به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 29 , از مجموع 29
  1. #21
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    بچه ها همسر من بعد از فوت پدرش، با من تنها نميومد مسافرت، ميگف مادرمم بايد باشه، درسته دعوا كرديم، من غصه خوردم، قهر كرديم، ولى الان ميشه گفت موفق شدم، دو سه تا مسافرت تنها ميريم يكى با مادرش.
    شوهر من ميخواست هفته اى يه شب نياد خونه و با دوستاش باشه، اما الان يه ساله كه همچين درخواستى نداشته!
    شوهر من به خونواده من سلامم نميداد، اما الان در نبود من گاهى خودش ميره به پدر و مادرم سر ميزنه و با خونوادم خيلى خسلى خوب شده.
    من و شوهرم سر پول روزى صدبار زعوا داشتيم، رقتى مغازه ميزديم از من دنگ ميگرفت كه پول كارگرو بده، اما الان بى چشمداشت خونه اى ك خريديم و با اينكه پول من ١٥٠ تومن كمتر بود، به اسمم زد و گفت جاى دورى نميره.
    شوهر من تو مسافرت يه روزه عكس مادرشو نيگا ميكرد و گريه ميكرد، انا اهرين بار من و شوهر و برادرم ١٣ روز مسافرت بوديم و از اول تا اخرش گفت و خنديد.
    اون ققط خيلى ترس داره، يه كارى رو يه بار انحام بده و ببينه چيزى نشد، زندگيش بهم نريخت حتى بهترم شد بازم انحامش ميده.
    اينهمه اتفاق خوب افتاده توى زندگيم، خدارو چه يديدى، شايد اين بارم با يه خبر خوب اومدم

  2. 2 کاربر از پست مفید Somebody20 تشکرکرده اند .

    gholam1234 (جمعه 05 اردیبهشت 99), زن ایرانی (جمعه 05 اردیبهشت 99)

  3. #22
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام

    من تاپیک شما برای کارشناسان تالار قرار میدم، صبور باشین انشالله بررسی میکنن.

  4. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    Somebody20 (جمعه 05 اردیبهشت 99)

  5. #23
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,831 در 2,407 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Somebody20 نمایش پست ها

    ممنونc-r-y عزيز،
    بله درسته، با اينكه اين قضيه براى اقايون راحتتره اما شوهر خواهرشوهرمم داره به مشكل مبخوره باهاشون.
    با اينهمه چشم، سعى ميكنم خيلى ازينارو ناديده بگيرم، من ازين بدترشو پشت سر گذاشتم.اما دلم ميخواد همزمان تلاش كنم حقمو بگيرم. فك كنم اين حق كن باشه شوهرم ماهى ي روزشو با من باشه ، مثلا وقتى من مريضم،،مثلا وقتى اسباب كشى داريم يا هرسختى، به روز ب زندگيش اختصاص بده و بقيه ناراحت نشن،
    من رو ارامشم كار ميكنم، اما دلم نميخواد نا اميد شم
    .............................................


    سلام
    ممنون از پاسختون
    یعنی تمام اون پست های اون تاپیکی که بهتون معرفی کردم را خوندید :)
    شما خانم ها سرعت بالایی دارید :)


    مراقب داشته هاتون باشید
    یعنی از داشته های خودتون لذت ببرید ( همون که اول تاپیک فرمودید ارتباط خیلی خوبی با همسرتون دارید )
    جاهایی که مشکل هست با شیوه حل مسئله تلاش کنید بهترش کنید ( هم شما و هم شوهرتون )
    بالاخره این زندگی با نقاط مشترک زیادی شروع شده و می تونه انشا الله همین طوری هم ادامه داشته باشه .






