به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 فروردین 99 [ 19:23]
    تاریخ عضویت
    1392-7-28
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    5,133
    سطح
    45
    Points: 5,133, Level: 45
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 49 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array

    1 بی حوصلی و بی انگیزگی در زندگیم و مشکلات با همسرم

    با سلام
    میخوام از جایی که مشکلمون شروع شد صحبت کنم تا بهتر در جریان قرار بگیرید
    مم تقریبا یک سال و نیم پیش اشتباه بزرگی کردم و قرص متادون مصرف کردم و بهش اعتیاد پیدا کردم اوایل چن روزی یه بار ولی کم کم بهش وابسته شدم و شد هر روز و دوزش میرفت بالاتر تا جایی که به خودم اومدم دیدم تا آخر افتادم تو لجن. همسرم از این جریان حبر نداشت و ضمنا یه بچه ده ماهه دارم. عذاب وجدان زیادی داشتم جوری که افسردگی گرفته بودم و حتی چند جلسه رفتم دکتر اعصاب و اونم بخاطر افسردگیم قرصای دیگه تجویز میکرد تا اینکه دو ماه پیش تصادف کردم و دستم بدجور شکست و تو بیمارستان مجبور شدم به دکتر بگم و همسرم از اونجا فهمید و حتی چند روز بیمارستان بودم حتی زنگ هم بهم نزد. بهش صول دادم میزارمش کنار چون واقعا خودمم خسته شده بودم. خانومم گفت باید حتما بریم مشاوره. رفتیم و خانومم گلایه داشت از بی محلی هام چون واقعا حوصله کسی رو نداشتم. مشاوره بهم گفت باید با کم کردن دوز مصرفتو بیاریش پاینن و قطعش کنی و بهم هم گفت سخته چون من دوز بالا روزی تا هشتاد یا صد و بییت میل هم مصرف داشتم خلاصه شروع کردم کم کردن و الان رسوندمش روزی ده میل ولی از اونطرف کاملا بی حوصله شدم اصلا نمیتونم با کسی ارتباط برقرار کنم. همه فکر میکنن دارم بی محلی میکنم ولی دست خودم نیست واقعا حتی حوصله جواب دادن تلفن مادر و خواهرمم ندارم حوصله بچمم ندارم و فقط صبح تا شب میتونم خودمو با گشی سرگرم کنم. الان خانومم کلی شاکی شده و با هم قهریم و میگه تو چرا انقد سرت تو گوشیته چرا با ما حرف نمیزنی. خانواده همسرم یه دو هفته هست اومدن پیش ما و بخاطر کرونا نتونستن برن شهرشون اونا هم فکر میکنن من عمدا دارم بی محلی میکنم ولی در واقع دست خودم نیست و کاملا بی انگیزه شدم برا رابطه و زندگی و همه چی. به خانومم حق میدم ولی نمیدونم چم شده خیلی بی حوصله ام فقط میتونمم وقتمو با گوشی پر کنم. میدونم اشتباهه ولی دست خودم نیست. الان چند وقته مشکلاتم با خانومم بیشتر شده و جوری که با خودم میگم دیگه اعصابم نمیکشه و دوباره مصرف متادونو شروع کنم تا وضعیت روحیم و ارتباطیم مثل سابق بشه و مشکلم حل بشه ولی باز دوس ندارم به عقب برگردم از یه طرفم میگم کاش دردی بگیرم اصلا کاش کرونا بگیرم که دیگه کسی کاری به کارم نداشته باشه

  2. 2 کاربر از پست مفید m.o.d تشکرکرده اند .

    Mvaz (شنبه 16 فروردین 99)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 21:38]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    785
    امتیاز
    23,048
    سطح
    93
    Points: 23,048, Level: 93
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 302
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,553

    تشکرشده 1,773 در 731 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام
    خدا رو شکر تونستین بر این دیو بزرگ به مرور مسلط بشین. ان شالله این دوز باقی مونده رو هم قطعش کنید.

    مهم ترین چیز که الان فرصت دارین، بگردین دنبال خطا ها، چرا ها، دستاوردها، چیز هایی که از دست دادین،
    قطعا به این نتیجه میرسید که این دارو نه تنها بهتون کمک نمیکنه بلکه مجدد از خیلی از مسائل زندگی دورتون میکنه.

    انسان ها مجهز شدن به ذهن. این ذهن قدرت باورنکردنی داره که اگر بتونید بهش مسلط شید، شادترین مرد روی زمین خواهید بود. خوبیش هم اینه که نیاز به هیچ محرکی نداره. فقط کلیدش دست خودتون هست.


