به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 اردیبهشت 01 [ 23:51]
    تاریخ عضویت
    1397-10-30
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    3,319
    سطح
    35
    Points: 3,319, Level: 35
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    61

    تشکرشده 12 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مخمصه بزرگ زندگی من . ادامه مشکلات قبلیم در مورد شرایط سخت مدل زندگی

    سلام دوستان همدردی مرسی که تاپیکم رو میخونید و راهنمایم میکنید
    راستش مشکل من هی بزرگ و بزرگتر شد الان دیگه احساس میکنم نمیتونم کنترلش کنم میخواستم در ادامه تاپیک قبلیم بنویسم اما بسته بود .
    مجدد توضیح میدم دوستان من 28 ساله همسرم 35 ساله وچهارساله ازدواج کردیم و یک فرزند نزدیک به دوسال دارم. من ارشد و همسرم لیسانی دارن شغل همسر من جوری هست جوری که در ماه دوهفته در یک جای دور به دور از خانواده و شهر و دیار سرکارن و دوهفته دیگه خونه هستن. و من در مدت نبود ایشون منزل پدریم هستم و اینم بگم که منزل پدرم و منزل ما هرکدوم در دو شعر مختلف هست و فاصله دوساعت بینشون هست .
    خیلی حزییات زیاده و در تاپیک های قبلی مفصل گفتم و الان به اصل موضوع بسنده میکنم
    نبوذنهای طولانی همسر من برای من و بچه بسیار ازاردهنده هست و خودش یه مشکل بزرگه و میدونید با یک نوزاد حتی در ایام بارداری وقتی همسرت نیست و در شهر غریب هستی چه استرسها و مشقتهایی رو میشه کشید . میخوام بگم همین نبودنها و دور بودنها خودش بار بزرگیه اما در زندگی من مشکلات بزرگتری از کنارش بوجود اومده
    من در منزل پدریم بودم و خانواده من همواره با اغوش باز پذیرای من و همسرم و این مدل کار بودن . اما من نمیفهمم این چه غروز کاذبی هست که همسرم داره هیجوقت قدردان زحمتهای خانواده من نبود هربار با خواهش به زبون خوش یا غیر مستقیم به همسرم میگفتم کع در نبودت چقدر برنامه های خانواده من بخاطر ما بهم میخوره چقدر دارن برای بچه زحمت میکشن اما تاثیر نداشت
    در تمام این مدت مرتبا سعی کردم خودم توانمندی هام رو ارتقا بدم که کمتر مزاحم خانوادم بشم مثلا رانندگی رو یاد گرفتم مدیریت منزل و در بچه داری مسلط شدم از نظر روحی و روانی هرچنذ سخت اماده و پذیرای این دور بودنها و تنها بودنها بودم اما همسرم من رو مجبور میکنه که تنها نباشم حتی تهدید که اگر خطری بچه رو تهدید کنه من رو نمیبخشه و مرتبا من رو ادم ناتوان و عاجز جلوه میده که حق نداری حتی برای هرید بیرون بری حتی پرستار نمیگیرم بصورت تحمیلی منو وادار میکنه منزل پدرم بمونم .
    اما اما مشکل بزرگ من که به قوتش باقیه و توان زنذگی از من گرفته شده این بود که همسر من با وجود زحمتها و احترامهای خانواده من که مسولیت زن و بچه ایشون رو نصف سال دارن قدردانی نمیکنه
    من واقعا نمیتونم این رو تحمل کنم . همه طرف به من فشار وارد میکنه ولی این فشار قابل تحمل نیست .
    حتی جوری شده که خانواده من ناراحت میشن میگن ما توقع نداشتیم با ازدواج دخترمون این مسایل و رفتارارو ببینیم
    تصور کنید مارو پیاده میکنع و بسبار خشک و بی محبت میذاره مارو و میره تاااا دوهفته بعد میاد دنبالمون و به همین شکل . من از خانوادم خجالت میکشم از فشاری که بعشون نیاد . عیچ توقعی ندارن حز محبت و احترام ولی اونم نیست .
    جوری شده که برادرام مادرم پدرم هم نسبت به همسر من ناراحت ان و همه نشاط و شور اوایل رو از دست دادن .
    دیشب این اتفاق برای من افتاد که مجدد با تحمیل من رو گذاشت منزل پدرم البته با بحثی که شبش داشتیم و حتی تمام راه و من به حال بسیار خراب وارد منزل پدرم شدم فشار عصبی زیادی بهم وارد شد همه فهمیدن ما بحث داشتیم حتی تصف شب حالم اینقدر بد شد که با خوانواده به اورژانس رفتم و ارامبخش گرفتم . پدر من شاهد حال من بودن و مایلن با همسرم صحبت کنن که چرا دخترش به این وضع کشیده شده و چرا ارامش نداره و اینهمه فشار از چیه . خواهش میکنم راهنمایی کنید اینجا اوضاع خیلی ملتهب هست شاید کسی باورش نشه بخاطر قدردان نبودن یک زندکی از هم بپاشه
    همسرم بینهایت مغرور هست و خودش رو کامل و بقیه رو ناقص میدونه .بخاطر همین به مشاور ام اعتقادی نداره
    ایا پرسش پدرم از همسرم وقتی من دوهفته با حال روحی خراب در منزلشون هستم کار خوبیه یا بازهم عواقب داره؟ مگه میشه این حال من رو ببینن و بی تفاوت باشن
    خواهش میکنم راهنمایی کنید خواهش میکنم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 19:24]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    785
    امتیاز
    23,048
    سطح
    93
    Points: 23,048, Level: 93
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 302
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,553