    واقعینش نه ...برا آقایون هم آسون نیست
    فرض کنید یه خانمی بخواد هر روز پیش مادرش باشه ،،هر سفر و مسافرتی بره حتما پدر و ماردش هم بیان
    خب این آسون نیست برا آقایون
    شوهر عمه منم با یه دیدگاه خاصی این را حل کرد ؛ و دیدگاه ایشون همون دیدگاه آقای مدیر بود که براتون گذاشتم ،،
    یعنی این :

    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
    همیشه ما در زندگی به دنبال حذف تفاوت ها نیستیم. گاهی لازم هست، مهارتهایی را کسب کنیم که با وجود تفاوتها ، بتوانیم از زندگی لذت ببریم. معمولا هر خصوصیتی در کنار نقاط منفی ، نقاط مثبتی هم دارد

    قدیمیا بعضی موقع ها درسته سواد بالایی نداشتن ولی چیزهای خیلی خوبی بلدبودن
    بعضی موقع ها اگه بدویم باز تو بعضی چیزها و یا خیلی چیزها به اونها نمیرسیم



    به نظرم زن و شوهرها باید خواسته ها ی خودشون به هم بگنند ،،،
    می تونید برا همسرتون نامه بنویسید و با نامه براشون دغدغه های خودتون را بگید .
    شما خانم ها خلاقیت خوبی دارید در این زمینه ها


    این مطلب مدیر هم خیلی مهمه و توش نکته داره :

    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
    ارتباط موثر زوجین باید بدون طعنه، کنایه، حاشیه، به صورت شفاف ، ساده احساس و خواستهایمان را بدون پافشاری مطرح کنیم و طرفمون را در معرض ریزترین مسائل خودمون بگذاریم.....


    این " من " باید از بین بره به نظرم ..
    وقتی " من بشه ما " ....دو طرف بیشتر به هم جذب میشند
    ان شا الله باز بچه ها و کارشناسان محترم بیان و بیشتر راهنمایی کنند .
    به نظرم یه بار دیگه این تاپیک را مرور داشته باشید و روی پست بچه ها بیشتر کار کنید .
    در پناه حق.


    ویرایش توسط باغبان : جمعه 05 اردیبهشت 99 در ساعت 16:02

  6. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    Somebody20 (جمعه 05 اردیبهشت 99), فرزانه 123 (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99)

  7. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام
    درپاسخ سوالتان که می خواستید بدانید آیا کسی در شرایط مشابه شما بوده و نتیجه چی شده؟ باید بگم بله، من هم شرایط مشابه شما رو داشتم، و الان خدا رو شکر دوسال هست که اوضاع بسیار عالیه
    البته همسرم الان 43 ساله هستند و ما هشت سال هست ازدواج کردیم
    به من هم مشاورها می‌گفتند وابستگی کم کم از مادر به طرف همسر منتقل میشه، باورش سخته ولی با گذشت زمان این اتفاق میفته، صبور باشید، سعی کنید اعتماد به نفس و مهمتر از اون حرمت نفس همسرتان را تقویت کنید، خودتون رو از روابط بین مادر و پسر و حتی فامیل کاملا کنار بکشد، من یه سال کلا ارتباطم رو با کل خانواده و فامیل و دوستان همسرم قطع کردم و هیچ دخالت و نظری در رفت و آمد همسرم با خانواده اش نداشتم. البته من پیشنهاد نمیکنم شما قطع رابطه کنید این نسخه برای زندگی من مفید بود ولی مثل یک راه میانبر ولی پرهزینه هست. به نظر من شما بهتره اصلا نپرسید خونه مادرت بودی یا نبودی کلا طوری رفتار کن که انگار اصلا همچین آدم هایی تو این دنیا وجود ندارن. آدمهای وابسته بیشتر ادای دلتنگی رو در میارن ، اینکه که گاهی موقع شب میگه دلم تنگه بریم خونه مادرم بیشتر داره بازی درمیاره ، شوهر من تا جایی تو این بازی پیشرفت کرده بود که دیگه رسیده بودیم به دلتنگی واسه فامیل دور ، یک روز که از سرکار اومد با ناراحتی گفت خیلی دلش برای شوهر خاله اش تنگ شده و گریه میکرد و خودش رو سرزنش میکرد که چرا چند وقته نرفته دیدنش ، همون موقع که داشت گریه میکرد خیلی جدی و محکم بهش گفتم از این به بعد هروقت دلت برای کسی تنگ شد با دل تنگت به خونه نیا، اول برو اون آدم رو ببین بعد بیا خونه، و این جوری بود که مشکل از ریشه حل شد و دیگه دلش تنگ نشد، هروقت هم گفت با هم برویم قبول نکن، بگو تو دلت تنگ شده نه من، باهوش باش و اجازه نده بازیت بده، مرد وابسته اول سعی میکنه تو هم به مادر و فامیلش وابسته بشی و مثل خودش رفتار کنی، باید مقاومت کنی، استقلال و قدرتت رو باید در اعمال و رفتارت اثبات کنی، کم کم به تو بیشتر وابسته میشه ، و ظاهرا هم تا حدودی این اتفاق در زندگی شما داره میفته. تغییرات خیلی تدریجی اتفاق می افته ، بعضی وقتها به قدری کند هست که متوجه نیستیم زندگی مون و رابطه مون چقدر بهتر شده. من مشاور نیستم ، تجربه خودم رو گفتم . شما تا همین جا هم خوب عمل کردید ، بعد از این هم موفق خواهید شد.صبور باشید

