به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 تیر 98 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1397-2-24
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    975
    سطح
    16
    Points: 975, Level: 16
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    از این روزگار خسته ام و دیگه نمی دونم چیکار کنم!

    سلام
    من دیگه از همه زندگی خسته شدم
    وقتی کوچیک بودم رابطه عاطفی خوبی با پدر و مادرم نداشتم
    هنوزم ندارم به طوریکه اصلا دلم نمیخواد به طرفشون برم و بغلشون کنم یا بهشون بگم بهم محبت کنند
    توی بچگی اغلب سرزنش بود و دعوا به طوریکه من دائم از دعوا شدن می ترسیدم
    هنوزم که 35 سالمه از دعوا شدن می ترسم
    خیلی احساساتی بودم اما با کمبود محبت بزرگ شدم و همیشه منتظر بودم تا ازدواج کنم و همسری مهربان داشته باشم تا کمبود محبتم جبران بشه و تنها خواسته و هدف و تنها دعام همین بود. اما متاسفانه با کسی ازدواج کردم که نه تنها با محبت نبود بلکه بسیار سرد بود. سالهای زندگی باهاش پر از ترس بود و تنفر و عقدهی کمبود محبتی که بزرگ تر و بزرگ تر شد. خانواده ام اوایل با طلاق موافقت نمی کردند و من نمی تونستم بدون حمایت اونها طلاق بگیرم . تا اینکه دو سال پیش با کلی عذاب و موافقت خانواده ام تونستم طلاق بگیرم. دوتا پسر دارم یکی ده سالشه که با پدرش زندگی می کنه. یکی 5 سالشه که فعلا تا چندسالی با منه. از خودم خونه ای ندارم و با پدرو مادرم زندگی میکنم. هنوزم آرزوم و تنها هدفم و تنها دعام ازدواج موفق و رسیدن به محبت بود. اوایل خیلی امید داشتم بتونم کسی رو پیدا کنم. در سایت و کانال های تلگرامی ازدواج ثبت نام کردم. دوره ی قانون جذب رو در دو سه جا البته مجازی شرکت کردم . فیلم راز رو گرفتم دیدم . کلی در درگاه امامان و خدا دعا کردم. واسه امام رضا ع نامه نوشتم و توی ضریح انداختم.
    اما الان بدون اینکه ازدواج کرده باشم شکسته تر از هر زمانی ام . واقعا اگه اعتقاد نداشتم خودکشی گناهه و عذاب داره خودم رو می کشتم. توی کانال های ازدواج بیشتر از پنج شیش نفر پیدا شدند که هر کدوم چندماهی با احساساتم بازی کردند و بعد غیبشون زد. به طوریکه به شدت احساس بی ارزشی می کنم. حس میکنم اصلا واسه خدا ارزشی ندارم. حس میکنم شدم عروسک خیمه شب بازی خدا که هی دوس داره با فرستادن یکی منو امیدوار کنه و بعد به مدت با غیب شدنش قلبمو هی بشکنه ..
    دلم یه خونه زندگی واسه خودم میخواد. یه همسر مهربون که با من و پسرام کنار بیاد. این چیز زیادیه که از دنیا میخوام؟
    همه میگن محبت از نیازهای اساسی یه زندگیه .. چرا من باید این همه سال کمبود محبت رو تحمل کنم؟
    من هیچ دوست صمیمی ندارم. اصلا نمی تونم با هم جنسای خودم دوست بشم.
    من همسری با محبت میخوام که در کنار محبت دیدن دیگر نیازهام از جمله سکس و تکیه گاه داشتن هم حل بشه ..
    به نظرتون من باید چیکار کنم؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    با این شرح حالیکه نوشتی معلومه که بی نهایت احساسی هستی
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 تیر 98 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1397-2-24
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    975
    سطح
    16
    Points: 975, Level: 16
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نازنین2010 نمایش پست ها
    با این شرح حالیکه نوشتی معلومه که بی نهایت احساسی هستی
    بله خیلی ..

