به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 فروردین 99 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1399-1-05
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    87
    سطح
    1
    Points: 87, Level: 1
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Post یجوری بهم ریختم که میخوام خودکشی کنم

    دوستان سلام ممنونم که اومدین و وقت گذاشتین که راهنمایی کنید
    مدتی بدجور بهم ریختم همش احساس پوچی و بی ارزشی میکنم،شبا خواب خوبی ندارم و صبحا با استرس ازخواب بیدار میشم 3 ماهی میشه تو ی شرکت جدید کار میکنم وهمش استرس و اظطراب رفتن ب سرکارشو دارم نمیتونم با بقیه ارتباط بگیرم و کارو خیلی برا خودم سخت کردم و نمیتونم به کارم دل ببندم ، رشتم کامپیوتره ، قبلا کارهای طراحی بنر انجام میدادم ویجورایی تو کارهای کامپیوتر درحد خودم بلد بودم و بروز حالا بعد از گذشت چن سال که فاصله گرفتم از کامپیوتر حتی ترس دارم بیام سمتش و همش تنبلی میکنم و ترس واظطراب همش میاد سراغم
    احساس میکنم بی ارزشم و از بچگی تا الان هیچ چیز مفیدی یاد نگرفتم هروقت به گذشتم فکر میکنم آزارم میده که چرا مثل مشنگا هیچ چیز بدرد بخوری یاد نگرفتم حتی چیزای پیش پا افتاده،قدرت تفکرمو از دست دادم وتصمیم گیری دودل شدم و کلا حافظه ضعیفی دارم که حتی به ذهن سپردن چندتا عدد یا اسم برام سخت شده ..احساس می کنم خیلی آدم تنبلی هستم و تو هیچ کاری موفق عمل نکردم وسستم!
    اینقدی که از آینده ترس دارم که میخوام خودکشی کنم!!
    مجردم ومجردی زندگی میکنم تهران واز نظر مالی ضعیفم

  2. 2 کاربر از پست مفید MDone تشکرکرده اند .

    rayehe (سه شنبه 05 فروردین 99)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    امروز [ 10:48]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,568

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام


    ما تو زندگی مون باید سعی کنیم شاد زیستن رو یادبگیریم و از کوچکترین اتفاق ها و اسباب به چشم دوشمن و یا دست انداز نگاه نکنیم.

    اگر بتونیم در زمان حال زندگی کنیم، گذشته ای که رفته رو فراموش کنیم و در حد تجربه ازش بهره ببریم، و برای آینده ای که هنوز نیومده غصه بخوریم، بخشی از راه شاد زیستن رو رفتیم.

    تو این وسط لازم کمی هم تفکر و نگرش خودمون به زندگی رو تغییر بدیم. تا حالا ماشین های پلاک غریبه دیدی که بیان تو شهرتون و هی پرس و جو کنند و بگویند"ببخشید ما کجا بریم تو شهر شما بهتره؟ "

    تو این مثال این مسافر ها مقصد ندارند، برای همین در گمراهی و چه کنم چه کنم دارند به سر می برند. ولی اگر از ابتدای مسیر برای خودشون هدف و مقصد تعیین کرده بودند، به این مشکل دچار نمی شدند، احتمالا اول مسیر گفتند هر چی شد، شد!!!!! بریم ببینیم چی پیش میاد، برای همین هر شخصی می تونه مسیر این خانواده مسافر رو تغییر بده، حال فکر کن چه اتفاقی می افته اگر راهنمایی دهنده ها نامرد باشند، یا تو بهترین حالت آدم خوبی باشند ولی از سلایق خانواده مسافر مطلع نباشند و آدرس جای غیر لذت بخش رو بهشون بده.



    نتیجه اینکه ما هم تو زندگی مون باید هدف داشته باشیم تا هر وقت گم شدیم، به نقشه راهی که به مقصدمون منتهی میشه نگاه بیاندازیم.

    تو مرحله بعدی که ما مقصد رو مشخص کردیم باید تلاش کنیم تا ابزار های رسیدن به هدف رو تهییه کنیم، این مرحله ای هست که به نظر میاد شما باید خیلی روش کار کنی و از کمال گرایی دوری کنی، این کمال گرایی آفت محسوب میشه.

