به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 دی 01 [ 23:31]
    تاریخ عضویت
    1393-4-20
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    6,488
    سطح
    52
    Points: 6,488, Level: 52
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 18 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چرا باید ازدواج کنم ؟

    سلام
    راستش من خودم با مساله ای که میخوام مطرح کنم مشکلی ندارم
    اما اینقدر اطرافیان گفتن برو روان شناس و مشاوره که خواستم امتحانش کنم
    من اصصصصصصلا دوست ندارم ازدواج کنم و با مجردی هیچ مشکلی ندارم. به نظرم خیلی هم خوبه
    اما اطرافیان که مواردی رو پیشنهاد میدن و جواب منفی من رو میشنوند راضی نمیشن. اخیرا هم یکی خیلی مصرانه بهم گفته برو مشاور نظرت رو عوض کنند
    واقعا من باید به اجبار ازدواج کنم چون فرهنگ جامعه ما مجردی رو دوست نداره؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید بهسا تشکرکرده است .

    miss seven (سه شنبه 10 اردیبهشت 98)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,568

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام
    خوب چرا با ازدواج مخالفین؟ چند سالتونه؟

    هدف خاصی دارین؟

  4. کاربر روبرو از پست مفید Mvaz تشکرکرده است .

    miss seven (سه شنبه 10 اردیبهشت 98)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 دی 01 [ 23:31]
    تاریخ عضویت
    1393-4-20
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    6,488
    سطح
    52
    Points: 6,488, Level: 52
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 18 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از زمانیکه یادم میاد از مرد ها و پسر ها خوشم نمی یومد
    از قیافشون..حرف زدنشون..اخلاقشون...صداشون و...
    هییییییچ چیز در یک مرد ها وجود نداره که برام جذاب باشه
    نمیتونم تصور کنم چطور باید یک عمر با کسی زندگی کنم که اصلا دوستش ندارم و برام جذاب نیست

  6. کاربر روبرو از پست مفید بهسا تشکرکرده است .

    miss seven (سه شنبه 10 اردیبهشت 98)

  7. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 22 اردیبهشت 03 [ 22:25]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,159
    امتیاز
    90,126
    سطح
    100
    Points: 90,126, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,809

    تشکرشده 6,781 در 2,371 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بهسا نمایش پست ها
    از زمانیکه یادم میاد از مرد ها و پسر ها خوشم نمی یومد
    از قیافشون..حرف زدنشون..اخلاقشون...صداشون و...
    هییییییچ چیز در یک مرد ها وجود نداره که برام جذاب باشه
    نمیتونم تصور کنم چطور باید یک عمر با کسی زندگی کنم که اصلا دوستش ندارم و برام جذاب نیست

    .........

    سلام

    خب کلا از مردها و پسرها خوشتون نمی یاد، یا از مردها و پسرهایی که اطراف شما بودند ( خانواده - دانشگاه - خواستگارها و ...) ؟
    این دو مقوله فرق میکنه..
    در هر حال سعی کنید با یه مشاور ، حضوری در این موارد مشورت کنید
    حتما این کار را انجام دهید .


    ...............

    فلسفه زندگی خودتون را مشخص کنید
    مثلا یه شخصی میگه دیگه درس نمیخونم ...اون شخص باید به خودش بگه 20 سال بعد هم همین نظر را داره ؟
    شما همین طور...ببنید اگه ازدواج نکنید ....20 سال بعد هم همین نظر را دارید ... راضی هستید یا خیر ...


    ولی حتما با یه مشاور صحبت کنید .


    ویرایش توسط باغبان : دوشنبه 09 اردیبهشت 98 در ساعت 22:19

  8. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    miss seven (سه شنبه 10 اردیبهشت 98)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,568

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    نگفتین چند سال دارین؟


    تجربه تلخی از مرد های دارین یا تو دوران کودکی اتفاق خاصی افتاده؟


    در کل ازدواج یک امر ساده ای نیست. بخشی اش در اختیار ما انسان هاست. برای خیلی ها اینطور بوده که موجی راه افتاده و ناخودآگاه، تاکید میکنم ناخودآگاه بر روی آن سوار شدن و موج اون ها رو هم برده. بودن اشخاصی مثل شما، که یک آن مردی ته دلشون رو لرزونده و تمام.


    به نظر مهمترین چیز اینه که ریشه عقلانی این قضیه رو در خودتون پیدا کنید. اونوقت می تونید با خودتون صادق باشید. اگر خودتون رو توجیه کردین، قطعا دیگران هم توجیه میشند.

    البته سن خیلی مهم هست که، حتما بفرمایید سن تون رو!

