به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 50
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 تیر 01 [ 00:19]
    تاریخ عضویت
    1399-1-15
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,547
    سطح
    30
    Points: 2,547, Level: 30
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 37 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شناسایی مواردی که نشان میدهند مشکلات یک زندگی زناشویی غیر قابل حل هستند و جلوگیری از تکرار در زندگی مجدد.

    سلام. من 8 ساله که ازدواج کردم و الان حدود 2 سال هست که همسرم منزل تهران ترک کرده و به شهر خودش رفته و زندگی مستقلی شروع کرده و هنوز به دلیل سنگین بودن مهریه جدا نشدیم. من 36 سال سن دارم و ایشون 34 ساله هستن و خداشکر بچه نداریم. من فارغ التحصیل از یکی از بهترین دانشگاههای کشور هستم و در چند سال گذشته درامد من از سطح متوسط، بشدت زیاد شد و همین سبب شد زندگی من به سمت پاشیده شدن و توجه خاص پدر زنم کشیده بشه. اشنایی من و همسرم در دانشگاه بود و ایشون در زمان اشنایی دختر مهربان اما بشدت درونگرا بود. ایشون یه دختر نخبه تحصیلی بود و در یک برنامه تلویزیونی (در مورد نخبگان) هم ایشون دیده بودم و من باخودم میگفتم با خانواده فرهنگی و یه دختر درسخون احتمال مشکل خیلی کمه. در این پست قصد دارم یکم از زندگیم بگم و بعد یک سری صفاتی که سبب شدن زندگی من خراب بشه بگم و شما کمک کنید تا برای زندگی ایندم بتونم موارد خطا قبل از ازدواج مجدد پیدا کنم.

    ما قبل ازدواج در دانشگاه قرار گذاشتیم که مهریه همسرم 20 سکه باشه و ایشون میگفتند که به این 20 سکه نیازی نیست و مهم مهربانی و صداقت هست. در جلسه خواستگاری من بر اساس شنیده های اطرافیان گفتم همون 20 سکه باشه اما همسرم منو به زیر زمین منزلشون برد و قسم خورد که ابروشون میره با این تعداد و 110 سکه قرار بذاریم تا جلو بقیه بد نباشه. درهنگام مطرح کردن 110 سکه پدر ایشون که معلم بود گفت "ما خانواده ابرو مندی هستیم و اگر قرار بر جدا شدن باشه ما فقط یک امضا میخواییم و هیچ سکه ای از شما نمیگیریم" و ایشون گفتند برای زشت نبودن جلو در و همسایه بنویسیم 220 سکه! در هنگام ثبت در محضر، محضر دار هنگام نوشتن سرویس طلا گفت وزن سرویس در شان عروس را چقدر بنویسم و مادر عروس عددی گفت که فکر کردم قصد خریدن مس دارن، مادرم بلند شد از محضر رفت بیرون و من که به شدت به این خانم اعتماد داشتم با خواهش مادرم برگردوندم و عدد ثبت کردیم.

    در مورد وضعیت حال حاضر خودم اینو بگم که این خانواده محترم تا امروز 17 شکایت بابت دریافت نفقه 6 سال زندگی، بردن جهیزیه، نفقه دوران زندگی پس از فرار از منزل من، توقیف منزلی که سندش دست من امانت بود، پس گرفتن ماشینی که به نام همسرم خریدیم و بعدا به پدرم فروختیم اما برای احترام سند از اسم همسرم به اسم پدرم منتقل نکردیم و... انجام دادن. سرویس طلا مطابق شان ایشون در مجلس عروسی به ایشون دادیم اما علاوه بر سکه ها رفتند سرویس را هم اجرا گذاشتند. همچنین پدر معلم ایشون یک چک به مبلغ 50 میلیون تومان که در وجهه حامل بود رو 4 ماه قبل رفتن دخترشون از من گرفتند تا بعد چند ماه بعد پس بدهند (بی دلیل چک دید دستم گفت بده من بذارم حسابم ماهی 23% سود میده و زنم هم چند بار ازم خواست چک بدم باباش و فکر میکردم انسان هستن) و بعدا انکار کردند چکی در بین بوده و کلی تهمت زشت که هنگام بردن دخترشون به من جلو در همسایه زدن و رفتند ....