    حس میکنم اصلا خدا دوسم نداره و برام ارزشی قائل نیست
    از دست این زندگی خیلی عصبانی ام . اونقدر زیاد که نمی دونم چیکار کنم
    مگه من از خدا چی خواستم؟! مقام و جاه خواستم؟ من فقط محبت خواستم چیزی که نیاز هر انسانیه

  4. #4
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    عزیزم ناراحت نشی از دست من
    ولی من احساس میکنم شما دچار اختلال وسواس شدید
    بخاطر اضطرابی که دارید یه قسمت از زندگی رو بزرگ میکنید
    و هی روش پافشاری میکنید
    مگه مجردی چه عیبی داره
    بعدشم اخلاقتون و دیگر چیزها رو کامل کنید و همیشه نظر مثبت به خدا داشته باشید خدا خودش فتح الباب می‌کند انشالله براتون

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 تیر 98 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1397-2-24
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    975
    سطح
    16
    Points: 975, Level: 16
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خادم رضا نمایش پست ها
    سلام
    عزیزم ناراحت نشی از دست من
    ولی من احساس میکنم شما دچار اختلال وسواس شدید
    بخاطر اضطرابی که دارید یه قسمت از زندگی رو بزرگ میکنید
    و هی روش پافشاری میکنید
    مگه مجردی چه عیبی داره
    بعدشم اخلاقتون و دیگر چیزها رو کامل کنید و همیشه نظر مثبت به خدا داشته باشید خدا خودش فتح الباب می‌کند انشالله براتون
    سلام
    اختلال وسواس شدید ؟!!
    شما روانپزشکید؟!

    مجردی عیبش اینه که نمی تونم توش نیاز به محبتم و ببخشید خیلی معذرت میخوام نیاز به سکس ام رو تأمین کنم
    انگار یه چیز بزرگی تو زندگیم کمه ...
    خدا فتح الباب می کنه؟ کی؟ وقتی پیر شدم؟

  6. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    عزیزم منم مثل شما مهرطلبم. بچگیمم تقریبا مثل شما بوده بااینکه الان 28 سالمه مدام از دعوا شدن و سرزنش میترسم. اصلا نمیتونم از حقم دفاع کنم و به هیچکس نه بگم بخاطر انتظارات مادرم مدام تحت فشارم.
    امیدوارم بتونیم به خودمون کمک کنیم

  7. #7
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببین همه ما احتیاج داریم سر فرصت ازدواج کنیم
    با شرایطی که توش هستیم
    بهتره توی این مسیر حرکت کنیم ولی بیقراری نداره
    اینکه من هر روز به خودم بگم چرا همسر ندارم
    فقط موجب اضطراب من میشه و باعث میشه من به حالت وسواس گونه ای دنبال ازدواج باشم نبخاطره سک.... بلکه اگر جدی تر نگاه کنیم چون دیگه اون اضطراب رو نداشته باشیم
    اضطراب از رها شدگی
    اضطراب از بیپولی
    اضطراب از تنهایی
    و صدها نوع اضطراب

    بهتره فکر کنید و راه حل مناسب رو پیش بگیرید
    مثلا در یک فروشگاه یا مزون لباس مشغول به کار بشید

  8. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    میشل (چهارشنبه 26 تیر 98)

  9. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 دی 98 [ 01:15]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    194
    امتیاز
    6,016
    سطح
    50
    Points: 6,016, Level: 50
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 64.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    369

    تشکرشده 353 در 152 پست

    Rep Power
    44
    Array
    چی خوندی؟ کار چی؟ چیکار میکنی؟روزت رو چطور می گذرونی؟
    اضطراب داری به مقدار بحرانی!!!
    احتمالا بوردرلاین هم هستی.

