به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 مرداد 99 [ 23:07]
    تاریخ عضویت
    1399-3-09
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    2,028
    سطح
    27
    Points: 2,028, Level: 27
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بخاطر شرایط خانواده ام اعتماد به نفس آشنایی برای ازدواج رو ندارم

    سلام
    چند وقت پیش یه تاپیک زده بودم در مورد ترسم از ازدواج به خاطر شرایط فردی و ...

    امروز میخوام راجع به موضوع مهم تری صحبت کنم که خیلی وقته ذهنم رو درگیر خودش کرده.
    من و خواهر و برادرام تحصیلکرده هستیم و الان هر کدوم تو زمینه تخصصی خودمون شاغلیم. شکر خدا درامدمونم بدک نیست. هر چند من فعلا خونه و ماشین مستقل ندارم. تو فامیل و آشناهای خودمون تقریبا میشه گفت سطح تحصیلات بالاتری داریم .

    پدر مادرم سواد و تحصیلات عالی ندارن. در حد همون خواندن نوشتن . ولی با تربیت درست و دقتی که داشتن ما همه مون تحصیل رو ادامه دادیم و الان به جایی رسیدیم شکر خدا. از این بابت همه مون ازشون متشکریم واقعا. هرچند خودمون هم بچه های درس خون و صالحی بودیم.

    تا چند سال پیش که لیسانس رو میخونم همیشه یه حس خوبی داشتم که بالاخره جواب تلاشم رو گرفتم و از دانشگاه خوب و رشته خوب قبول شدم و تو فامیل و آشنا فیدبک مثبتی می گرفتم. حتی به خانواده خودمم میبالیدم .

    گذشت تا اینکه خدمت رو تموم کردم و تقریبا دهه چهارم زندگیم شروع شد.
    چند سالی میگذره که شاغل هستم و کم کم باید فکر گشتن دنبال کیس مناسب ازدواج و آشنایی و کسب تجربه و این مسائل باشم.

    به تصور خودم بخاطر تحصیلات و شخصیت سالمی (حالا از نظر خودم و بقیه) که داشتم میتونستم با جنس مخالف از دانشگاه یا کلاس یا همکار و ... آشنا بشم و فکر میکردم شاید دلایلی مثل تفاوت رفتاری یا ظاهری باعث بشه که این آشنایی ها منجر به ازدواج نشه و مانع یا دلیل دیگه ای نمیدیدم تو این راه.

    هر چند تا بحال آشنایی جدی برای ازدواج ( با اطلاع خانواده و رسمی) نداشتم ولی خب خودم تو چند مورد، سعی و تلاش اولیه رو کردم برای این کار که در ادامه توضیح میدم.

    بعد از چند باری که من سیگنال آشنایی دادم و از طرف مقابل فیدبک مناسب دریافت نکردم کم کم به فکر فرو رفتم که یه جای کار میلنگه. تو این مدت درست و حسابی که فکر کردم دیدم خانواده من یه سری شرایطی داره که شاید اصلا به کل تحصیلات و شخصیت اجتماعی و فردی من بچربه و اونا رو کلا ببره تو حاشیه.

    پدر من درسته که خیلی ادم درست و صادقی هست ولی متاسفانه از روز اول مدیریت درست و حسابی نداشت. چه از نظر مالی چه از نظر خانوادگی. بسیار ریسک گریز هست. به طوری که هم صنفی های این به پیشرفت های زیادی رسیدن ولی ما یه مقدار کمی بالاتر از درجا زدن هستیم تو این چندین سال. با اینکه به تحصیل ما خیلی حساس بود ولی متاسفانه روی مسئله ازدواج یه حجب و حیا یا شاید بیخیالی مسخره پیشه کردن کلا. یعنی اگه پسر یا دختر یا مادر بحث ازدواج رو پیش نکشن این عین خیالشم نباشه و به روش نیاره. ( حالا شاید از درون به فکر باشه ولی نمیدونم دلیلش چیه که کلا تا روز قیامتم شاید حرفشو پیش نکشه)

    مادرم تا چند سال پیش خیلی روحیه خوبی داشت ولی بعد از طلاق زودهنگام خواهرم و یه سری مسائل دیگه به شدت روحیه شو از دست داد و الان یه ادم عصبی و زودرنج شده.
    خواهرم متاسفانه یه طلاق تو دوران آشنایی داشت و بعد از اونم شانس ازدواج رو از دست داد و فعلا مجرده. برادرمم زندگیش روال خوشی نداره و شاید عنقریب دیگه تحملش تموم بشه و طلاق بگیرن.

