خادم الرضا جان، من نمیدونم نحوه آشنایی شما با این آقا چطور بوده. ولی به نظرم متاسفانه تو جامعه ما به یک خانم مطلقه، به شکل طعمه نگاه میشه. و میتونم درک کنم که چقدر ممکنه دردناک باشه.
اما خب خیلی مطلقه ها هم هستن که اجازه نمیدن کسی به این دید بهشون نگاه بشه.
اینکه میگی ایشون فلان حرفها رو زده آمد و مطابق خواسته تو نیست، خب حق انتخاب با توجه. بگو نه و خلاص. توی رو در بایستی خانواده و اجبارشون گیر نکن.
اما به نظرم یک جستجویی کن، ببین ممکنه توی رفتار، روش زندگی و سایر خصوصیاتت چه ایرادهایی وجود داشته باشه که چنین افرادی به خودشون اجازه میدن نزدیک بشن؟ نمیخوام قضاوتی کنم. ولی حدس میزنم شاید خودت قدر خودتو به اندازه کافی نمیدونی و در ناخوداگاهت ترسی از مورد پسند و پذیرش مورد مناسبی قرار نگیری داری که باعث میشه جایی در ذهنت برای درگیر شدن با افراد نامناسب، باقی بذاری.
تو صد در صد اختیارت دست خودته. حتی بیشتر از یه دختر مجرد. پس همون تصمیمی رو که خودت میخوای، با قبول کامل مسوولیتش، اتخاذ کن. کسی که نمیتونه به زور ببردت سر سفره عقد و بله بگیره که. پس آنقدر اعصاب خودتو خرد نکن.
اینکه حالت خوبه ، خیلی هم عالی. فقط به نظرم برای اینکه عالی بمونه، و از فشارهای خانواده هم خلاص بشی، همون نشاط و ادامه تحصیل و به خصوص استقلال مالی، میتونه خیلی موثر باشه. نمیدونم الان داری با خانوادت زندگی میکنی یا مستقل زندگی میکنی و مخارج خودت و پسر کوچولوی چجوری تامین میشه. ولی اگر استقلال مالی داشته باشی، خیلی خوبه و فکر میکنم فشارهای دیگران هم روی تو کمتر میشه. و اگر همین حالا هم استقلال مالی رو داری که چه بهتر. اصلا نباید اجازه بدی کسی برات تعیین تکلیف کنه و احساس فشار کنی.
اگه متل یه شیر زن زندگی کنی، کسی هم نمیتونه بهت زور بگه یا حرف نامربوط بزنه. گرچه قدرت میخواد شیرزن بودن، ولی حتما میتونی.
اگر ادامه تحصیل هم بدی، خیلی تاثیر داره در اینکه کی اصلا جرات کنه بیاد طرفا یا نیاد.
ببین اگر سطح من نوعی،
مثلاً 2 باشه، یکی که 2.25 الی 3 باشه جرات میکنه بیاد طرفم. و ممکنه برام جذاب هم باشه. ولی اگر خودم 3 باشم، دیگه اون 2.25 طرفم نمیاد. 3 و خورده ای به بالاها میان.
منظورم اینه که خودمون هم باید متناسب باشیم با اون چیزی که میخواهیم نصیبمون بشه.
همه مردها بد نیستند. ولی قبل از اینکه وارد صحبت با مردی بشی، یه مدت دورادور وارسیش کن. بعد اگر حدی از اطمینان رو پیدا کردی، بعد وارد صحبت بشو باهاش. مثلاً این آقا اگر درست متوجه شده باشم، از اول گفته صیغه و تو گفتی نه باید بیای خواستگاری. خب چه کاری بود؟ اگه صیغه رو نمیپسندیدی، باید همون اول میگفتی نه و ادامه نمیدادی و نمیکشوندی به خانواده که حالا هم بخوای درگیر فشار خانواده بشی. منظورم اینه که وقتی برای خودت خط قرمزی داری، و کسی اوندهط قرمز رو رد میکنه، لزومی ندارد بهش فرصت بدی یا ازش بخوای خط قرمز تو رعایت کنه. وقتی میبینی از اول مغایر ارزشها و خط قرمزهاته، سریع خودتو بکشی بیرون از جریان و تمومش کن و خودتو درگیر نکن.
باز هم پیشنهاد میکنم ادامه تحصیل بده و اگر شاغل نیستی، دنبال شغل و استقلال مالی باش. تا جایی خدایی نکرده به دلیل نیاز مالی، مجبور به تن دادن به شرایط نامعقول و یا فشارهای دیگران نشی.
اصلا خودتو دست کم نگیر.
علاقه مندی ها (Bookmarks)