به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 21
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 22 فروردین 99 [ 14:50]
    تاریخ عضویت
    1398-7-08
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    970
    سطح
    16
    Points: 970, Level: 16
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    56

    تشکرشده 45 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اول اینکه بابت جوابی که تو یه تایپک میدم به کسی پاسخگو نیستم، اگه مدیران صلاح بدونن، خودشون پاک میکنن که هیچ مشکلی با این قضیه ندارم.

    بعد اینکه اصلاً هم قصد فراری دادن ندارم، اتفاقاً حاضرم هر تلاشی بکنم که ایشون رو از این منجلاب نجات بدم.
    واقعااا دلم میسوزه که بهترین سال‌های جوونیش رو از دست داده، اینو چند سال بعد متوجه میشه.

    ترجیح میدم واقعیت و عمق فاجعه رو همون اول نشون بدم.
    ایشون اول از همه باید به فکر زندگی و جوونی و ارزش از دست رفته خودشون باشن.
    وقتی میتونه از این رابطه بکشه بیرون که بفهمه با زندگی خودش چیکار کرده، نه با همسر اول اون آقا.

    خوش به حالتون که انقد باهوشین که از روی متن میتونین بفهمین با پرخاش هست یا نه.
    خوبه همون اولش نوشتم که حکمتی بود که دو بار جوابم ارسال نشد.

  2. کاربر روبرو از پست مفید دختر شاد 69 تشکرکرده است .

    میس بیوتی (شنبه 11 آبان 98)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 22 فروردین 99 [ 14:50]
    تاریخ عضویت
    1398-7-08
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    970
    سطح
    16
    Points: 970, Level: 16
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    56

    تشکرشده 45 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خادم رضا چه حرفای باحالی میزنی بعضی وقتا

  4. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام دوستان
    به نظر مطالب مطرح شده در این تاپیک کمی با منطق جور نیست
    پس بهتر هست فکرتون رو فعلا درگیر مطالب نکنید تا اصل جریان مشخص بشه
    صاحب تاپیک هم که نیست و من فکر می کنم بهتر باشه بیشتر از این جوابی گذاشته نشه

  5. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    دختر شاد 69 (جمعه 19 مهر 98), زن ایرانی (جمعه 19 مهر 98)

  6. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    امروز [ 18:42]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,560

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام

    وقت تون بخیر

    یه کبوتر که تو آسمون پرواز میکنه، خیلی چیز ها میبینه و دلش میخواد. شاید یعضی هاشون بخوان بیشتر اوج بگیرند. ولی یه چیز دست و بالشون رو میبنده و مجبورن دوباره به زمین برگردند. جوجه هاش گرسنه اند و باید براشون غذا تهیه کنه. هیچ چیز دنیا، هیچ لذتی در دنیا بالاتر از جوجه هاش نیست.


    انسان ها هم از اون کبوتر که احساس و عقل بیشتری دارند. نتیجه اینکه اون آقا بچه و مادر بچه اش در اولویت اول قرار داره.

    شما هم قطعا تو زندگی تون اهداف و الویت هایی دارید.
    خوب انسان علاوه بر نیاز های جنسی، از ازدواج خلا های عاطفی، کمک های فکری، روحی و غیره رو نیز نیاز داره. مثلا همین قضیه کادو گرفتن نشان از این داره که نیاز عاطفی دارید.


    نگاه کنید آرامش کدام یکی در زندگی بیشتره؟

    1- کارگزی که روز مزد کار میکنه و از کار فرداش خبر نداره!
    2- کارگری که یه قرارداد چند ساله با صاحب کارش بسته!


    قطعا پاسخ همه جواب دو هست. ذاتا انسان ها دنبال اهداف پایدار تر هستن و دوست دارند، باغچه ای رو که آبیاری میکنند، برای یک عمر گل بده، نه اینکه موقتی باشه.

    به نظرم من، با خودتون خلوت کوچکی کنید، اول ببینید خودتون رو چقدر دوست دارید؟ چقدر به خودتون اهمیت میدین؟ بعد از خودتون بپرسید اهداف تون تو زندگی چیه؟ این هدف هاتون چقدر پایداره ؟ برای رسیدن به این اهداف چه کار هایی باید انجام بدین؟



    هیچ وقت برای بلند شدن از زمین دیر نیست. آینده و اهداف قشنگش منتظر شما هستن. اراده کنید و از زمین بلند شید. بگید من خودم رو دوست دارم و نمیگذارم موج ها و لذت های دنیا برای من تصمیم بگیرند. این منم که با قدرت و توانایی هام میتونم برای زندگی ام تصمیم سازی کنم و بهش جهت بدم.

