به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 دی 98 [ 08:22]
    تاریخ عضویت
    1398-10-24
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    25
    سطح
    1
    Points: 25, Level: 1
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 32.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نیاز به همفکری برای نجات رابطه

    با سلام خدمت تمامی دوستان
    من و همسرم 31 ساله هستیم نزدیک به 7 سال با هم دوست بودیم و ارتباط بسیار نزدیکی باهم داشتیم تا 2 سال پیش که عقد و امسال ازدواج کردیم، مشکل مالی خداروشکر نداریم و از همه چی میشه گفت راضیم ما از 2 شهر با اختلاف مسافتی 7 ساعته ایم و الانم با اینکه ازدواج کردیم و خونه داریم بخاطر شرایط مهاجرتی که دارم دنبال میکنم نرفتیم سر خونمون.
    در این مسیر شاید باور نکنید اما کمتر از 10 بار کلا ما قهر اونم یکی دوساعته داشتیم. نمیگم دوتاییمون بینظیریم اما باهم خیلی مچ هستیم به عنوان مثال من عجول و همسرم ارام هست و این ترکیب همیشه تو زندگی و کارامون بهمون کمک کرده و ...
    همو خیلی دوست داریم روزی 5 6 ساعت تا 1 2 ساعت حتما باهم حرف میزنیم و ارتباطمون نزدیک بوده و هست، یه جیزی که شاید براتون باورکردنی نباشه حس من نسبت به همسرمه که خیلی وقتا جیزایی رو بدون اینکه ببینمش یا صداشو بشنوم حالش و میفهمم و یا از مشکلش فکرش باخبر میشم اینو بارها امتحان کردیم و واقعا جالبه برای جفتمون.

    من در حین رابطه زناشویی همیشه همسرم درد بسیاری داشتند که با مراجعه به دکتر متوجه شدم این درد بیشتر عصبی تا فیزیکی و با توجه به مطالعاتی که داشتم حدس میزدم که از یه تفکر و ازار روحی باشه اما هیچوقت چیزی نگفتم به همسرم و همیشه سعی میکردم اروم ترین لحظات و براش بسازم حتی با اینکه من خیلی گرمم اما ازش میخواستم هر وقت اذیت میشه بهم بگه تموم کنیم یا هر چی اون میخواد باشه

    تو چند ماه قبل همسرم به شدت بهم ریخته بودند و همش عذاب وجدان و گریه میکردن و میگفت بهم زمان بده تا خوب بشم اما با اصرار من و عین همیشه ساختن یه شرایط بسیار آروم و سرشار از اعتماد خواست باهام حرف بزنه و بهم گفت با یه پسری آشنا شده و اون مشکل مالی داشته و یه 10 میلیون پولی که ازم گرفته رو داده به یه پسری که مشکل داشته و به من دروغ گفته ک داده ب دوستش که مریضه و اون قرار شده بهش برگردونه و از این دروغ شرمنده بوده و من گفتم اصلا مهم نیست اگه لازمه شماره منو بده و بگو باید از این به بعد با همسرم هماهنگ کنی و پولو بده یا شماره بابات و بده فقط با تو در تماس نباشه چون دلم نمیخواد الکی عذاب ببینی و دچار استرس و اضطراب بشی و گذشت داستان تا اینکه چند هفته پیش دوباره بعد از گذشت 4 5 ماه دیدم حالش خوب نیست و بعد از چند شب باهم حرف زدیم گفت میخوام امشب همه ی زندگیمو بهت بگم هر چی میخواد بشه موضوع اول در رابطه با موضوع جنسیمون بود گفت 9 سالش که بوده از طرف یکی از آشناهای نزدیک تجاوز بهش میشه به صورت کامل که به هیچ کسی نگفته و اون طرفم بعدش مسیر زندگیشو عوض کرده و بخشیدش خانمم در حدی که الان حتی براش آرزو خوشبختی میکنه و اصلا دیگه احساس خطر نمیکنه کنارش و بخاطر همین با خدا معامله کرده که هیچوقت ابروشو از بین نبره! و به من نگفت اون نفر کی؟ من آدم ارومیم ولی گفت نمیخوام ابروی اون نفر بره ولی این کارش باعث شد من نسبت به مردای فامیل و نزدیکشون بد بین بشم هر کی و میبینم تصور کار کثیف با یه بچه میاد و ناخداگاه دیگه نسبت به هیچکدومشون حس خوب ندارم و این موضوع رو بعد از 4 هفته به همسرم گفتم گفت بریم مشاور اگه اون گفت بیان کردن این موضوع به حال تو کمک میکنه حتما بهت میگم اون کیه اما بدون که من این موضوع رو فراموش کردم و درسته که بعضی وقتا یادش میوفتم اما واقعا اثری برام نداره.

