به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 17 دی 01 [ 01:20]
    تاریخ عضویت
    1398-4-18
    نوشته ها
    141
    امتیاز
    5,597
    سطح
    48
    Points: 5,597, Level: 48
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 153
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    413

    تشکرشده 311 در 123 پست

    Rep Power
    34
    Array

    خودکشی، چرا من به اینجا رسیدم؟

    سلام دوستان
    من دیروز عضو شدم از فرط ناامیدی و ۲۸ سالمه.
    سال ۹۸ تماما با غم و اندوه برای من همراه بوده، از همه ی شکستهام توی درس، توی زندگی، توی روابط م با دیگران، توی رفتن کسی که دوستش داشتم و منو رها کرد و قلب من رو شکست...

    الان که دارم می‌نویسم خیلی ناتوان شدم بیش از اونی که فکر کنید، پیاده روی که دارم بغض گلوم رو چنگ میندازه، شبا دیر میخوابم، صبحها دیر با غم بیدار میشم.
    همه ی کارهام چندین هفته س تعویق داره، از همه چی بدم میاد، از آدمها، از هوای که تنفس میکنم، از خودم...

    دیروز خیلی دپرس شدید داشتم تمام روز به خودکشی فکر میکردم. من تمام زندگیم نابود شده دیگه دلیلی برای زنده مون نمی‌بینم.
    هزاران بار خدا رو خالصانه صدا کردم ولی جوابی نیومد. احساس می‌کنم دیده نمی‌شم
    بالاخره این زندگی لعنتی من تموم میشه پس چرا زودتر خودم تمومش نکنم؟
    می‌خوام تا آخر تابستون این کارو بکنم، الان دارم هی به خودم تلقین می‌کنم که دیگه کارت تمومه توی این دنیا. مطمعنن هم توی اون دنیا وضعیت بهتری نخواهم داشت.

    از خدا و همه چیز دلگیرم

  2. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    آدم با ذهنیت خودش زندگی میکنه
    مهار بزرگ بینی
    اگر واقعا کار درست مخصوصا از جانب شما انجام شده که نگرانی نداره
    و اگر اشتباهی بوده قابل جبران
    ما فقط یکبار بدنیا میایم و فرصت زندگی کردن داریم
    چرا تو این یکبار دلی رو بشکنیم و چرا بزاریم دلمان بشکند و ناراحت باشیم

  3. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    زونیام (چهارشنبه 19 تیر 98)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    امروز [ 19:24]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    785
    امتیاز
    23,048
    سطح
    93
    Points: 23,048, Level: 93
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 302
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,553

    تشکرشده 1,773 در 731 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام

    ما انسان ها اگر به عظمت وجودی خودمون پی ببریم، اونوقت خیلی راحتر میتونیم زندگی کنیم و نهان های دنیا برامون حلاوتی خواهد داشت که شکست های زندگی در مقابلش هیچ اند، حتی شکست های زندگی رو چاشنی اون حلاوت میشناسیم.

    یکی از این توانایی های عظیم قدرت اختیار هست که ما رو از فرشته و حیوان تمیز میده. حالا شما با این قدرت عظیم میتونی تصمیم بگیری چرخ دنیارو پچرخونی، میتونی تصمیم بگیری خودکشی کنی! زندگی خودته ، هر چند که خودکشی و مرگ بر زندگی اطرافیان تاثیر میگذاره.

    حالا شما که تصمیم ات برای خودکشی گرفتی، تا اخر تابستون هم که فرصت داری، بیا تو چند وقت باقی مونده، سبک جدیدی از زندگی رو تجربه کن، از اون عظمت های وجودی خودت به بهترین شکل بهره ببر.

    نظرت چیه؟ تمایل داره در این باره با هم حرف بزنیم؟

  5. کاربر روبرو از پست مفید Mvaz تشکرکرده است .

    زونیام (چهارشنبه 19 تیر 98)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 17 دی 01 [ 01:20]
    تاریخ عضویت
    1398-4-18
    نوشته ها
    141
    امتیاز
    5,597
    سطح
    48
    Points: 5,597, Level: 48
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 153
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    413

    تشکرشده 311 در 123 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام دوستان
    من چون نمی‌تونم بیشتر از سه پست توی یه روز بذارم(محدودیت سایت هست مثل اینکه)
    جواب همه رو توی یه پست میدم.

