به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 17 نخستنخست 123456789101112 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 164
  1. #11
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    متشکرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    هنوز از دست مشاور به شدت عصبيم تو دلم همش دارم نفرينش ميكنم شوهرم مشاوره فردي رفتن پيششون و من پرسيدم راضي بودي فقط گفت اره و كيگه مربوط به خودم بود هيچ توضيحي نميده.
    بجای این طرز فکر باید ببینید چرا به اینجا رسیدید. شش سال زندگی مشترک زمان کمی نیست، فارغ از اون شش سال دوستی که بحساب نمیاریم.

    واقع بینی باشین و وقتی این بینش رو داشته باشین احساسات جای خودشون رو به منطق خواهند داد. دو سه ماهی هست که همسرتون ناامید شدن و شما تقریبا یکماهه تلاشتون رو شروع کردین...

    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    الان دو سه ماهي هست كه همسرم به طور مستقيم بهم گفته كه ميخواد از من جدا شه و من داغونم ميگه من تصميم قطعيم رو گرفتم خستم ما از اول هم به درد هم نمخورديم من شش سال زندگي نكردم عذابكشيدم .
    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    تقريبا يكماه واقعا تلاش كردم وميكنم سطح انتظارات شوهرم رو برآورده كنم مثلا اينكه وقت نميكردم به كارهاي خونه به قاعده برسم و الان كامل خانه داري غذا پختن و غسره رو انجام ميدم .
    آیا شما خودتون از نوجوانی که یکسال درس کافی نخونده ، انتظار دارین در کمتر از یکماه نمرات خوبی بگیره یا کادر آموزشی ازش توقع قبولی و رفتن به کلاس بالاتر رو داشته باشن؟
    پس دانش آموز باید تلاشش رو بکنه و در امتحاناتش سربلند بیرون بیاد تا اعتماد بقیه رو جلب کنه و مورد توجه قرار بگیره. تا توانایی هاش دیده بشن و اشتباهات و کم کاری هاش کم کم فراموش بشن.

    برای شما هم بهتر هست
    احساسات خودتون رو کنترل کنین و بجای تمرکز روی همسرتون و و رفتاراش و آشتی و جدایی و ... مثل همین یک ماه اخیر تمرکز خودتون رو بر رفع عیوب و‌ضعف ها و کاستی ها قرار بدین.

    نباید این تلاش به این معنی باشه که من باید هر چه زودتر به نتیجه ی دلخواه برسم، بلکه با حفظ خونسردی و آرامش بجای تسلیم شدن آسیب ها رو مرمت کنین.

    گریه گردن هم کار درستی نیست ، بجای گریه کردن خاطرات خوب و خنده دار مشترکتون رو بازگو کنین و بهش بگین که در هر زمانی منتظر شنیدن حرفاش هستین . یادآوری کنین همسرتون و زندگیتون رو بیش از هر چیزی دوست دارین.

    * بهیچ عنوان حرف های منفی نزنین و توی صحبت هاتون مدام ( تو ) رو بکار نبرین. تو بودی، تو کردی، تو اینطور، تو اونطور و ...
    * بهیچ عنوان بحث نکنین و از فضای ملتهب دور بشین ، مثلا برید تو آشپزخونه

    * بهیچ عنوان اظهار عجز نکنین و وابستگی و التماس رو با رفتار و گفتارتون نمایش ندین.

    فقط به انتهای مسیر موفقیت نگاه کنین و سعی کنین جاده رو ادامه بدین.



