به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array

    تعهدات مالی خانم ها در خانواده

    سلام دوستان، امیدوارم حالتون خوب باشه

    من یه مشکلی دارم. مشکلی که در حیطه ریشه و فرهنگ خودم نه تنها مشکل نیست، بلکه عکسش مشکله. اما شاید فرهنگم نیاز به بروزرسانی داره، چون امروزه بین خونواده های جوان، عکسش طبیعی تره.

    مثلا آویژه که یه زندگی طبیعیِ امروزی داره، خیلی راحت در مورد تعهدات مالی خانم ها صحبت می کنه:

    نقل قول نوشته اصلی توسط آویژه نمایش پست ها
    ... مثلا شاید کم کردن تعهدات مالی‌ت پیشنهاد بدی نباشه، ...
    چیزی که اساسا برای من قابل درک نیست.

    و نمی تونم "تعهد" مالی ای برای خودم متصور باشم. فقط می تونم "کمک" کنم، اونم در صورتیکه برای طرفم هیچ گونه انتظاری ایجاد نشه و خیالم راحت باشه که فهمیده من کمکش کردم.

    اونقدر از تعهد مالی بدم میاد که هرجا کمک مالی ای به همسرم کردم، یا کلا اجازه ندادم اون متوجه بشه، یا وانمود کردم که از سمت خونوادم بوده. یا کاری کردم فکر کنه کاری رو با پولی که خودش بهم داده انجام دادم.

    الان درآمد من کمه و همسرم از بیشترش اطلاع نداره. طوریکه یکبار توی شرایطی گفتم منم می تونم کمک کنم، گفت شما مخارج خودت رو تامین کنی هنر کردی.

    درست نمی دونم اگه من درآمد خوبی داشته باشم، چه نوع انتظاراتی ممکنه ازم داشته باشه. قبلا که گفته بود هیچ انتظاری نداره.

    ولی بصورت کلی باید این مسئله رو برای خودم حل کنم. چون حتی الان که مخارج شخصی خودم رو می تونم تامین کنم، حس بدی دارم که همسرم در این مورد احساس مسئولیت نمی کنه. اون باید در حد توانش خریدهای شخصی من رو انجام بده که حسم در تعادل باشه.

    در واقع مسئله ی من اصلا مسئله ی پول نیست. مسئله حسیه که بعنوان یک زن دارم. و ریشه در فرهنگم داره.

    من ترجیح می دم چند برابرِ هزینه های شخصیم رو به عناوین و صورت های دیگه توی این خونه بیارم، اما همسرم حس کنه که هزینه های شخصیم باید توسط اون تامین بشه، حتی اگه عملا نتونه اینکارو انجام بده. و ظاهرا این یه چیز غیرطبیعی و عجیبی در منه؛ یه جور عدم یکپارچگی که باید اصلاحش کنم.

    خصوصا مشکل من در صورتی تشدید می شه که یه خانم تعهد مالی داشته باشه، اما یه مرد تعهدی در قبال کارهای خونه نداشته باشه. در واقع فکر می کنم اگه یه خانم اکثر کارهای خونه رو انجام بده، دیگه نه تنها تعهد مالی ای نداره، بلکه از درآمد همسرش هم سهم داره.

    البته واقعیتش رو بخواید، اعتقاد قلبی من اینه که یه خانم اگه هیچ کاری هم نکنه، باید توسط همسرش از هر نظر تامین بشه. و اگه اون مرد نتونه مسئولیت های خودش رو انجام بده، باید این رو بدونه که توانایی انجام مسئولیتش رو نداشته. و اگه یه خانم مسئولیتی در قبال کارهای خونه یا هر چیز دیگه ای به عهده می گیره، باید فهمیده بشه که داره اونکار رو از سر محبت انجام می ده، و مسئولیتیه که خودش برای خودش تعریف کرده، نه چیزیکه بر عهده ش بوده باشه.

    ممنون می شم در این مورد به یکپارچگی فکری و روانی من کمک کنید.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...