  7. 3 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    malakeh (جمعه 19 مهر 98), رنگین (جمعه 19 مهر 98)

  8. #15
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 18:10]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,426
    امتیاز
    287,490
    سطح
    100
    Points: 287,490, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,591

    تشکرشده 37,095 در 7,008 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فکور نمایش پست ها
    پس بهتر هست فکرتون رو فعلا درگیر مطالب نکنید تا اصل جریان مشخص بشه
    صاحب تاپیک هم که نیست و من فکر می کنم بهتر باشه بیشتر از این جوابی گذاشته نشه
    با سلام
    متاسفانه چون چنین موضوعاتی وجود دارد و منحصر به این فرد نمیشه و شاید افرادی که چنین مشکلی دارند گذرشان به این تاپیک می افتد. مناسب دیدم چند نکته را بیان کنم:
    1 - هر کسی هر انتخابی می کند باید مسئولیت انتخابش را بپذیرد.


    2- گاهی مسئولیت یک انتخاب هزینه های سنگینی دارد. اما فواید و مزایایش محدود به زمان حال یا کوتاه مدت یا یک جانبه و گذراست.
    در واقع هزینه یک سرویس طلا می دهد و یک سرویس بدلی زیبا می گیرد و البته لذت چند روزه هم می برد اما تا آخر عمر این سرویس ماندگار و ارزشمند نیست.



    3 - گاهی انتخابی می کنیم که از یک زاویه می بینیم. کسانی هم که معتاد می شوند قطعا لذت و آرامش های زودگذر و توهمی را تجربه می کنند. اما دهها مشکل و هزینه همراه اعتیاد لذت بخش خود را نمی بینند. و بعد از چند سال دیگر هویت و ارزشمندی و جایگاه و سلامتی جسم و روان خود را از دست می دهند.


    من بعضی مشکلاتی که مراجعان این چنینی (ارتباط با جنس مخالف به صورت دوستی، صیغه، همسر دوم و ...)در جلسات مشاوره بیان کردند را فقط از باب نمونه عرض می کنم.
    الف) من از این آقا بار دار شدم نمیدونم سقط کنم یا نکنم؟

    ب) من بار دار شدم اما نمی خواهم سقط کنم بچه و این آقا را دوست دارم اما این آقا تهدید کرده است اگر سقط نکنی ، صیغه را تمدید نمی کنم.

    ج) همسر اول این خانم متوجه رابطه ما شده است، من را تعقیب کرده است و یک روز وقتی در خانه مهمان داشتیم ، آمده و درب خانه آبرو ریزی کرده که دخترتان را از توی زندگی ما بکشید بیرون.

    د)
    یکی از اقوام خانم اول، من و این آقا را دیده و به برادر خانم ایشون اطلاع داده. او هم با خانواده اش آمدند من و این آقا را مورد ضرب و شتم قرار دادند. و این آقا هم مرا مسبب می داند.


    هـ) این آقا فکر می کنم بعد از چندسال رابطه پنهانی از من سیر شده است ، چون بهانه جو شده ، قهر می کنه و گاهی تا یکماه یا دوماه حتی جواب تلفنم را نمی دهد. و میگه اگر جدا شویم به نفع هر دو ماست.

    و) مدت طولانی رابطه ما ادامه پیدا کرد و من همه مشکلات و تنهایی و رنجهای رابطه را تحمل کردم. حالا فرزندان این آقا بزرگ شدند و با من و خانواده ام درگیر شده اند.

    ز)
    بعد از چند وقت از چنین رابطه ای ، افسرده، ناامید، بی هویت شده ام. نه جایگاه مادر دارم، نه جایگاه همسر دارم، نه اصلا جایگاه انسانی خودم را دارم. همیشه سانسورم در همه جا. نه کسی از من خبر دارد. نه در ارتباطات و میهمانی هستم. نه می توانم مسافرت بروم. نه با هم آزادانه می توانیم بیرون باشیم. نه می توانند دوستا و اقوام از من با خبر باشند. یکجوری تنهاتر از گذشته هست. و باید چشم انتظار باشم که چه وقت این آقا در میان همه زندگی رسمی خودش ، یک وقتی هوس ارضاء با من را داشته باشد و ساعت بهره بگیرد و برود. در حالیکه اول رابطه امان او وقت و انرژی بیشتری برای من می گذاشت.