  8. 3 کاربر از پست مفید maadar تشکرکرده اند .

    Shivaaaa (جمعه 12 اردیبهشت 99), Somebody20 (جمعه 12 اردیبهشت 99), زن ایرانی (سه شنبه 23 اردیبهشت 99)

  9. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    امروز [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,061
    امتیاز
    23,357
    سطح
    94
    Points: 23,357, Level: 94
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 993
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,683

    تشکرشده 2,205 در 902 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maadar نمایش پست ها
    سلام
    درپاسخ سوالتان که می خواستید بدانید آیا کسی در شرایط مشابه شما بوده و نتیجه چی شده؟ باید بگم بله، من هم شرایط مشابه شما رو داشتم، و الان خدا رو شکر دوسال هست که اوضاع بسیار عالیه
    البته همسرم الان 43 ساله هستند و ما هشت سال هست ازدواج کردیم
    به من هم مشاورها می‌گفتند وابستگی کم کم از مادر به طرف همسر منتقل میشه، باورش سخته ولی با گذشت زمان این اتفاق میفته، صبور باشید، سعی کنید اعتماد به نفس و مهمتر از اون حرمت نفس همسرتان را تقویت کنید، خودتون رو از روابط بین مادر و پسر و حتی فامیل کاملا کنار بکشد، من یه سال کلا ارتباطم رو با کل خانواده و فامیل و دوستان همسرم قطع کردم و هیچ دخالت و نظری در رفت و آمد همسرم با خانواده اش نداشتم. البته من پیشنهاد نمیکنم شما قطع رابطه کنید این نسخه برای زندگی من مفید بود ولی مثل یک راه میانبر ولی پرهزینه هست. به نظر من شما بهتره اصلا نپرسید خونه مادرت بودی یا نبودی کلا طوری رفتار کن که انگار اصلا همچین آدم هایی تو این دنیا وجود ندارن. آدمهای وابسته بیشتر ادای دلتنگی رو در میارن ، اینکه که گاهی موقع شب میگه دلم تنگه بریم خونه مادرم بیشتر داره بازی درمیاره ، شوهر من تا جایی تو این بازی پیشرفت کرده بود که دیگه رسیده بودیم به دلتنگی واسه فامیل دور ، یک روز که از سرکار اومد با ناراحتی گفت خیلی دلش برای شوهر خاله اش تنگ شده و گریه میکرد و خودش رو سرزنش میکرد که چرا چند وقته نرفته دیدنش ، همون موقع که داشت گریه میکرد خیلی جدی و محکم بهش گفتم از این به بعد هروقت دلت برای کسی تنگ شد با دل تنگت به خونه نیا، اول برو اون آدم رو ببین بعد بیا خونه، و این جوری بود که مشکل از ریشه حل شد و دیگه دلش تنگ نشد، هروقت هم گفت با هم برویم قبول نکن، بگو تو دلت تنگ شده نه من، باهوش باش و اجازه نده بازیت بده، مرد وابسته اول سعی میکنه تو هم به مادر و فامیلش وابسته بشی و مثل خودش رفتار کنی، باید مقاومت کنی، استقلال و قدرتت رو باید در اعمال و رفتارت اثبات کنی، کم کم به تو بیشتر وابسته میشه ، و ظاهرا هم تا حدودی این اتفاق در زندگی شما داره میفته. تغییرات خیلی تدریجی اتفاق می افته ، بعضی وقتها به قدری کند هست که متوجه نیستیم زندگی مون و رابطه مون چقدر بهتر شده. من مشاور نیستم ، تجربه خودم رو گفتم . شما تا همین جا هم خوب عمل کردید ، بعد از این هم موفق خواهید شد.صبور باشید
    سلام، خسته نباشید. خیلی خوشحالم که روشتون جواب گرفته. ولی سوال برام پیش اومد. شما به ایشون گفتین هر وقت دلت تنگ شد با دل تنگت نیا خونه، از یه طرف دیگه گفتین بایستی در تقویت اعتماد به نفس و حرمت نفس همسر تلاش کنین. اینا به نظرتون در تناقض نیست؟