    موضوع دومی که اما اون شب گفت موضوعی بود که یه بار در زمانی که هنوز دوست بودیم تو مسیر با پسری آشنا میشه و شماره ازش میگیره باهم دوست میشن بعدا میفهمه این پسرمشکل جنسی داره و اصلا حسی به زنا نداره و نمیتونه ازدواج کنه این موضوع براش جالب بوده و باهم در ارتباط بودن کم و بیش و حتی مادر اون پسر یه بار سر قرار میاد و از همسرم خواستگاری میکنه اما چون موضوع جنسی یه راز بین همسرم و اون پسر بوده زنم نه میگه و دلیلی هم نمیاره با این پسر حرف میزده و وقتی به مشکل مالی خورده کمک کرده به نوعی خودش میگفت حس مادرانه داشتم نسبت بهش تا اینکه فکر کرده دیگه بسه و این موضوع رو به من داره میگه و هیچ ارتباط خاصی ندارن الانم هر چی من بگمه، من گفتم بهش بگو ازدواج کردم و دیگه باهاش در تماس نباش و مرسی که گفتی صداقت و نزدیکی منو تو بهترین ارزشه و کاملا حمایت کردمش گفتم اشتباه ممکنه از منم سر بزنه و فراموش کن و هیچوقت حتی سوال نکردم چی شد چکار کردی؟ اما خودش گفت بهش گفتم میخوام ازدواج کنم و دیگه بهم زنگ نزن.

    مشکل من اول از همه این موضوع تجاوز و دونستن اون فرده که آیا به من کمکی میکنه یا نه؟
    مشکل دومم یه حس بی اعتمادی از رفتارای زنمه تا مثلا مسیج براش میاد دوست دارم بدونم کیه چی گفته از این حس متنفرم اما اومده سراغم چکار باید بکنم یا بکنیم، موضوعی که بیشتر فکرم و مشغول میکنه زنم همش میگه سریعتر بریم دیگه و از این موضوعی گاهی دل گرفته میشه که من فکر میکنم نتونسته هنوز ارتباط و قطع کنه و به نوعی منتظره با رفتنمون از ایران دیگه پل ارتباطی با اون از بین بره!

    لطفا راهنمایمون کنید

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 22:15]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    785
    امتیاز
    23,048
    سطح
    93
    Points: 23,048, Level: 93
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 302
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,552

    تشکرشده 1,773 در 731 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام

    صحبت های شما نشان میده که تو بعضی از مسائل و مهارت ها پخته هستی.

    اینکه سعی میکنی همسرت نزد شما اعتماد بیشتری داشته باشه ستودنیه. و همچنین عدم جستجو و تجسس.

    ولی در این بین باید یاد بگیری خواسته ات رو همونطور ماهرانه بیان کنی.

    مثلا به خانومت بگی از اونجایی که زندگی مون برام مهمه دوست دارم بدنم قضیه اون اقا رو چه طور مدیریت کردی و دلم میخواد هر چه زودتر تموم بشه. هم تو اذیت نشی و هم من خیالم راحت باشه. اگر کمکی از دستم بر میاد بگو و من پشتتم.

    فرض کن هیچ وقت مهاجرت نکردین، باید یاد بگیرین حل مسئله جایگزین پاک کردن مسئله است.
    از این قدرت نزدیکی فکر و روح اتون استفاده کن تا مشکلات و چالش ها رو با هم حل کنید.

    میتونی شما تو چندتا مسئله ازش کمک بگیری و نتیجه مثبت و اثر بخش حل مسئله رو اعلام کنی. در این بین حتما بپرس نظرت چیه تا فرهنگ اعلام نظر جراتمندانه برای جفتتون پایه ریزی بشه.

