به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 34
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 99 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1399-1-22
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    2,653
    سطح
    31
    Points: 2,653, Level: 31
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    50

    تشکرشده 56 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    علاقه ای به ادامه رابطه ندارم.

    سلام.
    دختری 30 ساله هستم.
    حدود سه ماه پیش با آقایی به قصد ازدواج آشنا شدم.
    ایشون 32 ساله هست و خیلی زود به من علاقه مند شد و قرار بود اسفند ماه مراسم خاستگاری و عقد ما برگزار بشه ولی به خاطر کرونا تعطیل شد.

    من از سمت ایشون به شدت کمبود محبت و توجه حس میکنم.
    بارها بهشون گفتم.
    ایشون هیچوقت با من تماس نمیگیرن فقط همون اوایل چند بار که اونم به خاطر حرف من بود.
    تنها ارتباط من با ایشون فقط از طریق چت هست اونم خیلی کوتاه در حد چند تا شوخی و تمام.
    اگه هم یه حرف جدی پیش بیاد ایشون تمام تلاش خودشون رو میکنن که حرف خودشون رو به کرسی بنشونن.
    ایشون در ظاهر آدم بسیاااار موجه و اینطور که پیداست خاستگار هم زیاد داشتن. مخصوصا از طرف یه خانواده خیلی تحت فشار بودن تا وقتی که خبر رابطه ما به طور کامل همه جا پخش شد.

    من از این بی توجهی ایشون خیلی خیلی سرد شدم نسبت به ادامه رابطه.
    بارها دوس داشتم باهاشون تماس تلفنی داشته باشم ولی ایشون به بهانه های مختلف رد کردن.

    به بهانه کرونا هیچ دیدار حضوری ای نداریم، من حتی حاضر بودم داخل ماشین هم ایشون رو ملاقات کنم ولی هیچ تمایلی ندارم دیگه.

    البته بگم من کرونا گرفتم، ایشون نگرفتن ولی از صبح تا شب با تعداد زیادی آدم سر و کار دارن.
    یعنی از اونا کرونا نمیگیرن ولی از من که یک ماهه گرفتم و رد کردم میگیرن.

    اگه ترس از تنهایی نبود همین الان ایشون رو رد میکردم حتی حرف فامیل و آشنا هم برام مهم نبود.
    احتمالا ایشون دیگه تنها خاستگار باشن.

    از وقتی ایشون وارد زندگی من شدن، به دغدغه‌های من بیشتر اضافه شد.
    من همون زندگی مجردی خودم رو ترجیح میدم.

    نمیدونم چیکار کنم.
    اولویت ایشون فقط کار و خانواده هست.

  2. کاربر روبرو از پست مفید Shivaaaa تشکرکرده است .

    gholam1234 (جمعه 22 فروردین 99)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    امروز [ 19:23]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,061
    امتیاز
    23,377
    سطح
    94
    Points: 23,377, Level: 94
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 973
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,684

    تشکرشده 2,205 در 902 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    خب شما بهش زنگ بزنین. حتما که نباید ایشون زنگ بزنه. زنگ بزنین بهشون و هر چیزی که توی ذهنتون هست مودبانه بهش بگین ...

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 99 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1399-1-22
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    2,653
    سطح
    31
    Points: 2,653, Level: 31
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    50

    تشکرشده 56 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تو متنم دقت کنین نوشتم که چندبار خواستم زنگ بزنم ولی هر دفعه یه بهانه‌ ای ایجاد کرد.
    آخریش هم همین چند روز پیش که خواستم تولدشون رو تبریک بگم.


    بارها مودبانه و مستقیم و غیرمستقیم بهشون گفتم دخترها نیاز به محبت و توجه دارن و اگه این نیازشون تامین بشه اون رابطه خیلی عالی میشه و ....
    ولی ایشون میگن ما هنوز ازدواج نکردیم که من بهت راحت زنگ بزنم و راحت بریم و بیایم و ....

