به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 تیر 99 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1397-12-12
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    3,201
    سطح
    35
    Points: 3,201, Level: 35
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    25

    تشکرشده 18 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Icon18 خیلی تنهام ای کاش زمان به عقب بر میگشت

    تنها و بی کسی بد دردیه وقتی ببینه اطرافت ادامای به اصطلاح دلسوز وجود داره اما هیچ کدومشون تو رو درک نمیکنن خیلی سخته.تو دو تا تایپیک قبلم همه چی رو توضیح دادم میتونین برین و بخونین .اما الان به یه نقطه مشترک رسیدم اینکه ما برای هم ساخته نشده بودیماما هیچ راهی جلوی پام نیست نه میتونم طلاق بگیرم البته خانواده درستی ندارم که حمایتم بکنن خود پدرم یه ورشکسته هست که همه خونه و زندگیشو به حراج گذاشته نه میتونم با زندگیم کنار بیام دارم داغون میشم .همش در حال نفرین خودم هستم .ای تو که بدبخت که فهمیدی از اوا قبل عقد دوسش نداری چرا جواب مثبت دادی چرا همونجا قبل محضر نگفتی نمیخوامش چرا زبونت بسته شد .شوهر منم یه ادم اخمو مستبد و کم حرفی بود تاالان اما من عاشق هیجان و شیطونی منم افسرده کرد با انبر باید حرف از دهنش بکشم بیرون .دیگه خسته شدم چیکار میتونم بکنم .همش سر مسایل بیهوده داد میکشه فحش میده .به خدا دلم میخواست یه بار تو خواب خفش میکردم تا راحت بشم از دستش .
    دوستان عزیز تو تایپیک قبلی خیلی با هام حرف زدن ولی نمیدونم چرا بر میگردم به نقطه اول .همش ارزوی مرگشو میکنم خیلی خستم منو عقده ای کرد از بس بهم محبت نکرد .اون از خاونده خودم که به خاطر فرار ازاز مشکلات و نیاز به محبت ازدواج کردم اما دیدم شرایطم بدتر شد .همش مقصر خانوادم بودن که درکم نکردن ازشون متنفرم.
    با خودم میگم صیغه طلاق رو بخونم ای کاش میشد مثه صیغه محرمیت خودمون میخوندیم .
    من فقط میخوام از دستش ازاد شم ...کسی که بهت محبت نمیکنه انگار در اساراتش هستی.
    به خدا یه ذره اگر دل منو به دست میاورد حال و روز من این نیود

  2. 2 کاربر از پست مفید رنج تشکرکرده اند .

    Mvaz (جمعه 29 شهریور 98), رنگین (جمعه 29 شهریور 98)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,831 در 2,407 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام

    شرایط سخت برا همه ست ،،،هر آدمی تو زندگیش شرایط خاص خودش را داره ،
    حتی مورچه ها هم سختی های خودشون را دارند
    مورچه ها راضی اند و با زندگی تعامل می کنند
    ولی ما انسانها ....
    به نظرم اولین قدم موفقیت در هر کاری اینکه خودمون را قربانی حوادث زندگی ندونیم ،
    امیدمون را از دست ندیم و از گذشته ها درس بگیریم .


    .................

    در روابط خانواده ،،مشکل از اونجا شروع میشه که هر کی می خواد حرف خودش باشه ،،
    یادمان باشه حاصل جمع هر عددی با صفر،،، خود اون عدد هست !
    برای بازی برد برد تلاش کنید


    .................



    مشکلات همیشه هست و با هجرت ما به هدف دیگه،،باز سر کله یه مشکل دیگه پیدا میشه :)
    و این خوبه !
    چون ما انسانها با چالش ها هست که رشد می کنیم ،،،
    تجربه های ما در دوران زندگیمون ،، چراغی هستند در این مسیر



    ............