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 دی 98 [ 08:22]
    تاریخ عضویت
    1398-10-24
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    25
    سطح
    1
    Points: 25, Level: 1
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 32.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از لطفی که کردید و پاسخی که وقت گذاشتید و ارسال کردید
    اما همونطور که گفتم همسرم خودش به من گفت که با اون اقا ارتباط و به اتمام رسونده و همه چی تموم شده!
    ولی یه حس هنوز درون من هست که منو اذیت میکنه یه مشکلمه که میخواستم بدونم طبیعی یا باید برم دکتر؟
    و موضوع دوم ماجرای دونستن نام و هویت اون فرد عوضی که در کودکی همسرم رو مورد اذیت قرار داده

  4. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 دی 00 [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1386-11-26
    محل سکونت
    تهران بزرگ
    نوشته ها
    1,452
    امتیاز
    50,483
    سطح
    100
    Points: 50,483, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First Class50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    1
    تشکرها
    2,842

    تشکرشده 3,286 در 817 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    سلام وقت بخیر

    یادمون باشه زندگی مشترک همیشه چالش های خودش رو به دنبال داشته و به دنبال خواهد داشت و موضوع رفتن یا نرفتن ، ماندن یا نماندن شاید مسکنی باشد برای لحظاتی ، یا روزها یا ماه و ....
    مهاجرت ذهنی چقدر زیبا تر و چقدر لذت بخش تر خواهد بود وقتی با تکرار و تمرین یاد بگیریم خاک باغچه ی زندگیمان را اگر بیش از حد زیر و رو کنیم بالاخره یک کرم پیدا خواهیم کرد...

    دنبال هدف باشیم و هدف چیزی جز رسیدن به آرامش نیست . و این آرامش یک مسیر است نه یک پناهگاه و محلی برای فرار از مشکلات .

    ارتباط موثر ، چیزی است که شاید تکه ی این پازل باشد .

    زمزمه های درونی که موجب تحریک کارهایی از قبیل وارسی کردن و کنجکاو شدن میشود ، شاید در لحظه نزدیک ترین راه حل باشد اما آیا با این کار همه چیز را متوقف میکنید ؟ آیا به تمام نکات مشکوکی که در ذهن خودتان دارید خاتمه می بخشید ؟

    به زندگی متعهد باش !

    اگر زنده ایی ، باید بازوهایت را تکان بدهی ... جست و خیز کنی .... حرف بزنی .... بخندی و صحبت کنی ... زنذگی نقطه ی مقابل مرگ است !

    همیشه راهی هست ، نا امید نباش

  5. 2 کاربر از پست مفید lord.hamed تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 28 دی 98), Pooh (چهارشنبه 25 دی 98)

  6. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود
    همسر شما نیاز به مشاوره حضوری و یا چه بهتر مشاوره خصوصی از سایت همدردی داره حتما استفاده کن.بعضی وقتها حتما لازمه از نظرات کارشناسان استفاده کنی از نظر مالی هم مشکلی نیست چه بهتر حتما استفاده کن از مشاور .همسرت بهتر بود زودتر بیان می‌کردند این موضوع را و نزد یک مشاور متخصص بودید بهتر بود.
    برخورد شما خوب بود آفارین صبور هستید و عاقل ولی بازم میگم به بعدش نیاز هست به مشورت با متخصص.

    در مورد اون اقا شاید بنظرت سختگیری باشه ولی ایشالله بعد حل شدن این موضوع می دانم به همسرت اعتماد داری ولی بهتره چهارچوب های زندگی مشخص باشه کامل.رابطه دوستی قبل ازدواج فرق می کنه با دوران عقد و بعد ازدواج تعهد زوجین به هم در زندگی خیلی مهمه.بهتره در مورد این موضوع هم صحبت کنیم بعداً مشکلی پیش نیاد.


    و.ن: به کودکانتان لطفا اموزش مسائلی جنسی در کودکی را بدهید.جاهای حساس و خصوصی بدن خودش را بشناسند و لطفا بیشتر توجه کنین به فرزندتان که اسیب نبینن.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.