    تشکرشده 1,773 در 731 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام وقت شما به خیر


    تاپیک های گذشته شما رو که بخونیم، متوجه میشویم که همه آنها در پاراگراف اول و کلیت با هم مشترک هستند.

    محور همه تاپیک ها دوری 14 روزه همسرتون هست. اینکه در این سالها همچنان دغدغه اصلی تون محسوب میشه، نشون از اون داره که هنوز این موضوع را نپذیرفتین.

    به نظر میرسه قدم اول همین موضوع باشه که واقعا این مسئله رو بپذیرین و سپس برای بهبود شرایط ( دقت کنید بهبود شرایط نه تغییر شرایط) قدم بگذارید.




    مولفه بعدی که از تاپیک های شما بسیار خودنمایی می کنه، عنصری به نام بی اعتمادی است. که این موضوع باید حل بشه و شما هر دو بهم اعتماد کنید.

    مثال: یک بچه زمانی که برای به تنهایی اولین بار بخواهد از خیابان رد شود، خانواده اش دورادور چکش میکنند و اگر با حالت سربه هوا رد شود، قطعا به این زودی ها بهش اعتماد نمی کنند ولی اگر در همون فرصت اول با دقت و مبتنی بر درست ها، از خیابان رد شود، پدر مادر نم نم به آن بچه اعتماد می کنند و اون بچه بعد از مدتی می تونه به تنهایی از خیابان رد شود.


    ریشه بی اعتمادی رو پیدا کنید و سعی کنید در یک فرآیند بلند مدت این بی اعتمادی را به صبوری رفع کنید.



    مولفه بعدی که به نظر میرسه فقط یکجا شما عنوان کردید شوهر من به اون سیاهی هم که مادرم فکر میکنه نیست. هر فردی دارای خصوصات مثبتی هم هست، ولی خصوصیات مثبت ایشان حداقل اینجا مطرح نشده، و اگر این مطرح نشدن، نشان از غافل ماندن شما نسبت به اون خصوصیات باشه و بیشتر تمرکزتون سمت منفی ها باشه، باعث دوری شما از همسرتون میشه.