    ح) خانواده ام نمیدونم از کجا متوجه شدند. همه ابزارهای ارتباطی را از من گرفته اند. مانع رفتن به کار و دانشگاهم شده اند، در خانه حصر شده ام. به من به شکل مجرم نگاه می کنند. از خجالت و ترس نمی توانم در میهمانی ها حضور پیدا کنم. اعتبار و ارزش خود را از دست داده ام.

    ط) دوستان و همکارانم متوجه شده اند. به من مثل ویروس ایدز نگاه می کنند که ممکن است زندگی آنها را هم آلوده کنم. مرا کنار گذاشته اند و حتی جواب تلفن من را هم نمی دهند.

    ی) جوانی ام را یواشکی دلخوش به هیجانات کردم ، اکنون سنم رفته بالا، و رها شده و بی انرژی و خسته ام. نه خانواده ای، نه همسری و نه هویتی دارم. احساس می کنم احساساتم به بازی گرفته شده بود و یک زن وابسته و خسته و تنهایم.



    البته اینها فقط مصداقی مواردی از بعضی پرونده مراجعانی از این دست هستند.
    اصلا دوست ندارم که شما هم مورد جدیدی به این بندها جهت تجربه دیگران اضافه کنید.

    حضرت علی (ع) می فرمایند: دانا از تجربه دیگران استفاده می کند و نادان خود تجربه می کند. وای به حال کسی که از تجربه خودش هم استفاده نکند.
    ظاهرا شما هم در تجاربتان که بعضی هیجانات و لذتها را داشته ، تلخی ها و تعارض ها را کمی داشته اید و می توانید با تعقل تصمیمی بگیرید. که حداقل از تجارب خودتون استفاده کنید.

  9. 5 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    malakeh (سه شنبه 23 مهر 98), Mvaz (یکشنبه 28 مهر 98), رنگین (دوشنبه 22 مهر 98), سحر بهاری (دوشنبه 22 مهر 98)

  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آبان 98 [ 14:42]
    تاریخ عضویت
    1398-7-17
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    74
    سطح
    1
    Points: 74, Level: 1
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 39.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Smile تشکر

    ممنون از همه همراهان و مشاوران گرانقدر
    همگی این رابطه رو از دید همسر این آقا میبینید از دید من چی؟ از دید این آقا چی؟ من برای این حرفها جواب دارم اما فکر کنم بیفایده است همه ما رو. مقصر میدونین البته وقتی همه اتفاق نظر دارین یعنی من اشتباه میکنم
    اما میخوام بگم ما طول مدت طولانی با هم ارتباطی نداشتیم فقط تل میحرفیدیم و یا اگرم محرم بودیم فقط همو بیرون میدیدیم چیز خاصی نبود اصن بینمون نیاز جنسی بود ولی برای اثبات مسله سرکوبش کردیم و تونسیم ما بیشتر از شریک جنسی همدلیم همفکریم از طرز فکر هم استفاده میبریم حتی ممکنه در آینده کسب و کار مشترکی درست کنیم من تموم این مدت اگه خواستگاری داشتم سر فرصت و دقت بهش رسیدگی میکردم حتی با این آقا مراوده نمیکردم تا تکلیف اون مشخص بشه من از زندگیم بخاطر ایشون نزدم من منطقی حرف میزنم نه احساسی برای ایشون هدفم زندگی در آینده و یا همسر دوم بودن نیست واقعا منم مثه همه دخترا دلم نمیخاد مردمو تقسیم کنم با کسی . من حاضرم ازدواج کنم ایشونم مشکلی با این قضیه نداره که عاقلانه کنار بکشه برای خوشبختی من...
    متاسفانه طوری کوبنده برخورد کردین که میدونم بی تاثیره بیام حرفی بزنم البته به جز مدیر که واقعا محبت کردن جواب دادن