    از همه اینها که بگذریم، سطح مالی خانواده ما تقریبا میشه گفت معمولی هست. خونه مون تو یه جای معمولی از شهر هست. در حال حاضر با فامیل ها رابطه خویشاوندی مناسبی نداریم بنا به دلایلی.

    همه این ها رو گفتم که به اینجا برسم که من الان به یک تناقض شدید رسیدم. از طرفی راجع به کسانی که به واسطه شغل یا تحصیلاتم باهاشون در ارتباطم یا میخوام آشنا بشم و از طرف دیگه شرایط خانواده خودم.
    من و خواهرم برادرم به واسطه شغل و تحصیلات خودمون با افرادی از جامعه معاشرت داریم که سطح اجتماعی و مالی اکثریت اونا بالاتر از ما هست و همین اختلاف یجورایی شدیدا ناراحتم میکنه که آیا این مسائل به حدی مهم هستن که باعث بشن من به آشنایی و ازدواج به فردی تن بدم که هم سطح خانواده منه ولی هم سطح خود من نیست.

    پدرم و مادرم روز به روز مسن تر میشن و اون شادابی و جنب و جوش قبل رو ندارن. درسته که هنوز خودشون سر پا هستن ولی مسئولیت نگهداری اونا فعلا با منه . نسبت به قبل خیلی بی حوصله و کسل شدن و این روی منم تاثیر میذاره.

    شاید گفتنش زیاد خوب نباشه ولی یجورایی خودم رو بین این سطح جامعه که باهاشون همکار یا همکلاس هستم تافته جدا بافته میبینم که از جنس اونا نیستم.
    یجورایی فکر میکنم اگه به تحصیلات و اخلاق و رفتار و شخصیت فردی 80 بدیم و به وضعیت مالی یا تحصیلات پدر مادر یا عوامل ظاهری مثل خونه و محله و اینا 20 بدیم، زندگی آینده من فدای اون 20 میشه!
    یعنی اون 20درصد برای من سنگین تر از 80 هست متاسفانه.

    همیشه آرزو میکردم کاش توانش رو داشتم که میتونستم به خانواده ام به وقتش کمک میکردیم که بریم یه محله و خونه خوب تا از نظر ظاهری شرایط رو برای پا پیش گذاشتن بقیه برای ازدواج خواهرم یا حتی آشنایی خودم فراهم میکردیم. قبول کنیم یا نکنیم این ظواهر هم در چشم بقیه مهم هستن. حتی قشر تحصیلکرده.

    ببخشید طولانی شد
    ویرایش توسط samann : پنجشنبه 22 خرداد 99 در ساعت 23:27

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط samann نمایش پست ها
    این مسائل به حدی مهم هستن که باعث بشن من به آشنایی و ازدواج به فردی تن بدم که هم سطح خانواده منه ولی هم سطح خود من نیست.
    نقل قول نوشته اصلی توسط samann نمایش پست ها
    فکر میکنم اگه به تحصیلات و اخلاق و رفتار و شخصیت فردی 80 بدیم و به وضعیت مالی یا تحصیلات پدر مادر یا عوامل ظاهری مثل خونه و محله و اینا 20 بدیم، زندگی آینده من فدای اون 20 میشه!.
    نقل قول نوشته اصلی توسط samann نمایش پست ها
    بخاطر تحصیلات و شخصیت سالمی (حالا از نظر خودم و بقیه) که داشتم میتونستم با جنس مخالف از دانشگاه یا کلاس یا همکار و ... آشنا بشم و فکر میکردم شاید دلایلی مثل تفاوت رفتاری یا ظاهری باعث بشه که این آشنایی ها منجر به ازدواج نشه و مانع یا دلیل دیگه ای نمیدیدم تو این راه.

    مشکل از خانواده شما یا شرایط اونها نیست، مشکل از درونتون و افکار شماست.

    باید در این راه سعی کنین به مشورت ها دقت کنین و معایبی رو که در موردتون مطرح هست برطرف کنین. ‌آیا موافق هستین؟

    صبر داشته باشین انشالله راهنمایی های لازم رو دریافت میکنین.




  3. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    samann (جمعه 23 خرداد 99)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 مرداد 99 [ 23:07]
    تاریخ عضویت
    1399-3-09
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    2,028
    سطح
    27
    Points: 2,028, Level: 27
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها







    مشکل از خانواده شما یا شرایط اونها نیست، مشکل از درونتون و افکار شماست.