    باید یاد بگیری هر چیزی رو تو هر سنی می تونی ذره ذره یاد بگیری و انجام بدی، اگر به یه برج 20 طبقه نگاه کنی اولش برامون سخت به نظر میرسه ساختش، ولی ریز ریز و آجر به آجر میشه طی مدتی اون برج رو بسازی.

  4. 4 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    MDone (چهارشنبه 06 فروردین 99), Pooh (چهارشنبه 06 فروردین 99), rayehe (سه شنبه 05 فروردین 99)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    چقدر حرفهاتون حس آشنایی برای من داشت . کاملا درکتون میکنم چون منم دقیقا همین احوال رو تجربه کرده ام.

    ممکنه بفرمایید خانم هستید یا اقا؟

    چند ساله هستید؟

    چند فرزند و فرزند چندم خانواده با چه فاصله سنی از فرزند قبل و بعد از شما؟

    فرمودید مجردی تهران زندگی میکنید. خانواده در شهر دیگری هستند؟

    چه مدت هست مجردی زندگی میکنید؟

    چه مدت هست این حالتهای اضطراب رو دارید؟

    شغل شما در محل کار جدیدتون, مرتبط با رشته شماست یا خیر؟

    دز فضاهای جز محل کارتون هم اضطراب و مشکل در برقراری ارتباط دارید؟

    ممنون میشم اینها رو جواب بدید.

  6. 3 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    MDone (چهارشنبه 06 فروردین 99), rayehe (چهارشنبه 06 فروردین 99)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 00:04]
    تاریخ عضویت
    1393-7-01
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    7,023
    سطح
    55
    Points: 7,023, Level: 55
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    861

    تشکرشده 293 در 87 پست

    Rep Power
    32
    Array
    و چقدر هم حس اشنایی برای من داشت......

  8. 2 کاربر از پست مفید rayehe تشکرکرده اند .

    MDone (چهارشنبه 06 فروردین 99)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 فروردین 99 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1399-1-05
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    87
    سطح
    1
    Points: 87, Level: 1
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    سلام. چقدر حرفهاتون حس آشنایی برای من داشت . کاملا درکتون میکنم چون منم دقیقا همین احوال رو تجربه کرده ام. ممکنه بفرمایید خانم هستید یا اقا؟ چند ساله هستید؟ چند فرزند و فرزند چندم خانواده با چه فاصله سنی از فرزند قبل و بعد از شما؟ فرمودید مجردی تهران زندگی میکنید. خانواده در شهر دیگری هستند؟ چه مدت هست مجردی زندگی میکنید؟ چه مدت هست این حالتهای اضطراب رو دارید؟ شغل شما در محل کار جدیدتون, مرتبط با رشته شماست یا خیر؟ دز فضاهای جز محل کارتون هم اضطراب و مشکل در برقراری ارتباط دارید؟ ممنون میشم اینها رو جواب بدید.
    دوست عزیز سلام و ممنونم ازت .. من پسرم اسمم مهرداد و 28 سالمه کلا 3تا داداشیم که من آخرین بچم و اختلاف سنیمون 6 سال 6ساله و اونا متاهل هستن بله تهران مجردیم و خانواده یعنی پدر و مادرم شهرستانن من الان 2ساله که مجردی دارم زندگی میکنم تقریبا فک کنم 1ماهی میشه که همچین اظطرابی پیداکردم و احساس میکنم بی دلیل با شغلم نیست بله رشتم کامپیوتره و محل کارم با کامپیوتر و بایگانی و ... انجام میدم جدیدا همچین احساسی و مشگلی دارم ونمیتونم ارتباط بگیرم کلا دوس دارم تنها باشم و با کسی سرو کله نزنم ولی همینم گاهی اذیتم میکنه

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط rayehe نمایش پست ها
    و چقدر هم حس اشنایی برای من داشت......
    سلام دوست عزیز این مشگل احساس میکنم خیلی ها دارن !!یا حداقل یبار تجربش کردن !