    از ایشون بابت تمکین شکایت کردم وکیلیشون اومد منزل منو دید و بهانه اورد این منزل پدرم هست اما نتونست ثابت کنه و با ماموری که برای بازدید اورده بود دقت کردم دیدم داره پنهانی حرف میزنه و مامور قصد گیر دادن به منزل داشت و خیلی تلاش کرد اما من از خونه عکس گرفتم و گذاشتم تو پرونده تا حرفی بعدا درنیا و در نیومد و بعد از حکم دوم تمکین قاضی نوشت ناشزه. جهیزیشو هیچ رسیدی از من نداشت اما من رفتم دادگاه گفتم بیاد هرچی لازم داره برداره ببره از خونم و اومد حتی کیسه برنجمو با روغن و.. از خونه برد و من ساکت بودم اون روز. در مورد ماشین من هم از ایشون شکایت متقابل کردم (شکایت کرده بود ماشینشو 5 ساله دزدیدیم و جلو قاضی گریه میکرد حق منو خوردن اینها) و رسید پرداخت پول به فروشنده اولیه به خانومم به دادگاه تجدید نظر ارائه دادم و خانواده خانومم که جا خورده بودن (پدرش عامل این جنگها بود) گفتن ماشین یه درصدیش برای اونها بوده و یه درصدیش برای ما و دادگاه حکم داد بهشون پول بدم و ماشین برای پدرم سند بخوره (قصد داشتن به ما وصله دزدی بچسبونن و بعد داگاه گریه میکرد که تو پدرتو میندازم زندان اما الان من میتونم ازشون به عنوان کلاه برداری شکایت کنم). کلا این خانواده که خودشونو خیلی با فرهنگ میدونستن کارهایی کردن که من از یک خانواده در پایین ترین سطح شعور در دنیا انتظار نداشتم. در مورد سرویس هم با فیلم عروسی که سرویس طلا دارم میدم عروس رفتم شکایت پرداخت دین کردم و 2 تا شاهدم دارم (البته 300 نفر در مجلس بودن اون روز و همه دیدن) علاوه بر فیلم و اگر کار جدیتر بشه قصد شکایت کلاه برداری ازشون دارم.


    در مورد صفات منفی همسرم چند نکته میگم و امیدوارم شما کمک کنید صفات خیلی خطرناک دیگه پیدا کنیم.
    1- ایشون به شدت درونگرا و گاهی خشن بود و همین سبب میشد نتونه حرفشو بزنه و سبب بحث تو خونه میشد. مثلا سرما که میخورد بدون کوچکترین علامتی رو تخت میخوابید و ازش میپرسیدم چیزی شده سکوت میکرد و بعد از 3-4 ساعت شروع به فحاشی به من میکرد که نمیتونم درکش کنم و حالش بده (در مواقع عادی هم 3-4 ساعت میرفت رو تخت و من نمیتونسم و فرق حالت سالم و بیمارشو با ذهن خوانی بفهمم!).
    2- بشدت پدرشو قبول داشت و هرچی باباش میگفت نه نمیگفت و اگر پدرش میگفت خودتو بکش قبول میکرد (یقین دارم). من عامل اصلی این اختلاف پدرش میدونم و بارها شاهد دخالتهای پنهان و اشکار پدرش بودم و الان هم هستم. ایشون دائم تلفنی با پدرش حرف میزد و امار زندگی منو میداد به باباش (اینو بعد عقد فهمیدم و قبل اون مشخص نبود). همچنین با شناختی که در این 8 سال دارم یقین حاصل کردم که تک تک پیامکهایی که بصورت احساسی و در مورد این درگیری به ایشون دام به پدرش نشون داده و همیشه احساس میکنم یک مرد داره جواب میده پشت خط.
    3- خودش و پدرش به شدت حسود بودن. در مورد حسادت اونها با هیچ جمله ای نمیتونم توضیح بدم (اینو بعد عقد فهمیدم و قبل اون مشخص نبود).
    4- خودش و پدرش استرس شدید داشتند و دائم کف پاشونو تکون میدادن (اینو بعد عقد فهمیدم و قبل اون مشخص نبود).
    5- همیشه جلو خانواده من ساکت بود و از بالا به پایین نگاه میکرد.
    6- هیچوقت از هیچ اشتباهش معذرت خواهی نکرد.


    در مورد خودم باید بگم من کم استرس، مهربان، صبور هستم. هییچ ترسی از ازبین رفتن مالم برای مهریه ندارم چون تاوانشو با تلف کردن عمرش ازش پس میگیرم. مواقع دعوا اگر خانومم فحش میداد من بدترشو بهش میگفتم چون بی دلیل و بر اساس ذهن خوانی خودش به من گیر میداد، تا حالا نزدمش اما ایشون هر وقت ناراحت میشود به قصد ایجاد درگیری بدنی میومد جلو. در مورد بچه باید بگم در یکسال اخری که ایشون گذاشت رفت قصد اوردن بچه داشتیم اما خوشبختانه ایشون نتونست بچه بیاره و دکترش بهش دو تا آمپول هورمونی داد تا بتونه بچه بیاره و بهش گفت عصبی میشه، اولین امپول که زد و تست حاملگیش منفی شد به بهانه دیدن پدرش رفت شهرش و مهریه اجرا گذاشت، البته همون ایام از کارش درتهران اخراج شده بود و بشدت حسادت داشت و هر روز به کار من تیکه مینداخت و خودش دنبال کار هم میگشت.