  10. کاربر روبرو از پست مفید Mvaz تشکرکرده است .

    miss seven (سه شنبه 10 اردیبهشت 98)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 دی 01 [ 23:31]
    تاریخ عضویت
    1393-4-20
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    6,488
    سطح
    52
    Points: 6,488, Level: 52
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 18 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    گفتم از بچگی از مردها و پسر ها خوشم نمیومد
    از کارهای مردونه بدم میومد چیزهایی که برای مردها جالب بود...مثل ماشین... مکانیکی...کارهای الکتریکی...شکار ووو هر چی که فکر کنید رو دوست نداشتم
    تو هم بازی هام دوست نداشتم پسر باشن...از قیافه هاشون...رفتارهاشون خوشم نمی اومد

    از اینکه ماشین بازی میکنن...شمشیر بازی میکنندو....شلوار میپوشن..موهاشون کوتاه و...
    تو مهد فقط دوست داشتم با دختر ها باشم تو جو فامیل هم همین طور....در حالت کلی از قیافه مردها خوشم نمی یومد
    من کلا با مردها نبودم که بخوام ازشون ضربه خورده باشم یا خاطره بد خاصی از فرد خاصی داشته باشم
    ....فلسفه ام در زندگی مشخصه و برنامه چند سال و چندین سال اینده ام رو هم دارم و دارم در مسیرش حرکت میکنم...ب هیچ مردی هم برای ادامه مسیر نیاز ندارم
    همیشه با خودم فکر میکنم مثلا شوهر کنم که چی بشه؟ چه کمکی میتونه به من بکنه؟ هیچ احساس نیاز به مرد در زندگی نمی کنم
    ...
    و یک سوال سن من چه تفاوتی در این موضوع داره مثلا اگر 20 باشم یا 30 چه فرقی میکنه؟

  12. 2 کاربر از پست مفید بهسا تشکرکرده اند .

    miss seven (سه شنبه 10 اردیبهشت 98)

  13. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 22 اردیبهشت 03 [ 22:25]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,159
    امتیاز
    90,126
    سطح
    100
    Points: 90,126, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,809

    تشکرشده 6,781 در 2,371 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از پاسختون

    هر آدمی تو زندگی اون هم تو مسائل زندگیش ، دریایی از چرا و چراها داره ،،،
    خب این قشنگه که ما از خودمون و دنیای اطرافمون، دنبال علت ها باشیم ،
    بعضی موقع ها همین " چرا ها ؟ " باعث تحول آدم ها شده ....
    مثلا طرف میگه :
    چرا من آدم خوشبختی نیستم ؟
    چرا ثروتمند نیستم؟
    چرا شاد نیستم؟
    چرا هدفی ندارم؟
    و....


    وقتی انسان همچین پرسش هایی می کنه ...ذهنش دنبال پاسخ ها میره ،،
    چقدر خوبه که ما انسانها برای پرسش هایمان ...تفکر کنیم و بپرسیم و مشورت بگیرم، و به دنیال تغییر باشیم ،، تا بتونیم پاسخ های خوب پیدا کنیم،،
    انسانی می تونه پاسخ های خوب پیدا کنه که تعهد به تغییر و تحول داشته باشه ،،
    ولی بعضی وقت ها دنبال راه حل ها و تغییر نمی ریم برای رسیدن به پاسخ ها ،،
    شاید یه ترسی یه اضطرابی یه باوری پشت این قضیه ست و در وجودمون نهادینه شده ،،
    مثلا میریم بیمارستان و یه مجروح تصادفی می بینم و میگیم تمام دنیا چرا اینجوریه ....زندگی خیلی سخته ..ارزش نداره ...خطر داره و ....
    در حالی که اون مجروح تصادفی ، یه قطره ای از میلیاردها قطره در این اقیاتوس بی کران زندگی ست .... و خیلی ها هستند شادند و سالم ،،
    یا دوستمون را می بینم و می گیم چرا طلاق گرفته ... چرا شوهرش اذیتش می کنه .... چرا زنش بی رحمانه اذیتش می کنه .... پس دلسرد میشیم و میگیم چقدر مثلا ازدواج سخته ،،
    د رحالی که زوج های زیادی هستند که زندگی خوب و عاشقانه ای دارنند .


    بعضی موقع ها باید با احساساتمون - افکارمون و یا حتی ترس ها و رنج هامون روبرو بشیم ...و اون را بشناسیمش و باهاش حرف بزنیم و اون را بازبینی کنیم ،


    ........