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mvaz نمایش پست ها
    سلام ما تو زندگی مون باید سعی کنیم شاد زیستن رو یادبگیریم و از کوچکترین اتفاق ها و اسباب به چشم دوشمن و یا دست انداز نگاه نکنیم. اگر بتونیم در زمان حال زندگی کنیم، گذشته ای که رفته رو فراموش کنیم و در حد تجربه ازش بهره ببریم، و برای آینده ای که هنوز نیومده غصه بخوریم، بخشی از راه شاد زیستن رو رفتیم. تو این وسط لازم کمی هم تفکر و نگرش خودمون به زندگی رو تغییر بدیم. تا حالا ماشین های پلاک غریبه دیدی که بیان تو شهرتون و هی پرس و جو کنند و بگویند"ببخشید ما کجا بریم تو شهر شما بهتره؟ " تو این مثال این مسافر ها مقصد ندارند، برای همین در گمراهی و چه کنم چه کنم دارند به سر می برند. ولی اگر از ابتدای مسیر برای خودشون هدف و مقصد تعیین کرده بودند، به این مشکل دچار نمی شدند، احتمالا اول مسیر گفتند هر چی شد، شد!!!!! بریم ببینیم چی پیش میاد، برای همین هر شخصی می تونه مسیر این خانواده مسافر رو تغییر بده، حال فکر کن چه اتفاقی می افته اگر راهنمایی دهنده ها نامرد باشند، یا تو بهترین حالت آدم خوبی باشند ولی از سلایق خانواده مسافر مطلع نباشند و آدرس جای غیر لذت بخش رو بهشون بده. نتیجه اینکه ما هم تو زندگی مون باید هدف داشته باشیم تا هر وقت گم شدیم، به نقشه راهی که به مقصدمون منتهی میشه نگاه بیاندازیم. تو مرحله بعدی که ما مقصد رو مشخص کردیم باید تلاش کنیم تا ابزار های رسیدن به هدف رو تهییه کنیم، این مرحله ای هست که به نظر میاد شما باید خیلی روش کار کنی و از کمال گرایی دوری کنی، این کمال گرایی آفت محسوب میشه. باید یاد بگیری هر چیزی رو تو هر سنی می تونی ذره ذره یاد بگیری و انجام بدی، اگر به یه برج 20 طبقه نگاه کنی اولش برامون سخت به نظر میرسه ساختش، ولی ریز ریز و آجر به آجر میشه طی مدتی اون برج رو بسازی.
    ممنون از راهنماییت و حرفای جالبت منم مشگلم این هدفس که هرچی پیشو میگیرم بی نتیجه میمونه و مشگلم اینه که نمیتونم ی هدف مشخصی داشته باشم دیگه احساس خستگی میکنم و دنیا برام بی معنی و بدون لذت شده متاسفانه

  10. 3 کاربر از پست مفید MDone تشکرکرده اند .

    Mvaz (چهارشنبه 06 فروردین 99), rayehe (چهارشنبه 06 فروردین 99)

  11. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 22 اردیبهشت 03 [ 22:25]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,159
    امتیاز
    90,126
    سطح
    100
    Points: 90,126, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,809

    تشکرشده 6,781 در 2,371 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط MDone نمایش پست ها

    احساس میکنم بی ارزشم و از بچگی تا الان هیچ چیز مفیدی یاد نگرفتم هروقت به گذشتم فکر میکنم آزارم میده
    با سلام
    باید برگردی به گذشته و با اون پسر بچه صحبت کنی !
    باید به اون پسر بچه بگی :
    تو ارزشمندی !
    باید بری پیشش و ساز قشنگی بهش یاد بدی !


    پیش مشاور ( روانشناس بالینی ) رفتی؟



  12. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    MDone (چهارشنبه 06 فروردین 99), Mvaz (چهارشنبه 06 فروردین 99), rayehe (چهارشنبه 06 فروردین 99)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 فروردین 99 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1399-1-05
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    87
    سطح
    1
    Points: 87, Level: 1
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط C-R-Y نمایش پست ها
    با سلام
    باید برگردی به گذشته و با اون پسر بچه صحبت کنی !
    باید به اون پسر بچه بگی :
    تو ارزشمندی !
    باید بری پیشش و ساز قشنگی بهش یاد بدی !


    پیش مشاور ( روانشناس بالینی ) رفتی؟
    خیر متاسفانه

  14. کاربر روبرو از پست مفید MDone تشکرکرده است .