  11. #17
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام

    یکبار عقد، یکبار نامزدی و یکبار دوستی و صیغه

    شما باید ببینید چرا به این اینجا رسیدید.
    چه اشتباهاتی رو مرتکب شدید؟
    تعریف شما از خوشبختی، زندگی سالم و ازدواج چی هست؟
    معیارهاتون رو بررسی کنید و ببینید چقدر به معیارهای ارزشمند و استاندارد نزدیک هستن؟
    چطور میتونید تجربه ی یک زندگی سالم و حال خوب رو داشته باشید؟


    در پست اولتون گفتین؛
    نقل قول نوشته اصلی توسط nadiaa نمایش پست ها
    16 سال پیش عقد کردم و بعد از دوماه جدا شدیم یه خواستگاری سنتی و هل هلکی بود .
    یعنی اگر بحث ( فشار و اجبار _ سنتی بودن ازدواج و یا عدم شناخت کامل و شاید ناآگاهی ) رو کنار بگذاریم میبینیم در رابطه با این آقا که بنظر آشناییتون به شیوه نامناسب و امروزی هست هم دچار مشکل شدید.
    ↓↓↓

    نقل قول نوشته اصلی توسط nadiaa نمایش پست ها
    رفتم سراغ چت روم ها و با پسری آشنا شدم مثه من بود توو اعتقادات و اخلاقیات ی دوستی یهویی و طولانی در حد چت و تل تا اینکه بعد از یکسال قرار گذاشتیم همو دیدیم و به خاطر دین و علاقه زیادمون صیغه خوندیم و ارتباطی پر از هیجان داشتیم من از عقدم ناراحت بودم و اونم پسری بود که هم مذهبی بود هم گرم بود هم من اولین دختر واقعی خاارج از چت بودم که قرار گذاشته بودیم حدود دو سال گذشت و ازم خاستگاری کرد و من بخاطر خاطره عقدم قبول نکردم.
    پس بهتر هست بجای علاج این رابطه ی غلط و سرگشتگی و ضرر های بیشتر بدنبال
    خود آگاهی، افزایش اطلاعات در چند حوزه و در نتیجه تغییرات اساسی در زندگی باشین.
    توصیه میکنم از امکان مشورت با کارشناسان این سایت و یا مشاوره های دیگر بهره ببرید و با انگیزه زندگی بهتر و تغییرات مثبت در تلاش باشید.
    همچنین توصیه های دیگران و نظراتشون رو نه حرف های آزاردهنده بلکه برشی از واقعیت های زندگی در ارتباط با خودتون ببینید.



    ویرایش توسط سحر بهاری : یکشنبه 28 مهر 98 در ساعت 14:00

  12. 4 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    نازنین2010 (یکشنبه 28 مهر 98), میس بیوتی (شنبه 11 آبان 98), ماری22 (یکشنبه 28 مهر 98), رنگین (یکشنبه 28 مهر 98)

  13. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 00 [ 15:26]
    تاریخ عضویت
    1396-2-13
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    5,144
    سطح
    45
    Points: 5,144, Level: 45
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 76 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    تو دوران نامزدی و آشنایی همه چیز ساده و آسونه و مشکلات با توجه به این که دو نفر در گیر و دار و چالش های زندگی مشترک نیستند، به نظر ساده و قابل حل هستند. هر وقت شما با این آقا زیر یک سقف زندگی کردید معنی حرف های دوستان رو متوجه می شید . چه طور ممکنه که این آقا با وجود داشتن همسر ، اینطور به شما ابراز علاقه می کنه و از اون طرف وقتی شما خواستگار دارید شما رو راحت می ذاره تا بتونید فکر کنید !!!آیا به نظر خودتون این موضوع عجیب نیست؟ این چه طور دوست داشتن و عشقیه ؟ این آقا ظاهرا شما رو برای اوقات فراغت و بیکاری هاش می خواد ...واضحه که تو دوران دوستی و نامزدی و گاهی همدیگر رو دیدن ، چالشی بروز پیدا نمی کنه ....اما از خوندن جمله شما هم خیلی تعجب کردم« من حاضرم ازدواج کنم ایشونم مشکلی با این قضیه نداره که عاقلانه کنار بکشه برای خوشبختی من» ، !عزیزم ....پس دوست داشتنی در کار نیست . ایشون چه طور مشکلی نداره که شما ازدواج کنید ....اینا حرف ها و استدلالات پسر های دبیرستانیه ...که من برای خوشبختی تو خودم رو کنار می کشم و ....و فقط یک پیام واضح داره : این آقا اصلا برنامه ای برای ازدواج با شما نداره و بدتر از اون علاقه ای هم در کار نیست