    حتما با یه مشاور صحبت کنید.
    ویرایش توسط باغبان : جمعه 29 شهریور 98 در ساعت 15:37

  4. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    Mvaz (جمعه 29 شهریور 98), رنج (جمعه 29 شهریور 98)

  5. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام

    نقل قول نوشته اصلی توسط رنج نمایش پست ها
    ای تو که بدبخت که فهمیدی از اوا قبل عقد دوسش نداری چرا جواب مثبت دادی چرا همونجا قبل محضر نگفتی نمیخوامش چرا زبونت بسته شد . شوهر منم یه ادم اخمو مستبد و کم حرفی بود تاالان اما من عاشق هیجان و شیطونی منم افسرده کرد با انبر باید حرف از دهنش بکشم .
    بنظرم بهتر هست جمله ی شما رو تغییر بدیم و ببینم چه اتفاقی میافته...

    بخاطر قیافش، تیپ و هیکلش، شرایط مالی و تحصیلی خوبش، پیگیریهاش و اصرارش و ... جواب مثبت دادم و با عشق زندگی مشترکمو شروع کردم ولی بعد از ازدواج کم کم فهمیدم؛
    شوهرم یه ادم اخمو مستبد و ... هست
    من عاشق هیجان و شیطونیم اما اون با انبر باید حرف از دهنش بکشم
    جنس احساس با من فرق داره (۱)
    کلا عین پیرمرداست(۲)
    و ...
    یا بهتره به مشکلات مردم نگاهی بندازیم؛
    چشم بسته بهش بله گفتم چون دوستش داشتم و همون مرد رؤیاهام بود بعد از اینکه ازدواج کردیم و وارد زندگی شدیم متوجه...
    دروغ های متعدد همسرم شدم
    متوجه تنوع طلبی و روابط متعدد ایشان شدم
    متوجه وابستگی بیش از حدش به خانوادش شدم
    فهمیدم اشتباه کردم و دنیامون با هم فرق داره

    و ...
    اینجاست که ورای دوست داشتن باید بدنبال راهی برای حل مسائل پیش آمده باشید، چون ممکن بود در زندگی دیگری و شرایط متفاوتی با این مسائل روبرو بشید
    درمان نکردن یک مسئله و عدم تغییرات اساسی باعث بروز اتفاقات متعدد دیگری خواهد شد که کنترلش کم کم از دست شما خارج میشه و در همین موقع هست که دوست داشتن هم به مرور زمان کمرنگ میشه.
    شما اگر بصورت جدی در پی تغییر خودتون و همچنین برطرف کردن موانع و مشکلات ( تا حدی که توان دارید ) باشین قطعا شرایط بهتر خواهد شد .
    نقل قول نوشته اصلی توسط رنج نمایش پست ها
    اون از خاونده خودم که به خاطر فرار ازاز مشکلات و نیاز به محبت ازدواج کردم اما دیدم شرایطم بدتر شد ... نه میتونم طلاق بگیرم ....
    و با جدایی تضمینی ندارید شرایط بهتری رو تجربه کنید. احتمالا این زندگی در کنار ناملایمات نفعی هم داره که شما تنها روی این موارد مانور میدید. میتونست یک زندگی کاملا از دست رفته باشه و درگیر اتفاقات تلخ بزرگتری باشید که متأسفانه بعضی ها در زندگی مشترک تجربه میکنن.
    نقل قول نوشته اصلی توسط رنج نمایش پست ها
    به خدا دلم میخواست یه بار تو خواب خفش میکردم تا راحت بشم از دستش .
    دقت کنین اگر شما از ازدواج کردن به اون احساسات رؤیایی و باب میلتون که در تاپیک های قبل اشاره کردین نرسیدین همسر شما نقشی در این موضوع نداشتن و نباید بدنبال انتقام باشین، این مشکلات قسمت بزرگیش به انتخاب خودتون و شرایطتتون بر میگرده.