    جناب خادم رضا، من هم می‌دونم که زندگی یه موهبتی هست از طرف خدا، اما آدم یه زمانی توی شرایطی قرار میگیره که هر جا میره به بن بست می‌خوره، مثل موندن توی باتلاقه، دست و پا می‌زنی ولی بیرون نمیای و آخرش تصمیم میگیری همونجا بشینی که تا ته بری توی باتلاق.
    یه زمانی هست که هر شب توی تاریکی گریه می‌کنی و از خدا کمک میخوای ولی بازم می‌بینی ندای نمیاد، یه وقتی میاد که دیگه مثل یه مرده متحرک بین بقیه آدمها راه میری، نه رنگ آسمان آبی نشاط بهت میده نه سبزی برگ درختان. توی اتوبوس نشستی سرتو گذاشتی روی پنجره و به یه نقطه خیره شدی تا آخر راه و توی ذهنت طوفانی از ناامیدی هست.

    آیا همه ی این احوالات من تقصیر من بوده؟ من پسر شادی بودم، یعنی موجبات شادی بوده برام قبلنا، مثل دوستام(که البته هنوز با بعضیاشونم حالم خوبه). الان می‌بینم که همه چیز جلوی من داره خراب میشه، ولی هیچ انگیزه ای ندارم برای جلوگیری ازش. یعنی انگار قفل شدم...


    سلام جناب Mvaz
    آره به خدا اینایی که میگی نقل مجالس بحث های من با بعضی از دوستام بود، در مورد فلسفه زندگی، خدا، اختیار، عظمت انسان و هزاران بحث دیگه ساعتها سر و کله می‌زدیماما الان همه ش برام بی معنی شده.

    دیگه نمی‌خوام آدم بزرگی باشم، نمی‌خوام جهان رو تغییر بدم نمی‌خوام فکر کنم منم اومدم این دنیا که مرد زندگی یه نفر دیگه باشم.
    احساس می‌کنم یه موجود بی ارزشم توی این جهان که عمرشو داره هدر میده
    .
    .
    .
    قبلنا از اینکه عشقم رو از دست دادم خیلی شدید ناراحت شدم، الان فکر می‌کنم که چی؟ فرض کن نمی‌رفت الان میخواستی چیکار کنی؟ الان دیگه احساسم نسبت همه چیز منفی شده، حتی نمی‌خوام عشقم رو دوباره کنارم داشته باشم با وجود اینکه دوستش دارم هنوز...

    خودم از این وضعیت خسته شدم، دوست دارم همون آدم سابق بشم، ولی انگیزه‌ای ندارم برای انجام کار. میگم فردا دوباره شروع می‌کنم ولی صبح که میشه انگار یه وزنه هزار کیلویی به پاهام بسته شده

    - - - Updated - - -

    سلام دوستان
    من چون نمی‌تونم بیشتر از سه پست توی یه روز بذارم(محدودیت سایت هست مثل اینکه)
    جواب همه رو توی یه پست میدم.

    جناب خادم رضا، من هم می‌دونم که زندگی یه موهبتی هست از طرف خدا، اما آدم یه زمانی توی شرایطی قرار میگیره که هر جا میره به بن بست می‌خوره، مثل موندن توی باتلاقه، دست و پا می‌زنی ولی بیرون نمیای و آخرش تصمیم میگیری همونجا بشینی که تا ته بری توی باتلاق.
    یه زمانی هست که هر شب توی تاریکی گریه می‌کنی و از خدا کمک میخوای ولی بازم می‌بینی ندای نمیاد، یه وقتی میاد که دیگه مثل یه مرده متحرک بین بقیه آدمها راه میری، نه رنگ آسمان آبی نشاط بهت میده نه سبزی برگ درختان. توی اتوبوس نشستی سرتو گذاشتی روی پنجره و به یه نقطه خیره شدی تا آخر راه و توی ذهنت طوفانی از ناامیدی هست.