    سعی کنید به جای اینکه باخودتون تکرار کنید افسرده شدم و من نمیتونم، تو یه کاغذ که از قبل نوشتینش داشته های خوبتون رو شمارش کنید.
    هر بار که شما فعل یا صفت منفی درمورد خودتون بکار میبردین چندین برابر مخرب تر است تا اگر شخص دیگری به شما همون حرف رو بزنه.

    ورزش، خواب و خوراک خوب، افکار مثبت، مطالعه های مفید و انگیزشی و از همه مهمتر افزایش سطح معنویات بسیار بهتون کمک میکنه.
    با مشاور و روانشناس هم حتما مشورت بگیرید.

  4. 2 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    سحر بهاری (یکشنبه 17 فروردین 99)

  5. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,831 در 2,407 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام


    استارتر عزیز ، چند تا مطلب پیوسته براتون میذارم ، با دقت بخونید و عملیاتیش کنید
    در علم زبان شناسی عصبی ، یه تکنیک های هست که باید انجام بدی
    افرادی که می خوان هر عادتی را ترک کنند ، باید یه خورده با ساختار مغز آشنا باشند .










    وقتی کاری را برای اولین بار انجام می دیم ، یه ارتباط فیزیکی و یک رشته ی عصبی ( شبکه ی عصبی ) نازک در مغز ایجاد می کنیم ،
    در واقع این کار باعث میشه ما به آن احساس و به آن رفتار ،،، دسترسی داشته باشیم،
    در واقع مغز مثل یه هارد می مونه که داره اطلاعاتی از احساسات و رفتارها را درونش ذخیره می کنه !
    مثلا اگر ما تا حالا به آب جوش دست نزده باشیم – دست زدن به آب جوش ، باعث میشه اون احساس در ذهنمان ثبت بشه
    هر بار که رفتاری را تکرار می کنیم ، این ارتباط ( شبکه های عصبی ) تقویت می شود و ما یک رشته عصبی به رابطه اضافه می کنیم
    این جوری میشه که ، ما حتی اسم آب جوش هم می یاد ، بعضی موقع ها احساس آن را درک می کنیم !
    چرا؟
    چون مجموعه ای ازشبکه های عصبی را ، در ذهنمون ایجاد کردیم و هر روز داریم باهاش کار می کنیم ( آبجوش را میگم )
    :)



    در مورد قرص :

    فرد ی که تا حالا از این قرص استفاده نکرده – سیستم مغزی اون از این چیزی نمی فهمه ( نورون و شبکه عصبی مربوطه ایجاد نشده )
    با مصرف اولیه ، یه رشته عصبی نازک در مغز او ایجاد می شه
    وقتی بار دوم این کار را کند – این رشته قوی ترمیشه
    وقتی یه هفته این کار را کند - این پیوند باز هم قوی تر میشه
    وقتی یک سال بگذرد – شاید همه بگن اون عادت کرده به مصرف اون قرص ها
    عادت یعنی اینکه درون سیستم عصبی خودش ،،، شبکه ای از پیوند های عصبی قوی ایجاد کرده .



    شروع هر عادت ، مثل یه رشته ی نامرئی ست، اما هر بار که آن رفتار را تکرار می کنیم ، آن رشته را تقویت می کنیم و رشته های دیگری به آن می افزاییم ...
    تا این که تبدیل به یک کابل بزرگ میشه و اونجاست که میگیم :
    آره من عادت کردم سیگار بکشم یا قرص بخورم
    عادت کردم صبح زود از خواب بلند بشم
    عادت کردم فیلم های ضد اخلاقی ببینم
    و...




    ادامه دارد
    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 17 فروردین 99 در ساعت 17:57

  6. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    Mvaz (یکشنبه 17 فروردین 99)

  7. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,831 در 2,407 پست

    Rep Power
    0
    Array

    به تو از تو می نویسم
    به تو ای همیشه دریا







    خب به مسیر ادامه می دهیم ،،
    در این مسیر ، باید 6 مرحله را آنالیز کنیم
    :)





    مرحله ی اول :




    همه ما در زندگی برای رهایی از درد و کسب لذت ، بعضی الگوهای فکری و رفتاری داریم ،،

    همه ما احساساتی نظیر کسالت ، سرخوردگی ، خشم یا آشفتگی را تجربه نموده ایم و برای پایان دادن به این احساسات ،،روش هایی داریم.