    ویرایش توسط میشل : پنجشنبه 06 تیر 98 در ساعت 11:40

  2. 4 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 06 تیر 98), نیکیا (پنجشنبه 06 تیر 98), آویژه (پنجشنبه 06 تیر 98), الهه زیبایی ها (شنبه 08 تیر 98)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 اردیبهشت 03 [ 23:31]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,699
    سطح
    100
    Points: 39,699, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,254

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام میشل جان خوبی گلی؟
    من هم باهات موافقم و مثل تو فکر میکنم
    تکلیف ما زن های شاغل دقیق و روشن نیست..حداقل برا من مشخص نیست یعنی نبود ...
    تو رابطه ما هم حرفمون اینه که من تعهد مالی ندارم ولی تو هر مساله مالی سهم بزرگی دارم و از طرف همسرم اسمش کمکه و هیچ وقت خودش طلب نمیکنه و من خودم میام و کمکش میکنم چون زندگی مشترکمونه و به نفع هممونه همسرم اسم همشونو میزاره قرض میگه یه روزی همه رو تسویه می کنم بزار پیشرفت کنم :)
    با این که خیلی کمکش کردم ولی وظیفم نشده اخیرا یه چیزی میخواست بخره و میدونست من مقداری دم دست دارم بهش گفتم من دارما ولی ببخشید دوست دارم اونو برا خودم خرج کنم گفت هیچ اشکالی نداره و خودش حل کرد منظورم اینه هرجا خودم بخوام کمکش میکنم و در صورت کمک نکردن ناراحت نمیشه و وظیفه ای نیست
    در این مورد معیار ما همین مسایل مذهبی است که میگه زن مسولیت مالی نداره واین که من کمک میکنم لطفه.

    باور کن چندروز پیش به فکر بازخرید کردن خودم بودم که دیگه کار نکنم و زندگیمون بالانس بشه دیدم اونم نمیتونم حیفه کارمه دوسش دارم
    ولی واقعیت اینه که کار کردن زن اگر هر دو عارف به امر نباشن تعادل زندگی رو بهم میزنه و این حس های مرموز رو بوجود میاره و به نظر من ارزششو نداره که رابطه تون بهم بخوره یا دلخوری پیش بیاد نهایتش اینه که خودت رو میزنی به بزرگواری و کلی راحت میشی.
    به این نتیجه رسیدم که کارم رو با خدا حساب کتاب کنم و اینجوری دلم قرصه و از زندگی ام راضیم من هر کمکی بتونم به همسرم میکنم(بادپرعایت ضوابط و تا حدی) تا زندگیمون هر روز بهتر بشه و من نمیتونم به فکر معرفت اون هم باشم..من مسوول مرام و عمل خودمم و چیزی رو از دست نمیدم
    یه حرفی ازتو همیشه به یادم مونده که گفتی چه اشکالی داره که خدا قسمتی از روزی خانوادمون رو از طریق خودمون برسونه.

    در مورد خرج کردن همسر برای خودت که دلت رو راضی کنه هم میتونین گاهی برین بازار و برات خرید کنه
    مثلا در مورد ما هروقت بخوام برم ارایشگاه همسرم پولشو حساب میکنه و یا گاهی برام لباس میخره یا میریم رستوران و گردش برام خرج میکنه و من کیف میکنم ... و یا گاهی بااین که پول دارم ازش پول میگیرم

    بیشترحرف های مالیمون هم تبدیل به شوخی شده مثلا من یه مقدار پول مخفی داشتم(برای روز مبادا چون وقتی بدونیم هست ناخوداگاه روش حساب باز میشه) قرار بود برم بانک و کلی کار داشت و تنبلیم میومد بهش گفتم در مورد مساله ای نیاز به کمکت دارم ولی نمیخوام بدونی بریم انجام بدیم ولی تو شتر دیدی ندیدی کلی خندید و گفت باشه و منو بوسید و گفت عاشق صداقتتم و رفت انجام داد و هنوزم اون پول مخفیه...حتی تو خرید اخیر که کلی احتیاج داشت و تحت فشار بود بهش فکر نکردیم.
    ببخشید میشل جان این پست در شرایط عادی نگاشته نشده (دخترم داره گوشیرو میگیره ازم و هی بادستش میرنه )اگر درهم برهمه پوزش میطلبم.
    ویرایش توسط فرشته اردیبهشت : پنجشنبه 06 تیر 98 در ساعت 15:26

