به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 26
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 10:02]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    5,852
    سطح
    49
    Points: 5,852, Level: 49
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    161

    تشکرشده 223 در 103 پست

    Rep Power
    34
    Array
    در برخورد با مادرتون خودتون رو به کوری و کری و لالی بزنید. چون نمیتونید نظرش رو عوض کنید
    در برخورد با همسرتون در مقابل حرفا و کنایه های مادر ، آنیتا بهترین توصیه رو کرد. همسرتون بهتره بدونه که با مادرتون مخالفید در این زمینه
    ولی این نظر همسرتون که "
    همسرم از روز اول که دنبال کار رفتم گفت داری از وقت و زندگی ما میزنی پس فک نکن میتونی پولتو طبق نظر خودت خرج کنی" با عملکرد خود همسرتون تناقض داره.
    درواقع همسرتون داره از وقت و زندگی مشترک میزنه ولی طبق نظر خودش خرج میکنه.
    اگه تقسیم کار به این صورته که کارای خونه با شماست و کار بیرون با همسر، در واقع با این تقسیم وظایف ، درآمدی حاصل شده .
    درآمد حاصل از این تقسیم وظایف ( که همون حقوق ماهیانه همسرتون هست) باید تقسیم بشه ( یعنی مشترکا خرج بشه) .

  2. کاربر روبرو از پست مفید nahid-111 تشکرکرده است .

    tanhaeii (پنجشنبه 30 خرداد 98)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط nahid-111 نمایش پست ها
    در برخورد با مادرتون خودتون رو به کوری و کری و لالی بزنید. چون نمیتونید نظرش رو عوض کنید
    در برخورد با همسرتون در مقابل حرفا و کنایه های مادر ، آنیتا بهترین توصیه رو کرد. همسرتون بهتره بدونه که با مادرتون مخالفید در این زمینه
    ولی این نظر همسرتون که "
    همسرم از روز اول که دنبال کار رفتم گفت داری از وقت و زندگی ما میزنی پس فک نکن میتونی پولتو طبق نظر خودت خرج کنی" با عملکرد خود همسرتون تناقض داره.
    درواقع همسرتون داره از وقت و زندگی مشترک میزنه ولی طبق نظر خودش خرج میکنه.
    اگه تقسیم کار به این صورته که کارای خونه با شماست و کار بیرون با همسر، در واقع با این تقسیم وظایف ، درآمدی حاصل شده .
    درآمد حاصل از این تقسیم وظایف ( که همون حقوق ماهیانه همسرتون هست) باید تقسیم بشه ( یعنی مشترکا خرج بشه) .
    ناهید عزیزم ممنون از راهنماییت
    همسرم میدونه با فکر مادرم مخالفم واسه همین زیاد سرم غر نمیزنه.
    درمورد نظرش درباره پول خرج کردن میدونم حرفش تناقض داره با عملش اما در اینجور مواقع میگه تو نمیفهمی من فرق دارم من عقلم بیشتر از تو میرسه و میفهمم چطور خرج کنم اما تو نه!
    همسرم همیشه از نظرش کارای خودش درسته و صلاح میدونه

  4. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    تنهایی جان

    چند تا مطلب به ذهن من میرسه:

    اول اینکه هیچوقت حرفای مادرت رو به همسرت انتقال نده (نمی دونم الان می گی یا نه)، در عوض کمک کن فکر کنه که مادرت حس مثبتی بهش داره.

    دوم: حس می کنم بخش مهمی از مشکل برمی گرده به اینکه خودت هم از همسرت بابت این قضیه دلخوری.

    سعی کن به ویژگی های مثبتش فکر کنی.

    و بعلاوه: همینکه این مدت سعی کرده تغییرات مثبتی در خودش ایجاد کنه، غیر از ارزش های مستقیمی که داره، بصورت غیر مستقیم به خونوادت کمک مالی هم کرده، درسته؟ چون اگه مجبور به جدایی می شدی، هزینه هایی که الان همسرت تامین می کنه رو خونوادت باید تامین می کردن.


    و سوم:

    خیلی خوب می شه اگه بتونی فرای هر اخلاق و رفتارش، دوستش داشته باشی. هر آدمی به کسی نیاز داره که با وجود بدی هاش و ضعف ها و اشتباهاتش، دوستش داشته باشه. سعی کنه درکش کنه و از زاویه دید اون دنیا رو ببینه. خیلی خوبه اگه بتونی برای همسرت چنین دوستی باشی، چون هیچکس غیر از تو نمی تونه این نقش رو داشته باشه.

    با اینکار نه تنها به همسرت خوبی کردی، بلکه به خونوادت هم کمک کردی. کمکی بالاتر از دست پر رفتن به خونشون.