    آیا همه ی این احوالات من تقصیر من بوده؟ من پسر شادی بودم، یعنی موجبات شادی بوده برام قبلنا، مثل دوستام(که البته هنوز با بعضیاشونم حالم خوبه). الان می‌بینم که همه چیز جلوی من داره خراب میشه، ولی هیچ انگیزه ای ندارم برای جلوگیری ازش. یعنی انگار قفل شدم...


    سلام جناب Mvaz
    آره به خدا اینایی که میگی نقل مجالس بحث های من با بعضی از دوستام بود، در مورد فلسفه زندگی، خدا، اختیار، عظمت انسان و هزاران بحث دیگه ساعتها سر و کله می‌زدیماما الان همه ش برام بی معنی شده.

    دیگه نمی‌خوام آدم بزرگی باشم، نمی‌خوام جهان رو تغییر بدم نمی‌خوام فکر کنم منم اومدم این دنیا که مرد زندگی یه نفر دیگه باشم.
    احساس می‌کنم یه موجود بی ارزشم توی این جهان که عمرشو داره هدر میده
    .
    .
    .
    قبلنا از اینکه عشقم رو از دست دادم خیلی شدید ناراحت شدم، الان فکر می‌کنم که چی؟ فرض کن نمی‌رفت الان میخواستی چیکار کنی؟ الان دیگه احساسم نسبت همه چیز منفی شده، حتی نمی‌خوام عشقم رو دوباره کنارم داشته باشم با وجود اینکه دوستش دارم هنوز...

    خودم از این وضعیت خسته شدم، دوست دارم همون آدم سابق بشم، ولی انگیزه‌ای ندارم برای انجام کار. میگم فردا دوباره شروع می‌کنم ولی صبح که میشه انگار یه وزنه هزار کیلویی به پاهام بسته شده

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 20 تیر 98 [ 02:41]
    تاریخ عضویت
    1398-4-20
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    14
    سطح
    1
    Points: 14, Level: 1
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    چه جالب
    من هم با سرچ خودکشی آسان به اینجا رسیدم!
    توی سن ۲۶ سالگی چند نزول خور سرم رو کلاه گذاشتن و حدود ۳۰۰ میلیون بدهی بالا آوردم
    ۲ سال درگیرش بودم تا حلش کنم اما از اونجایی که پدرم چندین سال قبل ورشکست شده بود و هیچ سرمایه ای نه خونه و نه پس انداز و ... نداشتیم با فروش یکم وسیله و کار کردن و ... تونستیم ۱۰۰ میلیونش رو بدیم
    موند ۲۰۰ میلیون دیگه که به شرکتی که کار میکردم بدیم که با هزار بدبختی و آشنا و ... داشتیم یه وام اوکی میکردیم که بدیم به شرکت
    اما همونطور که گفتم تقریبا دو ساله درگیر این مشکل هستم امروز از شرکت زنگ زدن و گفتن سود این ۲ سال رو هم میخوان که میشه ۴۰۰ میلیون
    برای همین هیچ راهی دیگه جلوی پام نیست.
    کسی هم نیست که ازش درخواست کمک نکرده باشم.امان از بی کسی....
    شاید قرض بخورم شاید هم مرگ موش!
    برای همین با سرچ به اینجا رسیدم
    فقط اون دنیا از خدا یه سوال میکنم
    خدایا با جوونیم چه کردی؟؟؟

  8. کاربر روبرو از پست مفید hich تشکرکرده است .

    زونیام (جمعه 21 تیر 98)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 خرداد 99 [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1397-2-08
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    2,714
    سطح
    31
    Points: 2,714, Level: 31
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 130 در 77 پست

    Rep Power
    26
    Array
    بحث رو فلسفی نمی کنم اما 2 کلمه هم من میگم یکی اینکه اختیار دست ما اصلا نبوده حالا یا کاملا تصادفی بوده این جبر فعلیمون یا از روی حکمتی!

    در هر دو حالت ما نباید به خودمون حق نفس کشیدن و شاد بودن سلب کنیم.