    و اینکه گفتین با دل تنگت نیا خونه، خیلی برام جالبه که برای یک مرد جواب داده، و عکس العملی نشون ندادن.

    بازم خوشحالم که روابطتون بهتر شده

  10. 2 کاربر از پست مفید gholam1234 تشکرکرده اند .

    maadar (شنبه 03 خرداد 99), Somebody20 (جمعه 12 اردیبهشت 99)

  11. #26
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    بچه ها همچنان منتطرم تاپيكم برسه دست كارشناسا...

    حالم ب شدت بد شده، دوبارع برگشتم ب روزاى سياه، فكراى منفى ثانيه اي راحتم نميداره، احساس افسردگى شديد ميكنم، كلاسامو كنسل كردم، مشكلاتم دايم جلو چشمم رژه ميره،
    همه ش فك ميكنم تا كى ميشه منو شوهرم با كسى معاشرت نكنيم و تفريحى مداشته باشيم؟ تا كى بايد تحملش كنم؟ تا كى خوشى بقيه رو ببينيم و حسرت بكشم؟
    تا كى بريزم تو خودم؟ دو تا دعوام كرديم بعد از زدن اين تاپيك،
    خيلى ناراحتم ك دوباره حالم بد شد. نميدونم بايد بنويسم يا نه، اينطورى تا پيك از موضوعش خارج ميشه.
    برام دعا كنيد، انرژى بفرستين، نميتونم خودمو اروم كنم

  12. کاربر روبرو از پست مفید Somebody20 تشکرکرده است .

    maadar (شنبه 03 خرداد 99)

  13. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام. عزیزم همیشه پیگیر تاپیک های شما هستم و براتون دعای خیر می کنم. ببینید، همه ما تو زندگی خودمون با مسایل و مشکلاتی روبرو هستیم و می شیم که به ذائقه مون خوش نمیان اما وجودشون در حیطه اختیار ما نیست. همین ویروس که کل دنیا رو درگیر کرده رو ببینید. راه فراری ازش نیست پس مجبوریم فقط با وجود تمام سختی هایی که بهمون تحمیل کرده سر کنیم و بهتره دنبال راهکارهای کمتر سختی کشیدن باشیم. شما تو یه شرایط قرار دارید که از نظر من بسیار سخته و شاید از نظر فرد دیگه ای این شما باشید که موضوع رو برای خودتون پیچیده می کنید. به هر حال باید بپذیرید که اطرافیان شما همین هستند و تا خودشون نخوان که ظاهراً نمی خوان تغییری در کار نخواهد بود. انتخاب کنید. یا با همین وضع موجود سر کنید و به فکر خودتون باشید یا بیشتر از این باعث آزار خودتون نشید. زندگی فرصتیه که فقط یک بار به ما داده شده. درسته که سال ها صرف کردید تا به این نقطه برسید اما آیا این همون جایی بوده که برای رسیدن بهش برنامه داشتید؟ با خودتون رو راست باشید و یک بار برای همیشه تصمیم بگیرید همسرتون رو همین جوری که هست می پذیرید یا نه؟ به هر حال هیچ کس نمی تونه بگه زندگی بدون چالشی داره. همه ما مشکلاتی رو پشت سر گذاشتیم و مشکلاتی پیش رو داریم احتمالا. اما برای هر کسی یک سری خط قرمزها وجود داره. اگه فکر می کنید از خط قرمز خودتون عبور کردید به جای عذاب دادن خودتون و همسرتون درنگ کنید و به نقطه ای که روی اون ایستادید نگاه کنید.
    ویرایش توسط Parastou : پنجشنبه 25 اردیبهشت 99 در ساعت 18:06