    باید در این راه سعی کنین به مشورت ها دقت کنین و معایبی رو که در موردتون مطرح هست برطرف کنین. ‌آیا موافق هستین؟

    صبر داشته باشین انشالله راهنمایی های لازم رو دریافت میکنین.



    بله من تا چند سال پیش همین تصور رو داشتم که طرف مقابل و خانواده اش بیشتر باطن پسر و شخص خودش رو در نظر میگیرن ولی با تجربه های ازدواج خواهرم برادرم دیدم فهمیدم که ظواهر و بقیه مواردی که توضیح دادم هم مهم هستن در چشم مخاطب.
    خواهرم از بهترین شاگردهای کلاسشون بود با یه رشته خیلی خوب . حتی همیشه دوستان و خانواده هاشون بهش غبطه میخوردن و تعریفشو میکردن ولی در مقام عمل که این طیف از اجتماع راضی باشن برای خواستگاری پا پیش بذارن رغبتی نداشتن. بخاطر همین ازدواجش با فردی بود که شاید سطح خانواده شون (از نظر اون پارامترهایی که گفتم) از ما هم یه ذره پایین تر باشه. درسته که زندگی بدی نداره الان ولی من به شخصه دیدم که لیاقت شخصی خودش خیلی بالاتر از اینا بود برای ازدواج ولی همین ظواهر و سطح اجتماعی و اقتصادی خانواده باعث شد به گزینه های پایین تر فکر کنه.

    ما اصالتا مال این شهر نیستیم. یعنی پدر مادرم متولد روستا هستن ولی بچه ها متولد همین شهر هستن با این حال بخاطر همین حتی خیلی ها به وضوح یا تو لفافه گفتن که ما دنبال کسی هستیم که اصالتا مال این شهر باشه. یعنی تعریفشون از اصالت این بود که نسل اندر نسل زاده این شهر باشن. منظورم خانواده های غیر منطقی نیست. خانواده هایی رو میگم که از هر نظر دیگه ای مثلا خواهرم رو تایید میکردن .

    در این مثالی که زدم شما اگه خواهرم رو به صورت یه شخصیت مستقل از خانواده در نظر بگیرین کاملا در خور یه خانواده سطح بالای اقتصادی، اجتماعی و علمی بود ولی شرایط خانواده خودمون این سطح رو شدیدا تحت الشعاع قرار میداد.
    ویرایش توسط samann : جمعه 23 خرداد 99 در ساعت 22:34

  5. 2 کاربر از پست مفید samann تشکرکرده اند .

    gholam1234 (جمعه 23 خرداد 99), Pooh (دوشنبه 26 خرداد 99)

  6. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    متشکرم

    اما من جواب سؤالم رو نگرفتم.
    ببینید مشکل شما همینجاست. در ذهن خودتون برای افراد و حتی خودتون جایگاه میسازید و میخواین به واسطه ی چند سال درس خواندن همه چیز رو تغییر بدین! ( شما چه بخواهید و چه نخواهید یچیزای تغییر ناپذیر در زندگی دارید مثل اینکه اصالتا اهل کجا هستم، خانواده من چطور افرادی هستن و ... ) . اینها رو نمیشه پوشش داد مگر با فریب مردم ( که پسندیده و عقلانی نیست )
    هم سطح شما ( از نظر تحصیلی ، شخصیتی و ... ) افراد زیادی هستند که دختران و پسران تحصیل کرده و موفقی دارن حتی در روستاهای ایران! شما اگر قصد تشکیل زندگی مشترک رو دارید باید با فردی که بیشترین اشتراکات رو باهاش دارین به توافق برسین.
    آیا دختری از خانواده ای در سطح خانواده شما اما مثل خودتون موفق و خوب پیدا نمیشه؟!
    تفاوت ها رو باید بپذیرید و جدی بگیرید و سعی کنید از اینکه از خودتون یک بازیگر بسازید خودداری کنید. درس خواندن، حفظ شخصیت، موفقیت های روز افزون در کنار یک خانواده ی ساده هیچ منافاتی با هم ندارن مگر اینکه شما دنبال گزینه هایی باشین که باهاتون همخوانی نداره و در برابر اونها بخواین تفاوت ها رو نادیده بگیرین.