    در تاپیک قبل گفتید ؛
    نقل قول نوشته اصلی توسط رنج نمایش پست ها
    به خدا قسم بعد 10 سال تمام مشکلات من سر اینه که نه ظاهر ایشونو دوست دارم نه قیافشو.
    شما بخاطر اینکه ظاهر، قیافه و ... رو در نظر داشتید و اون رو بزرگ کردید پس به دنبال گشتن معایب دیگری در همسرتون بودین
    تا بتونید برای عدم تمایلتون و موجه کردن این نارضایتی ده ها علت دیگر پیدا کنید... مثلا اینکه سر بعضی موضوعات عصبانی میشه و فحش میده.
    در حالی که ممکن هست در چند زندگی دیگر هم همین اتفاق رخ بده اما افراد بدنبال راه حلی برای مشکل پیش آمده باشن و خیلی بزرگش نکنن.
    در هر
    صورت شما این حق رو دارید حال خوب رو تجربه کنید ولی بهتر هست در این حال خوب سهیم باشید و سعی کنین زندگیتون رو بسازین. بعضی آدمها با پول خیلی زیاد بهترین طراحی داخلی خونه رو انجام میدن ولی بعضی خونه های روستایی با کمترین امکانات اتاق های زیبا و دلچسبی دارن که چشم نواز و دلنواز هست. این ماییم که تغییر ایجاد میکنیم نه کسی یا چیز دیگری و باید سهم خودمون رو بابت این تغییر در نظر داشته باشیم. اگر تلاش کردیم و تغییراتی دادیم و اتفاق مثبتی حاصل نشد انوقت این حق رو داریم که ابراز ناراحتی کنیم.

    (۱).(۲)
    مواردی که در تاپیک های قبل تر بیان کردین.


    ویرایش توسط سحر بهاری : یکشنبه 31 شهریور 98 در ساعت 20:20

  6. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    رنگین (یکشنبه 31 شهریور 98), رنج (چهارشنبه 03 مهر 98)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 تیر 99 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1397-12-12
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    3,201
    سطح
    35
    Points: 3,201, Level: 35
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    25

    تشکرشده 18 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    جواب

    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها
    سلام


    بنظرم بهتر هست جمله ی شما رو تغییر بدیم و ببینم چه اتفاقی میافته...

    بخاطر قیافش، تیپ و هیکلش، شرایط مالی و تحصیلی خوبش، پیگیریهاش و اصرارش و ... جواب مثبت دادم و با عشق زندگی مشترکمو شروع کردم ولی بعد از ازدواج کم کم فهمیدم؛
    شوهرم یه ادم اخمو مستبد و ... هست
    من عاشق هیجان و شیطونیم اما اون با انبر باید حرف از دهنش بکشم
    جنس احساس با من فرق داره (۱)
    کلا عین پیرمرداست(۲)
    و ...
    یا بهتره به مشکلات مردم نگاهی بندازیم؛
    چشم بسته بهش بله گفتم چون دوستش داشتم و همون مرد رؤیاهام بود بعد از اینکه ازدواج کردیم و وارد زندگی شدیم متوجه...
    دروغ های متعدد همسرم شدم
    متوجه تنوع طلبی و روابط متعدد ایشان شدم
    متوجه وابستگی بیش از حدش به خانوادش شدم
    فهمیدم اشتباه کردم و دنیامون با هم فرق داره

    و ...
    اینجاست که ورای دوست داشتن باید بدنبال راهی برای حل مسائل پیش آمده باشید، چون ممکن بود در زندگی دیگری و شرایط متفاوتی با این مسائل روبرو بشید
    درمان نکردن یک مسئله و عدم تغییرات اساسی باعث بروز اتفاقات متعدد دیگری خواهد شد که کنترلش کم کم از دست شما خارج میشه و در همین موقع هست که دوست داشتن هم به مرور زمان کمرنگ میشه.
    شما اگر بصورت جدی در پی تغییر خودتون و همچنین برطرف کردن موانع و مشکلات ( تا حدی که توان دارید ) باشین قطعا شرایط بهتر خواهد شد .


