به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 60
  1. #51
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 اردیبهشت 03 [ 16:32]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,156
    امتیاز
    90,044
    سطح
    100
    Points: 90,044, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,808

    تشکرشده 6,772 در 2,368 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها

    جز خستگی و بی انرژی و از دست دادن ذوق خودم، من کلا با خانوادم سر خواستگارها و کسانی که به من علاقمند بوده اند، مشکل اساسی داشته ام و دارم.

    شاید الان اولین حسی که بهم دست داد وقتی پیام دوستمو خوندم، این بود که بی خیال... بیاد که چی؟ میخوان اینو هم مثل بقیه اینقدر مسخره کنن که ادم اصلا نتونه بهش فکر کنه!!!
    .

    ممنون خانم پوه
    می دونید برا چی خسته میشید ؟
    چون هر اتفاق را به اندازه همون اتفاق باهاش روبرو نمیشید ، و فکرها را گسترش میدید ( از دیدگاه خودم خدمتتون گفتم )
    ذهن خودتون را می برید عقب و جلو ، ذهن را تو حال نگه دارید
    درسته انسان از گذشته می بایست یاد بگیره ولی تو حال باشه سبک تره
    خب درد و دل هایی دارید که به حق هست واین طبیعی ست
    ولی اون تکنیکی که تو صفحه قبل خدمتتون گفتم خیلی مهمه ( از یه آلمانی یاد گرفتم )
    گفتم شاید کمک کنه .

    .................


    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها

    یک‌بار جنگیدم برای خواسته ام، اونم سر قضیه پسرخالم.... که اونم با انواع رفتارهای منفی با خودم و او، باعث شدند اونقدر فشار ایحاد بشه که هر دو ببریم!

    .

    این خوبه انسانها برا هدفشون تلاش کنند
    ولی چیز زورکی خواستن هم در مسیر اشتباه کائنات هست .
    خیر بدونید اتفاق ها را ( چیزی که تلاش کردی ولی نشده )
    شاید با پسر خالتون ازدواج می کردید ،، مشکلاتی داشتید که الان نمی دونستید
    برا همین میگن زیاد تو اتفاق های گذشته نمانیم و تسلیم زمان حال باشیم .


    خودتون و معیارهاتون را آنالیز کنید - نظرات خانواده را جویا بشید و در مسیر در حرکت باشید
    تفاوت نظرات که بین شخص و خانواده هست و این طبیعی ست ولی مدیریت این اوضاع مهمه که این بحث دیگه و تاپیک های خودش را می خواهد
    ان شالله هر چی خیره



    در پناه خدا .


    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 27 خرداد 99 در ساعت 23:54

  2. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    Pooh (سه شنبه 27 خرداد 99)

  3. #52
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    خواهش میکنم، پوه عزیز

    شما غیر از خودتون، باید به طرف مقابل هم متوجه باشین. حالا بحث در مورد شرایط و آمادگی شما برای مبحث مهم ازدواج جای خودش رو داره ( با توجه به مطالب ارسالیتون در انجمن ) که باید بررسی کنیم. اما اهمیت این مسئله در نظر شما بسیار مهم هست و بنظرم بدترین تصمیم ها رو میشه در زمانی گرفت که شما هیچ انرژی و کششی برای ازدواج با شخصی ندارید و ممکن هست وابسته به شرایط طرف مقابل تصمیم نادرستی بگیرین.
    اینکه منفعلید یا بخاطر رفتارهای گذشته خانواده نگرانی دارین، باز هم اگر اونفرد مد نظر شما بود اینها نمیتونست بازدارنده و مانع باشه.

    اما ازدواج پیوند دو خانواده هم هست.

    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    کلا توی خانواده ما خیلی مسخره اش میکنن هر وقت اسمش میاد. حتی دامادمون هم گاهی میاد میکه امروز فلانی اومده بود و این پسره خالی بنده و کم داره و .....
    اینچنین که از نوشته ی شما خوندم در میان افراد خانوادتون هم خیلی مورد احترام نیستن و این بسیار مهم هست. اگر مسئله رو برعکس کنیم پوه در خانواده ای میره که جاریهاش قبل از ورودش مسخرش میکنن یا خیلی قبولش ندارن، حتی شاید همسرش! ... خب چنین ارتباطی یک شبه قابل حل هست؟ اگر کسی چنین بگه قطعا
    اشتباه میکنه.


