نظرمونو در مورد نگرانی هاتون بگیم
    بخش مهمش مربوط به فرزندتون هست که
    شما رو مقصر ندونه یا روش تاثیر بد بذاره
    برای جواب و حل این نسئله باید بتونید اول تا حدودی هر دوحالت زندگی را ترسیم کنید برای خودتون بعد
    فکر کنید که تو کدوم حالت میتونید مادر و الگوی بهتری باشید.
    چه چیزهایی هست که میتونید بهش یاد بدید
    و چون الان ترس های زیادی از جدایی دارید پس احتمالا الان نتونین خوب سبک سنگین کنید.

    در مورد اینکه ازدواج محدد کنید یا نه وقت پیری تنها هستید یا نه
    ...توصیه میکنم فعلا اصلا رو این فکر نکنید
    نه بگید فکر ازدواج مجدد هستم نه بگید نیستم...اینها مال زمانهای بعد...الان نمیشه گفت نظرتون در آینده چه خواهد بود.

    در مورد گزینه۶ و ۵ هم
    عذر میخوام که اینو میگم ولی اینها رو هر مرد دیگه ای هم میتونه براتون بسازه.
    ویرایش توسط الهه زیبایی ها : سه شنبه 04 آذر 99 در ساعت 22:43

  8. کاربر روبرو از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده است .

    شور رهایی (سه شنبه 04 آذر 99)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 بهمن 99 [ 09:23]
    تاریخ عضویت
    1399-8-20
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,786
    سطح
    24
    Points: 1,786, Level: 24
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم الهه زیبایی های عزیز بابت حرف های دلگرم کننده ات

    در مورد همسرم هم باید بگم که هر بار مجبور به دیدنش میشم(((چون حکم دیدار با دخترمون رو دارن و البته خودمم خیلی دوست دارم که دخترم وجودش رو حس کنه و احساس کمبود نکنه))) یه بار مظلوم و پشیمان خودش رو نشون میده و یه بار خشمگین و طلبکاااااار.... و واقعا متوجه فازش نمیشم و از همین نوسان خلقش میترسم...
    و گاهی واقعا برام احتمال داشتن اختلال شخصیتش قوی تر میشه....
    اما نمیدونم چرا توی ده جلسه مشاور این احتمال رو بیان نکرد!!!!!!! نمیدونم احتمال تشخیص تو این مدت زمان وجود نداره؟؟؟؟
    البته شاید به خاطر قابلیتش در مظلوم نمایی بوده باشه

    امیدوارم و خواهشمندم افرادی که تجربه جدایی دارن و قبلش دودل بودن بیان و نظرشون رو بهم بگن در مورد شرایط زندگی من و انتخابم

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 بهمن 99 [ 09:23]
    تاریخ عضویت
    1399-8-20
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,786
    سطح
    24
    Points: 1,786, Level: 24
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    این دفعه که برای تحویل گرفتن دخترم مجبور به دیدار همسرم شدم متاسفانه چنان برخورد نا مناسبی با من داشتن و توی خیابون دوباره صداش رو بالا برد و طلبکارانه تهدیدم کرد که فهمیدم همچنان با همون مرد یاقی و سرکش رو به رو هستم که کوچکترین تغییری حاضر نیست در رفتارش ایجاد کنه
    و تهدیدم کرد که حسابت رو میرسم و حقتون رو کف دستتون میزارم!!!!!!
    اصلا واسم عجیبه حرف هاش...

    حالا به نظرتون دیگه برم اسباب و اثاثیه و جهیزیه ام رو جمع کنم؟؟؟ و ادامه کارهای طلاق رو پیش ببرم
    یا با چنین رفتاری باید بهش پیشنهاد مشاوره مجدد بدم؟؟
    نمیدونم چرا بهش بی احساس شدم (نه علاقه نه تنفر) و نمیدونم آیا این زندگی اصلا ارزشی برای جنگیدن و امتحان مجدد داره!!!!

  11. #7
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام و وقت بخیر
    در حالت کلی خلق نوسانی وقتی موجب مساله است که دلیلی نداشته باشید برای نوسان
    ولی سلامت روانتان مهم تر از همه چیز است
    متاسفانه اقایونی بی انصافی میکنند در این زمانه بعضی وقتها هم عدم تفاهم و تفاوت موجب گسست بین خانواده ها میشود
    اگر همسرتان قبول کرد مشاوره و تراپیست بروید با هم حتمی استقبال کنید از این مساله
    چرا اخه عقده های بچگی باید روابط در زندگی اینده فرد رو به خطر بندازه
    لطفا ده تا از خوبیهای ایشون رو بفرمایید
    ویرایش توسط خادم رضا : شنبه 08 آذر 99 در ساعت 16:42

  12. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    شور رهایی (شنبه 08 آذر 99)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 بهمن 99 [ 09:23]
    تاریخ عضویت
    1399-8-20
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,786
    سطح
    24
    Points: 1,786, Level: 24
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از راهنماییتون خادم رضا

    ده تا از حسن های همسرم:
    ۱- ما رو زیاد پارک یا گردش میبرد(البته کلا از خونه بودن خوشش نمیومد یا با دوستاش بیرون میرفت یا ما رو توی طبیعت می برد)
    ۲- خوش چهره هست
    ۳- خیلی به داشتن درآمد حلال اعتقاد داشتن و اصلا به دنبال در آوردن پول از راه های شبهه دار مثل خرید و فروش دلار و طلا یا احتکار و اینا نبود در حالی که خیلی از اطرافیانش از این راه ها به ثروت رسیدن.
    ۴- خانواده موجهی داشت.
    ۵- اهل کار هست و سخت کوش و زرنگ هست
    ۶- اهل ورزش و تفریحات سالم هست
    ۷- پدر خوبی برای دخترم هست
    ۸-در کارهای خونه اگه رابطه ی خوبی داشتیم کمکم میکرد

    دیگه چیز خاصی فعلا یادم نمیاد!!!!!