    مولفه بعدی نگاه کردن از دریچه عینک همسرتون به زندگی هست. وقتی از طرف ایشون نگاه کنید، دغدغه هایی رو می بنید که به این سادگی ها هم نیست،


    چند وقت پیش یه متنی که یادم نیست کدوم کاربر فرستاده بود منو جذب کرد، " خوشبختی، یک هنر است" یعنی اینکه شما باید هنرمندانه این زندگی رو بسازید، نقاط ضعف رو بهبود بدین، نابسامانی ها رو نگذارید بزرگ بشه و کوچک نگاهش دارید، شرایط بد رو هم که حتی قابل تغییر نیست ازش به نیکی یاد کنید، مشکلات زندگی رو نمک زندگی بدونید.
    مثال: زوجی که مجبورند زیاد سفر کنند، قبول می کنند که زندگی آنه وابسته به سقف خانه نیست، مهم با هم بودن و از همه مهمتر برای هم بودن هست، لذا در سفر، در اتوبوس، در قطار هم زندگی می کنند و خوشبخت هستن.
    و .....


    پس زندگی شما دو وجه داره، شما و همسرتون. شما وجه خودتون رو درست کنید، در یک فرآیند بلند مدت همسرتون هم به سمت بهبودی با درایت شما و با هدف یک زندگی همگرا پیش خواهد آمد.
    یکم مهارت زنونه نیاز دارید، باید یاد بگیرید، زنان یکسری سیاست ها دارند که مخصوص خودشونه،
    نکته مهم هم اینه که نگذارید دیگران در زندگی تون دخالت کنند، مشکلات زندگی شما رو نباید پدرتون حل کنه، چون به بی اعتمادی بیشتر دامن میزنه

  3. کاربر روبرو از پست مفید Mvaz تشکرکرده است .


  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 اردیبهشت 01 [ 23:51]
    تاریخ عضویت
    1397-10-30
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    3,319
    سطح
    35
    Points: 3,319, Level: 35
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    61

    تشکرشده 12 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mvaz نمایش پست ها
    سلام وقت شما به خیر


    تاپیک های گذشته شما رو که بخونیم، متوجه میشویم که همه آنها در پاراگراف اول و کلیت با هم مشترک هستند.

    محور همه تاپیک ها دوری 14 روزه همسرتون هست. اینکه در این سالها همچنان دغدغه اصلی تون محسوب میشه، نشون از اون داره که هنوز این موضوع را نپذیرفتین.

    به نظر میرسه قدم اول همین موضوع باشه که واقعا این مسئله رو بپذیرین و سپس برای بهبود شرایط ( دقت کنید بهبود شرایط نه تغییر شرایط) قدم بگذارید.




    مولفه بعدی که از تاپیک های شما بسیار خودنمایی می کنه، عنصری به نام بی اعتمادی است. که این موضوع باید حل بشه و شما هر دو بهم اعتماد کنید.

    مثال: یک بچه زمانی که برای به تنهایی اولین بار بخواهد از خیابان رد شود، خانواده اش دورادور چکش میکنند و اگر با حالت سربه هوا رد شود، قطعا به این زودی ها بهش اعتماد نمی کنند ولی اگر در همون فرصت اول با دقت و مبتنی بر درست ها، از خیابان رد شود، پدر مادر نم نم به آن بچه اعتماد می کنند و اون بچه بعد از مدتی می تونه به تنهایی از خیابان رد شود.


    ریشه بی اعتمادی رو پیدا کنید و سعی کنید در یک فرآیند بلند مدت این بی اعتمادی را به صبوری رفع کنید.



    مولفه بعدی که به نظر میرسه فقط یکجا شما عنوان کردید شوهر من به اون سیاهی هم که مادرم فکر میکنه نیست. هر فردی دارای خصوصات مثبتی هم هست، ولی خصوصیات مثبت ایشان حداقل اینجا مطرح نشده، و اگر این مطرح نشدن، نشان از غافل ماندن شما نسبت به اون خصوصیات باشه و بیشتر تمرکزتون سمت منفی ها باشه، باعث دوری شما از همسرتون میشه.