  14. 4 کاربر از پست مفید Parastou تشکرکرده اند .

    maadar (شنبه 03 خرداد 99), Somebody20 (سه شنبه 06 خرداد 99), فرزانه 123 (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99), بهاره جون (شنبه 27 اردیبهشت 99)

  15. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط gholam1234 نمایش پست ها
    سلام، خسته نباشید. خیلی خوشحالم که روشتون جواب گرفته. ولی سوال برام پیش اومد. شما به ایشون گفتین هر وقت دلت تنگ شد با دل تنگت نیا خونه، از یه طرف دیگه گفتین بایستی در تقویت اعتماد به نفس و حرمت نفس همسر تلاش کنین. اینا به نظرتون در تناقض نیست؟

    و اینکه گفتین با دل تنگت نیا خونه، خیلی برام جالبه که برای یک مرد جواب داده، و عکس العملی نشون ندادن.

    بازم خوشحالم که روابطتون بهتر شده

    ظاهرا برداشت شما از مطلب من این طور بوده که گفتار من سرزنش یا اعتراض به دلتنگی همسرم بوده و به همین علت تعجب کردید که چطور چنین چیزی نتیجه مثبت داشته ، روش من گوش دادن فعال به حرف هاش به طور کامل و گفتن این جمله که متوجه احساست هستم و میفهمم، بدون ابراز هم دردی ، ناراحتی ، خشم و یا هر احساس دیگری و ارایه یک راه حل برای موارد مشابه بعدی که هروقت دلش،تنگ شد بدون معطلی برود اون فرد را ببیند دلتنگی اش،برطرف بشود و بعد بیاید خانه و بیان غیرمستقیم حق خودم که تمایلی به شنیدن اینگونه موارد ندارم و هیچگونه مسئولیت در مورد آن برعهده نمیگیرم.همه آدمها یک وقتهایی دلشون برای یکی تنگ میشه ولی اینکه یکی بیاد این احساس عادی رو تبدیل به مسیله و موضوع بکنه و بدتر از اون دیگران بخصوص همسرش رو بخواد درگیر بکنه و دنبال مقصر باشه و احساس گناه ایجاد کنه و توقع دلداری داشته باشه ، اینجا دیگه دلتنگی نیست، بازی و حقه بازیست، آدمهای ضعیف زیاد بازی در میارن، یک جورهایی بهانه گیری میکنند، باید جلوش محکم بود ، من با اون حرفم یک بار برای همیشه بهش فهماندم که بازیش کارساز نیست ، اول باید یاد بگیره که نمیتونه از بازی و حقه بازی استفاده کنه اون وقت یک خلأ ایجاد میشه که جاش رو باید با روشهای درست صحبت کردن و بیان احساس و خواست واقعی پرکرد ، وقتی که بتونه با روش درست مشکل و یا خواسته اش رو مطرح کنه اون وقت حرمت نفس هم بالا می ره.
    ویرایش توسط maadar : شنبه 03 خرداد 99 در ساعت 19:09

  16. کاربر روبرو از پست مفید maadar تشکرکرده است .

    Somebody20 (سه شنبه 06 خرداد 99)