    بعد از شروع جنگ ما در دادگاه یه چندباری رفتم پیشش (قبل یا بعد جلسه دادگاه) برام جالب بود که تنها از پول حرف زد و میگفت باید چه مقدار پول بدی با وکالت طلاق. هیچ حرفی از مشاور یا ... من نشنیدم و این برای من خوب بود چون تصمیم قطعی گرفتم. اخیرا رفتم شهرشون و قرار گذاشتم یک مقدار پول بدم و طلاق بگیرم اما موقع محضر نیومد و پیام داد پول دو برابر کن و گفت من هیچ رحمی نسبت بتو ندارم
    احساس میکنم چون شهرشون تهران نیست از رفتن ابروشون ترسی ندارن و با خودشون میگن پول میگیرم و میریم اما من بزودی قصد دارم پس از محکومتشون بصورت کیفری، در شهر و محله خودشون بهشون درسی بدم تا برای دختر بعدیشون که اخیرا رفته خارج کشور درس بخونه دنبال زرنگ بازی در ازدواج نباشن.

    من این مساله مادی بزودی حل میکنم و قصد دارم بصورت کیفری ازش شکایت کلاهبرداری بابت ماشین (از اخر هفته بعد میخوام شروع کنم) و ... شروع کنم و ایشون به دلیل شناختی که از مهربانی من داره فکر میکنه من این کار نمیکنم اما انجام میدم چون راه دیگه ندارم و اون اینو نمیفهمه فعلا. همچنین قصد دارم طلاقش ندم و یک زن دیگه بگیرم.

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام

    امید دارم در این تالار بتونین کمک های خوبی دریافت کنین.

    اگر یکبار از ابتدا نوشته ی خودتون رو بعنوان یک مخاطب بخوانید متوجه خواهید شد که مسبب اصلی اتفاقات پیش آمده خود شما هستید.


    فقدان آگاه های لازم در باب ازدواج، معیارهای ناقص و ناکافی، خطا در شناخت، تکرار مداوم اشتباهات و عدم مشورت با افراد آگاه، فقدان یا آگاهی کم در باب مسائل قانونی، عدم بررسی معایب و مشکلات در زندگی و قدم گذاشتن در راه فرزند آوری، انتقام و حتی فکر به ازدواج مجدد و ...


    شما ابتدا باید معایبی رو که در مورد شخص خودتان مطرح هست با کمک ما یا کارشناس محترم بررسی کرده و سپس قدم های بعدی رو بردارید. در حال حاضر تصمیم به انتقام، طلاق دادن یا ندادن و ازدواج مجدد سبب آسیب های بعدی در آینده برای شما خواهد بود.
    اگر موافق این مسئله هستین تا قدم به قدم موارد رو بررسی کنیم؟




    ویرایش توسط سحر بهاری : جمعه 12 اردیبهشت 99 در ساعت 16:55

  3. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    Mvaz (جمعه 12 اردیبهشت 99)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 تیر 01 [ 00:19]
    تاریخ عضویت
    1399-1-15
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,547
    سطح
    30
    Points: 2,547, Level: 30
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 37 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. تشکر میکنم. قصد منم اینه که برای اینده بتونم تجربه کسب کنم. بفرمایید.

  5. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    متشکرم

    ببینید برای بحث مهریه، ماشین و سایر... بهتر هست از کارشناس مربوط مشاوره بگیرین. چون کسانی که به مسائل قانونی واقف هستن بهتر از هر کسی میتونن به شما کمک کنن. اما در مورد معایب دیگر...

    مسئله ی انتخاب همسر↓

    نقل قول نوشته اصلی توسط Behrang نمایش پست ها
    ایشون در زمان اشنایی دختر مهربان اما بشدت درونگرا بود. ایشون یه دختر نخبه تحصیلی بود و در یک برنامه تلویزیونی (در مورد نخبگان) هم ایشون دیده بودم و من باخودم میگفتم با خانواده فرهنگی و یه دختر درسخون احتمال مشکل خیلی کمه.
    این مواردی که فرمودین در هر شخصی کم و بیش وجود داره و حتی ربطی به ازدواج موفق ندارن مثل درسخون بودن! یا فرهنگی بودن!
    در ازدواج باید از روی
    معیارهای درست پیش رفت و فرد مورد نظر رو آنالیز کرد تا به شناخت خوبی ازش رسید. باید تفاوت ها رو بررسی کرد و اونها رو مورد توجه قرار داد. این اولین اشتباهات شما بود. که با بسنده به چند مورد کم اهمیت و نامربوط جلو رفتین.