    مولفه بعدی نگاه کردن از دریچه عینک همسرتون به زندگی هست. وقتی از طرف ایشون نگاه کنید، دغدغه هایی رو می بنید که به این سادگی ها هم نیست،


    چند وقت پیش یه متنی که یادم نیست کدوم کاربر فرستاده بود منو جذب کرد، " خوشبختی، یک هنر است" یعنی اینکه شما باید هنرمندانه این زندگی رو بسازید، نقاط ضعف رو بهبود بدین، نابسامانی ها رو نگذارید بزرگ بشه و کوچک نگاهش دارید، شرایط بد رو هم که حتی قابل تغییر نیست ازش به نیکی یاد کنید، مشکلات زندگی رو نمک زندگی بدونید.
    مثال: زوجی که مجبورند زیاد سفر کنند، قبول می کنند که زندگی آنه وابسته به سقف خانه نیست، مهم با هم بودن و از همه مهمتر برای هم بودن هست، لذا در سفر، در اتوبوس، در قطار هم زندگی می کنند و خوشبخت هستن.
    و .....


    پس زندگی شما دو وجه داره، شما و همسرتون. شما وجه خودتون رو درست کنید، در یک فرآیند بلند مدت همسرتون هم به سمت بهبودی با درایت شما و با هدف یک زندگی همگرا پیش خواهد آمد.
    یکم مهارت زنونه نیاز دارید، باید یاد بگیرید، زنان یکسری سیاست ها دارند که مخصوص خودشونه،
    نکته مهم هم اینه که نگذارید دیگران در زندگی تون دخالت کنند، مشکلات زندگی شما رو نباید پدرتون حل کنه، چون به بی اعتمادی بیشتر دامن میزنه
    سلام خدمت شما
    ممنون که اینهمه باحوصله وقت گذاشتید
    من تمام نظرات شمارو قبول دارم . اول از خودم بگم که تو من به مرحله پذیرش رسیدم اما به عنوان یک زن فشار بسیاری روم هست و این فشارها در بعضی موارد از توان من خارجع. حتی بهای ان رو پرداختم بخاطر اینکه ایشون به زحمت مضاعف نیفته تحصیلاتم رو گذاشتم کنار قید کار رو زدم خونمون همونجایی که ایشون راحته و حس خوب داره و من از تمام افراد خانواده و فامیل و دوستام دورم استرسهای زیادی بابت بچه و تنهایی بزرگ کردنش رو دوشمه فشار خانوادم و زحمتاشون و.... در این بین نیاز به حمایت و انرژی از طرف همسر دارم . علاوه بر اینکه این حمایت روحی و روانی نیست واقعا نمیفهمم اینهمه قدر ناشناسی و طلبکاریش از خانواده من رو .. توجیهی براش پیدا نمیکنم .
    از منظر همسرم فکر میکنه چون کار سختی داره بقیه موظف ان ازش ستایش کنن . خب کار ایشون چرا باید در روابط و رفتارهاش اثر منفی بذاره . ؟
    چرا باید نسبت به یک بزرگتر که لطف بسیار داره اینقدر باید مغرورانه و سرد باشه
    بارها به من گفته هرکاری که خانوادت میکنن برای دخترشون و نوه اشون هست این یعنی خودش رو از ما جدا میکنه یا لزومی نمیبینه تشکر کنه
    .
    .
    واقعا یه زن چقدر مگه تحمل داره مگه تا کحا میشه صبوری کرد . به من بگید دیگه چقدر باید مایه بذارم و همراهی کنم
    از ویژگیهای مثبت ایشون میتونم منظم بودن حساس بودن در مسایل بهداشتی و درمانی ما بدونم ولی از نظر اخلاقی و حمایتهای روحی روانی واقعا تنهام
    مشکلاتم رو میبینه و بارها بهش گفتم اما به من میگه اشتباه میکنی
    باهاتون موافقم که مهارت زنانه نیاز دارم
    راستش رو بخواید به مرور افسرده و بی انرژی شدم
    انگیزه هام رو از دست دادم
    کلافه ام
    خودش میدونه چکار کنه من روبه راه میشم اما نمیکنه
    ممنونم که در مورد اینکه پدرم باهاش صحبت کنه یا نه نظر دادید