    تفاوت های فرهنگی، اعتقادی، مالی و ... هر مدام دلایلی هستن که میتونن بتنهایی باعث ایجاد تنش در زندگی مشترک بشن.
    شما باید ابتدا به پذیرش این مطلب برسین و به کمک ما معایب رو بررسی کرده و افکارتون رو اصلاح کنین.

    در اینصورت حتما ازدواج موفقی خواهید داشت، اما اگر بخواین از اصل ها فرار کنین و خودتون و دیگران رو به یک نمایش دعوت کنین در پایان حتما در حال باخت صحنه رو ترک خواهید کرد.


    ویرایش توسط سحر بهاری : شنبه 24 خرداد 99 در ساعت 06:18

  7. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    samann (یکشنبه 25 خرداد 99)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 بهمن 99 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1395-7-16
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    5,065
    سطح
    45
    Points: 5,065, Level: 45
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 47 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    من با تمام وجود می فهمم چی میگین.منم شرایط شما رو دارم.از شغل سطح بالا و درآمد خوبی برخوردارم.چهره و اندام خوبی دارم.ولی شرایط خانوادم خوب نیست و خواستگار مناسبی ندارم متاسفانه.خواهرانم هم همین مشکل رو داشتن.
    چکار میشه کرد واقعا؟!

  9. 2 کاربر از پست مفید گلنوش71 تشکرکرده اند .

    samann (یکشنبه 25 خرداد 99), زن ایرانی (یکشنبه 25 خرداد 99)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 مرداد 99 [ 23:07]
    تاریخ عضویت
    1399-3-09
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    2,028
    سطح
    27
    Points: 2,028, Level: 27
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها
    متشکرم

    اما من جواب سؤالم رو نگرفتم.
    ببینید مشکل شما همینجاست. در ذهن خودتون برای افراد و حتی خودتون جایگاه میسازید و میخواین به واسطه ی چند سال درس خواندن همه چیز رو تغییر بدین! ( شما چه بخواهید و چه نخواهید یچیزای تغییر ناپذیر در زندگی دارید مثل اینکه اصالتا اهل کجا هستم، خانواده من چطور افرادی هستن و ... ) . اینها رو نمیشه پوشش داد مگر با فریب مردم ( که پسندیده و عقلانی نیست )
    هم سطح شما ( از نظر تحصیلی ، شخصیتی و ... ) افراد زیادی هستند که دختران و پسران تحصیل کرده و موفقی دارن حتی در روستاهای ایران! شما اگر قصد تشکیل زندگی مشترک رو دارید باید با فردی که بیشترین اشتراکات رو باهاش دارین به توافق برسین.
    آیا دختری از خانواده ای در سطح خانواده شما اما مثل خودتون موفق و خوب پیدا نمیشه؟!
    تفاوت ها رو باید بپذیرید و جدی بگیرید و سعی کنید از اینکه از خودتون یک بازیگر بسازید خودداری کنید. درس خواندن، حفظ شخصیت، موفقیت های روز افزون در کنار یک خانواده ی ساده هیچ منافاتی با هم ندارن مگر اینکه شما دنبال گزینه هایی باشین که باهاتون همخوانی نداره و در برابر اونها بخواین تفاوت ها رو نادیده بگیرین.

    تفاوت های فرهنگی، اعتقادی، مالی و ... هر مدام دلایلی هستن که میتونن بتنهایی باعث ایجاد تنش در زندگی مشترک بشن.
    شما باید ابتدا به پذیرش این مطلب برسین و به کمک ما معایب رو بررسی کرده و افکارتون رو اصلاح کنین.

    در اینصورت حتما ازدواج موفقی خواهید داشت، اما اگر بخواین از اصل ها فرار کنین و خودتون و دیگران رو به یک نمایش دعوت کنین در پایان حتما در حال باخت صحنه رو ترک خواهید کرد.


    ممنونم از پاسختون.
    دقیقا سوال من همینه که چرا باید چیزهایی که به خود فردی مثل من مربوط نیستند روی آینده من تاثیر گذار باشن. به حرف که میاد همه افراد معیار اصلی رو اخلاق رفتار و خود دختر پسر قرار میدن ولی نمیتونم هضم کنم که اصالت خانواده یا محل زندگی اون یا خونه چرا باید اصلا به چشم بیان و مهم باشن تو ازدواج؟ من به شخصه خانواده ام رو خیلی خیلی دوست دارم ولی از جامعه می رنجم و به زبون ساده میگم من چرا باید چوب شرایطی رو بخورم که از کنترل و اختیار من خارج هست؟ این یک نوع "جبر" هستش

    به عنوان مثال خانواده من ( علی الخصوص مادر و پدرم) یک سری عقاید و باورهایی دارن که شاید نظر من در مورد اونا کاملا برعکس باشه. حالا من اگه بخوام خانواده ها هم سطح باشن باید برم با خانواده ای وصلت کنم که اونها هم همین باورها و عقاید رو دارن . این وسط پس تکلیف من چی میشه؟! من باعث وصلت خانواده ها شدم یا اونا باعث وصلت من؟!