    بهتر هست ابتدا در درون خودت به توافق برسی و سپس دنبال رفع مسائل بیرونی باشی.


    اینکه آیا من آمادگی ازدواج دارم؟

    آیا چنین فردی از جانب من قابل قبول است؟

    آیا میتوانم بعنوان همسر اون رو بپذیرم؟

    آیا شخصیت قوی در بیان نظر خودم دارم؟

    ازدواج چقدر برای من مهم هست؟

    آیا میتونم اون حال خوش لازم رو با خودم در جهت شروع یک زندگی مشترک داشته باشم؟

    و ده ها سؤال دیگر



    ویرایش توسط سحر بهاری : سه شنبه 27 خرداد 99 در ساعت 23:48

  4. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    gholam1234 (چهارشنبه 28 خرداد 99), Pooh (سه شنبه 27 خرداد 99)

  5. #53
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.

    ممنون از نظرات و همراهیتون دوستان.

    بهش گفتم تا یکی دو هفته دیگه درگیرم و بعدش با هم هماهنگ میشیم.

    الهه جان، بارها به اینکه خودم خارج از خانواده بررسی کنم فکر کردم... ولی خب چه فایده آخرش؟

    جناب کرای، ایشونو تا حدودی میشناسم. ولی جدا از اینکه خانوادم چی بگن، خودم الان اصلا حال و ذوقی برای فکر کردن به ازدواج ندارم دیگه.

    دیگه ازدواج از سرم افتاده!
    خودم ترجیح میدم تمرکز بگیرم روی چیزی که در اختیار خودمه.

    تا وقتی ذوقشو داشتم که نشد.... بعد از این دیگه نوشدارو بعد ازمرگ سهرابه.

  6. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    gholam1234 (جمعه 30 خرداد 99)

  7. #54
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 اردیبهشت 03 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,063
    امتیاز
    23,442
    سطح
    94
    Points: 23,442, Level: 94
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 908
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,685

    تشکرشده 2,214 در 904 پست

    Rep Power
    221
    Array
    سلام، خسته نباشین.
    ازدواج از سرتون افتاده؟ عذر میخام چرا دقیقا؟ حالت عادی ادم نباید اینجوری باشه. ایشالا که بتونی به اون حالت ارامش زیاد برسی ...

    - - - Updated - - -

    سلام، خسته نباشین.
    ازدواج از سرتون افتاده؟ عذر میخام چرا دقیقا؟ حالت عادی ادم نباید اینجوری باشه. ایشالا که بتونی به اون حالت ارامش زیاد برسی ...

  8. کاربر روبرو از پست مفید gholam1234 تشکرکرده است .

    Shivaaaa (جمعه 30 خرداد 99)

  9. #55
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    امروز [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,562

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام
    به قول بزرگی " ما اگر یه چرا برای زندگیمون داشته باشیم، با چگونگی های زندگی میدانیم چه طور برخورد کنیم"

    این چرا برای هر شخصی یه چیزه، برای کرای رسیدن به اعتقاداتش و رضایت حق، برای خانم سون رسیدن به ارامش جسمی و روحی، برای یکی رسیدن به یه ماشین شاسی بلند.

    هر چه این چرایی زندگی عمیق تر و قوی تر باشه، زندگی با نیروی های درونی قویتر طی میشه.

    شما یک ادم بیکار رو در نظر بگیرید که هدفش داشتن درامد هست و به خاطر اینکه کار گیرش نمیاد هر روز خسته و رنجور میشه، شاید یه روز به نتیجه برسه دیگه کار گیرش نمیاد بگه این زندگی به چه درد می خوره، من قصد خودکشی دارم.


    ولی یک ادم دیگه مثل کرای اگر بیکار باشه با اون هدف اش، میگه من از گذشته درس میگیرم، با امید به اینده و دانستن هدف و چرایی زندگی اش، تلاش میکنه در زمان حال کار پیدا کنه، اگر کار پیدا بشه و نشه براش مهم نیست چون میدونه در راه رسیدن به هدفش هست و تلاشش رو میکنه. این تلاشش بهش قوت قلب میده، ذهنش بسته نمیشه و فکر های بهتر میکنه، اگر هم یه روز از بی پولی گرسنگی کشید، این گرسنگی هم براش جذابه، چون میگه من در مسیر هدفم باشم، چه یه روز زندگی کنم و چه صد سال مهم نیس مهم اینه در راه باشم و در حال .