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 19:24]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    785
    امتیاز
    23,048
    سطح
    93
    Points: 23,048, Level: 93
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 302
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,553

    تشکرشده 1,773 در 731 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام

    وقت بخیر

    هیچ شخصی منکر فشاری که بر دوش شما هست، نمیشه، واقعا شرایط سختی دارین و قابل درکه

    چیزی که این وسط وجود داره تمایل به بهبود+آگاهی به راه بهبود شرایط هست.

    فرض رو اگر بر این بگذاریم که شما تمایل به بهبود دارین. به نظرتون چقدر گفتن دائمی مشکلات به همسرتون، ارائه راهکار هایی که از مشکلات شما کم کنه مثل تغییر محل سکونت راهگشا خواهد بود؟


    با شناختی که از همسرتون دادین، به نظرم بهبود شرایط نوع خاصی از خودگذشتگی رو در شما میطلبه که تا کنون تجربه اش نکردین.

    مثال: شما اگر به نوعی شریک کاری همسرتون بشید و این رو به همسرتون القا کنید که با توجه به شرایط کاری خیلی خیلی سخت ( این واژه ها خیلی مهم به نظر میرسه) اش قراره پشتش بایستین و نگذارید در جبهه زندگی خللی ایجاد بشه و حتی تمام دغدغه ها فکری اش رو کم کنید تا راحتر بتونه دوری و سختی کار را مدیریت کنه.

    ایشان باید بفهمه شما درکنارش هستین، همه سختی هایی که از این شغل داره رو باید تشخیص بدین و برای راهکار داشته باشین، مثل اینکه دلش برای بچه اش تنگ میشه، هر شب ساعت 10 که کمی در محل کارش استراحت کرده ویدئویی برای رفع خستگی ایشان و نشان دادن فرزند براش بفرستین.

    چنین همراهی های عاطفی و کمک زندگی در بلند مدت همسرت هم شما رو به عنوان همراه که تا کنون نپذیرفته، می پذیره و اون موقع وقتش هست که مرور مشکلات را در قالب یک مسئله ای که همسرتون میتونی براش تدبیری کنه ارائه بدین.









    گفته های بالا فقط چندتا مثال بود که راه را شاید بتونه نشون بده و این شمایید که باید پخته اش کنید. در کل روند انفعالی و قهری شما در گذشته نه تنها کمکی به شما نکرده بلکه موجب دوری شما نیز شده است.

    باید برای مدتی فقط همسرتون رو ببینید بدون نکات منفی اش. در کنارش باشید.




    پ ن: فشار و خستگی روحی برای مرد ها در داراز مدت اگر از طریق لذت های مباح موجود التیام پیدا نکنه، سر از جا هایی در می آورد که از همسر شما فردی می سازه که ممکنه خیلی دل چسب زنی نباشه.