  4. 3 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    نیکیا (پنجشنبه 06 تیر 98), میشل (پنجشنبه 06 تیر 98), آویژه (جمعه 07 تیر 98)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 07 شهریور 99 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-21
    نوشته ها
    679
    امتیاز
    18,628
    سطح
    86
    Points: 18,628, Level: 86
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 222
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial10000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    3,951

    تشکرشده 4,314 در 675 پست

    Rep Power
    115
    Array
    سلام میشل، چون از من نقل قول کردی گفتم شاید یه ذره شرایط رو بیشتر توضیح بدم، بد نباشه.

    (یک چیزی در مورد روحیه خودم بگم شاید تفاوت نگاه ما رو بهتر نشون بده، من گاهی می‌شینم زار زار گریه می‌کنم که چرا در سی و چند سالگی نمی‌تونم هزینه زندگی خودم رو کاملا پوشش بدم، چرا هیچ دارایی و مایملکی ندارم و ... در واقعا اغلب از اینکه همسرم بیشتر هزینه‌ها رو می‌ده، احساس بی‌عرضگی می‌کنم. قبلا هم همینطور بودم، اگر پدرم خودش بهم پول نمی‌داد هیچ وقت و در هیچ شرایطی درخواست پول نمی‌کردم، یکبار کار به جایی رسید که پلاکم رو فروختم و هیچی بهشون نگفتم! ... الان هم که بطور کامل نمی‌تونم از پس هزینه زندگی خودم بر بیام، احساس می‌کنم عزت نفسم زیر سواله، همسرم می‌گه همه چیز وظیفه اونه و ناراحت هم می‌شه ولی خب این احساس درونی رو کاری نمی‌تونم بکنم.)

    راستش تو زندگی ما خیلی چیزها برابره، هر کسی کارهای شخصیش رو خودش انجام می‌ده، کارهای خونه اغلب تقسیم می‌شه، غذا درست کردن( در معدود دفعاتی که رخ می‌ده!) یا مشارکتیه یا هر کس که کمتر خسته بود. باری اگر باشه من هم خودم رو مسئول کشیدنش می‌دونم، حتی توی یک خرید معمولی. (نصف مسیر کوهنوردی من کوله رو می‌کشم!) کسی مسئول نگهداری از کسی یا رسوندنش و خدمات دادن و غیره نیست.
    احساس من در قبال تعهد مالی هم از اینجا میاد. البته هیچ وقت پیش نیامده که سر ماه بشینیم و مثلا قبض‌ها رو بذاریم وسط که اینو تو پرداخت کن، اون یکی رو من، هیچ وقت اینطوری ثابت چیزی رو تقبل نکردم (شاید چون درآمد ثابت و زیاد نداشتم و اگر در آینده درآمدم بیشتر شد و جایی سرمایه‌گذاری کردیم، پرداخت قسط رو مثلا به عهده بگیرم- فکر می‌کنم این درآمد ثابت نداشتن نکته خیلی مهمیه تا اینجا) کلا بصورت ثابت مسئول پرداختی نیستم و گمان هم نمی‌کنم در آینده چنین شرایطی داشته باشیم، اما زیاد پیش میاد که مثلا بیمه ماشین، هزینه دندون‌پزشکی، کادو برای خانواده‌‌ و یا پرداخت اینترنت و غیره، با کارت من پرداخت شده چون همسرم موجودی کافی نداشته، و البته بعضی‌هاش رو به شوخی می‌گم "دارم بهت قرض می‌دم و با سود سه برابر پس می‌گیرم" واقعا هم بعضی وقت‌ها گرفتم! منتهی اغلب این سودها کجا می‌ره؟ به یه حساب مشترک که برای هزینه‌های جاری حق دست زدن بهش رو نداریم!
    خلاصه که ما هر کدوم دقیقا موجودی حساب دیگری رو می‌دونیم، برای هزینه‌کردها جیب من و تو نمی‌کنیم، منتهی اولویت پرداخت با من نیست و در آمد من بیشتر شبیه حاشیه امنیت محسوب می‌شه.
    الان به نظرم میاد اگر این برابری درآمدی و تعهدات مالی هم بود، گمانم زندگی لذت‌بخش‌تری می‌داشتم، حس می‌کنم جایگاهم با همسرم در این مورد برابر نیست و این باعث شده احساس کنم بهش مدیونم. و این احساس دین، برای من خیلی رنج‌آوره.
    از اون طرف یک نکته مهم دیگه هم هست. من معمولا توقع مالی فوق‌العاده‌ای ندارم.خیلی ساده می‌گیرم و اقتصادی خرید می‌کنم. سفر ارزون می‌ریم، رستوران و کافی‌شاپ تقریبا صفر، وسایل زندگی رو زیاد و عوض نمی‌‌کنیم مگر اینکه نیاز باشه و ...