  5. کاربر روبرو از پست مفید Shivaaaa تشکرکرده است .

    gholam1234 (جمعه 22 فروردین 99)

  6. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط shivaaaa نمایش پست ها
    حدود سه ماه پیش با آقایی به قصد ازدواج آشنا شدم
    ایشون 32 ساله هست و خیلی زود به من علاقه مند شد و قرار بود اسفند ماه مراسم خاستگاری و عقد ما برگزار بشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط shivaaaa نمایش پست ها
    من از سمت ایشون به شدت کمبود محبت و توجه حس میکنم.
    نقل قول نوشته اصلی توسط shivaaaa نمایش پست ها
    بارها دوس داشتم باهاشون تماس تلفنی داشته باشم ولی ایشون به بهانه های مختلف رد کردن.
    سلام

    چطور با شناخت ناکافی
    در زمانی کوتاه فردی علاقه مند میشود و بسرعت هم فروکش میکند؟
    یا اینکه میشود بدون شناخت کافی به نتیجه دلخواه و ازدواج رسید؟!
    و ...
    شما باید واقع بین باشید و مدیریت احساسات رو پیش بگیرید.

    ازدواج مرحله بسیار
    مهمی در زندگی هر شخصی هست، اگر بهترین پسر و خانواده هم در برابر شما ظاهر بشن نباید انقدر زود در حال آمادگی برای خواستگاری و عقد باشید.
    شما نیاز دارید
    زمان کافی رو برای فرایند شناخت و تحقیق یکنفر در اختیار داشته باشین و بالعکس. در این زمان باید به یکسری باید و نباید ها متوجه باشید مثل مدیریت احساسات، مدیریت زمان، مدیریت ارتباط، آگاهی خانواده ها و ...

    اگر ایشان موجب برانگیختگی احساسات شما میشدند ممکن بود
    آسیب های متعددی ببینید. ورود احساسات به فرایند آنالیز اون شخص سبب بروز خطای شما در شناخت میشد.

    کرونا مجال خوبی برای شماست .

    آگاهی های خودتون رو نسبت به دوران آشنایی و ازدواج بالا ببرین. حتما از مقالات سایت درباره ی کنترل احساسات، آشنایی و ازدواج موفق بهره ببرید. ( صفحه ی اصلی تالار رو مشاهده کنین )


    نقل قول نوشته اصلی توسط shivaaaa نمایش پست ها
    اگه ترس از تنهایی نبود همین الان ایشون رو رد میکردم حتی حرف فامیل و آشنا هم برام مهم نبود.
    اگر تمایل دارین به سؤالاتم پاسخ بدین؛

    ۱. چرا نگران تنهایی هستین یا ازش میترسین؟

    ۲. آیا به فامیل و آشنا اطلاع دادین؟

    ۳. خانواده اون آقا و شما در جریان آشناییتون بودن؟

    ۴. معیارهای شما در انتخاب همسر چی هست؟

    ۵. از نظر شما ازدواج یعنی چه؟



    ویرایش توسط سحر بهاری : جمعه 22 فروردین 99 در ساعت 17:57

  7. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    Shivaaaa (جمعه 22 فروردین 99)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 99 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1399-1-22
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    2,653
    سطح
    31
    Points: 2,653, Level: 31
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    50

    تشکرشده 56 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    1-نمیدونم، مستقل هستم ولی از این مدل تنهایی هم میترسم.
    البته مدتها بود که کنار اومده بودم و داشتم زندگیمو میکردم که با حضور ایشون همه چیز خراب شد.

    2-قرار نبود فامیل انقد زود بفهمن، متاسفانه معلوم نیست چطوری یه تعداد خیلییی زیادی از آشناها و فامیل فهمیدن.