    ویرایش توسط سحر بهاری : پنجشنبه 28 فروردین 99 در ساعت 09:10

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بازم تشكر ميكنم ازتون راستش واقعيت اينه كه اين قضيه واسه سه ماه نيست سه ماهه جدي شدي شوهرم طرفاي آبان يه بار به من در كمال آرامش گفت تا شش ماه آينده ميخوام يه تصميمي بگيره مثل يه اولتيماتوم اون شب من پريشون شدم ولي نمدونستم دقيقا منظورش چيه به غير از رابطه سرد جنسيمون تغيير خيلي محسوسي نياز نميديدم قبلتر از اونم يه بار بعد يه رابطه جنسي گفت كه چرا روايط كم ميشه بعد مدتها و غيره الانم ميگه كه من از قبل بهت گفته بودم هي فرصت دادم و الان ديره ديگه ...
    ديروز و پريروز خوب بود خيلي با هم به نظرم مهربونيم اما از لحاظ فيزيكي يه حصار سمتمون من بعضي وقتها دوست دارم برم سمت شوهرم بغلش كنم واقعا دلم تنگ شده واسه اينكار دلم ميخواد صميميت بيشتري داشته باشيم ولي يه سد احساسي جلوم ميبينم به خودم ميگم حقمه دلداري ميدم درست ميشه با زمان ولي شايدم نشه نه ؟ما الان چندين ماهه رابطه نداشتيم نكنه همسرم جاي ديگه اي .... اينكه هي اين ماه مثل ماه قبلي بره مثل دو تا خواهر برادر بمونيم چي چند بار تلاش كردم نزديك شم گفت حسي ندارم بدم مياد چندشم ميشه ديگه حتي تو خودمم يه جور حس خجالتيه ....
    خانوم سحر بهاري ميدونم چي ميگين شما اگه خيلي درس بخوني و خيلي خوب بگيري ولي معلمت خيلي سخت گير باشه چي تو نوزده بشي اون بگه بازم بيست نيستي!
    همسرم سه روز پيش گفت اينكه عذا ميپزي و اينا دستت درد نكنه ولي من مگه غذا ندارم بخورم يا مشكلم اينكه ميگم حسي ندارم خوب من چي كنم واسه اين حس نداشتن

  3. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان به نظرتون تو اين مدت چجوري حرف بزنم كه فاصله بينمون كمتر شه؟صحبت كردن در مورداينكه در مورد احساسش بگه اصلا فكر خوبي نمياد به نظرم بازم حرف از جدايي و ناراحتي ميشه لابد ولي من نمدونم تو دلش چي ميگذره اصلا چيزي بپرسم كه هنوزم سرتصميمش هست يا نه؟؟؟؟

  4. #14
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    طرفاي آبان يه بار به من در كمال آرامش گفت تا شش ماه آينده ميخوام يه تصميمي بگيره مثل يه اولتيماتوم اون شب من پريشون شدم ولي نمدونستم دقيقا منظورش چيه به غير از رابطه سرد جنسيمون تغيير خيلي محسوسي نياز نميديدم قبلتر از اونم يه بار بعد يه رابطه جنسي گفت كه چرا روايط كم ميشه .
    همسرتون چه مسائلی رو مد نظر داشتن و دغدغه ی ذهنشون بود؟

    اگرچه یکبار اشاره کردین ؛↓
    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    اگه شرهرم سمتم نميومد منم سمتش نميرفتم .
    و این بی توجهی، عدم پیگیری و مراجعه هم در ایجاد فاصله بیشتر بین شما دو نفر بی تأثیر نبوده.

    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    ديروز و پريروز خوب بود خيلي با هم به نظرم مهربونيم .
    دیروز و پریروز چه تفاوتی دیدین که منجر به این احساس در شما شد؟‌

    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    خانوم سحر بهاري ميدونم چي ميگين شما اگه خيلي درس بخوني و خيلي خوب بگيري ولي معلمت خيلي سخت گير باشه چي تو نوزده بشي اون بگه بازم بيست نيستي!.
    ببینین شما کسی رو پیدا نمیکنین بیست باشه ، قطعا هر زندگی مشکلات و مسائل خودش رو داره ولی معلم شما هم سخت گیر نبوده. شما مثل یه دانش آموز بودین که کل سال توجهی نداشته و تازه میخواد جبران کنه، معلم اگر هر حرکتی انجام بده دانش آموز بپای سختگیری و خشونت و ... میگذاره.

    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    صحبت كردن در مورداينكه در مورد احساسش بگه اصلا فكر خوبي نمياد به نظرم.
    بله فکر خوبی نیست و منتظر شنیدن حرفای جالبی نباشین .

    شما باید بدونین زن و شوهر وقتی که نمیتونن ارتباط کلامی مؤثری داشته باشن فکر میکنن مشکلاتشون حل نشدنی هست و بهمین علت احساسات کم کم کمرنگ میشن.
    شما باید ببینید نیازها و خواسته های همسرتون چی بوده و چقدر به اونها توجه کردید؟ باید در فرصت مناسب با ایشون صحبت کنین که اگر مایلی امروز برای من حرف بزن و من میخوام حرفای تو رو درارتباط با خواسته ها و نیازهات بشنوم و بفهمم مشکل چی هست.
    اگر تو سکوت کنی من نمیتونم حدس بزنم چه انتظاراتی از من داری، چه توقعاتی داری، چه نیازهایی داری، چه خواسته ای داری. من باید دلیل یا دلایل قانع کننده ای برای این دوری و مسئله ی پیش آمده از تو بشنوم.