    باید سعی کنیم زوایای پنهان زندگیمون رو پیدا و اونا رو گسترش بدیم

  10. 2 کاربر از پست مفید Telegramid_TrueMotion تشکرکرده اند .

    Mvaz (پنجشنبه 20 تیر 98), زونیام (جمعه 21 تیر 98)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    امروز [ 19:24]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    785
    امتیاز
    23,048
    سطح
    93
    Points: 23,048, Level: 93
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 302
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,553

    تشکرشده 1,773 در 731 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام


    اتفاقا اینکه فکر کنیم میتونیم جهان رو تغییر بدیم، زیاد جالب نیست، من گفتم چرخ جهان رو به وسع خودتون به چرخونی.

    خوبه که به این مسائل آشنایی داری، پس بهتره یه مرخصی کوتاه از افکاری که تو رو با اشتباها و مشکلات گذشته مواجه میکنه بگیری. مثل یه نوزادی که تازه متولد شده. الان وقت اینه که بتونی خودت رو آزاد کنی. بتونه به قول دوستمون مولفه های پنهان زندگی تون رو شناسایی کنی.



    خودم از این وضعیت خسته شدم، دوست دارم همون آدم سابق بشم، ولی انگیزه‌ای ندارم برای انجام کار. میگم فردا دوباره شروع می‌کنم ولی صبح که میشه انگار یه وزنه هزار کیلویی به پاهام بسته شده

    این انگیزه ای که میگی، قدرت درون خودتو که اگر بشناسیش، انگیزه حرکت دوباره میگیری.

    مثلا اگر یه اتفاقی و شرایطی از خارج درون تو برات بیافته که بتونه تو رو از این وضعیت نجات بده یا بهت انگیزه بده، ولی همه میدونیم ممکنه این شرایط پایدار نباشه و دوباره تو انگیزه ات رو از دست بدی، پس بهتره به خودت رجوع کنی، از توانایی های درونی خودت کمک بگیری که پایدار تر باشه

  12. 2 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    زونیام (جمعه 21 تیر 98)

  13. #8
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,831 در 2,407 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مرگ خاموش نمایش پست ها



    قبلنا از اینکه عشقم رو از دست دادم خیلی شدید ناراحت شدم، الان فکر می‌کنم که چی؟ فرض کن نمی‌رفت الان میخواستی چیکار کنی؟ الان دیگه احساسم نسبت همه چیز منفی شده، حتی نمی‌خوام عشقم رو دوباره کنارم داشته باشم با وجود اینکه دوستش دارم هنوز...
    انسان نمی تونه بدون عشق زندگی کنه ...
    ایراد ماها جایی هست که عشق را محدود کنیم برا خودمون ،،محدود به یه وسیله یا یه فرد !
    عشق را بزرگ تعریف کنید....مثلا عشق به پیشرفت در زندگی ،،عشق به سالم زندگی کردن ، عشق به کارمون ، عشق به تمام کائنات ، عشق به همسر ، عشق به خدا و...

    هر چی محدود تر تعریف کنیم در زندان وابستگی بیستری قرار می گیریم ، و انسان وابسته همیشه تو قفس و زندان خودشه!
    وقتی انسان آزاد باشه ، در مسیری قرار می گیره که می تونه راحت پرواز کنه
    نکته اینکه وابستگی فقط برا خدا تعریف میشه ( یعنی وابسته به خدا باشیم خوبه )




    دوران زندگی هر انسانی مسیری بوده از موفقیت ها و شکست ها و تجربه ها ...
    مهم اینکه تو این مسیر چه عینکی به چشم بزنیم و این اتفاق ها را چطوری مرور کنیم .





    ................


    به نظرم یه پسر و یا یه دختر ،، هیچ وقت نباید عاشق نامحرم بشند !....چون شاید بهم نرسند .
    نکته اینکه باید از اشتباهاتمون درس بگیریم و تلاش کنیم برا پیشرفت در مراحل مختلف زندگیمون
    اشتباهایی که تو این روابط ، هر دو به اندازه ی خودشون مقصرند .



    ..............