  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    امروز [ 10:48]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,568

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام

    همه ما تو بحث خودشناسی باید کار بسیار کنیم. هر وقت خودمون رو بهتر بشناسیم، اهداف بهتری خواهیم داشت و از طرفی نقاط و ضعف خودمون رو در صدد بهبودش برخواهیم آمد.

    مثال:

    خودرویی که خراب می شه، برای تعمیر نزد تعمیرکار برده میشه، هدف اصلی تعمیر کار اصلاح و بهبود اون ماشین هست. در نهایت تعمیرکار با تعویض یک قطعه بعد از صرف زمان یک ساعت ماشین رو تعمیر میکنه.
    به نظر شما تعمیر کار چه طو تونست این کار رو انجام بده؟

    فقط و فقط با شناخت :

    1- شناخت اجزا و قطعات خودرو که با هم درگیر هستند و می دونست اگر از ناحیه ای خودرو دچار مشکل بشه، کدوم ناحیه ضعف داره.
    2- شناخت قطعات یدکی و ابزار های موجود در کارگاهش. که با چه ابزاری و قطعه ای میشه به هدف اصلاح ماشین دست پیدا کرد.
    3- شناخت توانمندی ها و نقاط ضف خودش. که چه طور و با چه توانایی باید پیچ ها باز و بسته بشه،


    همین طور که از مثال پیداست، تا زمانی که ما خودمون، توانایی ها، نقاط ضعف، علاقه مندی هامون رو نشناسیم نمی تونیم خودمون رو تعمیر کنیم، از طرفی هدف خوبی هم نم تونیم برای خودمون وضع کنیم. احیانا اگر هدفی هم وضع کنیم، چون امکان دستیابی بهش برامون مقدور نمیشه، نا امید و دلسرد می شیم.


    حذف ناامیدی، حذف کمالگرایی و تلاش و تلاش و تلاش شما رو به سمت درست میبره.

    این چندتا واژه تو ذهنت باشه همیشه باید همراه داشته باشیشون: ( نظم، تعهد به خود و هدف، سخت کوشی)

    در اصل شما انسان کم ارزشی نیستی، بلکه بعضی چیز ها رو مثل من و خیلی های دیگه یادت رفته، یا بهشون توجه نکردی، همه ما یک فرد ارزشمندی هستیم ولی تو جایگاه خودمون.
    من که توانمندی های پایینی دارم نباید خودم رو با انیشتن مقایسه کنم، چون احساس بی ارزشی بهم دست می ده، ولی می تونم از اون الگو بگیریم،

    همه ما باید خودمون رو با خودمون مقایسه کنیم.
    از این دست مقاله ها بخون:

    https://mostafaee.com/portfolio-item...t-hadafgozari/

  16. 2 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    MDone (جمعه 08 فروردین 99)

  17. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 22 اردیبهشت 03 [ 22:25]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,159
    امتیاز
    90,126
    سطح
    100
    Points: 90,126, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,809

    تشکرشده 6,781 در 2,371 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام

    دو مسئله مهم به نظرم وجود داره که باید روش کار کنیم ،،
    تفکیک و اولویت بین : ارزش بیرونی و ارزش درونی !
    پیشرفت بیرونی ، برا فردی که از درون احساس بی ارزشی می کنه ، فقط مُسکن هست !
    ما قرار نیست با ناکامی هایی که داشتیم فرو بریزیم !
    قرار نیست اسطوره زیبایی و علمی باشیم تا با ارزش و با اهمیت باشیم ،،
    کرامت انسانها به این چیزها نیست .


    به نظرم روی عزت نفس و کرامت انسانها تحقیق کن ( رفتی مشاور بپرس )
    اگه بری دنبالش و بهش برسی و در درونت نهادینه بشه ،، می تونی خودت را با هر اتفاقی منطبق کنی ! و نیروی تلاش و صبر در تو جاری میشه
    چیز حفظی فایده نداره ، باید خودمون بهش برسیم ( عقل + قلب )


    هنر این نیست که کنار گل و بلبل ها ، و در کنار رودخانه ها با طراوت و شاد باشیم :)
    هنر اینکه در سختی ها و سرما ، باز شاد باشیم و از زیبای هاش بهره ببریم
    به نظرم مهم نگاه عارفانه به اتفاق های زندگی ست و تلاشی که می کنیم