    مثلا بعضی ها برای رهایی از درد هاشون ، می رن خرید - برخی غذا می خورند – برخی سیگار میکشند ، برخی بر سر همسرشون داد می زنند و .....

    این افراد می دونند ( آگاهانه یا نا آگاهانه ) که این روش ها ،درد و رنج آنها را کم میکنه .

    آیا امکان داره ، ما برای همیشه از این دردها ، خلاص بشیم ؟

    در واقع آیا راهی وجود داره ما یه الگوی غلط را از بین ببریم ؟






    مرحله اول خواستن هست ....> سئوال کردن از خود

    ما باید آنچه را که واقعا می خواهیم ، و آنچه ما را از آن محروم می کند را مشخص کنیم .

    تمرکز به چیزی == رسیدن به آن

    اگر بر چیزی هایی که نمی خوایم تمرکز کنیم ، بیشتر در معرض آن قرار می گیریم .

    اولین مرحله برای ایجاد هر گونه تغییر آن است که خواسته هایمان را مشخص کنیم و برای رسیدن به آن فعالیت کنیم .( هدف داشته باشیم ) ،،، سپس تعهد کنیم .

    مثلا :

    نگران هستیم ،،،به خودمان بگوییم من به جای نگرانی چی می خوام ؟

    آیا شادی می خوام ؟

    یا ادامه روند افسردگی ؟

    وقتی هدف را پیدا کردیم ،،، باید تعهد کنیم در این راستا فعالیت کنیم .





    ما باید تعهد داشته باشیم که می خواهیم تغییر کنیم،،زیرا مسئولیت هر کاری با خود انسانه ،

    هر چه خواسته هایمان مشخص تر باشد – قدرت بیشتری می گیریم برای فعالیت،

    از طرفی باید ببینیم چه چیزی مانع از تغییر ماست :

    مثلا فردی که عادت به الگوی نامناسب ( مثل سیگار یا...) را داره ، میگه من می ترسم تغییر کنم ، برای این که رنج خواهم برد ،،، برای اینکه می ترسم درد داشته باشه !

    این فرد ، شاید یکی از دلایلش همین باشد . یعنی می ترسه از تغییر ،،،

    میگه : اگر من تغییر کنم چه اتفاقی می افتد ؟

    در واقع ترس مانع اون میشه .




    بیشتر موقع ها ، برای بهای تغییر که باید بپردازیم ، ناراحت هستیم ،،،

    اما عدم تغییر به نظرم بهایی بیشتری دارد ،،،

    درسته که اگر فردی که می خواهد سیگار را ترک کند باید بهایی بپردازد ،،،ولی آیا اگر ترک نکند ، بهایی بیشتری ندارد ؟

    آیا ضرر بیشتری ندارد ؟

    پس در مرحله اول ما باید خودمان را قدرتمند کنیم ،،

    چطوری ؟

    با سئوال و درخواست کردن از خود ( هدف ) + تعهدی که به خودمون می دیم .











    ادامه دارد
    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 17 فروردین 99 در ساعت 19:16

  8. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    Mvaz (یکشنبه 17 فروردین 99)

  9. #5
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,831 در 2,407 پست

    Rep Power
    0
    Array

    عزم خود جزم نما بر هدف والایت

    مطمئن باش که ازکف ببرد بالایت
    با صداقت و متانت بپیوند به خلق
    که هزاران خریدار، بخرد کالایت



    مرحله ی دوم
    :





    مرحله دوم ، انگیزه هست.
    بیشتر ماها .واقعا دوست داریم عوض بشیم – اما نمیتوانیم خودمان را وادار به تغییر کنیم.
    تغییر به توانمندی نیاز ندارد ،،،
    تغییر به انگیزه نیاز دارد.



    مثلا اگه فردی افسرده باشد و شخصی اسلحه روی عزیزترین فرد زندگیش بگذرد و بگوید : بهتر هست افسردگی را رها کنی و بخندی ، مگرنه عزیزترین فردی که دوست داری صدمه می بینه ،،
    مطمئن باشید براش پشتک هم می زند – چه برسه به خنده :)
    اما مشکل اینجاست که تغییر اغلب یک ضرورت نیست،،،
    ما باید حس ضرورت را در خودمان بسیار شدید کنیم و خود را مجبور سازیم تغییر کنیم.