    و با جدایی تضمینی ندارید شرایط بهتری رو تجربه کنید. احتمالا این زندگی در کنار ناملایمات نفعی هم داره که شما تنها روی این موارد مانور میدید. میتونست یک زندگی کاملا از دست رفته باشه و درگیر اتفاقات تلخ بزرگتری باشید که متأسفانه بعضی ها در زندگی مشترک تجربه میکنن.


    دقت کنین اگر شما از ازدواج کردن به اون احساسات رؤیایی و باب میلتون که در تاپیک های قبل اشاره کردین نرسیدین همسر شما نقشی در این موضوع نداشتن و نباید بدنبال انتقام باشین، این مشکلات قسمت بزرگیش به انتخاب خودتون و شرایطتتون بر میگرده.

    در تاپیک قبل گفتید ؛


    شما بخاطر اینکه ظاهر، قیافه و ... رو در نظر داشتید و اون رو بزرگ کردید پس به دنبال گشتن معایب دیگری در همسرتون بودین
    تا بتونید برای عدم تمایلتون و موجه کردن این نارضایتی ده ها علت دیگر پیدا کنید... مثلا اینکه سر بعضی موضوعات عصبانی میشه و فحش میده.
    در حالی که ممکن هست در چند زندگی دیگر هم همین اتفاق رخ بده اما افراد بدنبال راه حلی برای مشکل پیش آمده باشن و خیلی بزرگش نکنن.
    در هر
    صورت شما این حق رو دارید حال خوب رو تجربه کنید ولی بهتر هست در این حال خوب سهیم باشید و سعی کنین زندگیتون رو بسازین. بعضی آدمها با پول خیلی زیاد بهترین طراحی داخلی خونه رو انجام میدن ولی بعضی خونه های روستایی با کمترین امکانات اتاق های زیبا و دلچسبی دارن که چشم نواز و دلنواز هست. این ماییم که تغییر ایجاد میکنیم نه کسی یا چیز دیگری و باید سهم خودمون رو بابت این تغییر در نظر داشته باشیم. اگر تلاش کردیم و تغییراتی دادیم و اتفاق مثبتی حاصل نشد انوقت این حق رو داریم که ابراز ناراحتی کنیم.

    (۱).(۲)
    مواردی که در تاپیک های قبل تر بیان کردین.


    باورم نمیشه چطور یک نفر میتونه اینقدر قشنگ جواب تک تک حرفای منو بده واقعا ازتون متشکرم .این تایپیک رو چند روز پیش باز کردم روزی که خیلی دلم گرفته بود و ناراحت بودم .بعد از اون اتفاقی رفتم تو اپارات و هزار راه نرفته رو دیدم .تو یکی از قسمتاس دکتر میگفت سهم تو از زندگی چیه ؟بهنر نیست به جای فرار از اون مشکل به حل اون مساله بپردازی . منم یه چند روزی تو فکرم مبینم راست میگه به جای اینکه ناله کنم یکم مدارا کنمشاید واقعا ایده الی در کار نبوده .

  8. #5
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط رنج نمایش پست ها
    جواب

    باورم نمیشه چطور یک نفر میتونه اینقدر قشنگ جواب تک تک حرفای منو بده واقعا ازتون متشکرم .این تایپیک رو چند روز پیش باز کردم روزی که خیلی دلم گرفته بود و ناراحت بودم .بعد از اون اتفاقی رفتم تو اپارات و هزار راه نرفته رو دیدم .تو یکی از قسمتاس دکتر میگفت سهم تو از زندگی چیه ؟بهنر نیست به جای فرار از اون مشکل به حل اون مساله بپردازی . منم یه چند روزی تو فکرم مبینم راست میگه به جای اینکه ناله کنم یکم مدارا کنمشاید واقعا ایده الی در کار نبوده .
    سلام خواهش میکنم
    برای تغییرات اساسی لازم هست افکار منفی و ناامید کننده رو کنترل و مهار کنین، تا مانعی بر سر راه تغییرات مثبت نباشن . برای رسیدن به این حالت از مقالات سایت و مراجعه حضوری ( طبق پست های تاپیک های قبل ) بهره ببرید.

