نمیتونم با سن ایشون کنار بیام - نه به خاطر ویژگیهای مثبت و علاقه ، جواب منفی بدم .

[Eram]

سلام
گیسوکمند عزیز خیلی خبر خوبی بود و خوشحال شدم از شنیدنش، انشالله که خوشبخت بشی عزیزم. چقدر خوبه که اونقدر غرق در درستی انتخابت نشدی که از مشورت گرفتن باز بمونی.
به نظرم عجله نکن ، شاید گفتگوهای بیشتر و رفت و آمد بیشتر این ابهامات رو بزداید . و خصوصا رفتن به جلسات مشاوره ازدواج.

- - - Updated - - -

سلام
گیسوکمند عزیز خیلی خبر خوبی بود و خوشحال شدم از شنیدنش، انشالله که خوشبخت بشی عزیزم. چقدر خوبه که اونقدر غرق در درستی انتخابت نشدی که از مشورت گرفتن باز بمونی.
به نظرم عجله نکن ، شاید گفتگوهای بیشتر و رفت و آمد بیشتر این ابهامات رو بزداید . و خصوصا رفتن به جلسات مشاوره ازدواج.

[Pooh]

https://www.instagram.com/tv/CG8E7Q7...d=5wxw5qzmsw82

سلام.
شاید اینو هم بد نباشه گوش کنید.

[گیسو کمند]

سلام دوستای خوبم

نمی دونم با چه زبونی ازتون تشکر کنم
بیشتر از دیدنتون توی این تاپیک ، خوشحال شدم .

شمیم الزهرا جانم ، الهه زیبایی ها یولداش، بی نهایت عزیز، فکور جان ، پوه جان ، ارم جان ، میشل عزیزم
دیدن اسمتونم انرژی میده به آدم .

شمیم الزهرا عرض ارادت از طرف منه . خیلی دوستت دارم .
الهه جان شرمنده میکنی عزیزم .
(çox gözəl Ana dili dua edirsən)

آقا غلام از معرفی فیلمتون ممنونم .
باران جان از نکته خوبی که گفتی ممنونم . بهش فکر کردم ولی .... بیشتر باید بهش فکر کنم .

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

من هم از خیانت می ترسیدم. تا اینکه یبار نگاهش کردم و دیدم این یه چیزیه بین شوهرم و خدا. هرچند اون با من ازدواج کرده، ولی همچنان خدا مالکشه، نه من. پس سعی کنم براش خوب باشم، اما طوری زندگی کنم که اگه کار ناحقی در موردم انجام داد (مثلا خیانت یا کوچتر یا بزرگتر از اون) متلاشی نشم و از بین نرم.

چقد دوست دارم به این باوری که گفتی برسم خیلی ناب و عالیه .
ولی اینو یادمون باشه همیشه خیانت ها به خوبی و خوشی تموم نمیشه
بلکه ممکنه علاقه طرفین از بین بره و دیگه حسی بهم نداشته باشن و یه زندگی بره روی هوا
ولی خوب باید بپذیرم که بحث همسر هم یکی از وابستگی هاییه که باید ازش کنده شد . و راضی به قضا و قدر الهی و خطای بنده هاش شد .

البته گاها زندایی میگه من اگه برگردم عقب این ازدواج رو انجام نمیدم و با کسی کوچکتر از خودم ازدواج نمی کنم
اون میگه علتش حرفهای اطرافیان هست که گاها به گوشم رسیده و منو آزار داده در حالی که من هم موقعیتهای ازدواج دیگه داشتم و به خاطر اخلاق دایی، باهاش ازدواج کردم
راستم میگه
حتی خواستگار پزشک هم داشته

چقدر زن دایی ات رو درک می کنم
دقیقا منم به همکارم گفتم که اون آقای کارمند بانک رو رد کردم .
و دوست دارم بدونه که من از سر ناچاری و نداشتن موقعیت خوب نیست که حاضر شدم باهاش ازدواج کنم بلکه بخاطر اون مواردیه که توی پست اولم گفتم
( حالا انگار یهو در گیت رو gate باز کردن ، سومین نفر هم اومد و موقعیت خوبی داره البته هنوز خواستگار نیست . معرفی کردن برای آشنایی . ولی موقعیت خوبیه یعنی همون که گفتم شناخت قبلی وجود داره ، گذشته مو می دونه و... ) ، حالا دوست دارم همکارم قدر بدونه ( می دونم خیلی منطقی نیست )
پنجشنبه که تست دادیم ظاهرا قدر می دونست .
و تمام قد از انتخابش دفاع میکرد . ادامه ی مشاوره مون هفته ی آینده است .