  6. 3 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    gholam1234 (پنجشنبه 28 فروردین 99), Samin28 (پنجشنبه 28 فروردین 99)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 اردیبهشت 01 [ 23:51]
    تاریخ عضویت
    1397-10-30
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    3,319
    سطح
    35
    Points: 3,319, Level: 35
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    61

    تشکرشده 12 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی خیلی ممنونم از راهنمایی های دقیق تون
    مرسی وقت کذاشتید
    راستش ما هنوز دوریم ولی قرار شد یک روز که برگشت بشینیم باهم راجع به مشکلاتمون صحبت کنیم اینکه واقعا جکار باید کرد و هرکدوممون به سهم خودش چه کارایی کنه
    اتفاق خوب اینه که هردومون مصمیم که یه تحوبی صورت بگیره
    البته این وضعیت کرونا و حواشیش هم وضعیت روانی مارو بدتر کرد
    شما هرانچه که مربوط به من میشد رو لطف کردید توضیح دادید ممنونتونم اما دلم میخواست درمورد همسرم ام توضیخاتی بدید
    ایشون چطور ؟ تو این مسیر پیش رو با این مدل زندگی و این فشارهایی کع داره بیشتر از همه بع من و بچع میاد چه نقش کمک کننده ای داشته باشن .
    دوست داشتم نظرتون رو بدونم
    ممنون

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mvaz نمایش پست ها
    سلام

    وقت بخیر

    هیچ شخصی منکر فشاری که بر دوش شما هست، نمیشه، واقعا شرایط سختی دارین و قابل درکه

    چیزی که این وسط وجود داره تمایل به بهبود+آگاهی به راه بهبود شرایط هست.

    فرض رو اگر بر این بگذاریم که شما تمایل به بهبود دارین. به نظرتون چقدر گفتن دائمی مشکلات به همسرتون، ارائه راهکار هایی که از مشکلات شما کم کنه مثل تغییر محل سکونت راهگشا خواهد بود؟


    با شناختی که از همسرتون دادین، به نظرم بهبود شرایط نوع خاصی از خودگذشتگی رو در شما میطلبه که تا کنون تجربه اش نکردین.

    مثال: شما اگر به نوعی شریک کاری همسرتون بشید و این رو به همسرتون القا کنید که با توجه به شرایط کاری خیلی خیلی سخت ( این واژه ها خیلی مهم به نظر میرسه) اش قراره پشتش بایستین و نگذارید در جبهه زندگی خللی ایجاد بشه و حتی تمام دغدغه ها فکری اش رو کم کنید تا راحتر بتونه دوری و سختی کار را مدیریت کنه.

    ایشان باید بفهمه شما درکنارش هستین، همه سختی هایی که از این شغل داره رو باید تشخیص بدین و برای راهکار داشته باشین، مثل اینکه دلش برای بچه اش تنگ میشه، هر شب ساعت 10 که کمی در محل کارش استراحت کرده ویدئویی برای رفع خستگی ایشان و نشان دادن فرزند براش بفرستین.

    چنین همراهی های عاطفی و کمک زندگی در بلند مدت همسرت هم شما رو به عنوان همراه که تا کنون نپذیرفته، می پذیره و اون موقع وقتش هست که مرور مشکلات را در قالب یک مسئله ای که همسرتون میتونی براش تدبیری کنه ارائه بدین.









    گفته های بالا فقط چندتا مثال بود که راه را شاید بتونه نشون بده و این شمایید که باید پخته اش کنید. در کل روند انفعالی و قهری شما در گذشته نه تنها کمکی به شما نکرده بلکه موجب دوری شما نیز شده است.

    باید برای مدتی فقط همسرتون رو ببینید بدون نکات منفی اش. در کنارش باشید.




    پ ن: فشار و خستگی روحی برای مرد ها در داراز مدت اگر از طریق لذت های مباح موجود التیام پیدا نکنه، سر از جا هایی در می آورد که از همسر شما فردی می سازه که ممکنه خیلی دل چسب زنی نباشه.
    شنبه 28 فروردین 99), Samin28 (پنجشنبه 28 فروردین 99)
    امروز 01:09#5
    Samin28 Samin28 هم اکنون آنلاین است.
    عضو عادی آغازکننده