    دومین مورد تصمیمی گیری های اشتباه شماست ↓

    نقل قول نوشته اصلی توسط Behrang نمایش پست ها
    اما همسرم منو به زیر زمین منزلشون برد و قسم خورد که ابروشون میره با این تعداد و 110 سکه قرار بذاریم تا جلو بقیه بد نباشه. درهنگام مطرح کردن 110 سکه پدر ایشون که معلم بود گفت "ما خانواده ابرو مندی هستیم و اگر قرار بر جدا شدن باشه ما فقط یک امضا میخواییم و هیچ سکه ای از شما نمیگیریم" و ایشون گفتند برای زشت نبودن جلو در و همسایه بنویسیم 220 سکه! در هنگام ثبت در محضر، محضر دار هنگام نوشتن سرویس طلا گفت وزن سرویس در شان عروس را چقدر بنویسم و مادر عروس عددی گفت که فکر کردم قصد خریدن مس دارن، مادرم بلند شد از محضر رفت بیرون و من که به شدت به این خانم اعتماد داشتم با خواهش مادرم برگردوندم و عدد ثبت کردیم.
    نقل قول نوشته اصلی توسط Behrang نمایش پست ها
    پس گرفتن ماشینی که به نام همسرم خریدیم و بعدا به پدرم فروختیم اما برای احترام سند از اسم همسرم به اسم پدرم منتقل نکردیم.
    نقل قول نوشته اصلی توسط Behrang نمایش پست ها
    همچنین پدر معلم ایشون یک چک به مبلغ 50 میلیون تومان که در وجهه حامل بود رو 4 ماه قبل رفتن دخترشون از من گرفتند تا بعد چند ماه بعد پس بدهند (بی دلیل چک دید دستم گفت بده من بذارم حسابم ماهی 23% سود میده و زنم هم چند بار ازم خواست چک بدم باباش و فکر میکردم انسان هستن) و بعدا انکار کردند چکی در بین بوده .
    نقل قول نوشته اصلی توسط Behrang نمایش پست ها
    میگفتم با خانواده فرهنگی و یه دختر درسخون احتمال مشکل خیلی کمه.
    نقل قول نوشته اصلی توسط Behrang نمایش پست ها
    در یکسال اخری که ایشون گذاشت رفت قصد اوردن بچه داشتیم.
    که ناشی از ؛

    ساختار ذهنی مردد یا متزلزل و اراده ضعیف
    ترس از دست دادن، شکست و ضرر
    میل به اثر پذیری و پیروی از افکار دیگران
    فقدان آینده نگری
    کم آگاهی درباره ی مسائل قانونی و مرجع قرار دادن اطلاعات غلط
    مشورت ناکافی یا عدم مشورت با افراد آگاه و خود محوری
    تهییج و تحریک پذیری
    امید های ناقص و تخیلی
    ناتوانی در تحلیل و شناخت دقیق مسائل
    کم آگاهی نسبت به مسائل مهم مثل ازدواج، فرزند آوری، بررسی دقیق مشکلات زندگی مشترک

    و ...هست. ( طبق مواردی که جدا کردم )


    مورد سوم عدم توجه شما به زنگ خطرها ، عدم پیگیری و انفعال شماست↓

    نقل قول نوشته اصلی توسط Behrang نمایش پست ها
    بشدت پدرشو قبول داشت و هرچی باباش میگفت نه نمیگفت .
    نقل قول نوشته اصلی توسط Behrang نمایش پست ها
    بارها شاهد دخالتهای پنهان و اشکار پدرش بودم .
    نقل قول نوشته اصلی توسط Behrang نمایش پست ها
    سرما که میخورد بدون کوچکترین علامتی رو تخت. میخوابید و ازش میپرسیدم چیزی شده سکوت میکرد و بعد از 3-4 ساعت شروع به فحاشی به من میکرد .
    نقل قول نوشته اصلی توسط Behrang نمایش پست ها
    هیچوقت از هیچ اشتباهش معذرت خواهی نکرد.
    نقل قول نوشته اصلی توسط Behrang نمایش پست ها
    وزن سرویس در شان عروس را چقدر بنویسم و مادر عروس عددی گفت که فکر کردم قصد خریدن مس دارن.
    نقل قول نوشته اصلی توسط Behrang نمایش پست ها
    جهیزیشو هیچ رسیدی از من نداشت اما من رفتم دادگاه گفتم بیاد هرچی لازم داره برداره ببره از خونم و اومد حتی کیسه برنجمو با روغن و.. از خونه برد.
    شما به زنگ خطرها از همان ابتدا بی توجه بودین، اشاره به اعتماد کردین... اونها چطور تونسته بودن اعتماد شما رو جلب کنن، در حالی که نتونستن به حرف خودشون عمل کنن مثل قضیه سکه؟!
    شما چطور میخواستین از همسری صاحب فرزند بشین که ناتوان در برقراری ارتباط با شماست؟ ( گفتگو )
    یا دلخوش به زندگی آرام با همسری که مسائل رو به بیرون از زندگی شخصی میبره؟ ( دخالت پدر )