*** اما این حرفای اطرافیان هم آزار دهنده است . یعنی به این هم فکر میکنم که اگه 10 سال دیگه تحت تاثیر این حرفا قرار بگیره چی ؟!
یعنی فکر کنه که من چقد خوش به حالم شده که او همسرم شده .
من ضعف ندارم روی این موضوع ، دارم منطقی نگاش میکنم . دوست ندارم در اینده چنین نگرشی پیدا کنه
و سر این موضوع هم یکم دارم اذیت میکنم .
و احساس می کنم دارم مدام امتحانش میکنم و به چالش میکشونمش
و هربار که ازین امتحان سربلند بیرون میاد بازم چند روز بعد یه چالش جدید


بی نهایت جان ، ماجرایی که ازون خیانت تعریف کردی خیلی برام تازگی داشت
تا حالا به این فکر نکرده بودم که بعد از خیانت میشه عشق ورزید و زندگی در جریان باشه .
و حتی این موضوع هم زیرمجموعه ی قدرت حل مساله است !

همکارم یه ویژگی خوبی که داره ، اینه که از سوالات ذهنش رد نمیشه
سرچ میکنه ، چهار تا مشاوره و وبینار و مقاله میخونه بعدش یه فایل پی دی اف تولید میکنه و توش تحلیلو تصمیمشو مینویسه
همون مدلی که من مساله مو حل می کنم .
ولی نمیدونم این توی خیانت چقد کمک میکنه .
نگاه من تا حالا این بوده که خوب یکی وقتی دلش لرزید دیگه کار تموم شد بدبخت شد .
فکر کنم برای همینم قرآن که درباره ی همه چیز دستور مطلق میاره ( باید نباید ، بکنید نکیند ، بخورید نخورید و.. ) درباره مساله فحشا نمیگه نکنید
میگه اصلا نزدیکش نشید
چون ظاهرا اگه دل بلرزه دیگه تموم شد . بیرون اومدن ازش سخته .

اصلا به نظرم نمیشه اینو فهمید و واقعا یه هندونه ی در بسته است . فقط باید توکل کرد .
توکل کنم و خیانت رو توی ذهنم کوچیکش کنم . ( چه اوضاعی شده )

[Niagara]

خاستگارها را با هم بررسی نکنید . یکی را بررسی کنید اگه به نتیجه نرسیدی مورد بعد . اگه این کار را نکنی تو دایره کمال گرایی و مقایسه ، گیر می افتادی دیگه .
الان مورد سوم را به هیچ عنوان بررسی نکنید مگر اینکه مورد دوم حل شده باشه . یعنی به معرف بگو من الان خاستگار دارم و دارم اون را بررسی می کنم تا ببینم خدا چی می خواد .
در مورد خیانت ببین زن و شوهرها هر دو به نظرم باید به یه بلوغ عاطفی و معنوی رسیده باشند .امکان داره یه فرد زیبایی را ، تو محیط ببینیم و ازش خوشمون بیاد . خوب این طبیعی هست .ولی چیزی که مهمه اینکه کی بلوغ عاطفی و معنوی داره و کی نداره . الان مثلا همسرم هر روز تو خیابون دختر و زن های متفاوتی می بینه و امکان داره از من هم بهتر باشند . معلومه من نمی تونم با دخترها و زن هایی که هر مدل و آرایش می یان بیرون رقابت کنم . ولی اگه من و همسرم به بلوغ عاطفی و معنوی رسیده باشیم درسته که زیبایی را می بیینیم و خوشمون هم می یاد! ولی دل را نمی بازیم . اگه می خوای خیالت از خیانت راحت باشد سعی کن بلوع عاطفی و معنوی فرد را بررسی کنی .از طرفی خودت هم در این مسیر و بلوغ باشی . بعدش د رنهایت توکل کن به خدا و حرکت کن .
اگه خاستگار فرد معنوی هست ( از نوع درستش ) نباید ترسی داشته باشی .مگر اینکه به این ویژگی ،درصد اطمینان بالایی در ایشون نداری .
فکر هم مهمه . اگه خودت را در آینده همیشه غرق در خیایت اطرف و اطرافیان ببینی به اون سمت هم کشیده می شی دیگه خوب . با روانشناسی بالینی هم مشورت کن. امیدوارم انتخاب خوبی داشته باشی.

[الهه زیبایی ها]

دارم مدام امتحانش میکنم و به چالش میکشونمش
و هربار که ازین امتحان سربلند بیرون میاد بازم چند روز بعد یه چالش جدید

پس بگو بدبخت داره هفته ای یه کنکور میده
بعد میگی یکم اذیت میکنم!!
اشکال نداره کار خوبی میکنی ادامه بده.