    در پناه خدا
    ویرایش توسط باغبان : جمعه 08 فروردین 99 در ساعت 02:38

  18. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    MDone (جمعه 08 فروردین 99), Mvaz (جمعه 08 فروردین 99)

  19. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    خب تصویری که طبق گفته هاتون از شما در ذهن من اومده، یک اقاپسر محکم و فعال و قوی است. پسری که از۲۶ سالگی تونسته مستقل بشه و توی یه شهر بزرگ، دور از خانواده رو پای خودش بایسته. و هنوز هم خیلیییی جوونه و خیلییی وقت و توان داره برای پیشرفتهای آتی و لیاقتش رو هم نشون داده‌.

    حالا ممکنه یک احساس رقابت و کم نیاوردن ناخوداگاه درونش باشه، مقایسه خودش با دیگران و یا حتی توقعات دیگران از و احتمالا استانداردهای بالا برای خودش، داره بهش فشار میاره.

    گفتید حدود یکماه هست که این حس رو دارید و اینجور که من متوجه شدم، مقارن بوده با شرایط کاری جدیدتون. یک سوال:
    ایا شغل شما از نظر سلسله مراتب، نسبت به سایرین خیلی متفاوته؟ یا اینکه مثلا میبینید سایر همکاران خیلی چیزهای دیگه ای بلدن که شما بلد نیستید؟ مثلا نرم افزارهای جدیدتر و ...؟ یا دلیل دیگه ای به نظرتون داره؟ مثلا اینکه میبینید فرضا فلان چیزی که میخواستید بخرید رو حالا حالاها نمی تونید بخرید؟ یا مثلا حس میکنید دیگران از شما جلوترند؟ یا دوری از خانواده و تنهایی همه بار زندگی رو به دوش کشیدن خستتون کرده؟. یا کسانی بوده یا هستند که انتظارات بالایی از شما دارند و یا اهل مقایسه، سرزنش، انتقاد و ... هستند؟ یا آیا ممکنه مساله جنبی دیگه ای هم وجود داشته که تاثیر گذاشته باشه؟


    ابتدا سعی کنید بفهمید دلیل این اضطراب دقیقا چیه؟

    بعدش روی اون عامل اصلی کار کنید و اون رو حل کنید.

    مثلا اگر در مورد سلسله مراتب هست، ببینید نحوه صحیح برخورد باهاش چی هست؟ اینکه اول بپذیرید خب فعلا شغل من اینه، اهمیت خاص خودش رو داره و اگه من نباشم که این کارها رو انجام بدم واقعا چه عواقب منفی برای شرکت پیش خواهد اومد. پس کار من هم مهمه. از ژرفی با همین هم میتونم زندگیم رو بگذرونم و یه کمی هم ذخیره کنم، در همین شرایط هم میتونم از محیط کارم بفهمم الان به روزترین و کاربردیترین مسایل و نرم افزارها و ... چیه و برم یادشون بگیرم. اگر امکام ارتقای شغلی وجود داره که همینجا میتونم پیشرفت کنم. اگر اینجا هم وجود نداره، میتونم دنبالش باشم که بعد از اتمام قرارداد بتونم در جایی با توانایی های جدیدی که یاد گرفته ام مشغول به کار بشم و ...


    یا مثلا کسانی هستند که از من انتطارات بالایی دارند و به من اضطراب وارد میکنند. خوب که نگاه کنم یک لایه زیر این اضطراب هست که شکل خشم داره. خشم از همون کسانی که انتظار بالا دارند. خب راهش اینه که بذم بهشون بگم فلانی، من خیلی ناراحت میشم که فلان جور رفتار میکنی . خوشحال میشم اگر ازت راهنمایی خواستم کمکم کنی، ولی ازت میخوام لطفا فلان رفتار رو نکنی.


    اینها مثال بود. شما خودتون هر جور خودتون میدونید متناسب با دلایل اصطرابتون، عمل کنید.

  20. 3 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    MDone (جمعه 08 فروردین 99), Mvaz (جمعه 08 فروردین 99), rayehe (جمعه 08 فروردین 99)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.