    آیا این موارد ارزش بررسی ، پیگیری و رفع نداشتند؟

    انفعال شما در تمامی مواردی که نوشتید هویداست و این فرصتی برای هر انسانی هست که بتونه بشما آسیب بزنه. این آسیب ها میتونن عاطفی، مالی و ... باشن. درباره
    جرأتمندی بیشتر بخونین ( مقالات سایت )


    هشدار

    * این مسئله ی همسرتون رو حل کنین و به خودتون زمان بدین تا زخم های روحی و مالی شما التیام پیدا کنن و بتونین آگاهی های خوبی کسب کنین... سپس فرصت برای تصمیم های دیگر بسیار زیاد هست.

    * انتقام هیچ اثر مثبتی در کاهش ناراحتی ها، رنج ها و مسائل پیش آمده در زندگی شما نداره و باعث بازخوردهای حقوقی و جزایی برای شماست. اگر طالب آینده ی روشنی هستسن باید احساسات خودتون رو کنترل کنین و با یک روانشناس صحبت کنین.

    * شما اگر با مشاور یا روانشناس و وکیل در ارتباط نباشین و بخواین با معایب مختلف و خود محوری قدم بردارین در آینده هم محکوم به شکست خواهید بود.


    ویرایش توسط سحر بهاری : جمعه 12 اردیبهشت 99 در ساعت 19:49

  6. 3 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    gholam1234 (جمعه 12 اردیبهشت 99), Mvaz (جمعه 12 اردیبهشت 99)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 22:15]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    785
    امتیاز
    23,048
    سطح
    93
    Points: 23,048, Level: 93
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 302
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,552

    تشکرشده 1,770 در 731 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام وقت بخیر


    یک ورزشکار فوتبال هدفش موفقیت و کسب جام هست، در یک بازی تیم مقابل به هر دلیلی جلو می افته، یا بر اساس اصول اخلاقی و یا غیر اخلاقی، سپس رو میاره به ضد فوتبال، به نظر شما بهترین تصمیم چیه؟

    1- کلا زمین بازی رو ترک کنیم؟
    2- پا به پای تیم مقابل شروع کنیم به ضد فوتبال؟
    3- فوتبال خودمون رو بازی کنیم و به هدفمون فقط توجه کنیم؟


    نگاه کن بهترین تصمیم اینه که در جاده ای که برای خودمون تصویر کردیم قدم بگذاریم و به اهداف خودمون یعنی کسب جام پایبند باشیم، اگر گزینه یک رو انجام بدیم، قطعا متضرر میشیم، اگر گزینه دو رو انجام بدیم، نه تنها از لحاظ روحی دچار آسیب می شیم، بلکه ممکنه بازی رو هم به نتیجه نرسیم و عواقب این اتفاق تا بعدها گریبان ما رو بگیره، ولی در صورت اینکه بازی خودمون رو بکنیم، ممکنه ببریم، ممکنه هم نبریم، ولی اگر نبردیم کسب تجربه کردیم و در اینده برای رسیدن به جام برامون مفیده.


    الان برای شما بهترین تصمیم اینه که بهرنگ رو در بهترین شرایط روحی و جسمی قرار بدین تا به اهدافش برسه، اگر برای جبران شکست دست به اقداماتی بزنید که با ضرر زدن به همسرتون، بار شکست رو برای خودتون کم کنید، باعث میشه خودتون رو بیشتر در این باتلاق فرو ببرید.

    اگر قرار بگذارید انتقام نگیرید قطعا شخصی به شما نمی گه آدم شکست خورده، ولی اگر چهار سال دیگه هنوز درگیر این مسائل باشین همه میگن تو هنوز درگیری بابا به زندگی خودت برس.