    دو قدرت در زندگی ما وجود داره : ( دو تا انگیزه )
    قدرت درد – قدرت لذت

    مثلا
    :
    از یک طرف ، می خواهیم تغییر کنیم ،،،نمی خواهیم مثلابه خاطر سیگار کشیدن سرطان بگیریم ،،
    از طرف دیگر ،،از تغییر می ترسیم و با خود می گوییم :
    اگر سیگار کشیدن را ترک کنم ، چه اتفاقی می افتد ؟
    اگر سیگار را ترک کنم لذت آن را از دست می دهم !!



    هنگامی که همچنین سوالاتی از خودمان می پرسیم –یعنی سئوالاتی تو ام با درد و لذت ،،،در واقع مغز خودمان را لای منگنه می گذاریم - اینکار ما باعث میشه مغز مطمئن نباشه!


    :)




    راه حل چیست ؟

    یکی از کارهایی که افراد را تغییر می دهد ، رسیدن به آستانه ی درد است ،
    یعنی تجربه ی درد ، به اندازه یی که بدانیم اکنون باید تغییر کنیم ،
    یعنی باید به نقطه ای برسیم که مغز ما بگوید:
    "
    آن را تحمل کردم – دیگه بسه - نمی توانم این گونه زندگی کنم ""



    اما ما این چنین شرایطی را تحمل کردیم ! ؟
    شاید به خودمان بگوییم که شرایط بهتر می شود - شاید اتفاق خاصی بیافتد ،، اما ... کاری برای بهتر شدن آن انجام ندادیم.


    اگر آن قدر رنج کشیده ایم ، پس چرا آن شرایط را ترک نکرده ایم ؟
    با وجود آنکه شاد نبوده ایم.
    باید ما خودمانرا به آستانه درد برسانیم ،، به طوری که به خودمان بگوییم دیگه بسه – من باید تغییر کنم .




    در صورتی تغییر می کنیم که ، تغییر را ضرورت بدانیم.
    وقتی ما خودمان را می خواهیم آزاد کنیم ، از مشکلاتی مانند:افسردگی – نگرانی – ترس - قرص و......
    باید عمیقا حس کنیم که نیاز به تغییر داریم
    اگر چند بارکوشیده ایم تغییری ایجاد کنیم ، اما هر بار شکست خورده ایم باید بدانیم که دردناشی از شکست به حد کافی قوی نبوده است،،،
    و ما هنوز به آستانه ی درد نهایی نرسیده ایم .



    به نظر شما کدام یک از عامل های زیر باعث میشه ما در آستانه ی درد ( هدفی برای تغییر ) قرار بگیریم ؟

    - استاندارهای زندگی خودمان
    - عامل بیرونی مثلا خانواده – دوست یا....




    باید دو جور سئوال پرسیده بشه که انگیره ایجاد کنه :


    سئوال دردی :
    اگر تغییر نکنم چه بهایی را باید بدهم ؟
    اگر تغییر نکنم به چه گرفتاریهایی دچار میشوم ؟
    و....



    سئوال لذت بخش :
    اگر تغییر کنم چه احساسی نسبت به خودم خواهم داشت ؟
    اگر واقعا تغییر کنم چقدر شاد تر خواهم بود ؟
    و ..........



    باید هر دو سئوال را از خود بکنیم و پاسخ خوب براش پیدا کنیم . .




    ......................



    مثلا ما الگوی نگرانی داریم – اگر بخوایم از این دو مرحله استفاده کنیم :


    مرحله اول : باید به خودمان بگوییم ،،به جای نگرانی چه چیزی می خواهم ؟
    سپس باید در این زمینه تعهدی برای خودمون ایجاد کنیم .



    مرحله دوم : باید نگرانی را به آستانه درد برای خودمان برسانیم مثلا بگوییم که: نگرانی زندگیمان را ویران می کند ،،
    این سئوال احساس درد را در ما بوجود می آورد



    حالا با سئوال اینکه : اگر نگران نباشم و به جاش شاد باشم چه چیزی بدست می آوریم ؟
    جواب : مثلا اگر شاد باشم پوست صورتم زیباتر می شود و ......




    با این سئوالات و جواب ها ،،متوجه میشیم که نگرانی ، ما را به جای خطرناکی می رسانه ،،،و می دانیم که اگر نگران باشیم باید چه بهایی بپردازیم .