    درسته که خیلی از افراد با پنهان کاری پا پیش میذارن برای ازدواج ولی من به طور کامل حرف شما رو قبول ندارم که این اسمش پنهان کاری باشه. خیلی از افراد موفقی بودن که با یه خانواده پرآوازه ازدواج کردن و خانواده مقابل جربزه و شخصیت خود پسر رو معیار قرار داده .

    آیا دختری از خانواده ای در سطح خانواده شما اما مثل خودتون موفق و خوب پیدا نمیشه؟!
    نه متاسفانه تا بحال که همچین موردی پیدا نشده.

    تفاوت ها رو باید بپذیرید و جدی بگیرید و سعی کنید از اینکه از خودتون یک بازیگر بسازید خودداری کنید.
    نه بنده اصلا قصدم این نیست که بخوام خانواده خودم یا شرایطشون رو از طرف مقابل پنهان کنم. این خیلی کار ابلهانه ای هست چون اصلا امکان پذیر نیست و لاجرم روزی برملا میشه و اوضاع بدتر میشه. تفاوت ها رو هم قبول دارم ولی به شدت اینو قبول ندارم که چرا باید جامعه به چیزهایی که گفتم ، بیشتر از شخصیت و کاراکتر خود پسر بها بده؟؟

    خیلی ناراحتم سر این قضیه

    خیلی ناراحتم وقتی با یکی میخوام آشنا بشم همه چی خیلی خوب پیش میره ولی بعد از اینکه به طور تصادفی یا به گفته خودم از تفاوت محل زندگی خودشون با ما یا اختلاف سطح سواد والدین مطلع میشه دیدش نسبت به من عوض میشه.
    حتی از این شدیدا ناراحت شدم که یک مورد بود که میشد گفت تنها مزیتشون نسبت به ما محل زندگی و خونه شون بود ولی به واسطه همون توقعات عجیب و غریب و انتظار خواستگار آنچنانی رو داشت؟؟

    من نمیگم همه چی خونه و زندگی هست. ولی از این لجم میگیره که با یه تعویض خونه و محل زندگی انگار به صورت تصاعدی دامنه انتخاب هات بیشتر میشه. در حالی که با جون کندن و بالا بردن سطح سوادت تفاوت چندانی حاصل نمیشه.
    مثل این میمونه که شما بهترین لباس رو تو یه مغازه خیلی عادی بخوای بفروشی، اونی که مشتری این سبک لباس هست، علی رغم میل باطنی خودش به خاطر محل مغازه حاضر نمیشه بیاد از اونجا خرید کنه. اینه واقعیت جامعه ما

  11. 2 کاربر از پست مفید samann تشکرکرده اند .

    gholam1234 (یکشنبه 25 خرداد 99), Pooh (دوشنبه 26 خرداد 99)

  12. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    بله متشکرم

    شما فردی موفق هستین، اما از اون طرف برای ما از اعتماد بنفس پایین ، از پدر و مادر، شرایط و ... ای حرف میزنین که روی زندگیتون اثر گذاشته تا جایی که ۲۰٪ رو سایه ای بر ۸۰٪ خودتون میدونین.فردی در فراز و فرود و یک نظام منطقی متزلزل! مسائلی در موردتون مطرحه که من سعی کردم شما رو وادار کنم دربارش بنویسین تا بهتر متوجه بشم.
    نظرم برای شما بررسی بیشتر هست که
    مراجعه به روانکاو یا روانشناس رو میطلبه ( با توجه به تاپیک قبلتون )
    از این رو قبل از هر چیزی باید پیگیر این مهم باشین و مثل هر انسانی قدم در راه رفع مشکل بگذارین، پس از اون متوجه خیلی از موارد خواهید شد و به چرا های ذهنی شما پاسخ های مناسبی داده خواهد شد. بستر اینترنت آنچنان که باید نمیتونه یاری کننده شما باشه.