    در حد معمول سعی کنید با نرمش و متانت با قضیه برخورد کنید تا بهترین نتیجه برای بهرنگ رقم بخوره.



    از طرفی شما برای تصمیم های جدید نیاز به زمانی برای سکون دارید، در صورتیکه از این ماجرا فارغ نشید، تصمیم های جدید خوبی نمیتونید بگیرید. زندگی جدید نیاز به آگاهی کامل نسبت به نقاط ضعف و قوت تجارب گذشته تون داره، نیاز به اندیشه داره.


    حتما برای از مشاور کمک بگیرید.

  8. 2 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    سحر بهاری (شنبه 13 اردیبهشت 99)

  9. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Behrang نمایش پست ها
    سلام
    قصد منم اینه که برای اینده بتونم تجربه کسب کنم. بفرمایید.
    ................



    با سلام
    ان شالله خوب باشید
    ممنون از درد و دلهاتون
    بعضی از مطالبتون را که می خوندم ( مهریه را می گم ) تن و بدنم لرزید و اینجوری شدم » :)




    درمورد مهریه یه مطلبی دکتر فرهنگ داره ، حتما گوش بدید .




    ........................



    یه مطلب دیگه دیدم در نوشته هاتون اینو میگم :


    نقل قول نوشته اصلی توسط Behrang نمایش پست ها
    قصد دارم طلاقش ندم و یک زن دیگه بگیرم.

    اینجوری شدم :



    بی خیال ....نری خودتو از چاله بندازی تو چاه :)
    یه زن دیگه !!!
    :)
    اول این قضیه را حل کنید تا بعد .



    کاش در دوران قبل عقد بیشتر به این تفاوت ها پی می بردید ...ولی خب ،کاش و اما و اگرها درمان نیست .
    من نمی دونم ، به نظرتون می تونید این زندگی را ادامه بدید (یعنی زندگی با همسرتون ) یا که خیر ،
    در هر صورت ان شالله اون چیزی که براتون خیر هست اتفاق بیافته
    حتما از مشاوران حقوقی و خانواده برا حل این مساله ، مشورت کنید ( حضوری )



    شما مهمان سفره خودتون هستید ...سفره تون را دیدید ...می تونید بهترش کنید
    توکلتون به خدا باشه و با قدرت در مسیر تعالی قدم بردارید


    ویرایش توسط باغبان : شنبه 13 اردیبهشت 99 در ساعت 15:18

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 تیر 01 [ 00:19]
    تاریخ عضویت
    1399-1-15
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,547
    سطح
    30
    Points: 2,547, Level: 30
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 37 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. از خانوم سحر بهاری بابت پاسخشون تشکر میکنم.

    در مورد معیارهای انتخاب باید بگم ایشون در زمان قبل نامزدی تمام صفات اخلاقی خوب داشت، منظورم صفاتی هست که همه مشاورها برای انتخاب همسر میگن اما مشکل ایشون وابستگی شدید به پدرش بود که ریشه در کودکی ایشون داشت و این قابل شناسایی در اون مرحله نبود. شاید اگر شما معیارهای مد نظرتون بگید بتونه بیشتر کمک کنه.

    ساختار ذهنی من ضعیف نبود اون چیزی که اون زمان بود اسمش عشق بود و من باور نمیکردم یک ادم اینقدر بد بشه. من ادم بد دوربر خودم ندیده بودم. ترسی در کار نبود علاقم زیاد بود اون زمان و بقیه موارد هم شامل همین پاسخ میشه.

    من هیچوقت تصور نمیکردم پدرش که معلم بود و دائم دم از ادب و تربیت میزد بتونه اینقدر ادم بی وجدانی بشه.

    در مورد وکیل باید عرض کنم که مشکل من از همین وکلا ایجاد شد و الان خودم با تجربه این مدت از هر وکیلی بهتر میدونم چطور شکایت کنم اما قبول دارم که در اون زمان (عقد) هیچ اطلاعی از مسائل قانونی نداشتم و حرفتون درسته.

    ایشون ادم بسازی بود و با کم و زیاد من ساخت اما موقعی که احساس کرد شاید نتونه بچه دار بشه یه ادم دیگه شد و شاید ترسید من ولش کنم.

    از خانوم Mvaz تشکر میکنم.

    من تمام شرایطم خوبه، کاملا به خودم تسلط دارم اما مشکل اینه هر بار که من برای توافق رفتم جلو اونها فکر کردن من تحت فشارم و دوربرداشتن و احساس قدرت کردند. حالا شما فرض کنید اونها 10 سال دیگه بخوان صلح نکنن من نباید برم برای خودم زندگی تشکیل بدم؟ حق ندارم تو خونم یه زن داشته باشم؟
    من هرکاری بگید برای توافق کردم اما اونها طمع پول بیشتر هر دفه کردند.