    ویرایش توسط سحر بهاری : چهارشنبه 03 مهر 98 در ساعت 12:25

  9. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    رنج (شنبه 13 مهر 98)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آبان 98 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1391-9-15
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    7,732
    سطح
    58
    Points: 7,732, Level: 58
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 52.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    626

    تشکرشده 656 در 231 پست

    Rep Power
    46
    Array
    سلام ، سحر بهاری عزیز خیلی خوب براتون تحلیل کردن، من خودم حال روحی خوبی ندارم ولی از جمله خودتون که گفتید

    اون از خاونده خودم که به خاطر فرار ازاز مشکلات و نیاز به محبت ازدواج کردم اما دیدم شرایطم بدتر شد


    یاد یه داستان از کتاب 4 اثر از اسکاول شین افتادم که خلاصه اش این بود یک دختری مادر بد اخلاقی داشت و همیشه دنبال فرار از اون شرایط بود به هر حال دختر ازدواج کرد ولی انگار با مادر خودش ازدواج کرده بود چون دقیقا شوهرش همون اخلاق و رفتار مادرش رو داشت .
    این دقیقا همون چیزی که میگن ما خودمون هستیم که تعیین کننده هستیم ، من الان تو یه بحران هستم حالم اصلا خوب نیست فقط این رو میدونم که ما خودمون فرستاننده ارتعاش ها هستیم و هر اتفاقی که برامون میافته سر راهمون قرار میگیره خودمونیم که بهش انرژی میدیم و قانون جاذبه وارد عمل میشه اون رو به سمت خودمون جذب میکنه

    رنج عزیز من و همسرم از ابتدا از یکسری مسائل از اول زندگی فراری بودیم اینکه خودمون رو درگیر کسی نکنیم و برای خودمون زندگی کنیم انقدر بهش انرژی دادیم انقدر خواستیم ازش فرار کنیم که یه چند سالی هست یقه ما رو گرفته و ما فقط در خدمت دیگران هستیم و اصلا برای خودمون وقت نمیزاریم یعنی وقت نداریم که بزاریم ، اینکه چرا یکسری اتفاقات میافته برای من هم هظمش سخته که تو نمیخواهی بیافته ولی میافته ، مطمین باش اگه زمان هم به عقب برگرده هم من و همسرم هم شما هیچ فرقی برامون نمیکرد، اگر شما همسرتون یکی دیگه بود مطمئن باش باز الان مشکلت همینی بود که الان هست چون اگه حتی یک شخص بسیار مهربان و دلسوز و خوش زبان هم باهاتون ازدواج میکرد باز ممکن بود اون هم به یه شخص بد ا خلاق بد دهن تبدیل میشد، من نمیخوام شما رو ناراحت کنم نمیخوام خدائی نکرده توهینی کرده باشم میخوام بگم ارتعاشی که شما تو زندگیت فرستادی و من و همسرم تو زندگیمون فرستادیم اشتباه بوده و من خودم میدونم اشتباه کردم ولی متاسفانه باز دارم ادامه میدم و همش نگران آینده ام که چی میشه مقصر نه خانواده نه همسر نه جامعه نه هیچکس دیگر هست مقصر خودمونیم


    امیدورام به جایی برسیم که بفهمیم باید چکار کنیم و عمل کنیم
    همه را دوست میدارم و همه دوستم میدارند

    او که به ظاهر دشمن است، از در دوستی در می آید، بسان حلقه ای طلائی در زنجیر خیر و صلاح من


    فلورانس اسکاول شین

  11. 2 کاربر از پست مفید malakeh تشکرکرده اند .