  13. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    samann (دوشنبه 02 تیر 99)

  14. #8
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 اردیبهشت 03 [ 14:52]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    90,341
    سطح
    100
    Points: 90,341, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,823

    تشکرشده 6,796 در 2,375 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام


    -ما تو سفر زندگیمون بعضی چیزها دستمون نیست ...مثلا محل تولد - پدر و مادر - سواد و تحصیلات و ثروت پدر و مادرمون - ریشه درختی خانوادگی و .....
    به نظرم اولین مرحله ارزش پنداری ست ....یعنی داشت هایمان را بنویسیم و چیزهایی که دستمون نیست و نبوده را ازش فرار نکنیم ،،
    از تله های روانی که خودمون برا خودمون درست می کنیم فاصله بگیریم و سم زدایی کنیم ،،
    بپذیریم چه چیزهایی که دستمون نبوده الان در کنارمان هست ،،
    تکنیک پذیرش خیلی مهمه ( فرار نکردن از بعضی حقایق و شکر کردن آنها )
    این تکنیک شکر که بهت میگم خیلی مهمه ..اینکه پدر ومادرت و... را بپذیری و از خدا تشکر کنی
    این خیلی خوب هست که شما خانواده ات را دوست دارید ...ولی نظرات مردم هم نباید برات مهم باشه در این مورد ( اگه به مرحله واقعی پذیرش و شکر برسی برات مهم نمیشه )



    -مسئله بعدی تمرکز رو خودمون هست ...یعنی رشد خودمون از هر نظر ،،رشد در علم – رشد در معنویات – رشد در تجارت و...
    این چیزها دست خودمون هست و تاریخ نشان داده افرادی بودند که مفهوم جدیدی برا خودشون ایجاد کردند .
    پس توسعه فردی مهمه .







    - تکنیک های انتخاب همسر مهمه ، که در این خصوص مقالاتی زیادی هست
    مهمه بدانیم ازدواج پیوند میان دو خانواده هست
    یا اینکه باید مراقب باشی دختری که مثلا گردش پولیش 100 میلیون هست و تو گردش پولیت 2 میلیون ، باید دقت کنی ببینی تناسبه درسته یا نه ،،
    تو مسائل فرهنگی و عقیدتی و... هم همین جور

    یه چیز مهم خدمتت بگم :
    -شکست وجود نداره
    - فارغ از هر نتیجه د ر خواستگاری ، خودتو در تله بی ارزشی قرار نده ،، اینکه مثلا ثروت زیاد نداشتم و منو قبول نکردند یا به فرهنگ خانواده ام گیر دادن و ....اینها را سم زدایی کن .
    - وابستگی فقط برا خداست، یادت باشه ( به هدف و نتیجه وابسته نباش )





    - مرحله بعدی توکل به خداست و بدان یه رزق و روزی هست که تو دنبالشی و یه رزق و روزی هست که اون دنبالت هست
    در این مسیر تلاشت را بکن و راضی باش به رضای خدا و غصه چیزی و هدفی را نخور که چیزی ازش نمی دانی
    مثلا شاید همان خانواده که شما را قبول نکردند به صلاح هست و تو نمیدانی
    جنگیدن خوبه ، ولی در مسیر درست و بندگی خدا .






    تمام موارد بالا را می تونی از کارشناسان حوزه مربوطه مشورت بگیری
    موفق باشی.
    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 25 خرداد 99 در ساعت 12:26

  15. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    samann (دوشنبه 02 تیر 99)

  16. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 مرداد 99 [ 23:07]
    تاریخ عضویت
    1399-3-09
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    2,028
    سطح
    27
    Points: 2,028, Level: 27
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها
    بله متشکرم

    شما فردی موفق هستین، اما از اون طرف برای ما از اعتماد بنفس پایین ، از پدر و مادر، شرایط و ... ای حرف میزنین که روی زندگیتون اثر گذاشته تا جایی که ۲۰٪ رو سایه ای بر ۸۰٪ خودتون میدونین.فردی در فراز و فرود و یک نظام منطقی متزلزل! مسائلی در موردتون مطرحه که من سعی کردم شما رو وادار کنم دربارش بنویسین تا بهتر متوجه بشم.
    نظرم برای شما بررسی بیشتر هست که
    مراجعه به روانکاو یا روانشناس رو میطلبه ( با توجه به تاپیک قبلتون )
    از این رو قبل از هر چیزی باید پیگیر این مهم باشین و مثل هر انسانی قدم در راه رفع مشکل بگذارین، پس از اون متوجه خیلی از موارد خواهید شد و به چرا های ذهنی شما پاسخ های مناسبی داده خواهد شد. بستر اینترنت آنچنان که باید نمیتونه یاری کننده شما باشه.