    3-بله، ایشون از طرف خواهرشون به من معرفی شدن و یک روز مادرشون به همراه دو خواهرشون تشریف آوردند منزل ما.
    اون خواهرشون همچنان در جریان ادامه رابطه ما هستن و یکی از چیزایی که تعجب میکنم و دوس دارم بدونم اینه که آیا ایشون اصلا از سطح ضعیف رابطه ما خبر دارن یا نه.

    4-معیارهای من سلامت اخلاق، رفتار، وجه اجتماعی مناسب، اعتقاد به خدا و نماز، احترام و محبت و علاقه، گرفتن حس تکیه‌ گاه ازش، ....
    متاسفانه ایشون طی این مدت فقط استرس کرونا دارن که اصلا مورد پسند من نیست این رفتار

    5-ازدواج برای من بخشی از زندگی هست که یا اتفاق میفته یا نمیفته، من دوس دارم با ازدواج، خوشبخیتمو با کسی تقسیم کنم، به کسی عشق بدم، محبت بدم، یکیو دوس داشته باشم و برای دوس داشتنش انرژی بزارم.

    من از خونه خیلی کمبود محبت دارم و دوس دارم این کمبود محبت در غالب ازدواج حداقل جبران بشه.



    در مورد ابتدای صحبتتون.
    تو اون مدت کوتاه ایشون علاقه مند شدن به من.
    من بارها بهشون گفتم من نیاز به دیدارهای حضوری بیشتری دارم برای بیشتر علاقه مند شدن.
    علاقه ایشون به من فروکش نکرده، ایشون به من ابراز علاقه کلامی میکنن ولی اصلا باب میل من نیست و من ارضا نمیشم.

  9. کاربر روبرو از پست مفید Shivaaaa تشکرکرده است .

    gholam1234 (جمعه 22 فروردین 99)

  10. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    متشکرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Shivaaaa نمایش پست ها
    من از خونه خیلی کمبود محبت دارم و دوس دارم این کمبود محبت در غالب ازدواج حداقل جبران بشه.
    این بدترین راه حل هست، چرا که
    مانع شناخت درست شما از شخص و عدم بررسی آمادگی های لازم خواهد شد بدین صورت که در زمان ناکافی تمایل به بروز احساسات و ازدواج دارین.

    سبب احساس ترس شما از تنهایی یکیش همین کمبود محبت هست.

    روابط عاطفی یا ازدواج برای رفع کمبود محبت تنها مُسکن هست نه دارویی برای درمان، اونهم در شرایطی که طرف مقابل عیناً مطابق با نیازهای درونی شما تنظیم شده باشن و
    در غیر اینصورت کمبودی به کمبود گذشته اضافه خواهد شد.
    از طرفی اگر در این حالت خوشبینانه همین فرد از این نقطه ضعف شما آگاه نشن که بشما آسیب برسونن یا حقوقتون رو ضایع کنن یا هر چیز دیگری.
    کمبود محبت بتنهایی میتونه باعث بروز آسیب های متعدد در شخص بشه ، پس شما قبل از ازدواج باید چاره ای کنین و سپس با آگاهی کافی قدم در راه ازدواج بگذارین.


    اما بهتر هست برای کمبود محبت و تنهایی مطالبی رو عرض کنم؛

    * ابتدا از حضور یک
    روانشناس در آینده نزدیک بهره ببرین و در این باره با ایشان صحبت کنین.

    *
    از افراد منفی باف دوری کنین .

    * سپس
    در اجتماع حضور مؤثر و فعال داشته باشین . این حضور باید عادی و مطابق سایرین باشه نه اینکه تلاش کنین سمبل خوبی ها باشین تا رضایت دیگران رو جلب کنین و وقتی بعنوان یک انسان اشتباهی مرتکب بشین اونها شما رو سرزنش کنن یا مجبور به عذر خواهی افراط گونه برای جلب رضایت و محبت اونها بشین.
    شما نیاز دارین در فضاهایی بدون آسیب اما سرشار از مهربانی و همدلی حضور داشته باشین و این مهربانی ها و انرژی های مثبت سبب تعالی روان شما بشن.
    مثلا من دیدم برای ایام کرونا خانوم ها با چرخ خیاطی های خودشون مشغول تهیه ی ماسک بودن و این ماسک ها برای مردم نیازمند بود. از اونطرف رضایت این مردم، دعاهای اونها و لبخند و تشکرشان و از همه مهمتر رحمت خدا پاداش اونهاست. چنین حال خوبی رو شما میتونید از کمتر کسانی بگیرید!