    رنج (شنبه 13 مهر 98), سحر بهاری (پنجشنبه 04 مهر 98)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 تیر 99 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1397-12-12
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    3,201
    سطح
    35
    Points: 3,201, Level: 35
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    25

    تشکرشده 18 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط malakeh نمایش پست ها
    سلام ، سحر بهاری عزیز خیلی خوب براتون تحلیل کردن، من خودم حال روحی خوبی ندارم ولی از جمله خودتون که گفتید

    اون از خانواده خودم که به خاطر فرار ازاز مشکلات و نیاز به محبت ازدواج کردم اما دیدم شرایطم بدتر شد


    یاد یه داستان از کتاب 4 اثر از اسکاول شین افتادم که خلاصه اش این بود یک دختری مادر بد اخلاقی داشت و همیشه دنبال فرار از اون شرایط بود به هر حال دختر ازدواج کرد ولی انگار با مادر خودش ازدواج کرده بود چون دقیقا شوهرش همون اخلاق و رفتار مادرش رو داشت .
    این دقیقا همون چیزی که میگن ما خودمون هستیم که تعیین کننده هستیم ، من الان تو یه بحران هستم حالم اصلا خوب نیست فقط این رو میدونم که ما خودمون فرستاننده ارتعاش ها هستیم و هر اتفاقی که برامون میافته سر راهمون قرار میگیره خودمونیم که بهش انرژی میدیم و قانون جاذبه وارد عمل میشه اون رو به سمت خودمون جذب میکنه


    یاد یه داستان از کتاب 4 اثر از اسکاول شین افتادم که خلاصه اش این بود یک دختری مادر بد اخلاقی داشت و همیشه دنبال فرار از اون شرایط بود به هر حال دختر ازدواج کرد ولی انگار با مادر خودش ازدواج کرده بود چون دقیقا شوهرش همون اخلاق و رفتار مادرش رو داشت

    رنج عزیز من و همسرم از ابتدا از یکسری مسائل از اول زندگی فراری بودیم اینکه خودمون رو درگیر کسی نکنیم و برای خودمون زندگی کنیم انقدر بهش انرژی دادیم انقدر خواستیم ازش فرار کنیم که یه چند سالی هست یقه ما رو گرفته و ما فقط در خدمت دیگران هستیم و اصلا برای خودمون وقت نمیزاریم یعنی وقت نداریم که بزاریم ، اینکه چرا یکسری اتفاقات میافته برای من هم هظمش سخته که تو نمیخواهی بیافته ولی میافته ، مطمین باش اگه زمان هم به عقب برگرده هم من و همسرم هم شما هیچ فرقی برامون نمیکرد، اگر شما همسرتون یکی دیگه بود مطمئن باش باز الان مشکلت همینی بود که الان هست چون اگه حتی یک شخص بسیار مهربان و دلسوز و خوش زبان هم باهاتون ازدواج میکرد باز ممکن بود اون هم به یه شخص بد ا خلاق بد دهن تبدیل میشد، من نمیخوام شما رو ناراحت کنم نمیخوام خدائی نکرده توهینی کرده باشم میخوام بگم ارتعاشی که شما تو زندگیت فرستادی و من و همسرم تو زندگیمون فرستادیم اشتباه بوده و من خودم میدونم اشتباه کردم ولی متاسفانه باز دارم ادامه میدم و همش نگران آینده ام که چی میشه مقصر نه خانواده نه همسر نه جامعه نه هیچکس دیگر هست مقصر خودمونیم


    امیدورام به جایی برسیم که بفهمیم باید چکار کنیم و عمل کنیم
    ملکه عزیز سلام
    ممنون به خاطر پست زیباتون به هیچ وجه هم ناراحت نشدم من این چند سال به خودم فهموندم که از حرف منطقی نباید ناراحت شد .وقتی این جمله رو خوندم یه لبخندی رو لبم اومد اینکه چطور با فاصله زیاد من و شما ولی اینقدر منظور منو خوب برداشت کردین .البته من این کتابو چند سال پیش خوندم .خیلی زیبا بود .