    خیلی برام روشن نیست بین این موضوعاتی که گفتم و اینکه همسرم مطلقا هیچ توقعی از من در قابل کارهای خونه نداره یا بهم خیلی زیاد حق انتخاب می‌ده و به نظراتم توجه می‌کنه و غیره، ارتباطی هست یا نه.
    کلا احساس می‌کنم خیلی پراکنده شد. شاید خیلی به درد کسی نخوره، اما خواستم مزایا و معایب سبک زندگی خودم رو بگم.

  6. 5 کاربر از پست مفید آویژه تشکرکرده اند .

    nahid-111 (جمعه 07 تیر 98), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 11 تیر 98), میشل (جمعه 07 تیر 98), اثر راشومون (شنبه 08 تیر 98), زن ایرانی (دوشنبه 10 تیر 98)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 07 شهریور 99 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-21
    نوشته ها
    679
    امتیاز
    18,628
    سطح
    86
    Points: 18,628, Level: 86
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 222
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial10000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    3,951

    تشکرشده 4,314 در 675 پست

    Rep Power
    115
    Array
    آها یک چیزی یادم رفت:

    البته واقعیتش رو بخواید، اعتقاد قلبی من اینه که یه خانم اگه هیچ کاری هم نکنه، باید توسط همسرش از هر نظر تامین بشه.
    خب به نظرم کسی که این رو می‌پذیره، حواسش هست که همونطور که مسئولیت‌ها برابر نیست، حق و حقوق هم نباید برابر باشه و این همون سبک زندگی سنتیه. زن مسئولیت مالی نداره، ولی حق اظهارنظر چندانی هم نداره. منظور من اینه که ما نمی‌تونیم همزمان سنتی زندگی کنیم ولی حق و حقوق مدرن هم داشته باشیم.
    هر چیز که در جُستن آنی، آنی

    مولانا

  8. 4 کاربر از پست مفید آویژه تشکرکرده اند .

    nahid-111 (جمعه 07 تیر 98), نیکیا (جمعه 07 تیر 98), میشل (جمعه 07 تیر 98), اثر راشومون (شنبه 08 تیر 98)

  9. #5
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام فرشته و آویژه ی عزیزم

    فرشته جان شما همون اولی که همسرت رو انتخاب کردی، می دونستی از نظر مالی در شرایط بهتری هستی، و حتی از نظر شغلی. اما من حتی وقتی در سن شما بودم، هیچوقت نتونستم به کسی که از نظر شغلی به جای قابل اتکایی نرسیده، فکر کنم.

    هیچوقت اینکارو نکردم، چون هیچوقت مسئولیت پذیری ای در سطح تو نداشتم (در مورد مسائل مالی). هیچوقت فکر نکردم منم کار می کنم و با همدیگه زندگی رو می چرخونیم تا اون به شرایط شغلی خوبی برسه.

    تو زندگی با شوهرم هم وقتی فهمیدم یه سری بدهی ها رو از من مخفی کرده، و فهمیدم امتیاز خونه ای که قرار بود فروخته بشه تا یه سری هزینه ها رو تامین کنه، در شرایطیه که اصلا کسی نمی خره، و در نتیجه نمی تونه این خونه رو از رهن در بیاره و نمی تونه اون بخشی از وسایل خونه رو که قرار بود، تهیه کنه، و نمی تونه سرویس طلایی که قرار بود رو برای من بگیره و ... وقتی مجبور شد ماشینش رو بفروشه،

    هیچوقت فکر نکردم که منم برم کار کنم و بهش کمک مالی کنم که چرخ این زندگی رو بچرخونه.

