سلام خدمت همه کاربران عزیز
از همگی به خاطر فرصتی که برام گذاشتید ممنونم

من آخرین باری که بعد از اون دعوای شدید که خونه پدرم بودم و دوباره علارغم میل خانوادم بعد از بیست روزی خودم با پای خودم برگشتم به خاطر دخترم فقط روزه سکوت گرفتم همسرم خودش لباس های شیک و رنگی می خرید و می پوشید ولی برای من مشکی و چند سایز بزرگتر . دیگه مثل گذشته هیچ اعتراضی نکردم فقط وقتی تیپش رو میدیدم از درون داغون میشدم که اگه این قانون حجاب قراره رعایت بشه باید برای هر دومون هم رعایت میشد ولی خوب هیچی نمی گفتم چون اگه حتی با ملایمت هم می گفتم میگه منکه تو رو نمی خواستم دنبالت نیومدم تو خودت از خونه پدرت پا شدی . ( ولی بخدا دست خودم نیست خیلی از طلاق می ترسم ) خلاصه من توی این مدت هیچ درخواستی نکردم و همش عصبانی میشد سکوت کردم یواش یواش اخلاقش یکم ملایم تر شد حتی بدون مناسبت یه طلای خیلی کوچیک برام خرید و گفت جایزه مانتوهای گشادی هست که می پوشی . ( ناگفته نماند که شوهرم وضع مالیش فوق العاده خوبه ولی دست به جیبش افتضاحه) با رعایت های من تقریبا دعوای آنچنانی نداشتیم تا اینکه دیروز به شوهرم گفتم بریم دندانپزشک ( الان دوساله قراره منو ببره دندون پزشک همش امروز و فردا میکنه) شوهرم گفت سه ماه بعد میریم منم واقعا دندونم داره داغون میشه گفتم یعنی چی سه ماه تو گفته بودی این هفته میریم چشمتون روز بد نبینه جلوی دخترم چه فحش های رکیکی میداد و می گفت اون دندونت 8 سال پیش خونه بابات خراب شده باید بابات پولش رو بده. تو نفهمی نمیدونی که این ماه ها چک دارم ( چک های شوهرم هیچ وقت تمومی نداره چون هر سال یک ملک گرون میخره) توی حرفهاش فهمیدم بدون اطلاع به من چند ماه پیش سر خود برده حلقه نامزدیش رو فروخته . خیلی بهم برخورد اون حلقه یه چیز مشترک بود باید یه مشورتی می کرد؟ بازم بدون دادو بیداد فقط بهش گفتم کارت اشتباه بود . اونم رفت قران رو آورد دست روش زد که طلاقت میدم . تو خودت رو به من تحمیل کردی . من و تو به درد هم نمی خوریم ... هیچ خورد و خوراک هم برای خونه نمی خره و واقعا خونه هیچی نداریم درست کنم بچم بخوره . دخترم امسال می خواد بره مهد صبح که می خواستم مدارکه مهد رو ببرم شوهرم بهم گفت به مهدش بگو تا دوماه اونجاست بعدش ما طلاق میگیریم دخترم با مامانش میره یه جای دیگه . ( شوهرم میدونه من چقدر از طلاق میترسم از طرفی هم میگه من میدونم تو هر چی در مورد حجاب قبول کردی زورکی بود از ترس منه نه از ته دلت و ... ما به درد هم نمی خوریم)
به نظرتون با این اوصاف من چطوری باهاش رفتار کنم