    * ضمیر ناخودآگاهتون رو تحت تأثیر قرار بدین، با
    خودگویی های مثبت ؛
    یعنی مثلا شیوا تو یه آشپز فوق العاده ای. شیوا تو یه کارمند خوب هستی. شیوا تو یه دختر مهربانی. شیوا امروز خیلی عالی بودی.

    * برای خودتون
    حقوق یکسانی رو در برابر سایرین در نظر بگیرین. یعنی اینکه از خود گذشتگی و محبت و پیگیری افراطی و ... رو کنار بگذارین و مثل یک انسان نرمال ظاهر بشین تا دیگران خودشون رو ملزم به رعایت و احترام به حق شما بدونن و سوء استفاده ی احتمالی نکنن.

    * مورد آخر
    تقویت معنویت و قرب به خداوند هست. یعنی شما تنها از یک یا دو منبع منتظر دریافت محبت و بازخوردهای مثبت نباشین و ارتباط محکم با خداوند سبب تغذیه ی روحی و پر کردن بخش های قابل توجهی از خلاء های شما باشه.


    این رو بدونید اگر با
    آرامش و صبر، رفع مشکل از راه صحیح و آگاهی بالا ازدواج کنین قطعا شاهد نتایج خوبی خواهید بود و اگر هم ازدواج نکنین قطعا چیزی رو از دست ندادین چون شما بتنهایی میتونین با توکل بخدا و توانایی های خودتون و صد البته تلاش یک منِ شاد، پر انرژی و بی نیاز باشین.






    ویرایش توسط سحر بهاری : جمعه 22 فروردین 99 در ساعت 20:18

  11. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    Shivaaaa (شنبه 23 فروردین 99)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 99 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1399-1-22
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    2,653
    سطح
    31
    Points: 2,653, Level: 31
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    50

    تشکرشده 56 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون خانم سحر بهاری
    که انقدر تخصصی و جامع نظر میدید.

    فکر کنم منم یکم منظورمو بد رسوندم، من محبتی رو که از خانواده دریافت نکردم، اصلا دنبال این نیستم که جای دیگه دریافتش کنم.

    چون این قضیه رو برای خودم حل کردم که خانواده من فقط در همین حد از دستشون برمیاد و ....


    من دنبال اینم تو انتخابم خطا نکنم.
    وقتی 80 سالم شد نشینم برای نوه‌م درد و دل نکنم که نه از زندگی مجردی محبت دیدم نه تو زندگی متاهلی، کاش فلان کارو میکردم و ....

    میدونین نمیخوام برای خودم حسرت ایجاد کنم با اشتباهی که شاید بتونم الان جلوشو بگیره.
    از طرفی میل به محبت کردن و مورد محبت قرار گرفتن دست از سرم برنمیداره.

    قبلا مشکل مهرطلبی شدیدی داشتم ولی کم کم که مستقل شدم و عزت نفس پیدا کردم حل شد مشکلم.

    نیاز به روانشناس رو که سالهاست احساس میکنم ولی خب بنا به دلایلی فعلا نشد.

    ارتباط با خدا رو کاملا موافقم، هرموقع ارتباطم کم شد با خدا، درگیر دریافت محبت از بقیه شدم و ....