    قانون (80 و 20 ) در این جا هم کاربرد داره – یعنی :

    بیست در صد در هر تغییر ، دانستن نحوه ی انجام آن است

    اما 80 درصد آن دانستن دلیل انجام آن هست

    اگر ما دلیل کافی و خوب داشته باشیم برای تغببر یک الگو منفی ،،،،می توانیم معجزه کنیم .













    ادامه دارد
    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 17 فروردین 99 در ساعت 20:07

  10. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    Mvaz (یکشنبه 17 فروردین 99)

  11. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,831 در 2,407 پست

    Rep Power
    0
    Array



    مرحله ی سوم :



    قطع الگوی منفی !
    برای کسب نتایج جدید تو زندگیمون ، نمی تونیم فقط خواسته هایمان را تشخیص بدیم – این فقط مهم نیست !
    مثلا به خودمان بگیم : من می خوام سیگار یا مثلا قرص را ترک کنم و ....
    باید کارها و الگوهای منفی ( رفتاری – احساسی ) را عوض کنیم تا تغییر را ببینیم .


    اگر به الگوی رفتاری یه مگس در اتاقی که پنجره آن بسته توجه کنیم ، می بینیم که این مگسه مثلا - داره با کله هی میره تو شیشه :)
    مگس دنبال نوره - به سوی پنجره پرواز میکنه و بارها و بارها خودش را به شیشه می کوبه ،، حتی ممکن هست ساعت ها این کار را کنه ،،
    اگر بخواهیم حرکت مگس را به برخی از الگوها ی خودمان تشبیه کنیم – این میشه که ما نمی توانیم از درب بسته ی بتونی خیلی ضخیم عبور کنیم ،،حتی اگر ما قدرت و انگیزه داشته باشیم ( مرحله 1 و 2 )
    ما باید روش خودمان را عوض کنیم – در واقع الگوی غلط را قطع کنیم ،، مثلا به جای اینکه درب را با زور باز کنیم ، بیایم کلید درب را پیدا کنیم !
    خداوند پدیده های آفرینش را خلق کرده برای انسان - که ما با دیدن آنها تفکر کنیم ،، زیرا همه چیز برای انسان آفریده شده است . و ما باید نهایت استفاده را بکنیم .



    شاید فردی که بخواهد مثلا این قرص ها استفاده کند قبل استفاده به خود بگوید و به تو فکرش نجوا کند که :
    آخ جان برم استفاده کنم - بذار حال و هوام عوض بشه - بذار همینجوری استفاده کنم ...:)
    هیچ وقت فکر نکنم کسی به خودش بگه : وای خدا جان باید برم دوباره مثلا از این قرص ها استفاده کنم :)
    یعنی اون فرد یه لذتی در ذهنش احساس میکنه و درست کرده !
    ما در مرحله سوم باید این الگوی احساسسی ، رفتاری ، ذهنی ، را قطع کنیم ،،،
    حالا چطوری قطع کنیم ؟ این می تونه ابتکاری باشه



    استارتر عزیز ،،وقتی که فکر قرص میره تو ذهنتون ( یا مثلا فکر نگرانی یا ...) باید با یه روشی الگو را قطع کنید :
    مثلا 10 تا نفس عمیق بکشید
    مثلا 20 تا دراز تشست برید
    یا مثلا دستتتون را بذارید جلوی بینی، بگید : به به عجب هوایی :)
    سپس باز مرحله 1 و 2 را یادتون باشد ( هدف و تعهد + و انگیزش )
    :)



    ما باید اون تصویر لذت از قرص ( یا هر چیز منفی ) را ، از ذهنمون تغییر بدیم !
    می تونیم مثلا وقتی به قرص فکر می کنیم اون عکس قرص را در ذهنمان عوض کنیم و به شکل به هیولا یا جونور بسیار زشت در آوریم - ( مثلا یه سوک زشت و غول پیکر )
    این خودش یه قطع الگوی منفی ست !
    که باعث میشه وقتی قرص را دستمان ببینیم یا دست دیگران ..... یاد سوسک غول پیکر چرکی بیافتیم .
    ولی اگر قرص را در ذهنمان هلو یا نون خامه ای فرض کنیم - وابسته به اون میشیم . ( عجب جمله سنگینی )









    مرور سه مرحله :
    1 - خودمان را قدرتمند کردیم ( هدف + تعهد )
    2-ایجاد انگیزه کردیم ( سئوالات دردی - لذت بخش )
    3- الگوی منفی را قطع کردیم












    ادامه دارد
    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 17 فروردین 99 در ساعت 21:56

  12. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,831 در 2,407 پست

    Rep Power
    0
    Array




    مرحله ی 4 :


    ما وقتی الگوی منفی خودمان را قطع کردیم – باید یه جایگزینی هم پیدا کنیم ،

    بسیاری از ماها به نقطه ای می رسیم که باید تغییر کنیم - یعنی تغییر در ما ، یه ضرورت میشه - چون الگوهای قبلی مان برای ما رنج آور بود.