    یاد یه داستان از کتاب 4 اثر از اسکاول شین افتادم که خلاصه اش این بود یک دختری مادر بد اخلاقی داشت و همیشه دنبال فرار از اون شرایط بود به هر حال دختر ازدواج کرد ولی انگار با مادر خودش ازدواج کرده بود چون دقیقا شوهرش همون اخلاق و رفتار مادرش رو داشت

    اره واقعا بعضی وقتا با خودم میگم چقدر رفتارای همسرم شبیه مامانمه .افکار سنتی .زجر اور.مستبد .زورگو.حتی بعضی وقتا مثه مامانم فحاش .
    شما درست میگین من از چاه در اودم و افتادم داخل چاه .
    ولی نمیدونم راهکار چیه؟

    - - - Updated - - -

    من خودم احساس میکنم مشکل اعظم من نگاهمه که همش دنباله مرداست .متاسفانه این عادت بد و از پدرم به ارث بردم که همیشه تو خیابون نگاهش دنبال زنا بود .اما این بار برای من خیلی بدتره که بخوام ناخوداگاه به مردای دیگه نگاه کنم خودمم میدونم کار زشتیه اما احساس میکنم همسرم یه نواقصی داره که من اصلا نمیتونم تحمل کنم و اینجوری با نگاه کردن به مردای دیگه اون نقصوو در خودم میخوام رفع کنم.هر چی سعی میکنم نگاه به نامحرم نکنم اما نمیتونم شوهرم اگر خودشو در دلم جا میکرد این قدر کمبود در دل من ایجاد نمیشد
    ویرایش توسط رنج : شنبه 13 مهر 98 در ساعت 18:59

  13. 2 کاربر از پست مفید رنج تشکرکرده اند .

    malakeh (سه شنبه 23 مهر 98), رنگین (شنبه 13 مهر 98)

  14. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 22:15]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    785
    امتیاز
    23,048
    سطح
    93
    Points: 23,048, Level: 93
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 302
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,552

    تشکرشده 1,773 در 731 پست

    Rep Power
    172
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط رنج نمایش پست ها
    خودمم میدونم کار زشتیه اما احساس میکنم همسرم یه نواقصی داره که من اصلا نمیتونم تحمل کنم و اینجوری با نگاه کردن به مردای دیگه اون نقصوو در خودم میخوام رفع کنم.هر چی سعی میکنم نگاه به نامحرم نکنم اما نمیتونم شوهرم اگر خودشو در دلم جا میکرد این قدر کمبود در دل من ایجاد نمیشد
    سلام

    محور راهنمایی دوستان به شما دقیقا ریشه در این نگاه شما داره که متن مربوط بهش رو پر رنگ کردم.


    ماشین مورد علاقه تون چیه؟


    ما فرض رو بر این میگذاریم پژو 206. این ماشین رو با کلی تلاش میخرید، (بهش میرسید) چند باری که ازش که لذت بردین، شروع میکنه به خرج افتادن، سر و صدا کردن، خوب ماشین رسیدگی میخواد حق داره صداش در بیاد. نم نم تو خیابون ماشین های دیگه ای براتون جذاب میشه، مثلا میگید تویوتا هم ماشین خوبیه ها، بعد یه دونه ماشین بنز رد میشه، میگید بنز از همشون سر تره، تلوزیون رو روشن میکنید، میبینید یه ماشین رویلزرویز ملکه انگلیس سوار شده، دلتون رو میبره، بعد میگید 206 هم شد ماشین. به ماشینتون میگید، اگر میشد میفروختمت، یکی بنز حداقل میخریدم تا از دستت خلاص شم. چون قصد خلاص شدن از دستش رو دارین، کلی ایراد دیگه هم رو ماشین میگذارید. مثلا میگید بوقش صداش زیاده.


    نتیجه:

    اگر ماشین بنز هم بخرید، بعد از مدتی بلایی که سر 206 اومده سر بنز هم میاد.

    - از کمال گرایی باید دوری کنید
    - خود واقعی تون رو بشناسید. بفهمید واقعا کی هستین و چه فردی مناسب شما هست.
    - نقاط مثبت رو هم در نظر بگیرید
    - از مقایسه هایی که ساخته خیالات شما هست دوری کنید.