توکل کنم و خیانت رو توی ذهنم کوچیکش کنم . ( چه اوضاعی شده )

یعنی قبول نداری بیشتر از حدش بزرگ شده برات؟؟؟!!!
تو سه صفحه همه گفتن
گیسوی عزیزم مسیرت رو ادامه بده..( به چالش کشیدن هات ...طول دادن هات )..نگرانیت هم قابل درکه. اما و اگر هات.... ولی یکم اروم تر با اطمینان تر .
از این روزهاهم میتونی به شیرینی عبور کنی.
گیسو تو استخاره گرفتی
خدا گفت خوبه.خیلی خوبه.
پس دیگه هر چییییییی بشه خوبه.

[Pooh]

والا من هر چی فکر میکنم، یک سال اختلاف سنی چیزی نیست که اینقدر مهم باشه.

ده سال دیگه خب اونم شکسته تر شده.

امیدوارم اینقدر خودتون حساسیت نشون ندید که او رو هم حساس کنید که نکنه جدی جدی یک سال تفاوت سنی مساله ایه؟

فکر کنم آقایون نیاز دارند وقتی صادقانه دارن پیش میان، باور بشن. بارها امتحان شدن و درست پاسخ دادن، ولی باور نشدن، شاید اگر از حدی بگذره دلزدشون کنه.

یه سوال؟ نه از سر قضاوت. فقط چون خودم شاید یک زمانی دچار این حالت بودم میپرسم:
احیانا اینکه نازتون رو میکشه، یاعث نشده هی خوشتون اومده باشه که از فاز نازکردن نخواید خارج بشید؟
.
.
.
به قول شاعر:
کی کنی ای پری ترک ستمگری؟
می‌فکنی نظـری آخر به چشم ژاله بارم
گر چه ناز دلبران دل تازه دارد
ناز هم بر دل من اندازه دارد

[گیسو کمند]

سلام مجدد

ممنون از لطف و کرمتون و شیرین زبونیاتون .

یه سوال؟ نه از سر قضاوت. فقط چون خودم شاید یک زمانی دچار این حالت بودم میپرسم:
احیانا اینکه نازتون رو میکشه، یاعث نشده هی خوشتون اومده باشه که از فاز نازکردن نخواید خارج بشید؟

چی بگم خواهر هر کسی بود همین احتمالو میداد
ولی این طوری نیست .

کلا فازمون احساسی نیست . حتی یکی از همکارام که در جریانه چند وقت پیشا میگفت شما دیگه خیلی رسمی هستیدو داشت انتقاد میکرد.
نوشته بودم بهش کشش دارم ولی کششه عشق و علاقه نیست . خیلی منطقیه . بخاطر اینکه این آدم روی کاغذ نمره اش بالاست .
ولی دلبستگی و عشقولانه و اینا نیست .
ببین پوه من داره 30 سالم میشه . از من گذشته این چیزا جذابیت داشته باشه . حتی از رفتن سر قرار هم حس خوبی بهم دست نمیده یاد دخترای 18 ساله میافتم که اومدن سر قرار.
بلکه زیادی منطقی ام .

دلیلش هم اینه که من توی این 3 سال اخیر خیلی از فاز ازدواج و جنس مخالف و اینا فاصله گرفتم در حدی که یکم سخت شدم
و اینکه یه اخلاقی هم دارم و میدونم اگه یه آقایی بهم محبت کنه برام دافعه داره یعنی قاطی میکنم انگار توی بندم و دوست ندارم جلوی چشمش باشم
متاسفانه و خوشبختانه ما همکاریم . همش جلو چشم همیم . ( هر چند ایشون محبت خاصی نکرده بیشتر احترام میذاره ولی محبت و اینا نه )

یه چیز دیگه
فهمیدم اگه نمی دونستم که این بابا دلش گیر کرده راحتتر بودم . الان انگار یه چیزی توی دست و پام گیر کرده دوست دارم بندازمش اون ور .
اینکه میدونم خیلی جدی گرفته همین بهمم ریخته
نمی تونم توضیح بدم . انگار مثلاگیر افتادم .
دلیل امتحان کردنشو نمی دونم . شاید چون خیالم راحت نمیشه . ولی بازم نمی دونم .

نیاگارا جان ممنون که نوشتی عزیزم آره خودمم گزینه های بعدی رو بررسی نکردم چون دوست ندارم 2 دل و سه دل و چهار دل بشم .
ولی دیگه حالا که دارم وقت میذارم و درِ گیتو باز کردن سه نفر پریدن این طرف و گزینه های خوبی هم هستن ، آدم که همیشه خواستگار خوب نداره که بالاخره یکی ازینا ان شاالله بشه تموم بشه . فکر کنم اگه این آخریه رو بررسی کنم بد نباشه . شاید فقط با این بنده خدا همکارم اینطوری ام .