    ما حتی بعضی موقع ها ، الگوهای خود را قطع می کنیم و دیگر به کار نمی بریم - اما پس از این کار ، چیزی نداریم که جایگزین الگوی قدیمی خود کنیم!

    اگر الگوهای قدیمی مان را به درستی بشکنیم ، ذهنمان به صورت اتوماتیک به دنبال جایگزینی می گرده .

    به عنوان مثال فردی که افسرده هست ،، وقتی الگوی ناراحتی و افسردگی خودش را قطع کرد ؛ باید یه جایگزین هم برا این الگو پیدا کنه ،،، ( میتونه هر چیز مثبت باشه ...از پارک رفتن تا ورزش کردن تا آهنگ شاد گوش کردن یا ...)

    یا مثلا فردی که سیگار میکشه – و قصد داره این الگو را ترک کنه باید وقتی مرحله 1و2و3 را انجام داد – بعدش باید یه جایگزینی برای سیگار پیدا کنه ، مثلا بره یه چند تا بسته شکلات تلخ بگیره - وهمیشه مقداری

    همراهش باشه ، هر دفعه هوس سیگار میکنه یدونه میل کنه ،، باید یه جوری این ارتباط عصبی ضعیف بشه ( با کمک جایگزینی )





    هنگامی که یک ارتباط عصبی به وجود آمد ، مغز همیشه یک مسیر برای آن داره ، و اگر از آن مسیر زیاد استفاده شود این رشته های شبکه های عصبی گسترش می یابند و قوی تر میشند .

    اگر ما این ارتباط را کم کنیم – این شبکه ها ضعیف تر میشند .

    روز اول شاید برای طرف سخت باشه – ولی هر چی ادامه بده و مراحل 1-2-3-4 را انجام بده – مغز شبکه های عصبی مربوط به الگوی منفی را کم رنگ تر میکنه !

    مغز چیزی را پاک نمی کنه !

    مغز شبکه های عصبی را کم رنگ می کنه ....وقتی کم رنگ بشه اهمیتش کم میشه ...وقتی اهمیتش کم بشه برات مهم نمیشه و به مرور زمان یادت میره و یا بی اهمیت میشه ،، د رحالی که در مغز هست .

    مثلا اتفاقات کلاس چهارم دبستان در 20 فروردین در ذهن هست ولی چرا مثلا اون روز یادمون نمی یاد ،، برا اینکه شاید برامون بی اهمیت بوده و یا اتفاق خاصی پیش نیامده و یا هر روز مرورش نکردیم و شرطی نکردیم .

    مثلا من خودم دبستان تو انباری مدرسه حبس می شدم و الان تو ذهنم هست :)

    برا اینکه سال ها داشتم مرور می کردم که آخه چرا ناظم ما این قدر مهربان بود :)














    ادامه دارد
    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 17 فروردین 99 در ساعت 23:32

  13. #8
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,831 در 2,407 پست

    Rep Power
    0
    Array




    مرحله ی 5
    :



    باید الگوی جدیدی که جایگزین کردیم ، شرطی کنیم ( تکرار کنیم )
    با شرطی کردن الگوی جدید ، می توانیم مطمئن باشیم که تغییری که ایجاد کرده ایم، پایدار و هماهنگ می شود .
    ساده ترین راه شرطی کردن یک رفتار ، آن است که آن را بارها و بارها تکرار و یا انجام بدیم تا یک مسیر عصبی برای آن ایجاد شود .
    باید گزینه ی قدرتمند پیدا کنیم ( برای الگوی قدیمی و منفی خودمان ) - اگر این کار را کنیم ذهنمان این گزینه را به عنوان راه جدید انتخاب می کند ،،
    سپس باید آن الگو را تکرار کنبم .
    اگر این کار را انجام ندهیم به الگوی قدیمی خودمان بر می گردیم !
    نکته مهم این است که ذهن نمی تواند تفاوت بین آنچه که واقعا تجربه می کنیم و آنچه تصور می کنیم قائل شود و تشخیص دهد.