    ولی خب بازم نمیدونم چیکار کنم.
    من احساس میکنم این آقا هم فقط خودشون رو میبینن تو رابطه.
    چون مگه میشه من بارها از نیازهای خودم بگم ولی ایشون اصلا هیچ تلاشی نکنن و فقط وعده و وعید بدن بعد از عقد اینجوری نیست.

    آخه با چه ضمانتی من عقد کنم.

    تاپیک های اینجا رو هم میخونم یکم میترسم.
    میترسم که بعد از ازدواج همچنان خانوادش و کارش در راس همه چیز باشن...
    میترسم مثل چند تا تاپیک پایین تر از تاپیک من، ایشون بچه ننه باشه، خانوادش روش تسلط ویژه داشته باشن.
    میترسم حریم شخصی نداشته باشیم.

    میترسم خسیس باشه، ما باهم خیلی کم بیرون رفتیم و من هیچوقت نتونستم بفهمم خسیس هست یا نه.

    اینو هم بگم من یه دوره 10 ماهه قرص ضداضطراب و افسردگی مصرف کردم (البته زیر نظر روانشناس و روانپزشک نبود)
    کاملا خوب شدم و زیر نظر پزشک قطع کردم.
    نمیخوام دیگه درگیر درمان دارویی بشم.
    روزها و لحظات سختی رو گذروندم که هیچکس نمیتونه درک کنه.
    دقیقا موقعی که به درمان کامل رسیدم ایشون وارد زندگیم شدن نمیدونم بگم متاسفانه یا خوشبختانه!!!

  13. #8
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Shivaaaa نمایش پست ها
    قبلا مشکل مهرطلبی شدیدی داشتم ولی کم کم که مستقل شدم و عزت نفس پیدا کردم حل شد مشکلم. نیاز به روانشناس رو که سالهاست احساس میکنم ولی خب بنا به دلایلی فعلا نشد.
    خواهش میکنم.

    شما حتما در آینده مراجعه داشته باشین و بهتر هست بصورت تخصصی موارد رو پیگیری و اونها رو حل کنین.
    اما ؛
    نقل قول نوشته اصلی توسط Shivaaaa نمایش پست ها
    من دنبال اینم تو انتخابم خطا نکنم.
    آخه با چه ضمانتی من عقد کنم.
    ببینید یک انتخاب درست و بدون خطا حاصل یک شناخت درست هست. شناخت درست هم زمانی بدست میاد که شما درباره ی یک فرد و خانوادش بیشتر بدونید و تحقیق کنید.

    اگر تو این زمان دنبال اون محبت و بروز عواطف باشین رفته رفته از فرایند شناخت خارج شده و وابسته میشین. دیگه از این به بعد شما معایب طرف مقابلتون رو نمیبینین و
    احساسات محور تصمیم گیریتون خواهند شد.

    زمان کم هم میتونه مانع دیگیری برای شناخت طرف مقابلتون باشه.

    نقل قول نوشته اصلی توسط Shivaaaa نمایش پست ها
    مگه میشه من بارها از نیازهای خودم بگم.
    در این زمان خاص شما دارین خودتون رو به طرف مقابلتون نشون میدین، پیگیری زیاد و یا درخواست محبت‌ و ... اینها همه نتیجه ی عکس خواهد داشت و ممکن هست بهمین دلایل دچار شکست بشین.

    بدترین آسیب ورود احساسات به یک ارتباط (
    نپرسیدن، نشنیدن و ندیدن ) هست که در نهایت سبب ندانستن خواهد شد.
    نقل قول نوشته اصلی توسط Shivaaaa نمایش پست ها
    وقتی 80 سالم شد نشینم برای نوه‌م درد و دل نکنم که نه از زندگی مجردی محبت دیدم نه تو زندگی متاهلی، کاش فلان کارو میکردم و .
    و در تعبیری دیگر ۸۰ سالگی یا باید درد و دل کنید بخاطر اشتباهاتم موقعیت ازدواج رو از دست دادم یا اینکه انقدر غرق خیالات قشنگ و مسائل عاطفی شدم که عیوب رو ندیدم و با مشکلات زیادی وارد زندگی مشترک شدم .