  14. 3 کاربر از پست مفید ماری22 تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (شنبه 11 آبان 98), رنگین (یکشنبه 28 مهر 98), سحر بهاری (یکشنبه 28 مهر 98)

  15. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    شما اینجا حرفای تلخی شنیدی که دوست نداشتی برا همین هم دلخور شدی ولی در واقع حقیقت را بهت گفن

    این آقا دو تا زن را به بازی گرفته
    1-همسرشرعی و رسمی خودش
    2-شما که هیچ مسولیتی در قبالت نداره

    به بدترین شکلی که میتونه به هر دوی شما آسیب روحی بزنه داره بازیتون میده
    و البته شما میدونی که داری بازی میخوری و آینده ای با این آقا نداری ولی حاظر نیستی به خودت کمک کنی

  16. 2 کاربر از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده اند .

    رنگین (یکشنبه 28 مهر 98), سحر بهاری (یکشنبه 28 مهر 98)

  17. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مرداد 00 [ 00:24]
    تاریخ عضویت
    1392-10-04
    محل سکونت
    چه فرقی میکنه
    نوشته ها
    127
    امتیاز
    9,442
    سطح
    65
    Points: 9,442, Level: 65
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 208
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    819

    تشکرشده 166 در 90 پست

    Rep Power
    31
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط nadiaa نمایش پست ها
    ممنون از همه همراهان و مشاوران گرانقدر
    همگی این رابطه رو از دید همسر این آقا میبینید از دید من چی؟ از دید این آقا چی؟ من برای این حرفها جواب دارم اما فکر کنم بیفایده است همه ما رو. مقصر میدونین البته وقتی همه اتفاق نظر دارین یعنی من اشتباه میکنم
    اما میخوام بگم ما طول مدت طولانی با هم ارتباطی نداشتیم فقط تل میحرفیدیم و یا اگرم محرم بودیم فقط همو بیرون میدیدیم چیز خاصی نبود اصن بینمون نیاز جنسی بود ولی برای اثبات مسله سرکوبش کردیم و تونسیم ما بیشتر از شریک جنسی همدلیم همفکریم از طرز فکر هم استفاده میبریم حتی ممکنه در آینده کسب و کار مشترکی درست کنیم من تموم این مدت اگه خواستگاری داشتم سر فرصت و دقت بهش رسیدگی میکردم حتی با این آقا مراوده نمیکردم تا تکلیف اون مشخص بشه من از زندگیم بخاطر ایشون نزدم من منطقی حرف میزنم نه احساسی برای ایشون هدفم زندگی در آینده و یا همسر دوم بودن نیست واقعا منم مثه همه دخترا دلم نمیخاد مردمو تقسیم کنم با کسی . من حاضرم ازدواج کنم ایشونم مشکلی با این قضیه نداره که عاقلانه کنار بکشه برای خوشبختی من...
    متاسفانه طوری کوبنده برخورد کردین که میدونم بی تاثیره بیام حرفی بزنم البته به جز مدیر که واقعا محبت کردن جواب دادن
    شمایی که دوست نداری زن دوم باشی یا مثل همه زنا مردت فقط برای خودت باشه
    ان شالله با هر کی ازدواج کردی خوشبخت بشی یه همچین آدم همفکری بیاد تو زندگی ت ببینم میتونی از زاویه دید اون زن و آقا به زندگی نگاه کنی یا نه
    نگران اون اقا هم‌نباش خیلی بهش بدمیگذشت جدا میشد از زن ش این دوره زمونه کسی پول زیادی نداره خرج کسی کنه

    اگر حرف مدیر عزیزهمدردی برات حرف بوده
    حرفای بقیه رد بریز دور و همون یکی رو بچسب
    ویرایش توسط رنگین : یکشنبه 28 مهر 98 در ساعت 16:59

  18. 3 کاربر از پست مفید رنگین تشکرکرده اند .

    نازنین2010 (دوشنبه 29 مهر 98), میس بیوتی (شنبه 11 آبان 98), سحر بهاری (یکشنبه 28 مهر 98)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.