    ممنونم. با مراجعه به روانشناس یا مشاور مشکلی ندارم ولی از طرفی هم نمیخوام این مراجعه منجر به تسکین کاذب برای قبول کردن این شرایط باشه. من میخوام تا جایی که میتونم آثار منفی شرایط خانواده رو بر سرنوشت خودم کاهش بدم.
    طبیعتا هر شخصی در مواجهه با فرد دیگه ای برای ازدواج ، شناخت کاملی نداره ازش و بر حسب اطلاعات اولیه و شناخت اولیه ای که از طرف مقابل و خانواده اش داره تصمیم میگیره که جواب مثبت بده یا خیر.
    منم دنبال روش های منطقی هستم که تا حد ممکن باطن خانواده ام رو در چشم طرف مقابل پررنگ تر کنم بجای اینکه بر اساس حدسیات و ظواهر تصمیم بگیره.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط C-R-Y نمایش پست ها
    با سلام


    -ما تو سفر زندگیمون بعضی چیزها دستمون نیست ...مثلا محل تولد - پدر و مادر - سواد و تحصیلات و ثروت پدر و مادرمون - ریشه درختی خانوادگی و .....
    به نظرم اولین مرحله ارزش پنداری ست ....یعنی داشت هایمان را بنویسیم و چیزهایی که دستمون نیست و نبوده را ازش فرار نکنیم ،،
    از تله های روانی که خودمون برا خودمون درست می کنیم فاصله بگیریم و سم زدایی کنیم ،،
    بپذیریم چه چیزهایی که دستمون نبوده الان در کنارمان هست ،،
    تکنیک پذیرش خیلی مهمه ( فرار نکردن از بعضی حقایق و شکر کردن آنها )
    این تکنیک شکر که بهت میگم خیلی مهمه ..اینکه پدر ومادرت و... را بپذیری و از خدا تشکر کنی
    این خیلی خوب هست که شما خانواده ات را دوست دارید ...ولی نظرات مردم هم نباید برات مهم باشه در این مورد ( اگه به مرحله واقعی پذیرش و شکر برسی برات مهم نمیشه )



    -مسئله بعدی تمرکز رو خودمون هست ...یعنی رشد خودمون از هر نظر ،،رشد در علم – رشد در معنویات – رشد در تجارت و...
    این چیزها دست خودمون هست و تاریخ نشان داده افرادی بودند که مفهوم جدیدی برا خودشون ایجاد کردند .
    پس توسعه فردی مهمه .







    - تکنیک های انتخاب همسر مهمه ، که در این خصوص مقالاتی زیادی هست
    مهمه بدانیم ازدواج پیوند میان دو خانواده هست
    یا اینکه باید مراقب باشی دختری که مثلا گردش پولیش 100 میلیون هست و تو گردش پولیت 2 میلیون ، باید دقت کنی ببینی تناسبه درسته یا نه ،،
    تو مسائل فرهنگی و عقیدتی و... هم همین جور

    یه چیز مهم خدمتت بگم :
    -شکست وجود نداره
    - فارغ از هر نتیجه د ر خواستگاری ، خودتو در تله بی ارزشی قرار نده ،، اینکه مثلا ثروت زیاد نداشتم و منو قبول نکردند یا به فرهنگ خانواده ام گیر دادن و ....اینها را سم زدایی کن .
    - وابستگی فقط برا خداست، یادت باشه ( به هدف و نتیجه وابسته نباش )





    - مرحله بعدی توکل به خداست و بدان یه رزق و روزی هست که تو دنبالشی و یه رزق و روزی هست که اون دنبالت هست
    در این مسیر تلاشت را بکن و راضی باش به رضای خدا و غصه چیزی و هدفی را نخور که چیزی ازش نمی دانی
    مثلا شاید همان خانواده که شما را قبول نکردند به صلاح هست و تو نمیدانی
    جنگیدن خوبه ، ولی در مسیر درست و بندگی خدا .