    خوب داستان شما هم همینطوره خانم پوه.
    چقدر زندگیتون وابسته است به دستاورد های روزمره، مثل کار، مثل همسر، مثل تحصیل، مثل ماشین و غیره؟ اگر این ها محقق نشه رضایت از زندگی دارید یا ندارید؟
    چرایی زندگی تون چیه؟
    ایا اون چرایی اینقدر قوی هست که اگر این دستاوردها محقق نشه شما رنجور نباشید؟ نیرو و انگیزه درونی تون کاهش پیدا نکنه؟


    اینکه میگید برای همسر حس و حال ندارید ناشی از رنج ها و خستگی های نرسیدن به دستاوردهای زندگی نیست؟

    الان بهترین وقته که پیش خودتون بگید پو. با خودت داری چیکار میکنی؟ راست راستی از زندگی چی میخوای به کجا قرار بری؟ چه چیزی تو زندگی به تو شادی و رضایت درونی میده؟

    - - - Updated - - -

    سلام
    به قول بزرگی " ما اگر یه چرا برای زندگیمون داشته باشیم، با چگونگی های زندگی میدانیم چه طور برخورد کنیم"

    این چرا برای هر شخصی یه چیزه، برای کرای رسیدن به اعتقاداتش و رضایت حق، برای خانم سون رسیدن به ارامش جسمی و روحی، برای یکی رسیدن به یه ماشین شاسی بلند.

    هر چه این چرایی زندگی عمیق تر و قوی تر باشه، زندگی با نیروی های درونی قویتر طی میشه.

    شما یک ادم بیکار رو در نظر بگیرید که هدفش داشتن درامد هست و به خاطر اینکه کار گیرش نمیاد هر روز خسته و رنجور میشه، شاید یه روز به نتیجه برسه دیگه کار گیرش نمیاد بگه این زندگی به چه درد می خوره، من قصد خودکشی دارم.


    ولی یک ادم دیگه مثل کرای اگر بیکار باشه با اون هدف اش، میگه من از گذشته درس میگیرم، با امید به اینده و دانستن هدف و چرایی زندگی اش، تلاش میکنه در زمان حال کار پیدا کنه، اگر کار پیدا بشه و نشه براش مهم نیست چون میدونه در راه رسیدن به هدفش هست و تلاشش رو میکنه. این تلاشش بهش قوت قلب میده، ذهنش بسته نمیشه و فکر های بهتر میکنه، اگر هم یه روز از بی پولی گرسنگی کشید، این گرسنگی هم براش جذابه، چون میگه من در مسیر هدفم باشم، چه یه روز زندگی کنم و چه صد سال مهم نیس مهم اینه در راه باشم و در حال .



    خوب داستان شما هم همینطوره خانم پوه.
    چقدر زندگیتون وابسته است به دستاورد های روزمره، مثل کار، مثل همسر، مثل تحصیل، مثل ماشین و غیره؟ اگر این ها محقق نشه رضایت از زندگی دارید یا ندارید؟
    چرایی زندگی تون چیه؟
    ایا اون چرایی اینقدر قوی هست که اگر این دستاوردها محقق نشه شما رنجور نباشید؟ نیرو و انگیزه درونی تون کاهش پیدا نکنه؟


    اینکه میگید برای همسر حس و حال ندارید ناشی از رنج ها و خستگی های نرسیدن به دستاوردهای زندگی نیست؟

    الان بهترین وقته که پیش خودتون بگید پو. با خودت داری چیکار میکنی؟ راست راستی از زندگی چی میخوای به کجا قرار بری؟ چه چیزی تو زندگی به تو شادی و رضایت درونی میده؟

  10. 3 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    Pooh (جمعه 30 خرداد 99), الهه زیبایی ها (جمعه 30 خرداد 99)

  11. #56
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    من از زندگی چیز زیادی نمیخواستم.... همونو هم که زیر تیرباران حکم کمالکرایی گرفتند ....

    بی خیال جناب mvaz.


    کی به دستاورد بیرونی وابسته نیست؟!؟! کدوم ادمی رو دیدید شغل نداشته باشه و دغدغه شغل و درامد نداشته باشه؟؟ کدوم ادمی رو دیدید نیاز به ازدواج داشته باشه و دغدغه ازدواج نداشته باشه؟؟ کدوم ادمی رو دیدید بیمار باشه و دغدغه درمان نداشته باشه؟
    ؟؟

    نمیدونم چرا امثال شما اصرار دارید چیزی به اسم دستاورد رو رد کنید؟؟

    من دارم تلاش خودمو میکنم که به ارامش برسم.