    در پایان سؤالاتی دارم؛

    ۱. شما در این سه ماه شناخت چقدر ایشون رو آنالیز کردین، چقدر تحقیق کردین و به چه چیزهایی پی بردین؟
    ۲. تصور شما از یک مرد نرمال در زمان آشنایی چی هست ( مثل موقعیت الانتون ) دوست دارین چگونه باشه؟

    ویرایش توسط سحر بهاری : شنبه 23 فروردین 99 در ساعت 13:25

  14. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    Shivaaaa (شنبه 23 فروردین 99)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 99 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1399-1-22
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    2,653
    سطح
    31
    Points: 2,653, Level: 31
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    50

    تشکرشده 56 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بازم ممنون

    1-خودم به تنهایی تحقیقی نکردم و طبق عرف پدرم رفتن تحقیق، ایشون فردی به شدت مثبت هستن و توسط اونایی که ازشون تحقیق کردیم به شدت توصیه شدن.
    و بعدها که ماجرای ارتباط ما تو فامیل و آشنا لو رفت، همه فقط میگفتن هرکی همسر ایشون بشه واقعا خوشبخت میشه و حرفهایی این چنینی.

    ولی من خودمو در مقابل این تعریف‌ها نباختم و به اصطلاح اصلا از هول حلیم نیفتادم تو دیگ ولی اینو به عنوان یه پوئن مثبت در نظر گرفتم که ایشون فردی موجه تو جامعه هستن و در دیدار اول هم خیلی خوشم اومد ازشون، مودب بودن و رفتار با احترام داشتن، چهره‌شون مورد پسندم بود، خیلی تشابه بین خودمون پیدا کردیم همون جلسه اول ، از لحاظ سطح خانوادگی، فرهنگی، اعتقادی و .... کاملا در یک سطحیم، فقط من از لحاظ ظاهر و پوشش از ایشون و خانوادشون یکم بهتر و آراسته‌تر هست که این قضیه برام اهمیت خاصی نداره اصلا و اینو نشونه برتری خودم نمیبینم.


    2-تصورم اینه بین بازه زمانی صبح الی عصر یک تماس کوتاه با من داشته باشن جهت احوالپرسی.
    اگه تو اون بازه وقت نشد، از عصر تا شب یک تماس کوتاه داشته باشن.

    یا اون روز که من میخواستم باهاشون تماس بگیرم که تولدشون رو تبریک بگم، تماس من رو جواب میدادن، دلیلشون برای جواب ندادن این بود که کنار خانوادم مشغول استراحتم.

    دوس داشتم تو این مدت یه هدیه خیلی کوچیک حداقل یه شاخه گل از طرف ایشون میگرفتم.

    چند وقت پیش نیاز به یکی دو میلیون پول داشتم، اگه ایشون فقط بهم تعارف میزدن خیلی عالی میشد (من هیچ توقعی ندارم ایشون بهم پول بدن و اگه این کارو میکردن من قبول نمیکردم اصلا)

    ما هر دو تامون ماشین داریم (منظورم اینه در شرایط کرونایی دو دقیقه تا بیرون رفتن برامون کار سختی نیست) راستش توقع داشتم یکی دو بار از اول اسفند تا حالا بهم میگفت بیا دو دقیقه همو ببینیم و اصلا هرکی تو ماشین خودش.

    کلا دوس داشتم ای کاش زمان بیشتری برای من صرف میکرد، ما خانواده‌هامون از بدو تولد باهامون هستن، حالا یه کوچولو از خانواده بزنیم و وقت بیشتری رو در اختیار کِیس ازدواجمون بزاریم چی میشه.