    کمک های من اینها بودن:

    - تلاش کردم بابت بی مسئولیتی و بی برنامگی ای که باعث این وضعیت شده بود، سرزنشش نکنم. و کلا یه چیز خیلی خوبی که توی این زندگی یاد گرفتم این بود که سرزنش نکنم.

    - تلاش کردم با همون شرایط خودم رو وفق بدم. بهش پیشنهاد دادم مبل و تلوزیون و خیلی چیزهای دیگه که اون قرار بود بگیره رو نگیریم. گفتم ما به کسی بدهکار نیستیم و خیلی حرفای دیگه. که البته قبول نکرد و این چیزها رو قسطی برداشت و تقریبا تا یکسال نتونست قسط خونه رو بده.

    یا راحتم با این موضوع که تقریبا یکسال، حتی یکبار هم گوشت قرمز نخریدیم. و الان هم خیلی کم می گیریم.

    - کارهایی که می دونستم بخاطرشون انتظار قدردانی دارم، یا باعث اختلافمون می شه رو انجام ندادم. مثلا ماشین نگرفتم.

    - یه طرحی ریختم که تا چند سال مشغول باشم و ازم انتظار نره که کار کنم.

    - وقتی گفت اینجا رو اجاره بدیم و بریم خونه مادرش، نهایت همکاری رو باهاش کردم. تا جائیکه خودش دید امکانش وجود نداره.

    - و نهایتا جائیکه به بن بست رسید و بانک می خواست برای قسط های خونه اقدام کنه، وقتیکه می خواست یه سری از وسایل خونه رو بفروشه و بقیه رو قرض بگیره، من اون وسایل خونه رو به قیمت بیشتر ازش خریدم. البته در ظاهر مادرم خرید و دوباره به خودمون داد.

    خلاصه رویکردِ من یه چنین چیزی بوده. چون درکِ من از شرایط این نبود که شوهرم به "پول" نیاز داره. درکِ من این بود که به "مسئولیت پذیری" و "درایت" و ... نیاز داره. الان مسئولیت پذیریش و برنامه ریزیش بصورت کلی بهتر شده. قسط ها رو به موقع پرداخت می کنه، روی کسی حساب باز نمی کنه و اینها.

    اما

    دیگه نمی خوام تو این مسیر بیشتر از این پیش برم. یعنی نمی خوام روی مسئولیت پذیریش نسبت به هزینه های شخصی خودم کار کنم، هرچند خیلی وقتا ازش می خوام وسایل شخصیم رو بگیره و اونم می گیره. یا تا یه مدت بهم ماهیانه می داد.

    همین حد از مسئولیت پذیری اگه درش تثبیت بشه، خیلی خوبه. بیشتر از اینش رو بهتره من بپذیرم. باید بپذیرم که این آدم دیدگاه و احساساتی مشابه مردهای خونواده من نداره. اون شکلی از تامین کنندگی لذت نمی بره، احساسِ قدرتش وابسته به این چیزها نیست.

    از طرفی، جدای از مسائلِ مالی،

    اون از قدرتمند بودنِ من لذت می بره. دوست داره از نظر شغلی و اجتماعی جایگاه خوبی داشته باشم. تحصیلات براش ارزشمنده، جایگاه اجتماعی و شغل و اینها براش ارزشمنده. از کار نکردنِ کسی که تحصیلاتش رو داره، حرص می خوره. و شاید همین عدم تمایلش به تامین هزینه های من، بیشترش بخاطر این باشه که می دونه من نباید لنگِ این چیزها باشم. و در واقع از اینکه من نتونم یه نیازم رو برآورده کنم و محتاجِ کسی (از جمله خودش) باشم، ناراحت می شه.

    و باز هم از طرفی،

    اگه من بخوام بیشتر از این روی تامین کنندگیِ اون کار کنم، پیشرفتِ خودم متوقف می شه. مجبورم خودم دست نگهدارم که اون برام کاری رو انجام بده.

    بنابراین از جمیعِ جهات بهتره که من به جای اینکه روی حسِ تامین کنندگی اون کار کنم، روی نیازِ تامین شوندگی خودم کار کنم.