    بله، ذهن من نگران هست که شغل ندارم و باید دنبال شغل و درامد باشم.
    درون من دغدغه استقلال هست. و به خاطرش باید شغل داشته باشم. برای شغل داشتن باید دنبال کار بگردم و دوره های تخصصی بگذرونم.. درسم رو هم باید بخونم برای ایجاد شرایط شغلی مناسب خودم در اینده.
    فعلا دغدغه های من اینهاست. و رفع اینهاست که میتونه شرایط امنی رو برام ایحاد کنه تا بعد با خیال راحت برم دنبال عمق و عرفان و .... به نظر نمیتونم بگم چون اسمش تلاش برای دستاورده، اشتباهه... بله، میرم فلان مصاحبه شغلی رو میدم و نمیشه... اره حالم گرفته میشه... ولی سعی میکنم مشکلم رو رفع کنم و جبران کنم در مصاحبه های بعدی و ....


    بله، ازدواج برای من مهم بود خیلی. وحود ارتباط عاطفی و زندگی مشترک و بچه و ... برام مهم بود. خیلیییی بیشتر از یه ادم معمولی هم براش تلاش کردم. خب نشد‌. ولی دیگه ۳۲-۳ سال سنی نیست که وقت داشته باشم دیگه روی چیزی که اختیارش دست من نیست و تلاشم براش فقط انرژی هدر دادنه، وقتی بذارم. ترجیح میدم روی اون چیزی که در اهتیار خودمه تمرکز بگیرم.

    الان مساله من اینکه خدا کیه و چه انرژی ای در لحظه حال جاریه و خدا چیه و معنای زندگی چیه نیست... اینها باشه انشالله اگر عمری بود، برای وقتی مساله شغل و استقلالم فراهم شد و ذهنم ازاد شد‌.

  12. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    gholam1234 (جمعه 30 خرداد 99), الهه زیبایی ها (جمعه 30 خرداد 99)

  13. #57
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    برای ازدواج هم بله، در حال حاضر اصلا دیگه اعصاب فکر کردن به کسی رو ندارم. یه مدت خیلی درگیرش بوده ام و میدونم حداقل الان اعصابشو ندارم و به نظرم بهتره یه مدت فاصله بگیرم. چون فعلا که با چیزهایی که در موارد اخیر دیدم، کلا حس و دید خوبی هم به مردها ندارم و زمان لازم دارم‌‌

    حالا تا ببینیم بعد چی پیش میاد...

  14. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    gholam1234 (جمعه 30 خرداد 99), الهه زیبایی ها (جمعه 30 خرداد 99)

  15. #58
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 اردیبهشت 03 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,063
    امتیاز
    23,442
    سطح
    94
    Points: 23,442, Level: 94
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 908
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,685

    تشکرشده 2,214 در 904 پست

    Rep Power
    221
    Array
    من کوچیک همه هستم و فقط نظرمو میدم. با کل صحبتاتون کاری ندارم، ولی اون قسمت که گفتین سی و دو سه سالمه و وقتی ندارم ... خب بنظرم این اشتباهه. نمبگم سن تاثیرگذاره، خب بی تاثیر نیست. ولی کامل نباید ناامید شد. میدونم شرایطتون سخت هست، من نمیتونم خودمو جای شما بذارم، ولی میدونم شرایط راحتی برای ازدواج ندارین. ولی چرا امیدتون رو کامل از دست دادین؟ گزینه مطمئنا میاد سراغتون و خواهشا گزینها رو ندیده رد نکنین. وقت بذارین، صحبت کنین، شاید خوشتون اومد. این هم که میگین دست خودم نیست رو قبول دارم، متاسفانه تا حدود زیادی در جامعه ایران درسته. ولی از قدیما میگفتن دلت باید روشن باشه. ایشالا که واستون گزینه خوبی اکی بشه. من که دلم روشنه.
    ذهنتون نسبت به اقایان خوب نیست، اکی، ولی بدونین همه ادما مثه هم نیستن. من فک میکنم اون تایمی که میخاین به خودتون بدین برای رهایی از این احساس، رو باید کم کنین. خیلی زود ایشالا برمیگردین حالت دلخواه و ایشالا گزینه مطلوب میاد سراغتون...