    Samin28 آواتار ها
    آخرین بازدید
    امروز [ 01:04]
    تاریخ عضویت
    1397-10-30
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    1,287
    سطح
    19
    Points: 1,287, Level: 19
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 60.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    44
    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی خیلی ممنونم از راهنمایی های دقیق تون
    مرسی وقت کذاشتید
    راستش ما هنوز دوریم ولی قرار شد یک روز که برگشت بشینیم باهم راجع به مشکلاتمون صحبت کنیم اینکه واقعا جکار باید کرد و هرکدوممون به سهم خودش چه کارایی کنه
    اتفاق خوب اینه که هردومون مصمیم که یه تحوبی صورت بگیره
    البته این وضعیت کرونا و حواشیش هم وضعیت روانی مارو بدتر کرد
    شما هرانچه که مربوط به من میشد رو لطف کردید توضیح دادید ممنونتونم اما دلم میخواست درمورد همسرم ام توضیخاتی بدید
    ایشون چطور ؟ تو این مسیر پیش رو با این مدل زندگی و این فشارهایی کع داره بیشتر از همه بع من و بچع میاد چه نقش کمک کننده ای داشته باشن .
    دوست داشتم نظرتون رو بدونم
    ممنون
    ویرایش/حذف پیامویرایش پست ارسال پاسخ سریع به این پیامپاسخ پاسخ با نقل قولپاسخ با نقل قول

  8. کاربر روبرو از پست مفید Samin28 تشکرکرده است .

    Mvaz (چهارشنبه 03 اردیبهشت 99)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 19:24]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    785
    امتیاز
    23,048
    سطح
    93
    Points: 23,048, Level: 93
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 302
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,553

    تشکرشده 1,773 در 731 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام

    به نظر هر گونه خواسته از همسرتون باید در قالب یک نیاز از سمت شما ارائه بشه تا اجبار یا خواسته.
    یا اینکه همسرتون در مسیری مثل مشاوره یا آگاهی های روانشناسی بافتند تا خودشون بدونن چه کاری خوبه.

    اگر شما بهش بگید " تو باید از فردا شلوار آبی بپوشی "، مطمئنا اثری نداری. ولی بیان اینکه "من خیلی رنگ آبی رو دست دارم، ای کاش میشد تو تنت این رنگ رو ببینم" خیلی مفید تره.

    همسرتون احتمالا اگر در مقام برآورنده یا تامین کننده قرار بگیره، بهتره. همسری که نیاز داره کارش رو دیگران درک کنند، و شما هم این نیاز به درک شدن رو با درک کردن و همراهی بهش می دهید.

  10. 2 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    Samin28 (شنبه 06 اردیبهشت 99)

  11. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,831 در 2,407 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

    ارتباط موثر زوجین باید بدون طعنه، کنایه، حاشیه، به صورت شفاف ، ساده احساس و خواستهایمان را بدون پافشاری مطرح کنیم و طرفمون را در معرض ریزترین مسائل خودمون بگذاریم.
    بدون اینکه انتظار داشته باشیم، با گفتن اینها او کاری انجام دهد.



    نقل قول نوشته اصلی توسط Mvaz نمایش پست ها


    اگر شما بهش بگید " تو باید از فردا شلوار آبی بپوشی "، مطمئنا اثری نداری. ولی بیان اینکه "من خیلی رنگ آبی رو دست دارم، ای کاش میشد تو تنت این رنگ رو ببینم" خیلی مفید تره.
    ابن همه رنگ برادر ...چرا آبی :)
    اگه پرسپولیسی باشه ، که اگه باشه ،، تو نت - تو هوا - تو دریا و زمین هم باشه ، فایده نداره و جواب نمیده :)
    .
    ویرایش توسط باغبان : چهارشنبه 03 اردیبهشت 99 در ساعت 20:57

  12. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    gholam1234 (سه شنبه 25 آذر 99), Samin28 (شنبه 06 اردیبهشت 99)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:52 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.