    انسان مسئول اعمال خودشه،،،و لذا این اعمال را یه روز جواب می دهد
    شاید فردی که خودکشی کنه این دنیا را تمام کنه ،،ولی یه دنیایی با همین هوشیاری و به مراتب سخت تر در انتظارشه ،،
    نکته اونجاست انور دیگه خودکشی نیست و انسان باید مسئوال اعمال خودش باشه



    ......................



    هر چی بدی به ما میرسه از جانب خودمونه و هر چی خوبی از جانب خدا

    ان شالله همون عاقبت بخیر بشیم .


    ویرایش توسط باغبان : پنجشنبه 20 تیر 98 در ساعت 22:10

  14. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    Mvaz (پنجشنبه 20 تیر 98), زونیام (جمعه 21 تیر 98)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 17 دی 01 [ 01:20]
    تاریخ عضویت
    1398-4-18
    نوشته ها
    141
    امتیاز
    5,597
    سطح
    48
    Points: 5,597, Level: 48
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 153
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    413

    تشکرشده 311 در 123 پست

    Rep Power
    34
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mvaz نمایش پست ها
    سلام


    اتفاقا اینکه فکر کنیم میتونیم جهان رو تغییر بدیم، زیاد جالب نیست، من گفتم چرخ جهان رو به وسع خودتون به چرخونی.

    خوبه که به این مسائل آشنایی داری، پس بهتره یه مرخصی کوتاه از افکاری که تو رو با اشتباها و مشکلات گذشته مواجه میکنه بگیری. مثل یه نوزادی که تازه متولد شده. الان وقت اینه که بتونی خودت رو آزاد کنی. بتونه به قول دوستمون مولفه های پنهان زندگی تون رو شناسایی کنی.






    این انگیزه ای که میگی، قدرت درون خودتو که اگر بشناسیش، انگیزه حرکت دوباره میگیری.

    مثلا اگر یه اتفاقی و شرایطی از خارج درون تو برات بیافته که بتونه تو رو از این وضعیت نجات بده یا بهت انگیزه بده، ولی همه میدونیم ممکنه این شرایط پایدار نباشه و دوباره تو انگیزه ات رو از دست بدی، پس بهتره به خودت رجوع کنی، از توانایی های درونی خودت کمک بگیری که پایدار تر باشه

    سلام

    ممنون، این دو روزه یه کم بهتر شدم، سعی می‌کنم خودمو مشغول کنم با چیزی، الان دوباره برگشتم روی پایان نامه م که این یکی دوماه کاری روش نکردم.
    من فکر کنم بیشتر دردم به این خاطر بود که کسی که دوستش داشتم منو توی شرایط سخت رها کرد. البته قضاوت نمی‌کنم شاید اونم دلایلی برای خودش داشت که اگه منم جای اون بودم میرفتم...
    اون عشق زندگی من بود، من دیگه احتمالا کسی رو دوست نخواهم داشت و خودمم دیگه علاقه ای ندارم دختری دیگه بیاد توی زندگی م.

    من سعی ام اینه که همین دلخوشی اندکی که هنوز به علم دارم رو پیگیری کنم ببینم چی میشه

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط cry نمایش پست ها
    انسان نمی تونه بدون عشق زندگی کنه ...
    ایراد ماها جایی هست که عشق را محدود کنیم برا خودمون ،،محدود به یه وسیله یا یه فرد !
    عشق را بزرگ تعریف کنید....مثلا عشق به پیشرفت در زندگی ،،عشق به سالم زندگی کردن ، عشق به کارمون ، عشق به تمام کائنات ، عشق به همسر ، عشق به خدا و...

    هر چی محدود تر تعریف کنیم در زندان وابستگی بیستری قرار می گیریم ، و انسان وابسته همیشه تو قفس و زندان خودشه!
    وقتی انسان آزاد باشه ، در مسیری قرار می گیره که می تونه راحت پرواز کنه
    نکته اینکه وابستگی فقط برا خدا تعریف میشه ( یعنی وابسته به خدا باشیم خوبه )




    دوران زندگی هر انسانی مسیری بوده از موفقیت ها و شکست ها و تجربه ها ...
    مهم اینکه تو این مسیر چه عینکی به چشم بزنیم و این اتفاق ها را چطوری مرور کنیم .