    - - - Updated - - -

    من کوچیک همه هستم و فقط نظرمو میدم. با کل صحبتاتون کاری ندارم، ولی اون قسمت که گفتین سی و دو سه سالمه و وقتی ندارم ... خب بنظرم این اشتباهه. نمبگم سن تاثیرگذاره، خب بی تاثیر نیست. ولی کامل نباید ناامید شد. میدونم شرایطتون سخت هست، من نمیتونم خودمو جای شما بذارم، ولی میدونم شرایط راحتی برای ازدواج ندارین. ولی چرا امیدتون رو کامل از دست دادین؟ گزینه مطمئنا میاد سراغتون و خواهشا گزینها رو ندیده رد نکنین. وقت بذارین، صحبت کنین، شاید خوشتون اومد. این هم که میگین دست خودم نیست رو قبول دارم، متاسفانه تا حدود زیادی در جامعه ایران درسته. ولی از قدیما میگفتن دلت باید روشن باشه. ایشالا که واستون گزینه خوبی اکی بشه. من که دلم روشنه.
    ذهنتون نسبت به اقایان خوب نیست، اکی، ولی بدونین همه ادما مثه هم نیستن. من فک میکنم اون تایمی که میخاین به خودتون بدین برای رهایی از این احساس، رو باید کم کنین. خیلی زود ایشالا برمیگردین حالت دلخواه و ایشالا گزینه مطلوب میاد سراغتون...

  16. 2 کاربر از پست مفید gholam1234 تشکرکرده اند .

    Pooh (جمعه 30 خرداد 99), الهه زیبایی ها (جمعه 30 خرداد 99)

  17. #59
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    813
    امتیاز
    25,800
    سطح
    96
    Points: 25,800, Level: 96
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 550
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,580

    تشکرشده 2,292 در 742 پست

    Rep Power
    203
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    سلام.

    ممنون از نظرات و همراهیتون دوستان.

    بهش گفتم تا یکی دو هفته دیگه درگیرم و بعدش با هم هماهنگ میشیم.

    الهه جان، بارها به اینکه خودم خارج از خانواده بررسی کنم فکر کردم... ولی خب چه فایده آخرش؟
    شاید میشناسی این اقا رو و میدونی فایده نداره برای همون تمایلی و انگیزه نداری
    من با فرض اینکه نمیدونی به دردت میخوره یا نه....و خانوادتت گارد دارن نسبت بهش....گفتم خودت خارج از خانواده برو بشناسش.
    اگه خب میگی کلا رو ازدواج ذوق ندارم و فاصله بیفته خوبه.....خب اون ی مسئله دیگه است.
    ولی اگه اون فرضم درست باشه من بودم دقیقا همین کارو میکردم...خیلی هم فایده داشت از نظرم....خصوصی داشتم حتما بهت شماره میدادم حرف بزنیم
    باید انگیزه بگیری گاهی فقط ی تلنگر کوچیک کارو درست میکنه.
    کارو شغل هم علی الحساب هرچی شد برو....اشنایی با محیط کار ی جیز دیگه است...فارغ از فن و رشته خودت..

    راستی اقا داداشتم تبریک میگم بهشون بگو
    خوشبخت اولاسوز کُرپَه تِلی داری یاسوز
    سنه قسمت بالا

  18. کاربر روبرو از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده است .

    Pooh (جمعه 30 خرداد 99)

  19. #60
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    امروز [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,562

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام
    خانم پو

    چقدر بیان تجارب زندگی تون اموزنده است.

    کلیات بحث این بود که خانم پو برای اینکه بخواد بره ورزش، نگه تا کتونی نخریدم نمیتونم ورزش کنم، بگه درسته کتونی ندارم ولی میتونم تو خونه دراز نشست برم حداقل.

    یعنی همین امتحاناتی رو که هم دارید و براش تلاش میکنید با عشق و لذت بدین، نگید اول امتحان بدم. بعد مدرک بگیرم اگر کار درست درمون اوند سراغم شاید شاد شدم.
    شادی و لذت شما همین الانه،

    سخت کوشی و تلاش شما همیشه حسادت برانگیزه، ای کاش شما هم یه روز تاپیک میزدین و از تجاربتون برامون میگفتین.


    اومدم بگم موفق و پیروز باشید، یادم افتادم موفق و پیروز هستین
    در پناه حق

  20. 2 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    Pooh (جمعه 30 خرداد 99)


 
صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.