  17. #29
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maadar نمایش پست ها
    ظاهرا برداشت شما از مطلب من این طور بوده که گفتار من سرزنش یا اعتراض به دلتنگی همسرم بوده و به همین علت تعجب کردید که چطور چنین چیزی نتیجه مثبت داشته ، روش من گوش دادن فعال به حرف هاش به طور کامل و گفتن این جمله که متوجه احساست هستم و میفهمم، بدون ابراز هم دردی ، ناراحتی ، خشم و یا هر احساس دیگری و ارایه یک راه حل برای موارد مشابه بعدی که هروقت دلش،تنگ شد بدون معطلی برود اون فرد را ببیند دلتنگی اش،برطرف بشود و بعد بیاید خانه و بیان غیرمستقیم حق خودم که تمایلی به شنیدن اینگونه موارد ندارم و هیچگونه مسئولیت در مورد آن برعهده نمیگیرم.همه آدمها یک وقتهایی دلشون برای یکی تنگ میشه ولی اینکه یکی بیاد این احساس عادی رو تبدیل به مسیله و موضوع بکنه و بدتر از اون دیگران بخصوص همسرش رو بخواد درگیر بکنه و دنبال مقصر باشه و احساس گناه ایجاد کنه و توقع دلداری داشته باشه ، اینجا دیگه دلتنگی نیست، بازی و حقه بازیست، آدمهای ضعیف زیاد بازی در میارن، یک جورهایی بهانه گیری میکنند، باید جلوش محکم بود ، من با اون حرفم یک بار برای همیشه بهش فهماندم که بازیش کارساز نیست ، اول باید یاد بگیره که نمیتونه از بازی و حقه بازی استفاده کنه اون وقت یک خلأ ایجاد میشه که جاش رو باید با روشهای درست صحبت کردن و بیان احساس و خواست واقعی پرکرد ، وقتی که بتونه با روش درست مشکل و یا خواسته اش رو مطرح کنه اون وقت حرمت نفس هم بالا می ره.
    كاملا درست ميگى عزبزم، من هم نسبت به خونوادم عشق و دلتنگى و همه چى دارم، انا ازش سواستفاده نميكنم، اما بولدش نميكنم و باهاش باعث دردسر ديگران نميشم، پس كاملا الان حق ذارم ك درگير بازيشون نشم و بذارم خودشون باهم بازى كنن تا شايد ي روز خسته شن.


    پرستوى عزيز، ممنون از نظرت، كاملا درست ميگى، چندين باز نظرتو خوندم و بهش فك كردم
    كاملا درست ميگى، همه مون مشكلاتى داريم و منم ك بايد تصميم بگيرم و ببينم ميتونم با اين مشكل كنار بيام يا از حوزه صبر من خارجه و نميتونم

    بچه ها من با مشاورم صحبت ميكنم، حرفاشو ميگم شايد ب درد خيليامون بخوره
    ايشون نطرش اينه تو دنباى امروز، با اين ميزان حساسيت ها، ، حرفاى قديمى و خاله زنكى مادرشوهر و خواهرشوهر و پاشو ببرم نره اونحا حواب نميده، نظرشون اينه همسرم واقعا مشكل داره، اونم در كودكيش، اما مسيولش من نيستم،
    يعنى ميگن رابطه ايشون و مادرش ضربه اى ب من نميزنه، من حق دارم بخوام رازهامو توى خونه نگ داره، اما حق ندارم بگم روزى چندبار به مادرت سر بزت، ابشون خودش بايد اذيت شه ازين عذاب وجدان و حال بدش ك فعلا نميشه، دليلى نداره من به جاش اذيت شم،
    ميگن بايد بپديزى اين همسرته، با اين علايق، با اين روابط خانوادگى، و من حق ندارم روابطشو بهم بزنم چون بخشى از زندگيشه ك فقط براى خودشه ، چون من هم خودم زندگى و روابطى دارم ك بايد براى خودم باشه و ب ايشون مربوط نيس.( ك مشاورم ميگ براى من اين بخش تقريبا اصصصلا وحود نداره و خودمو فراموش كردم و همسرم و خونوادش در مركز همه زندگيم هستن)

    حالم خيلى بهتره دوستان، خودمو مشغول نيكنم و هرروز سعى ميكنم يك نكته مثب از زندگيم و روى كاغذ بنويسم
    چن تا هدف براى زندگيم گذاشتم ك اثزى از خونواده شوهرم توش نيس، ميخوام روى اونا تمركز كنم تازاين مرضوغ كمرنگ شه واسم:
    اينكه كمى توى روابط و تفريحاتمون تغييز ايجاد كنيم، مثلا ميخوام يكم تلاش كنم دوستى داشته باشيم يا رفت و امدى براى زندگيم تدارك بببينم ر ازين حس بد و افسردگى بيرون بيام
    روى شغل و درامدم وقت بذارم
    به سلامتيم و ورزشم مثل سابق اهميت بدم و حال روحيم نذارم بد بشه

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت
    ویرایش توسط Somebody20 : سه شنبه 06 خرداد 99 در ساعت 12:12

  18. 2 کاربر از پست مفید Somebody20 تشکرکرده اند .

    maadar (سه شنبه 06 خرداد 99), فرزانه 123 (سه شنبه 06 خرداد 99)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.