    یکبار تلاش کنید، اول از همه یک فرد کامل و بالغ بشید که قرار اول از همه خودش خوب باشه. اگر خودتون خوب شدید، ولی زندگی تون خوب نشد، اجازه دارید بیاد در مورد زندگی بن بست خوردتون مشورت بگیرید. الان تمرکزتون رو بگذارید رو ساختن و پرداختن خود واقعی تون

  15. 3 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    malakeh (سه شنبه 23 مهر 98), رنگین (یکشنبه 14 مهر 98), رنج (یکشنبه 14 مهر 98)

  16. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 تیر 99 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1397-12-12
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    3,201
    سطح
    35
    Points: 3,201, Level: 35
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    25

    تشکرشده 18 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mvaz نمایش پست ها
    سلام

    محور راهنمایی دوستان به شما دقیقا ریشه در این نگاه شما داره که متن مربوط بهش رو پر رنگ کردم.


    ماشین مورد علاقه تون چیه؟


    ما فرض رو بر این میگذاریم پژو 206. این ماشین رو با کلی تلاش میخرید، (بهش میرسید) چند باری که ازش که لذت بردین، شروع میکنه به خرج افتادن، سر و صدا کردن، خوب ماشین رسیدگی میخواد حق داره صداش در بیاد. نم نم تو خیابون ماشین های دیگه ای براتون جذاب میشه، مثلا میگید تویوتا هم ماشین خوبیه ها، بعد یه دونه ماشین بنز رد میشه، میگید بنز از همشون سر تره، تلوزیون رو روشن میکنید، میبینید یه ماشین رویلزرویز ملکه انگلیس سوار شده، دلتون رو میبره، بعد میگید 206 هم شد ماشین. به ماشینتون میگید، اگر میشد میفروختمت، یکی بنز حداقل میخریدم تا از دستت خلاص شم. چون قصد خلاص شدن از دستش رو دارین، کلی ایراد دیگه هم رو ماشین میگذارید. مثلا میگید بوقش صداش زیاده.


    نتیجه:

    اگر ماشین بنز هم بخرید، بعد از مدتی بلایی که سر 206 اومده سر بنز هم میاد.

    - از کمال گرایی باید دوری کنید
    - خود واقعی تون رو بشناسید. بفهمید واقعا کی هستین و چه فردی مناسب شما هست.
    - نقاط مثبت رو هم در نظر بگیرید
    - از مقایسه هایی که ساخته خیالات شما هست دوری کنید.



    یکبار تلاش کنید، اول از همه یک فرد کامل و بالغ بشید که قرار اول از همه خودش خوب باشه. اگر خودتون خوب شدید، ولی زندگی تون خوب نشد، اجازه دارید بیاد در مورد زندگی بن بست خوردتون مشورت بگیرید. الان تمرکزتون رو بگذارید رو ساختن و پرداختن خود واقعی تون
    واقعا ممنونم از مثال زیبا و ملموستون .اره تا حدودی حس میکنم حتی خودمم نشناختم .هنوز نمیدونم کیم نه هدفی تو زندگیم دارم نه ثروتی تا بتونم به امیال و خواسته هام برسم من یه ادم عقده ای شدم که متاسفانه خانواده ام این اعتماد به نفسو بهم نداد تا برم دنبال ارزوهام و بعد هم خودم مقصرم که به دنبال اهدافم نرفتم چون با ازدواجم تمام اعتماد به نفسمو از دست دادم . اره راست میگین من با همون ماسینی که شما گفتی باید بسازم و تعمیرش کنم .اما وقتی از اول هیچ اشتیاق و میلی نبوده چه طور میشه ساخت؟

    - - - Updated - - -

    بعضی وقتا با خودم حس میکنم تمام مشکلاتم ریشه در دوران کودکیم داره ولی نمیتونم رفعش کنم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.