    که چون یه چیزِ ریشه داریه، کار سختیه. اما حتما می تونم انجامش بدم.

  10. 4 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    فرشته اردیبهشت (سه شنبه 11 تیر 98), آویژه (یکشنبه 09 تیر 98), اثر راشومون (شنبه 08 تیر 98), زن ایرانی (دوشنبه 10 تیر 98)

  11. #6
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    ممنون آویژه جان، خیلی خیلی لطف کردی که از زندگی و احساسات خودت برام نوشتی. دقیقا چیزیه که بهش نیاز دارم، تا اون بخش های خفته ی درونم رو بیدار کنم.

    نیاز دارم احساساتی مخالفِ چیزیکه همیشه حس کردم رو لمس کنم.

    من هم می تونم همین اندازه مستقل باشم. حتی با وجودِ اینکه شوهرم در مورد کارهای خونه، رویکرد و دیدگاهی مثل همسر شما نداره.

    البته اونم در حدِ توانش یه کارهایی رو انجام میده. هرچند من به این نتیجه رسیدم که بهتره کارهایی که با آب سروکار دارن رو بهش ندم، غذا درست کردن هم که هیچی (چون برای خودم هم مهمه که من آشپزی کنم)، ولی یه کارهایی مثل جارو کردن و خرید کردن و لباس پهن کردن و جمع کردن و اینا رو کلا اون انجام می ده. کارهای شخصیش رو هم خودش انجام می ده، و گاهی مثلا یه لباسی برای من می شوره یا اتو می کنه.

    من فکر می کنم یه چیزیکه باعث می شه شما با خیال راحت به درآمدِ بیشتر فکر کنی و در مورد مسائل مالی حسِ منفی ای نداشته باشی، اینه که شوهرت خودش داره نیازهای روانی شما رو ارضا می کنه.

    چیزی که برای من ارضا نمی شه. نه بخاطر اینکه حس تامین کنندگی شوهر من صفر باشه، واقعا اینطور نیست. اما نکته ی مهم تر اینه که از نظر کلامی ضعف داره. وگرنه اگه فقط چند تا جمله رو درست بکار می برد، می تونست کاملا من رو از این نظر آروم کنه.

    نقل قول نوشته اصلی توسط آویژه نمایش پست ها
    آها یک چیزی یادم رفت:



    خب به نظرم کسی که این رو می‌پذیره، حواسش هست که همونطور که مسئولیت‌ها برابر نیست، حق و حقوق هم نباید برابر باشه و این همون سبک زندگی سنتیه. زن مسئولیت مالی نداره، ولی حق اظهارنظر چندانی هم نداره. منظور من اینه که ما نمی‌تونیم همزمان سنتی زندگی کنیم ولی حق و حقوق مدرن هم داشته باشیم.
    این یه چیزیه که بعضی وقتا دیگران هم به من گفتن. اینکه یه از یه نظرهایی می خوام زن غربی باشم، از یه نظرهایی زنِ شرقی. مثلا کار کنم، مستقل باشم، اما شوهرم همون مردِ سنتی باشه.

    اما واقعیتش اینه که سبک زندگی سنتی خونواده ی من اصلا اینطور نبوده که زن حق اظهار نظر نداشته باشه، و یه موجودِ ضعیف شناخته بشه و اینا.

    زن معمولا خیلی احترام داشته و صاحب نظر بوده.

    مثلا تو خونواده ما، مادرم شاغل نبوده، اما درآمدِ پدرم کاملا دستش بوده. تو همه ی کارها شریک فکری پدرم بوده. با این حال، وقتی مثلا یه ارثی بهش رسیده، یا به طریقی غیر از درآمد پدرم، پولی بهش رسیده، پدرم اجازه نداده اون پول توی خونه خرج بشه.

    یا این یه حرف تو فامیل ما خیلی متداوله که یه مرد به زنش بگه، اگه می خوای کار کنی، برو، ولی حق نداری پولتو توی این خونه خرج کنی.

    و مردها تو کار خونه هم کمک می کنن.

    از طرفی من هم خیلی آدمِ مدرنی نیستم.