    اینکه حالت جق به جانب گرفته باعث شده منم نتونم غرورم رو به خاطرش بشکنم و پیشنهاد مشاوره بدم... چون واقعا یه طوری داره رفتار میکنه انگار من مقصر هستم و باید عذر خواهی هم بکنم

  14. #9
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دخترتون چند سالشه?
    دلتون میاد دخترتون زیر دست زن بابا بزرگ بشه???
    من نمیگم زن بابا خوبه یا بد ولی ادم پدر خودش به فرزندش کافیه چیزی بگه که من و شما که مادریم سریع از فرزندمون حمایت میکنیم حالا یه زن دیگه به جگر گوشمون امر نهی کنه
    میدونستید دخترها هم حساس تر از پسرها هستند
    نظر من اینه حالا که نمیخواین دیگه ازدواج کنید با ایشون کنار بیایید حداقل تا ١٨ سالگی فرزندتون
    اینطور که خودتان بیان کردید بهونه برای ماندن زیاد است در زندگی شما
    وضع مالیشون چطور است ?
    اگر ایشون برای شما و دخترتون خرج کنند میتونید در ذهنتان این رفتار را به جای رفتارهای بدش قلمداد کنید و تحملتان را ببرید بالا?
    همانطور که کتک نزدن اموزش میخواهد ضربه نخوردن هم روش میخواهد
    هیچ وقت با ایشون بحث نکنید حتی اگر ایشان شروع کرد
    جمله هرچی تو بگی خلع صلاح میکند ایشون رو
    اگر مشاوره بروید حتمی کمک بیشتری میکنند شما را
    کلا از زوم کردن روی همسرتون دست ور دارید انقدر کنار زندگی زناشویی شما کلاس دوست متاهل برو بیا راه بندازید که اصلا وقت غصه خوردن رو برای چیزهایی که ندارید نداشته باشید
    یه محیط شاد برای خودتان و دخترتون و در کنارش همسرتون تا زمانی که در خانه هستند.
    میدونید اگر شما تا ١٨ سالگی دخترتان تصمیم بگرید بمانید مثل یک پادتن در بدن و روح شما تاثیر میگزارد
    با خودتان میگید منکه قراره برم بزار این شوهرم به عنوان بنده خدا که حالا خطایی هم کرده کنارم خوش باشه بزار اونم بخنده بزار اونم شاد باشه
    همان جمله امام علی علیه سلام که فرمودند همینجوری که زندگی میکنی برای اینکه تا سالیا سال زندگی کنی همونجوری هم طوری زندگی کن که ممکن لحظه بعد نباشی
    میگم این فکر مثل ابیه که رو اتیش میریزن امیدوارم برای شما هم همینطور باشد
    بزار یک بنده خدا کنارتون ارام بگیرد خوش باشد هر چند خطا کار
    ولی مساله مالی مهم طوری که بینیاز بشید از بقیه
    ویرایش توسط خادم رضا : شنبه 08 آذر 99 در ساعت 20:35

  15. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    شور رهایی (یکشنبه 09 آذر 99)

  16. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مهر 01 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1395-4-23
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    8,211
    سطح
    61
    Points: 8,211, Level: 61
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 239
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 416 در 195 پست

    Rep Power
    50
    Array
    سلام
    چه عجله ای برای جدایی و اقدام قانونی هست؟! مخصوصا که یه بچه کوچیک دارین. یه موقع که همسرت حالش خوب بود باهاش صحبت کن. هر دوتون نیاز به مشاوره فردی دارین. هرکدومتون جداگانه با یه روانشناس بالینی چند جلسه صحبت کنین و مشاوره فردی بگیرین. فقط برای اینکه بتونین حداقل باهم یه گفتگوی منطقی داشته باشین. اگه همسرت هم قبول نکرد، خودت چند جلسه با روانشناس صحبت کن ...
    به هر حال در مقابل بچه ای که به دنیا آوردین مسئول هستین. هرچقدر زمان و هزینه لازمه صرف کنین که به یه تصمیم درست و صحیح برای خودتون و دخترتون برسین... جایی برای غرور و لج و لجبازی نیست. برد و باختی وجود نداره ... بزار همسرت فکر کنه شما مقصری ... چه اهمیتی داره؟ مهم اینه که زندگی خودت و دخترت تو یه مسیر درست قرار بگیره ...
    حین صحبت با همسرت هم کمتر به نقش حمایتی خانوادت اشاره کن ... بزار احساس کنه تو شرایط عادی قرار ندارین، شاید جدی تر دنبال راه حل باشه ...

    البته با این نظر که بخاطر دخترت برگرد و با شوهرت زندگی کن هم کاملا مخالفم. خیلی مواقع آسیبی که در اثر دعواها و مشاجره والدین به بچه وارد میشه خیلی بیشتر از طلاق و جدایی هست.
    علاوه بر اون، تو اینجور زندگی ها خطر خیانت خیلی جدی هست که برای شما به شکل کمرنگش پیش اومده ...
    ویرایش توسط بهاره جون : یکشنبه 09 آذر 99 در ساعت 00:45

  17. کاربر روبرو از پست مفید بهاره جون تشکرکرده است .

    شور رهایی (یکشنبه 09 آذر 99)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.