    تمام موارد بالا را می تونی از کارشناسان حوزه مربوطه مشورت بگیری
    موفق باشی.
    ممنونم از پاسختون
    حرفایی که فرمودین روی کاغذ و حرف خیلی دلنشین و جذاب هستند ولی در مقام عمل با واقعیات جامعه ما منافات دارن یه سریاشون
    من با خانواده خودم زندگی کردم و از باطنشون خبر دارم. میدونم که آدمای بدجنسی نیستن، معاشرت اجتماعی خوبی دارن ، اهل کارهای خلاف یا غیر اخلاقی نیستن و.... ولی منی که چندین سال اینجا بودم اینا رو میدونم. کسی که به تازگی آشنا میشه با خانواده من طبیعتا ظواهر قضیه روی نظرش تاثیر میذاره. یعنی یجورایی قبول نمیکنه که خانواده ای با این موقعیت مکانی و ظاهر زندگی، باطن به این خوبی داشته باشه. تا بخواییم اینو بهش ثابت کنیم دیگه زمان گذشته و سخته این کار

  17. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط samann نمایش پست ها
    منم دنبال روش های منطقی هستم که تا حد ممکن باطن خانواده ام رو در چشم طرف مقابل پررنگ تر کنم بجای اینکه بر اساس حدسیات و ظواهر تصمیم بگیره.
    خواهش میکنم ....

    ببینید آقا سامان در واقع دارین برعکس عمل میکنین! شما وقتی خودتون هم باور کردین چنین و چنان هست... نباید از کسی خارج از این محیط توقع پذیرش داشته باشین. چه بسیار افرادی که شرایطشون از شما چندین پله پایین تر هست ولی افتخار میکنن! من چند وقت پیش یک فرد موفق دانشگاهی رو ملاقات کردم، پرسیدم اصالتا اهل کدام شهری؟ گفت با افتخار زاده ی فلان روستا هستم، پدرم کشاورز هست، سواد نداره و فلان و بهمان. اما میشد از برق چشماش احساس کرد چقدر برای خانوادش ، زادگاهش حظ میکنه!

    شما شرایط های عجیب رو بررسی کنین، خانواده هایی درگیر فساد اخلاقی، مالی، قتل، اعتیاد، سرقت و ... افرادی در سخت ترین شرایط ممکن ولی اجازه نمیدن که دیگران از روی ظاهر، بقیه اعضاء رو قضاوت کنن .
    کسی که تصمیم گیریش برای ازدواج با یک نفر، بر هیچ دلیل منطقی استوار نیست نمیتونه برای شما همسر مناسبی باشه. زندگی مشترک وابسته به نوع تفکرات و تصمیم گیری هاست!

    شما یک خانواده ی معمولی و سالم هستین و باید به پذیرش این مهم برسین.

    اگر دختری پیدا بشه که شما رو چنان که هستید بپذیره،
    اون ارزش فکر کردن و وقت گذاشتن داره. نه زنی که باید برای اون معلم باشین، بهش بفهمونین و در پایان احتمالا تسلیمش بشین! این تسلیم معمولا مانع ارتباط فرد با خانوادش میشه و یک انسان جدید مطابق با سلیقه ی طرف مقابل ازش متولد خواهد شد، سال ها بعد نتیجش افسردگی و پشیمانیست.


    حتما در ازدواج دنبال دختری باشید که شرایطش مثل شماست یا نگاهش به مسائل بسیار ارزشمند و منطقیست. نمیشود فقط شما از دل یک خانواده ی معمولی موفق باشین! اگر چنین بود احتمالا بجای همدردی باهاتون در روزنامه ها و تلویزیون و رادیو آشنا میشدیم! پس چه بسیارند دختران و پسرانی همانند شما.

    کسی که مثل یک پازل به قطعتون بخوره رو پیدا کنین.
    قیچی و چسب دستتون نگیرین از خودتون قیچی کنین یا یچیزی که همخوان شما نیست بخودتون بچسبونین. شما و خانوادتون همین هستین و کسی که میپذیرتتون باید دقیقا همین سامان رو با این شرایط بپذیره! وگرنه زندگی مشترک خوشایند نخواهید داشت.

    من طبق نظراتی که در این تاپیک و تاپیک قبل دادین بهتون عرض کردم
    مراجعه کنین و انتظار دارم این کار رو انشالله انجام بدین، حتما کمک کننده و ارزشمند خو‌اهد بود.




    ویرایش توسط سحر بهاری : دوشنبه 02 تیر 99 در ساعت 08:02

  18. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    samann (یکشنبه 08 تیر 99)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.