    ................


    به نظرم یه پسر و یا یه دختر ،، هیچ وقت نباید عاشق نامحرم بشند !....چون شاید بهم نرسند .
    نکته اینکه باید از اشتباهاتمون درس بگیریم و تلاش کنیم برا پیشرفت در مراحل مختلف زندگیمون
    اشتباهایی که تو این روابط ، هر دو به اندازه ی خودشون مقصرند .



    ..............


    انسان مسئول اعمال خودشه،،،و لذا این اعمال را یه روز جواب می دهد
    شاید فردی که خودکشی کنه این دنیا را تمام کنه ،،ولی یه دنیایی با همین هوشیاری و به مراتب سخت تر در انتظارشه ،،
    نکته اونجاست انور دیگه خودکشی نیست و انسان باید مسئوال اعمال خودش باشه



    ......................



    هر چی بدی به ما میرسه از جانب خودمونه و هر چی خوبی از جانب خدا

    ان شالله همون عاقبت بخیر بشیم .
    سلامممنون، حرفت درسته
    ولی آدم وقتی توی ماجرا هست تازه می‌فهمه که چقدر سخته به اون چیزایی که می‌دونی عمل کنی...

    با این وجود دارم سعی می‌کنم مثبت نگاه به قضایا...
    هرچند که این افکار خودکشی منو رها نمیکنه زمانی که واقعا به هم میریزم

  16. 2 کاربر از پست مفید زونیام تشکرکرده اند .

    Mvaz (جمعه 21 تیر 98)

  17. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,831 در 2,407 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مرگ خاموش نمایش پست ها

    من فکر کنم بیشتر دردم به این خاطر بود که کسی که دوستش داشتم منو توی شرایط سخت رها کرد. البته قضاوت نمی‌کنم شاید اونم دلایلی برای خودش داشت که اگه منم جای اون بودم میرفتم...
    اون عشق زندگی من بود، من دیگه احتمالا کسی رو دوست نخواهم داشت و خودمم دیگه علاقه ای ندارم دختری دیگه بیاد توی زندگی م.

    سلامممنون، حرفت درسته
    ولی آدم وقتی توی ماجرا هست تازه می‌فهمه که چقدر سخته به اون چیزایی که می‌دونی عمل کنی...
    با این وجود دارم سعی می‌کنم مثبت نگاه به قضایا...
    هرچند که این افکار خودکشی منو رها نمیکنه زمانی که واقعا به هم میریزم

    سلام
    ممنون از پاسختون

    -چند مطلب خدمتتون میگم با توجه به پست بالاتون :
    اونجایی که قرمز کردم را توجه کنید لطفا »
    یادت باشه هیچ وقت نباید عاشق نامحرم بشی ، چون امکان داره بهش نرسی !!،،،،پس ایشون یه گزینه بود و گزینه های بعدی هم یه گزینه
    پس گزینه را بررسی می کنی ....اگه درست شد ،میری مراحل بعد !
    خب قضیه شما و ایشون به هر دلیلی درست نشد .
    ان شالله خیره .
    اول باید به این برسی .




    - به نظرم زمانی می تونی از این افکار خودت را آزاد کنی که به معنای عشق برسی ، و همیشه عاشق باشی
    به معنای نیرویی برسی که ، همیشه اون نیرو باعث بشه در زندگی در حرکت باشی ،
    اگر اون نیرو را داشته باشی ، این فکرها دیگه سراغت نمی یاد .


    به نظرم عشق را بزرگ برا خودت تعریف کن ، و اون را محدود به یه فرد یا یه چیز نکن .
    چون اگه عشق را محدود تعریف کنی ، با رفتن و نبود اون درجا می زنی
    عشق فقط تو این چیزها که در پست قبلی نوشتی نیست


    یادت باشه همیشه عاشق باش،،،
    اگر هم خواستی عاشق دختری بشی ، فقط عاشق همسر آینده ات بشو
    ( روی این جمله ها خوب فکر کن )
    موفق باشی.


    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 01 مرداد 98 در ساعت 20:15


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.