    مشاور هم زیاد رفتم. هرکدوم یه حرفی زد اما گفتند زنم تحت تاثیر پدرش هست و این کار سخت کرده و باید با فشار کاری کنم که باباش بیخیال بشه.

    با تشکر از C-R-Y

    مهریه که از دستم در رفته و برای نفر بعدی حتما :)
    به مرحله بدی در (بخش مربوط به همسرم) زندگی رسیدم و احساس میکنم شرایط اونقدر بده که خدا هم نمیخواد خودشو وارد این ماجرا کنه. البته بقیه شرایط زندگیم خوبه و از خدا راضی هستم.

    یا باید زمان بدم و بیخیال بشم تا خودشون چند ماه دیگه بیان جلو یا باید با شکایت هایی که نشون میده قصد کلاه برداری داشته بندازمش زندان.

    تصمیم سختی هست اما راه دیگه ندارم.

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1395-6-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,974
    سطح
    50
    Points: 5,974, Level: 50
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 176
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 130 در 63 پست

    Rep Power
    24
    Array
    آقای بهرنگ
    من به عنوان ی خانمی که در شرف جدایی هستم میخواستم چند تا نکته رو بهتون بگم .
    نمیدونم چه مدت بعد از اینکه همسرتون منزل رو ترک کردند مهریه رو اجرا گذاشتن اما شما به عنوان ی مرد که باید برای حذف و برگشت همسرش تلاش کنه آیا توی اون مدت دنبال همسرتون رفتید و خواستید دلیل اجرا گذاشتن مهریه رو بدونید یا نه؟؟
    راستش من به عنوان ی خانم عقیده دارم که زنی که مهریه اجرا میزاره طلاق نمیخواد توجه میخواد وگرنه زنی که جونش به لبش برسه همون جمله ی معروف مهرم حلال جونم آزاد رو میگه و از خیر مهریه میگذره و خودشو خلاص میکنه.

    و نکته ی بعدی اینکه نجنگید میدونم شما هم آسیب دیدید و فکر نمیکردید زندگیتون به اینجا برسه اما جنگ بیشتر فقط آسیب زدن به خودتون هست . هر زخمی که شما میخواید به همسرتون و خانواده ش بزنید در اصل دارید به خودتون میزنید. میدونم سخته اما از این همه نفرت و انتقام خودتون رو رها کنید.
    من خودم اینکار رو کردم که به شما میگم

  12. کاربر روبرو از پست مفید mina_ تشکرکرده است .

    Pooh (دوشنبه 05 خرداد 99)

  13. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Behrang نمایش پست ها
    ایشون ادم بسازی بود و با کم و زیاد من ساخت اما موقعی که احساس کرد شاید نتونه بچه دار بشه یه ادم دیگه شد و شاید ترسید من ولش کنم.

    .
    متشکرم ، دو سؤال میپرسم لطفا جواب بدین تا انشالله توضیحاتی بدم.

    ۱. شما مشکلی داشتین اگر ایشون نمیتونستن فرزندی بدنیا بیارن؟ اجباری بر این امر بود؟

    ۲. شما میگین بساز بوده یعنی چطور... ؟ چون بالاتر اشاره کردین به ماجرای چک پنجاه میلیونی و اصرار همسرتون و تهمت ها ، ماجرای ماشین و گریه ایشون و ...، پیگیری سرویس ، ماجرای شب خواستگاری و صحبت همسرتون درباره عدد سکه، نفقه و حتی بردن کیسه برنج و روغن توسط همسرتون و شکایات مداوم... که من متوجه پارادوکس شدم.

    لطفا ابهام زدایی کنین.




  14. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    Pooh (دوشنبه 05 خرداد 99)

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 تیر 01 [ 00:19]
    تاریخ عضویت
    1399-1-15
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,547
    سطح
    30
    Points: 2,547, Level: 30
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 37 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. از پست خانوم mina تشکر میکنم.

    همسرم همزمان با ترک منزل نامه توقیف اموال در اداره ثبت برای من فرستاد. قیمت ملکی که توقیف کرده بود و هنوزم هست عدد خیلی زیادی میشه و البته تمام اون برای من نبود اما سندش به اسم من بود. بعد از 4 ماه رفت اقدام کرد برای فروش و من با اعتراض به اداره ثبت تا الان کار متوقف کردم.

    در اون 4 ماه دادگاه تمکین برگزار شد و من موقع دادگاه نرفتم و بار اول تمیکنم رد شد اما چند ماه بعد دوباره درخواست تمکین دادم و قبول شد.