    اگر دوست داری روی یه برگه بنویس و اگر نه میتونی برای من حرف بزنی و من حرفات رو بشنونم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    اصلا چيزي بپرسم كه هنوزم سرتصميمش هست يا نه؟؟؟؟ .
    نه نپرسین، شما باید جوری رفتار کنین که تغییرات رو به مرور زمان در همسرتون ببینین و این دیگه پرسشی نیست .



  5. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام ویولت،

    قبل از این چندماه یا یکسال اخیر، شما از کیفیت و چگونگی رابطه جنسی با همسرت راضی بودی؟ از ایشون در حین رابطه راضی بودی؟

  6. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها


    همسرتون چه مسائلی رو مد نظر داشتن و دغدغه ی ذهنشون بود؟






    همسرم قبلا صحبت ميكرد كه من زن زندگي نيستم يعني برنامه ريزي واسه زندگي روزمره ندارم كاراي خونه و نظم خونه رو بهش اشاره ميكردن به خونه رسيدن ميگفت از صبح موندي چي كار كردي؟من دوره هايي از افسردگي داشتم كه به خودم هم به قاعده نميرسبدم اينا اكثرا مال اون زمان هستن واقعا ناراحت كنندس انتظار درك شدن ندارم ولي خودم فقط اون حالرو درك ميكنم رابطه جنسي هم كه واويلا يعني من كاملا حس ميكردم بعد رابطه مون همسرم فوقالعاده مهربونتر ميشه هي ميخواستم بيشتر بشه ولي گذاشتم اولويت آخر آها بخث اولويت بندي هم هست ميگه اولويت بندي نداري واسه كارات اينا واسه قبله الان كلا ميگه ما واسه م نيستيم تو مدلت فرق ميكنه خميرت فرق ميكنن همس سعي كردم تغيير بدم اشتباه بود آدما عوض نميشن
    ميدونم كه ارتباطمون سازنده نبود اصن شايد دور شديم اصن طلاق عاطفي گرفتيم ولي الان چي الان من خواسته ها و نيازهاش رو شنيدم ولي اون نسخه رو پيچيده

  7. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میشل نمایش پست ها
    سلام ویولت،

    قبل از این چندماه یا یکسال اخیر، شما از کیفیت و چگونگی رابطه جنسی با همسرت راضی بودی؟ از ایشون در حین رابطه راضی بودی؟
    سلام ميشل جان راستش رابطه جنسي من فرازفرود داشتمن دختر سردي نيستم ابدا قضيه اينه دقيقا همزمان با ازدواج من نمدونم از چيو كجا درگير زگيل تناسلي شدم كه بعدها فهميدم نبود و دكتر ناشي من اشتباه تشخيص داده بود اوايل دوران عقدم همزمان شد با استرس از بيماري مقاربتي گريه خجالت ترس اون موقع انقدر كه الان همه آگاهن اطلاعات نبود انگار من با پديده نويي سر و كله ميزدم نامزدم يعني شوهرم نگرانيم رو درك نميكرد افتادم به وسواس اون زائده ها كه بعدا فهميديم بافت سالم و آزمايش دادم و هيچي نبود باعث شد تا مدتها تو رابطه جنسي بترسم و ريلكس نباشم بعد كم كم كلا رفت ولي رابطه ما ماهي يه بار دو بار گاها سه بود و كم خوب بود نمتونم بگم اوايل خيلي خوب بود اما بيشتر براي همسرم لذتبخش بود من هميشه چيزاي كوچيك مثل بوي دهن همسرم حساسبت داشتم اگه مسواك نميزد يا چي هميشه خواسته هام رو مستقيم بيان ميكردم ولي مثل كه اون بدش ميومد بعد اون تا دو سال پيش كه حالم خيلي بد شد و رفتاراي ناراحت كنندهاي ديدم حس ميكردم بهم توجه نمكنه دعوامون بيشتر شده بود و رابطهمون از كم هم كمتر بعد كه رابطه جنسي شروع شد من نه تنها حس خوبي نداشتم حس بدم داشتم تا يه مدت اصلا ميخواست ببوستم عصبي ميشدم خشمگين خودم تمايل نداشتم دوست داشتم زودتر تموم شه عصبي ميشدم كه بعد اينهمه مدت هنوز خام و نا پختس فكر كنم حس ميكرد كه دوست ندارم واسه همين از كم هم كمتر شد ميگفت تو چرا نمياي سمتم هميشه من شروع كنندم خيلي ناراحت ميشم اينارو مينويسم هيچ كاري نكردم درست شه نه من اونم نكرد طلاق جنسي هم گرفتيم اينم الان وضع منه ديشب دلم ميخواست بغلش كنم پام خورد به پاش نزديك بود از تخت بيفته پايين