    من تاپیک هاتون را یه نگاه انداختم با اجازه تون :))
    قبلا ها انگار تاپیکی داشتید و سئوال پرسیده بودید که چگونه به خواستگارم اعتماد کنم ،،
    خب خوبه و یعنی ازدواج هم برا شما معنا داشته...

    :)

    فکر کنم لایه هایی در وجود فکری شماست که خیلی خوب میشه، بازش کنید...
    هم برا خودتون خوبه ( نوشتن به آدم کمک می کنه ) و هم برای دوستانی که میخوان د ر تاپیک شما شرکت کنند.
    ولی اگه دوست داشتید و خدایی نکرده صلاح دونستید ....با یه مشاور حضوری مشورت بگیرید .


    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 10 اردیبهشت 98 در ساعت 14:26

  14. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    miss seven (سه شنبه 10 اردیبهشت 98), zzzz (چهارشنبه 11 اردیبهشت 98), زندگی خوب (سه شنبه 10 اردیبهشت 98)

  15. #8
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    دستت رو سر بعضی از ماها
    من هر وقت آدمی مثل شما رو میبینم بهش غبطه میخورم
    اینکه یه آدم نخواد خانواده تشکیل بده و عین دیگران طبق الگویی که از بچگی براش چیدن و گفتن رفتار نکنه خیلی آدم قوی میخواد
    ممکن ازدواجم کنه ولی محتاج بهش نیست ذلیلش نیست
    میشه از خودت بیشتر بگی
    روزتو چطور میگزرونی
    زن شوهرها رو میبینی مخصوصا خانوادت چه احساسی داری
    بیا یکمی با ما حرف بزن
    از آرامشت بگو

    مرسی از تاپیک خوبت
    ویرایش توسط خادم رضا : سه شنبه 10 اردیبهشت 98 در ساعت 15:24

  16. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    miss seven (سه شنبه 10 اردیبهشت 98)

  17. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 اردیبهشت 03 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    24,300
    سطح
    94
    Points: 24,300, Level: 94
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,324

    تشکرشده 1,636 در 592 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم.

    واقعا میل به ازدواج نداری یا میل به ازدواج با گزینه هایی که پیش روت هست رو نداری؟
    تا به حال نشده شخصیتی در دنیای واقعی یا توی فیلم ها برات جذاب باشه؟
    اندکی صبر، سحر نزدیک است.

  18. کاربر روبرو از پست مفید Eram تشکرکرده است .

    miss seven (سه شنبه 10 اردیبهشت 98)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 دی 01 [ 23:31]
    تاریخ عضویت
    1393-4-20
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    6,488
    سطح
    52
    Points: 6,488, Level: 52
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 18 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من سعی میکنم به سوالات شما جواب بدم
    اما لطفا شما هم به سوال اصلی من جواب بدید
    سوالم رو دوباره میپرسم:
    برای دختری که از مردها خوشش نمیاد و نیازی به ازدواج نمیکنه ایا ازدواج مناسبه؟ ایا شما همچنان توصیه میکنید ازدواج کنه و اینکه...چرا؟
    .....
    موادری که مطرخ شد رو سعی میکنم با هم جواب بدم
    تاپیکی که چند سال قبل زدم به معنای این نبود که دوست داشتم ازدواج کنم
    من سالها در مقابل اومدن خواستگار مقاومت کردم چون قصد ازدواج نداشتم...اما فشار اطرافیان و پیشداوری های مبنی بر اینکه اره تو حتما بد بینی...بدون فکر تصمیم گرفتی و...باعث شد مدتی خواستگار ها رو راه بدم. این راه دادن خواستگار از یک نظر برام خوب بود
    از این نظر که شناخت بهتری نسبت به مردها پیدا کردم و مطمعن شدم با این جنس هیچ همخوانی ندارم و تصمیمی که گرفتم درست بوده
    الان خانواده دیگه اصراری ندارن
    اما در محیط کار موردی پیدا شده که با اصرار همکاران دوباره اون فشارها شروع شد. و هی ازم میپرسند چرا نمیری مشاوره؟
    اصلا من مشکل دارم . طبیعی نیستم ...خوب مشکل من که کسی رو ازار نمیده...چرا باید برم مشاوره.تغییرش بدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    نمی فهمم...جواب این سوال رو نمی فهمم!!!!!!