    مثلا قبلنا شوهرم بهم گفته بود دوست دارم وقتی جایی میری از من اجازه بگیری. من اونطور آدمی نیستم که اجازه ندم، ولی دوست دارم خانمم ازم اجازه بگیره.

    الان من تقریبا همیشه ازش اجازه می گیرم. حتی جاهایی که اصلا خبردار نمی شه و می دونم براش اهمیتی هم نداره، با این حال باهاش تماس می گیرم و می پرسم که فلان جا برم؟ یا فلان کارو انجام بدم؟

    یا یه جاهایی یه دفعه لج کرده و یه چیزی که قبلا موافق بوده و من برنامه ریزی کردم رو گفته نرو. منم نرفتم.

    این چیزها برای من خیلی راحته. شاید لذتی که من از آشپزی کردن می برم رو یه زن مدرن نبره. تعداد دفعاتی که من به شوهرم پیشنهاد می دم که فلان چیز رو برات بیارم، زیاده. لذتِ من از اینکه چیزی رو دهنش بذارم و اینجور چیزا بیشتر به زن سنتی می خوره.

    ولی خب اینم هست که اون با کار کردن من، حتی وقتیکه فکر می کنه هیچ درآمدی نداره، یا درس خوندنم، یا تفریحاتم با خونواده و دوستام، مخالفت نکرده. و خوشحال هم شده.

    خلاصه که از نظرِ خودم اینطور نیستم که بخوام خوبی های زن مدرن و خوبی های زن سنتی رو داشته باشم. واقعا یه نیازِ ذاتی به تامین شوندگی دارم، که از سرِ منفعت طلبی نیست.

    ولی باید خودم رو از این قید و بندها رها کنم. نباید زندگیم و اهدافم متاثر از این چیزها بشن. فردا که افتادم مردم، نباید حسرتِ اینو داشته باشم که بخاطر یه چیز واهی، پریدم تو دریاچه ی احساسات منفی.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  12. 5 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    فرشته اردیبهشت (سه شنبه 11 تیر 98), نیکیا (جمعه 07 تیر 98), آویژه (یکشنبه 09 تیر 98), الهه زیبایی ها (شنبه 08 تیر 98), اثر راشومون (شنبه 08 تیر 98)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 22:12]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,566

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام
    من درک درستی از خصوصیات جزئی بانوان ندارم. ولی چند تا چی به ذهنم میرسه :

    1. در بیانات شما بارها و باره واژه " باید" رو میبینیم. برام سوال پیش اومد این باید چیه، آیا خانم میشل خودش رو هم در معرض باید های طرف مقابلش قرار میده؟ یه زندگی موفق چقدر به باید نیاز داره و چقدر به انعطاف؟
    وارد شدن به زندگی به نظر من برابر است با( من+من= ما ) که فقط تو بعضی مسائل خاص که نیاز به تجرد در زندگی متاهلی و تمرکز زدایی حس میشه، باقی جا ها باید " ما " بشیم.
    کدوم قشنگ تره:
    1. دو نفر که استین ها رو بالا زدن و به وسع همتشون یه فیلم میسازند؟
    2. دو نفر که هیچ مسئولیتی در قبال فیلم ندارند و تا تهیه کننده پول نده میگه من بازی نمیکنم؟

    در دو مثال بالا یکی هدفش جمعی هست و میگه فیلم ساخته بشه و در مثال دوم هدف فردی هست و میگه من مهم هستم و برام فیلم مهم نیست.

    حالا انتخاب اینکه تا چه حد زندگی تون رو منطبق بر دو مثال بالا میبینید کمی روشن کننده خواهد بود. زندگی مثل یک کار حرفه ای هست، یا یه کار تیمی که در عین پیشروی به سمت هدف از لحظه لحظه ها لذت برده میشه

    حالا میرسیم به یه خصوصیت خاصی در شما که خوب متوجه نشدم.
    به نظرم رسید ذهن شما فایل بندی شده و هر چیز باید در سرجای خودش قرار بگیره، اگر اندکی تعارض در مرز ها پیدا بشه دچار دشواری میشید؟ درسته؟