    خب حالا باید برای تقویت رفتار جدیدمان ، یک برنامه ریزی زمانی داشته باشیم .
    باید از خودمان سئوال بپرسیم :
    چگونه می توانیم برای موفقیت خودمان ، به خود پاداش دهیم ؟ ( وقتی که رفتار جدید را داریم انجام و تکرار می کنیم )
    مثلا فردی که سیگار میکشه نباید منتظر باشه بعد از یک سال نکشیدن سیگار به خودش پاداش بدهد !
    او اگر یک روز هم سیگار نکشید باید به خودش پاداش دهد !
    مثلا بجای خوردن شکلات تلخ - بره غذای خوب بخوره !
    یا مثلا اگه پول نداره ، حداقل بره جلوی آینه بگه : تو موفق شدی - آفرین :)




    بهترین کار این است که ما یک سری هدف کوتاه مدت در نظر بگیریم و وقتی به آن رسیدیم به خودمان پاداش دهیم .
    این کار باعث میشه ابن سیستم ها ی عصبی ما فکر کنند :
    تغییر == پاداش .



    اگر ما به دلفین ها توجه کنیم ، در می یابیم که اگر بهشون بد نگاه کنیم ، به اونها شلاق بزنبم ،، چیزی یاد نمی گیرند.
    در واقع تغییر را قیول نمی کنند ،،،
    ولی اگر به دلفین ها پاداش بدیم برای هر دستور - بهت لبخند می زنند .
    سیستم عصبی ما هم همین طور است ،،
    اگر این سیستم تصور کند برای هر تغییر پاداش می گیرید - خب ، براش لذت بخش خواهد بود !




    هر الگو و هر رفتاری که جایگزین الگوی منفی قبلی خودمان می کنیم ، باید تکرار بشه ،، در واقع ما با این کارمان ، الگوی جایگزین شده را تقویت می کنیم ،،
    چیزی را که نتوانیم تقویت کنیم ، سرانجام از بین خواهد رفت .
    می توانیم با تقویت مثبت ، رفتار خود و حتی دیگران را تقویت کنیم ، و هر بار که رفتار مورد نظرمان را ایجاد کردیم به خودمان پاداش دهیم .
    ممکن است این پاداش یک هدیه و یا یک گفته تحسین آمیز باشه .



    پاداش و تقویت یه فرقی با هم دارنند !
    پاداش یعنی اینکه ما یه کاری انجام بدیم - و در قبال آن جابزه بگیریم !
    تقویت یعنی ، عکس العمل سریع نسبت به رفتار .

    مثلا :
    تیم پرسپولیس داره یه بازه فوق العاده انجام میده :)
    به نظر شما مربی تیم ، بذاره نیمه اول تمام بشه و به بازیکنان بگه آفرین – و بگه عالی بود !
    یا بهتره در حین بازی بازکنان را تشویق کنه !

    در رختکن تشویق بشن = جایزه
    در حین بازی تشویق بشن = تقویت

    در دومی بهتر است چون ما دوست داریم حس تقویت شدن را در الگویی که رخ می دهد را داشته باشیم .
    اگر کسی این دو را انجام بده که دیگه عالیست :)


    ما باید الگوی جدید خودمان را تقویت کنیم ( میتونه با تلقینات مثبت ، ... باشه )




    چیز که خیلی مهم هست ، ما در جایزه دادن به خودمان ، تنوع ایجاد کنیم ،،
    در واقع یه برنامه ی متغیر تقویتی ،،
    طوری که سیستم عصبی ما این تنوع را احساس کنه .
    مثلا کسی که در حال ترک سیگار هست - برای خودش برنامه ریزی کرده هر 7 روز یک بار به خودش جایزه بده ،
    ( علاوه بر پاداش تقویتی مثل روحیه دادن به خودش – که هر روز باید صورت بگیره )
    مثلا بره تو یه رستوران بشینه غذای مورد علاقه اش را بخوره ،،
    یا می تونه بره برای خودش یه آب هویچ خوشمزه بگیره بخوره :)
    یا .....