چتای دیشبم با دوستمو اینجا میذارم

[گیسو کمند]

این جا مونده بود :)

دلیل اینکه اینارو گذاشتم این بود که یکم فضا و حسمو بیشتر توضیح بدم
ببخشید

[gholam1234]

سلام. فقط خواستم بگم خیلی خوب خط خطی نکردین ها . . . واستون ارزوی موفقیت میکنم...

[Niagara]

ممنون از پاسخت گیسو . خوب شرایط خاصی داری که هر دختری می تونه بفهمه چقدر سخته . ازدواج هم مسئله مهمی هست ولی در هر کاری باید اصولی بریم جلو .
در اخلاق شخصیتی و فرهنگی باید خوب طرف را آنالیز کنی . یکی از معیارهای مهم ازدواج همین مسائل شخصیتی و فرهنگی هست . زن و شوهرها نباید دو تا آدم متفاوت باشند از نظر درونی و شخصیتی .یعنی جوری نباشه که فرد اونکی را پایین ببینه و یا فرد خودش را کم ببینه . این یعنی از نظر فرهنگی و نوع زندگی متفاوت هستن .
در مورد مسئله خیانت احساس می کنم در گوشه ذهنت هست و فکرت درگیره . خوب حق داری . من سعی کردم در این خصوص در پست قبل مواردی را بگم . با یه مشاور حضوری صحبت کن . این مسئله را ساده ندیدم در فکر تو . باید اصولی حلش کنی .مگرنه مشکل می خوری در آینده . یا چبدونم شاید این مواردی که داری بررسی می کنی مسائلی را داشته باشند که ما شاید ندونیم و خودت می دونی و اینجا نگفتی . به هر حال باید بررسی کنی . ولی یه مطلب مهم اینکه اگه گزینه ها در یه دایره باشند تمرکز به یه گزینه وارد نمیشه . برای همین انرژی منعطف به شخص خاص نیست . یعنی به خودمون می گیم بزار گزینه دیگه هم بررسی کنم شاید بهتر باشه . اینجوری یه جور وسواس به وجود می یاد . اگه گزینه های 1 و 2 و 3 در گوشه های فکرت باشه تمرکز لازم را نداری و شاید باعث بشه هیچ را انتخاب نکنی و در دام کمال گرایی بیافتی و اگه انتخاب هم کنی میگی کاش اونکی را انتخاب می کردم . معمولا افراد کمال گرا این مسائل را دارنند . البته منظورم نیست کمال گرایی .ولی این خطر و و سواس دیدم در تو . بعضی موقع ها با یک و دو جلسه شاید اشکال نداشته باشه موردی را بررسی کنی .ولی من دیدم طرق مثلا دو ماه داره یکی را بررسی می کنه .باز میره مورد بعد ،مورد بعد هم سه ماه بررسی میکنه و باز به نتیجه نمیرسه . خوب این کار درست نیست از تمام لحاظ .
خاستگار هماهنگ کامل با ما وجود نداره . اون فردی که به معیارهات نزدیک تره اون را بیارید تو دایره و بقیه را بزارید کنار . وقتی مورد بعد را بررسی می کنی موردهای قبل باید در ذهنت حذف شده باشد مگرنه دور خودت می چرخی و انتخابی نمی کنی دیگه . الان مثلا میگی مورد سوم خوبه . مورد سوم را در صورتی می تونی خوب آنالیز کنی که گزینه 1 و2 در ذهنت نباشه . اگه باشه نمی تونی .
خوب در یه شرایط هستی و تو این شرایط باید یه تصمیمی بگیری ( حالا چه انتخاب کنی و یا نکنی بالاخره هر دوتاش تصمیمه ) اینجوری با خودت کنار بیای و به خودت بگو :
>> من با توجه به شرایطم و مواردی که داشتم باید یه تصمیمی می گرفتم و تصمیمم هم با کمک مشاوران و بزرگ ترها و لطف خدا گرفتم <<
این فکر باعث میشه در آینده خودت را محکوم نکنی . چوت هم اصولی رفتی جلو و هم مشورت گرفتی .
مسئله بسیار مهم اینکه ما درسته باید فردی را انتخاب کنیم که با معیارهای ما همخونی داشته باشه و یا نزدیک تر باشه ولی یادمون باشه اینها نصف مسیر هم نیست و شاید از نصف بیشتر مسیر ، مسیر ازدواج و زندگی زن وشوهری زوجین هست که باید زندگی را مثل یه دانشگاه فرض کنند و هر روز با مسائل دسته و پنجه نرم کنند . تو زندگی مشکلات زیادی هست شاید همسرمون اشتباه کنه . شاید خود ما اشتباه کنیم . این مسائل نباید ما را نا امید کنه اگه دیدیدم . امیدوارم با خودشناسی و مشورت از دیگران و توکل یه خدا تصمیم خوبی داشته باشی گیسو .