این توضیحی بود که لازم بود بنویسم
سلام خانم مدیر عزیز
خیلی خوب کاری کردین خیلی هم ممنون
حق با شماست....مرز باریکی بینشون هست....
اشاره کتاب روی این هست که
حجم این اطلاعات و کیفیت شون (نحوه در دسترس قرار گرفتنشون)رو به افزایش هست....و
الان میبینیم که این شیوه از زمان نوشتن این کتاب هم بیشتر و بدتر شده..
دلیلش رو من تمایل انسانها به منفی ها ، عادت بدی که در ما شکل گرفته ، درست تربیت نشدن و نااگاهی ، میدونم.
اتفاقات تلخ تا زمانی که پی به معناشون ببریم خوبن...حوادث تا زمانیکه دقت و حواس مارو بالا ببرند خوبند..ولی اگر
مارو گذاشتن تو حالت ترس، نگرانی ....پس خوب نیست.
ترس و استرسی که ذهن مارو از تفکر فلج کنه و همینطور
به دست اوردن اطلاعات و امارو ارقامی که برای شخص من فایده ای نداره...
من که نمیخوام تحقیق و پژوهشی کنم؟؟!!که در اون صورت هم میرم سراغ منبع معتبرش
این میشه منفی ها.
و اینکه هر جایی هر چیزی رو نباید تکرار کرد !!
چرا باید هر روز تو مترو تاکسی ساعت نهار محل کار یا هر دور همی ، برام تکرار بشه که
جامعه ام چه کاستی هایی داره و خبرهای متنوع و گاهی گنگ!!! حرف های خوب دیگه ای هست.
منفی ها رو بریزیم دور.
اشاره خوبی به توجه کردن داشتید. بخش قابل توجهی از کتاب به "توجه کردن به زندگی" پرداخته و
در مقابلش به بی توجهی و اینکه
چطور لحظات واقعی زندگی رو از دست میدیم و در اخر با نامیدی و استرس وخستگی مواجه میشیم و
نهایت اینکه پس ما خوشبخت نیستیم!! !!
ببینید بخشی از کتاب میگه
بی توجهی یعنی انجام کارها بدون تفکر و احساس و به طور خودکار.
"توجه کردن به لحظه لحظه زندگی که در حال سپری شدن است
تعبیر داشتن لحظه های واقعی است،
لحظاتی که شما کاملا در انها حضور دارید
وسرشار از احساس و سرزندگی هستید.
...نباید به صورت مکانیکی و ناخوداگاه زندگی کنیم ، بلکه توجه خود را بدان معطوف کنیم.
گاهی اوقات این لحظه ها ، لحظه های سرشار از خوشبختی و گاهی لحظه های غم و اندوهی عمیق
هستند.اما همیشه وقتی به جایی که هستید و جریاناتی که هم اکنون اتفاق می افتد توجه می کنید
لحظه ای را تجربه میکنید که دارای معنا میباشد، لحظه ای ارزشمند،
این همان چیزی است که من ان را یک لحظه واقعی می نامم.
همه از خود میپرسند چرا اینجا هستم؟
ولی پیشنهاد من این است که از خود بپرسید ایا اینجا هستم ؟
چون این سوال منطقی تر است.
به تعبیر من کتاب میگه باید لحظه لحظه زندگی رو مزه مزه کنیم چه تلخ چه شیرین و پی به معنای اون ببریم.
(این معنا رو تو کتاب "در جستجوی معنا " هم داشتیم. )
اینکه من با مسئله کنار بیام و اون رو در نظر داشته باشم درست تر هست.
بله همینطوره.ممنون از توضیحاتتون
اینکه من بپذیرم موجودی به این کره خاکی اضافه شده به نام کرونا که در حال زندگی کردن با منه و
من باید چطور زندگی کردن کنارش رو یاد بگیرم نه اینکه منو از زندگی ناامید کنه، زندگیم رو سرشار از تشویش و نگرانی کنه.
میتونم به چراییش فکر کنم... به فواید و مضراتش فکر کنم به درسهایی که ازش گرفتم فکر کنم .
بقیه اش هر چی بشه چون از حیطه اختیارات من خارج هست پس نباید براش وقتم رو بذارم.
فصل های جلوتر جایی از کتاب میگه
یکی از راههای درک لحظه واقعی این هست که تسلیم باشیم سعی نکنیم اوضاع رو کنترل کنیم به عبارتی
سپردن و واگذاری خود.
در ادامه از بخشی هایی براتون میگم که توضیح میده ما ادمها چطور خودمون خوشبختی رو پس میزنیم!!
پس تا اینجا پله اول شد حذف منفی ها و الودگی ها و بعد خواهیم رسید به دعوت ارامش و خوشبختی
صرف مانوس تر شدن با خالقم
ممنونم میشل عزیز
من فکر میکنم این همون علت سرگشتگی ادمهاست
pooh عزیزم
دنیایی که تو این یک ماه توصیف کردی جای قشنگی بود...با فرض اینکه قبل از به دنیا اومدن زندگیمون رو برامون شرح دادن،
من با اشتیاق پا به این دنیا میذاشتم
علاقه مندی ها (Bookmarks)