    - - - Updated - - -

    امروز تولدمه خونواده همسرم ديروز اومدن خونمون سوپرايز با رعايت فاصله اجتماعي البته مانش اينا وخواهرشاومديم عكس بندازيم چنان باجان دل مامانش رو بغل كرده بود ولي اين يكي دستش كنار من بود خواهرش دعواش كرد كه خانومت رو بغل كن خيلي بي علاقه ديتش رو گذاشت عكس بگييره خيلي حس تحقير كردم خيلي نمخواد ولي جلو خانوادش بيشتر اينو نشون ميده كه يعني واسه من ديگه تموم شدس به زور باهاشم حس خيلي بدي بود من خودم رو از تك و تا ننداختم پديراييم روكردم حرف زدم خنديدم ولي وقتي رفتم تو تخت و اون زود خوابيد بدون حرفي بدون حركتي باور اينكه ميشه كاري كنم شكست

  8. #18
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    متشکرم

    شما باید به خودتون و همسرتون زمان بدین، ایشون در تمام مسائل خیلی مراعات کردن و منتظر شدن حالا نوبت شماست که منتظر بمونید. این انتظار بمعنای انفعال و زانوی غم بغل کردن، نیست بلکه بمعنی تلاش و تلاش و تلاش و حفظ روحیه هست.
    هیچ ارتباطی آسیب دیده ای با تولد، عروسی و مهمانی رفتن و ... ترمیم نمیشه و نیاز هست یکی از دو نفر رابطه که قسمت بیشتری از آسیب ها متوجه ی اون هست تلاش کنه تغییر پیدا کنه.

    امیدوار هستیم با تلاش های شما و تغییرات اساسی متوجه ی انعطاف و جذب همسرتون به زندگی مشترک و شما باشیم.

    من از شما سؤال کردم که اون دو روز که حس کردید خیلی مهربانتر بودین ، ببینین علتش چی بود ولی پاسخی دریافت نکردم.
    از این به بعد در راستای تغییرات هر روزی که فکر میکنین در اون احساس مطلوب تری دارین و همسرتون آرام تر و منعطف تر هست رو
    بیاین بنویسین که امروز چه کردم و یا چرا آرامش داشتیم و با هم مهربان تر بودیم. باید این نکته ها رو جمع کنین و بعنوان یک مطلب مهم اونها رو برجسته و تقویت کنین.

    در این مسیر حفظ آرامش و رعایت تمامی نکاتی که قبل تر خدمت شما عرض کردم لازم و ضروریست.

    شاد و پیروز باشین

  9. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانوم سحر ببخشيد راستش با گوشي جواب ميدم و كمي كار با نقل قول ها واسم سخته سوال شمام از دستم در رفت شايد چون تو اين دو روز من كم حرف تر بود و سر سنگين تر شدم يعني فقط وقتي نياز بود حرف ميزدم و خانه دار تر خونه تميز آروم غذا سر وقت و ظرفي رو هم جمع نميشد شايد علتش اينا باشه نمدونم ممنونم كه جوابمو ميدين و برام وقت ميزارين سعي ميكنم به راهكاراتون عمل كنم و بيام بنويسم ،اينجا تنها جاييه كه مينويسم و خودمو آروم ميكنم به راهنماييا و دلگرمياتون نياز دارم واقعا

  10. کاربر روبرو از پست مفید ويولت تشکرکرده است .

    سحر بهاری (یکشنبه 31 فروردین 99)

  11. #20
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    چون تو اين دو روز من كم حرف تر بود و سر سنگين تر شدم يعني فقط وقتي نياز بود حرف ميزدم و خانه دار تر خونه تميز آروم غذا سر وقت و ظرفي رو هم جمع نميشد.
    پس نکات مهم دو روز خوب شما اینها بود؛

    من ( یعنی شما ) توی این دور روز‌ التماس نکردم و چسبنده ( هموم بحث وابستگی ) نبودم.

    من زمانی که لازم بود حرف میزدم و در عوض بحثی نمیشد و فضا آرام بود.

    من برای چیزی غر نزدم.

    من مثل یک کدبانوی نمونه عمل کردم.



    و تلاش رو ادامه بدین تا آسیب ها کم کم مرمت بشن و ناخوشی ها از بین برن. من انشالله هر وقت بتونم در کنارتون هستم. نگران چیزی نباشین

  12. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    ويولت (سه شنبه 02 اردیبهشت 99)


 
صفحه 2 از 17 نخستنخست 123456789101112 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.