    آهان یادمه که اوایل که میرفتیم بیرون من نیاز داشتم بیشتر باهاشون باشم ولی یادمه ایشون همیشه میخواستم برن دنبال خواهرشون یا زمان قرار با من رو جوری تنظیم میکردن که اول خواهرشون رو برسونن و بعد بیان با من.
    دوس داشتم مثلا خواهرشون مثل خیلی دفعات قبل با آژانس راهی میشدن و من و برادرشون زمان بیشتری باهم میموندیم.

    اینکه میگم آژانس، طبق حرفهای خودشون میگم.
    چون یه بار بیرون بودن و با من تماس تصویری گرفتن، من انقد خوشحال شدم و ایشون گفتن فقط به خاطر تو اومدم.
    بعدش گفت خب قطع کنیم من اومدم دنبال فلانی.
    من خیلی جا خوردم و بعدا بهشون گفتم دروغ زیبایی نبود، ایشون گفتن نه باور کن به خاطر تو بود وگرنه میگفتم مثل دفعات پیش با آژانس بیاد.

    پس اون دفعاتی هم که ما باهم بیرون بودیم نیازی نبود خواهرشون با ایشون برن و بیان.

    من اصلا راضی نیستم ایشون به خاطر من از خانوادشون بزنن ولی آدم برای کِیس ازدواج هم یکم ویژه وقت میزاره.

  16. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    بله متشکرم

    ببینین تا اینجا ما فقط از نظر شما آگاهیم ↓

    نقل قول نوشته اصلی توسط Shivaaaa نمایش پست ها
    در دیدار اول هم خیلی خوشم اومد ازشون، مودب بودن و رفتار با احترام داشتن، چهره‌شون مورد پسندم بود، خیلی تشابه بین خودمون پیدا کردیم همون جلسه اول ، از لحاظ سطح خانوادگی، فرهنگی، اعتقادی و .... کاملا در یک سطحیم.
    اما یک طرف دیگر ماجرا اون آقا هستن، که ایشون و خانوادشون چه نظری دارن و میخوان چطور پیش برن؟
    من متوجه صحبت های شما هستم اما فکر میکنم این شرایط برای شما بهتر هست. چرا که اگر خدایی ناکرده شرایط جوری پیش بره که انتظارش رو ندارین آسیب ناچیزی میبینین و در غیر اینصورت مدتی رو هم باید برای رفع آسیب بگذارین.

    اما اگر روند آشنایی بعد از کرونا به روال عادی برگشت من انتظار دارم با توجه به اینکه گفتین؛

    نقل قول نوشته اصلی توسط Shivaaaa نمایش پست ها
    ایشون از طرف خواهرشون به من معرفی شدن و یک روز مادرشون به همراه دو خواهرشون تشریف آوردند منزل ما.
    نقل قول نوشته اصلی توسط Shivaaaa نمایش پست ها
    اینطور که پیداست خاستگار هم زیاد داشتن. مخصوصا از طرف یه خانواده خیلی تحت فشار بودن تا وقتی که خبر رابطه ما به طور کامل همه جا پخش شد.
    در فرصتی که برای گفتگو پیش آمد ازشون
    سؤالاتی بپرسین؛ مثل ↓

    انگیزه و هدفتون از ازدواج چی هست؟

    نظرتون درباره ی عشق و ازدواج چی هست؟

    چه مقدار احساس آمادگی برای ازدواج میکنین؟

    اهداف و برنامتون برای آینده چی هست؟

    معیارهای شما برای انتخاب همسر چی هست؟

    خانواده رو برای من توصیف کنین؟

    الگوی شما در زندگی چه شخصی هست؟

    وقتی احساساتی میشین، معمولا چطور احساسات خودتون رو بروز میدین؟


    و برای ما در این تاپیک پاسخ ها رو قرار بدید.



    ویرایش توسط سحر بهاری : شنبه 23 فروردین 99 در ساعت 17:15

  17. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    Shivaaaa (شنبه 23 فروردین 99)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:08 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.