    یک عده سعی دارن به دخترهایی که نمیخوان ازدواج کنن بقبولانند که بدبین هستند...در حالیکه واقعا اون چیزی که من در اینها دیدم اینکه یک عده شون بد بین نیستند .تجربیاتشون بهشون این رو میگه . تجربیاتی که واقعیه... تخیلی و هذیان نیست. اقایون قبول کنید دارید کم کم واقعا غیر قابل اعتماد میشید. من فکر میکنم اینجا اقایون هستند که باید یه تغییراتی در خودشون ایجاد کنن . به جای انکه هی به دختر خانم ها بقبولانند بدبین هستند.
    در مورد تاپیک و پرسش قبلم من اصلا در جلسات اول به این اقا شک نداشتم چون رفتارش به نظر خیلی سنگین وموجه بود تا اینکه این سوالات رو پرسیدم و جوابش برام ابهام ایجاد کرد و تصمیم گرفتم نظر چندین نفر رو درباره اش جویا بشم .خوب بازخوردی که از جواب ها گرفتم مخصوصا جوابهایی که اقایون دادن بهم مبنی برا اینکه ایشون احتمال خیلی قوی ارتباط قبل ازدواج داشته تازه باعث شد فکر کنم چقدر من بهش خوش بین بودم
    .......
    ولی اینجا و الان یک سوال دیگه برام مطرح شد:
    فرض رو میگیریم که اصلا یه دختری بد بینه به ازدواج و دوست هم نداره ازدواج کنه باز هم برام سواله چرا باید ازدواج کنه ؟ خوب اون نمیخواد؟
    .....
    برگردم سر مسئله خودم:
    درباره سوالی که تا به حال از شخصیت مردی خوشم اومده
    زمانیکه نوجوان بودم شاید 11..12 سال از یک اقایی خوشم اومد که 15 سال از من بزرگتر بود و تنها چیزی که اول برام جذاب بود این بود که قیافه خوبی داشت و من فکر میکردم چون نقاشه و هنرمنده حتما روحیه زنانه و حساسی داره که بعد از مدتی متوجه شدم نه روحیه مردانه داره و نظرم درباره اش تغییر کرد
    ...
    اینجا سوالم رو مطرح کردم چون با خودم گفتم شاید جرقه ای ایجاد بشه که مجابم کنه برم مشاوره حضوری
    از خودم سوال میکنم چرا باید خداتومن پول بدم چندین جلسه برم مشاوره در حالیکه من با این قضیه مشکلی ندارم
    . یه خاطره بد هم از مشاوره دارم.
    یک دوره ای خانواده فضول به مادرم اصرار کردن این رو ببر مشاوره
    مامانم با اصرار من رو برد و مشاور حال خوب من رو بد کرد. نمی دونم چرا اصرار داشت به من بقبولونه من اگر از جنس مخالف خوشم نمیاد و به هر چیز زنانه علاقه دارم پس حتما هم جنس گرام. این حال منو خیلی بد کرد مدتها مینشست سوالات این مدلی میپرسید در حالکه من حتی فکر سکس با زنی به ذهنم هم نمیرسید.به زور میخواست بقبولونه تو یه مشکلی داری و چون نمیتونست پیدا کنه چیزهایی رو می گفت که من حتی در موردشون فکر هم نمیکنم. مشاور مرد بود....مامانم در کارها مردها رو بیشتر قبول داره....تصور کنید من باید چه برداشتی در ذهنم ایجاد میشد؟؟؟؟احمق...فقط نفرتم رو از مردها زیاد تر کرد. لجم گرفته بود از دستش
    ...
    اینکه شما فکر میکند من حتما خیلی قوی هستم شاید زیاد درست نباشه. اتفاقا من روحیه خیلی زنانه دارم و دوستش هم دارم و چون مردها با من خیلی فرق دارن ازشون خوشم نمی یاد. من ادم مسقلی هستم قبول دارم. اما مثل هر ادم دیگه ای نقاط قوت و ضعف خاص خودم رو دارم
    ...
    نمی دونم شاید توضیح حسم درباره مردها یکم سخت باشه درکش برای دیگران
    شما تصور کنید از مار بدتون میاد..یا نمیدونم...سوسک.. بعد بهت بگن تو باید با مار زندگی کنی ..همه زندگی میکنن ...
    خوب تو هیچ جوری به کتت نمیره با یه مار تو یه خونه باشی...دوست نداری
    از مارها خوشت نمی یاد
    بعد هی مارهای جور واجور بهت نشون بدن بگن ..ببین این رنگش قشنگه...این با اونای دیگه فرق داره.... برای تو مار ماره هیچ فرقی بینشون نیست ..باور کن تو هر چی بیشتر مار ببینی و بخوان به زور دوسشون داشته باشی بیشتر لجت میگیره و از مار بیزار میشی

  20. کاربر روبرو از پست مفید بهسا تشکرکرده است .

    miss seven (سه شنبه 10 اردیبهشت 98)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.