    دلیل اجرای مهریه میگفت منو اذیت میکنی، میگفت هیچ لذتی از زندگی با تو ندارم و این جور حرفهای کلی ولی به نظر من از حسادت شدید بود و همیشه دوست داشت خانوادش با من رقابت کنن و اگر در موردی من عقب تر بودم کاملا با من مهربون میشد اما اگر من جلوتر بودم نمیتونست تحمل کنه و دعوا شروع میکرد.

    خانوم من سرد شده بود، حسادت شدید داشت بمن و خواهرش همزمان از کشور خارج شد بره درس بخونه و پدر و مادرش تنها شدن و پارسال فکر کنم میخواست با پدر و مادرش کلا بذاره بره خارج پیش خواهرش. موضوع پیچیده شده بود و فکر میکنم منتظر بود بعد رفتنش یک راه جلو پاش باز بشه که نشد.

    دنبالش هرگز نرفتم اما گاهی پیامک دادم که برگرد و چندبار خودش گفت بیا دنبالم ابروم جلو در و همسایه رفته اما با پیگیری و روی خوش نشون دادن من حرفشو عوض میکرد و حتی امروز صبح هم همین سناریو داشتیم با هم.

    کسی که اسیر حرف پدرش هست قدرتی برای تصمیم نداره و بعد از تماس من پدرش بهش میگه این کار نکنه و نظرش عوض میشه. امروز عصر اصرار کرد بیا بریم توافقی درخواست طلاق بدیم و این در حالی هست که صبح گفت بیا دنبالم و من طلاق نمیخوام. من گفتم برو وقت بگیر حتما میام برای طلاق توافقی. راستش خستم کرده با این تغییر رفتارش و بنظرم نمیتونه شرایط منو درک کنه.
    من با هیچ ادمی در دنیا جنگ ندارم اینها هستن که دوست دارن جنگ ایجاد بشه.

    با تشکر از سحر بهاری.

    زبونی نگفتم اما اره مشکل دارم اما به ایشون گفتم ندارم. بیشتر باباش میترسید و خودش احساس گناه داشت و هورمون که زد دکتر گفت تا 40 روز عصبی میشه و کمتر از 10 روز رفت مهریه اجرا گذاشت بعد از اولین تزریق هورمون.

    زمان زندگی ادم خوبی بود اما موقع دعوا تبدیل به یک ادم فحاش و بی ادب میشد. موقع دعوا به تنظیمات خونه پدر مادرش برمیگشت اما مواقع عادی ادم خوبی بود. هر وقت حسادتش تحریک میشد زندگی به سمت یک جنگ پیش میبرد. بشدت قهر میکرد و گاهی 20 روز حرف نمیزد و من باید میرفتم برای اتمام قهر جلو. البته یکبار دیدم خواهرش هم با پدرش یک هفته قهر بود و به نظرم ریشه در خانوادشون داره. پدرش تمام دارایی اونها بنام خودش کرده بود و حتی خطوط تلفن همسرم هم به نام پدرش بود. با واریز حقوق مادرش به سرعت پولها به حساب پدرش منتقل میشد و مادرش پول توجیبی از پدرش میگرفت. در مورد این پدر هرچی بگم کم گفتم.در مدتیکه من با این خانوم زندگی کردم هر باری که پدرش در مهمونی کنار دخترش نشست شبش ما جنگ داشتیم.

    اینکه زنم بد شد میتونم بگم بعد از اجرای مهریه دیگه زنم نبود، عملا پدرش اومده بود وسط و این دختر هیچ کاره بود. شب بردن جهیزیه اومدن خونم و زنم کنارم خوابید، گریه میکرد میخوام ماشین بهت بدم اما بابام نباید باشه. حتی یکبار چند سال قبل این ماجرا به من گفت بیا از ایران بریم کسی به ما کار نگیره و من الان میفهمم کی میگفت. یکم دلم بحالش میسوزه. خواهرش هم برای همین ول کرد رفت چون باباش نذاشت عکاسی کودکان بزنه و گفت در شان ما نیست و اونم برای درس مملکتو ول کرد رفت.
    اینم بگم بعد از دریافت نامه اجرای مهریه رفتم پیش محضری که نامه نوشته بود، گفت یک روز ساعت 8 صبح زنت و باباش اومدن و گفتن درخواست اجرای مهریه دارن، گفت من با خانومت حرف زدم و منصرف شد اما پدرش مجبورش کرد و پشت سرت بد میگفت.

  16. کاربر روبرو از پست مفید Behrang تشکرکرده است .

    mina_ (جمعه 19 اردیبهشت 99)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.