    مطلب بعدی اینه که، بعضی وقت ها ما یادمون میره جایگاهمون چیه.
    زن بودن و زنانگی کردن در تعریف همه ادمها متاسفانه فرق داره، هر شخصی برای این تعریف معیار ها و الگو های خودش رو داره. زنانگی از نگاه شما چیه؟ از کدام الگو پیروی میکنه؟ ایا دچار هرج و مرج در این تعریف شدین؟ یا اینکه به جز زنانگی دوست دارید کمی هم سیطره این تعریف رو بسط بدین؟

    در کل من بهتون حق میدم که نگران باشید ولی نه در قالب باید ها، بلکه در قالب انعطاف و گذشت با هدف یک " ما" ی موفق
    ویرایش توسط Mvaz : جمعه 07 تیر 98 در ساعت 12:43

  14. 3 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    فرشته اردیبهشت (سه شنبه 11 تیر 98), میشل (جمعه 07 تیر 98)

  15. #8
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    آقا یا خانم mvaz، متشکرم. ظاهرا شما درک درستی از موضوع تاپیک پیدا نکردید. البته با توجه به اینکه گفتید شناختی از روحیات خانم ها ندارید، طبیعی هم هست.

    در مورد بایدها با نظرتون موافق نیستم، هرچند خیلی هم بی راه نمی گید. ذهن من ساختارمنده، ولی برخلافِ چیزی که تصور می شه، این ساختارِ ذهنی توانایی یادگیری و تغییر رو بالا می بره. و این یعنی انعطاف. چیزیکه حتی خودم هم باور نمی کردم در این حد تواناییش رو داشته باشم.

    و البته که من توانایی درکِ بایدهای طرف مقابلم رو دارم.

    کلا نگرانِ موضوع انعطاف نباشید، اگر من قصد و توانایی انعطاف نداشتم، این تاپیک بوجود نمیومد. و مهم تر از اون، خیلی قبل از این از همسرم جدا شده بودم. فکر می کنم هم توانایی و هم انگیزه کافی برای کمک به همسرم در خیلی از ابعاد زندگی رو دارم، هرچند صلاح نبینم که علنا پول توی دستش بگذارم و بخوام که عاقلانه تر رفتار کنم. این صلاح ندیدن هم چیزی نیست که در موردش بررسی نکرده باشم و صلاح همسرم رو در نظر نگرفته باشم و یه بایدِ خشک و الکی باشه.

    در مورد زنانگی و زن بودن هم میل ندارم با شما صحبت کنم، چون به نظر می رسه بیشتر از اینکه به من کمک کنه، وقتم رو تلف می کنه.

    ممنون که وقت گذاشتید.
    ویرایش توسط میشل : جمعه 07 تیر 98 در ساعت 18:25

  16. کاربر روبرو از پست مفید میشل تشکرکرده است .

    Mvaz (جمعه 07 تیر 98)

  17. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 22:12]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,566

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میشل نمایش پست ها
    ممنون که وقت گذاشتید.
    خواهش میکنم سرکار خانم میشل

    صمیمانه آرزومندم که ان شالله به نتیجه خوبی برسید و در عمل هم موفقیت آمیز باشه. شما انسان تلاشگری هستین و قطعا میتونید این موضوع رو هم براش راه حلی پیدا کنید.

  18. 3 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    فرشته اردیبهشت (سه شنبه 11 تیر 98), میشل (جمعه 07 تیر 98)

  19. #10
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    متشکرم،

    این کلمه ی "باید" منو می بره به حالت تدافعی.... این یعنی یه چیزی هست که دارم تهِ ذهنم مخفیش می کنم و دوست ندارم باهاش مواجه بشم.

    فکر کنم هنوز یه سری از ترس هام رو نشناختم. ترس هایی که ریشه ی یه بایدهایی هستند، بایدهایی که یواشکی دارن ذهن و روانم رو به بند می کشن.

    ممنون که بهش اشاره کردید، باید یدور دیگه بگردم و دردِ مواجه شدن با هرچیز دردناکی رو تحمل کنم. احتمالا بعدش یه بندها و گره هایی باز می شن.

  20. 4 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    Mvaz (جمعه 07 تیر 98), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 11 تیر 98), زن ایرانی (دوشنبه 10 تیر 98)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.