    -----------------------------------------------------



    خب ، برین سراغ دلفین ها

    در ابتدای تمرین پرش دلفین ها ، مربیان منتظر می شوند ، تا دلفین ، خودش در آب بپرد،،،
    آنها حیوانات را کمک می کنند تا کاری را به درستی انجام دهند،،
    سپس به عنوان پاداش ، یک ماهی در اختیار آنها می گذارند .
    در واقع ، هر بار که دلفین خودش در آب بپرد و در قبالش مربی به او پاداش داد ، این پیوند عصبی در ذهن دلفین ایجاد می شود که اگر در آب بپرد ، یک ماهی می گیرد !
    در واقع مربیان می خواهند به دلفین بگن اگر دلفین خوبی باشی،،کاری که بهت می گم را انجام بدی ،،،یه ماهی بهت می دم :)

    در واقع این احساس لذت را برای دلفین شرطی می کنند .
    در نهایت ، مربی در صورتی به دلفین جایزه می دهد که بالاتر بپرد ،،
    او کم کم با ارتفای استاندارد ، رفتار دلفین را شکل می دهد .
    نکته مهم در این جا این است که : اگر همیشه به دلفین جایزه داده شود، ممکن است او به جایزه عادت کند،،،و دیگر نتیجه ی مورد نظر را به وجود نیاورد .
    پس در آینده ،،،، گاهی بعد ار اولین پرش ، پنجمین پرش یا بعد از دومین پرش به دلفین جایزه داده می شود ،،
    بدین ترتیب دلفین هرگز مطمئن نیست که به کدام پرش جایزه تعلق می گیرد !
    این باعث میشه دلفین همیشه تلاش کنه !


    این رفتار شبیه رفتار قمار بازهاست ،،،
    وقتی که افراد قمار می کنند و برنده می شوند ، متاسفانه از برنده شدن لذت فراوانی می برند .
    در واقع یه هیجانی آنها را به جلو سوق می دهد ، اما وقتی مدتی برنده نمی شوند حس قوی تری برای برنده شدن پیدا می کنند


    احتمال برنده شدن مجدد ، قمار باز را به جلو هدایت می کند .!
    به این دلیل است که افراد به مدت چند ماه به یک عادت بد نمی پردازند ( سیگار – قمار و .....) ،، یک باره تصمیم می گیرند ، فقط یک بار امتحان کنند ،،
    در واقع الگویی که قصد دارنند ترک کنند را تکرار و ترک آن را بسیار مشکل تر می سازند !
    اگر این گونه افراد یک سیگار بکشند ، سیستم عصبی شان را تحریک می کنند . بدین ترتیب سیستم عصبی آنها،،منتظر ست که در آینده چنین پاداشی را دریافت کند !
    این یعنی تقویت منفی - جایزه منفی و ....
    ما باید در جایزه دادن به خودمان ( مثبت ) متنوع باشیم
    در واقع خودمان را سوپرایز کنیم .



    اگر به دلفین ها فقط در پرش دهم جایزه بدیم،، دلفین در 9 پرش اول تلاش زیادی نمی کند،،
    ولی اگر در پرش اول و دوم – سپس پنجم – سپس دهم و... اون موقع دلفین همیشه تلاش میکنه .











    ادامه دارد
    ویرایش توسط باغبان : دوشنبه 18 فروردین 99 در ساعت 00:16

  14. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,831 در 2,407 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرحله ی 6 :




    مرحله ی آخر امتحان کردن است !
    اگه سیستم نتیجه نداد باید از مرحله یک دوباره شروع کنیم تا ایرادها و نقطعه ضعف ها را پیدا کنیم
    یعنی د رهدف گذاری ها و تعهد
    انگیزش
    در تکنیک های قطع الکو
    سیستم جایگزینی الگو
    شرطی کردن الگوها
    که باید دوباره تحقیق و بازبینی بشه




    این سیستم کاربرد داره در درمان افسردگی - بی انگیزگی - ترک عادت های نامناسب و ....
    خلاصه این سیستم همه فن حریفه :)






    استارتر گرامی ،،
    با مشاوران ( چه پزشکان تخصصی این حوزه - چه روانشناسان بالینی ) مشاوره ات را ادامه بده
    خودت را از هر قفسی آزاد کن ( قرص - افسردگی - بی انگیزگی و ....)





    با خداوند ،،دل ها همیشه شاد هست ،،،حتی در سختی ها .
    در پناه حضرت دوست .











    :)
    ویرایش توسط باغبان : دوشنبه 18 فروردین 99 در ساعت 00:39

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 فروردین 99 [ 19:23]
    تاریخ عضویت
    1392-7-28
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    5,133
    سطح
    45
    Points: 5,133, Level: 45
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 49 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی خیلی ممنون ازتون واقعا دارم نتیجه میگیرم

  16. کاربر روبرو از پست مفید m.o.d تشکرکرده است .



 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.