  10. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 تیر 98 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1397-2-24
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    975
    سطح
    16
    Points: 975, Level: 16
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tanhaeii نمایش پست ها
    عزیزم منم مثل شما مهرطلبم. بچگیمم تقریبا مثل شما بوده بااینکه الان 28 سالمه مدام از دعوا شدن و سرزنش میترسم. اصلا نمیتونم از حقم دفاع کنم و به هیچکس نه بگم بخاطر انتظارات مادرم مدام تحت فشارم.
    امیدوارم بتونیم به خودمون کمک کنیم
    سلام
    خوبه یکی مثل خودم پیدا کردم

    راستش من دوباره شروع کردم به خوندن کتاب "معجزه شکرگزاری" و با انجام تمریناش حالم داره بهتر میشه
    انتظار داشتم مدیر سایت که مشاور و روانشناسند توصیه هایی داشته باشند آخه واقعا هزینه ی مشاوره حضوری خیلی زیاده :))

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط خادم رضا نمایش پست ها
    ببین همه ما احتیاج داریم سر فرصت ازدواج کنیم
    با شرایطی که توش هستیم
    بهتره توی این مسیر حرکت کنیم ولی بیقراری نداره
    اینکه من هر روز به خودم بگم چرا همسر ندارم
    فقط موجب اضطراب من میشه و باعث میشه من به حالت وسواس گونه ای دنبال ازدواج باشم نبخاطره سک.... بلکه اگر جدی تر نگاه کنیم چون دیگه اون اضطراب رو نداشته باشیم
    اضطراب از رها شدگی
    اضطراب از بیپولی
    اضطراب از تنهایی
    و صدها نوع اضطراب

    بهتره فکر کنید و راه حل مناسب رو پیش بگیرید
    مثلا در یک فروشگاه یا مزون لباس مشغول به کار بشید
    سلام
    ممنون از شما
    اما من هیچ اضطراب وسواس گونه ای ندارم
    اگه تشخیص افسردگی میدادید بهتر بود آقای روانپزشک :))

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط زندگی خوب نمایش پست ها
    چی خوندی؟ کار چی؟ چیکار میکنی؟روزت رو چطور می گذرونی؟
    اضطراب داری به مقدار بحرانی!!!
    احتمالا بوردرلاین هم هستی.
    سلام
    ممنون از شما
    ببخشید من اصطلاحات شما روانپزشکا رو بلد نیستم. بوردرلاین یعنی چی؟!

    - - - Updated - - -

    ممنون از همه تون
    الان حالم خیلی بهتره
    و دیروز یه اتفاقی افتاد که فهمیدم خدا دوسم داره
    هرچند دلش میخواد تو سختی باشم
    اون مطلب مدیر سایت رو درخصوص مفهوم رنج و زندگی خوندم
    خیلی بهم کمک کرد
    اینکه ما همگی یه روح مجرد بودیم (و البته هستیم) و روزی نه به همسر نیاز داشتیم و نه حتی به پدر و مادر و فرزند
    و اومدنمون به دنیا به جهت امتحان شدنمون بود
    اما ما همچنان دنبال داشتن بهشت و رفاه بر روی زمین هستیم
    آقای مدیر اونجا نوشته بودند
    زندگی یعنی روش مواجهه صحیح با مشکلات
    این جمله رو جایی نوشتم تا هر روز بخونم و توقع زیادی از دنیا نداشته باشم
    البته باز خوشحال میشم اگه مدیر پستم رو خوندن بهم راهنمایی هایی بفرمایند
    تشکر ..

  11. کاربر روبرو از پست مفید نام مستعار من شادی تشکرکرده است .

    ammin (شنبه 29 تیر 98)

  12. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 مرداد 98 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1396-6-04
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    4,103
    سطح
    40
    Points: 4,103, Level: 40
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger Second Class
    تشکرها
    244

    تشکرشده 259 در 139 پست

    Rep Power
    40
    Array
    خیلی خلاصه بگم. سعی کن خیلی کم کم با خدا رفیق بشی، زندگیت دگرگون میشه.
    فقط باید خیلی آروم و خود خواسته باشه...
    سعی کن حرفای دیگران رو بخونی، جملات امیدبخش بخون، واقعا تاثیر داره.
    نباید توقع داشته باشی این دگرگونی خیلی زود رخ بده.
    ممکنه وسطش یکم خسته بشی، ولی ادامه بده، آخرش قشنگه.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.