    چهارم: وقتی مادرت پیشت گلایه می کنه سعی نکن باهاش همراهی کنی یا توجیهش کنی. فقط گوش کن و بعد صحبت رو عوض کن.

    مراقب خودت و زندگیت باش

    - - - Updated - - -

    این رو هم مدنظر داشته باش که آدمهاییکه روی پول حساسن، هرچی بیشتر حس کنن که ازشون انتظار مالی میره، پول خرج کرون براشون سخت تر می شه.

    مادرت با به روی همسرت آوردن، ایشون رو حساس تر کرده. شما سعی کن به این حساسیت دامن نزنی.

  5. کاربر روبرو از پست مفید میشل تشکرکرده است .

    tanhaeii (چهارشنبه 05 تیر 98)

  6. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میشل نمایش پست ها
    تنهایی جان

    چند تا مطلب به ذهن من میرسه:

    اول اینکه هیچوقت حرفای مادرت رو به همسرت انتقال نده (نمی دونم الان می گی یا نه)، در عوض کمک کن فکر کنه که مادرت حس مثبتی بهش داره.

    دوم: حس می کنم بخش مهمی از مشکل برمی گرده به اینکه خودت هم از همسرت بابت این قضیه دلخوری.

    سعی کن به ویژگی های مثبتش فکر کنی.

    و بعلاوه: همینکه این مدت سعی کرده تغییرات مثبتی در خودش ایجاد کنه، غیر از ارزش های مستقیمی که داره، بصورت غیر مستقیم به خونوادت کمک مالی هم کرده، درسته؟ چون اگه مجبور به جدایی می شدی، هزینه هایی که الان همسرت تامین می کنه رو خونوادت باید تامین می کردن.


    و سوم:

    خیلی خوب می شه اگه بتونی فرای هر اخلاق و رفتارش، دوستش داشته باشی. هر آدمی به کسی نیاز داره که با وجود بدی هاش و ضعف ها و اشتباهاتش، دوستش داشته باشه. سعی کنه درکش کنه و از زاویه دید اون دنیا رو ببینه. خیلی خوبه اگه بتونی برای همسرت چنین دوستی باشی، چون هیچکس غیر از تو نمی تونه این نقش رو داشته باشه.

    با اینکار نه تنها به همسرت خوبی کردی، بلکه به خونوادت هم کمک کردی. کمکی بالاتر از دست پر رفتن به خونشون.


    چهارم: وقتی مادرت پیشت گلایه می کنه سعی نکن باهاش همراهی کنی یا توجیهش کنی. فقط گوش کن و بعد صحبت رو عوض کن.

    مراقب خودت و زندگیت باش
    میشل جان خیلی ممنونم که اومدی تاپیکم

    1.من هیچوقت حرفای مادرمو انتقال ندادم اصلا هم نمیگم به همسرم. اما متاسفانه مادرم تو رفتارش کاملا مشهوده که حس مثبتی به همسرم نداره جواب سلامشم به زور میده،درحالیکه جلوی همسرم با بقیه خیلی خوش رفتاره.
    2. بله خودمم دلخورم و درمقابل خانوادم احساس گناه و عذاب وجدان دارم. متاسفانه همسر من به شدت مغرور و خودخواه باراومده و تا دلت بخواد زبون باز و دورو هست خانوادم ازین خصلتاشم ناراحتن و اینکه گاهی جلوی بقیه توجیهاتی برای خساستاش میاره که یه بچه هم قبولش نمیکنه و اینجوری خودشو از چشم میندازه.
    اگه منظورتون از غیر مستقیم تقبل هزینه های منه درسته اما من خونه بابامم کارای خانگی انجام میدادم و درآمد خیلی کمی داشتم هرچند هیچوقت بخاطر مشکل مالی سرافکنده نبودم اما الان بخاطر همسر خسیس که همه جا کاملا معلومه خجالت زده هستم.
    3. من واقعا دوسش دارم بخاطر همین دارم واسه زندگیم تلاش میکنم خودش گاهی میگه غیراز تو کسی منو بی چشمداشت دوست نداره فقط مادرمه که اونم بخاطر اینه که بچشم.
    واقعا افراد نزدیکش بخاطر اخلاقش دوسش ندارن چون به شدت زورگوئه و بخاطر منافع خودش بقیه رو زیر پا میذاره.
    من بارها بهش گفتم برگردم عقب با وجود همه رفتارات انتخابت میکنم چون به نظرم لیاقت دوست داشته شدن رو داری.
    4. من تاحالا یک بارم نشده با مادرم همراهی کنم اما ته دلم احساس گناه و عذاب وجدان دارم که کاش میتونستم مثل بقیه بهشون توجه کنم.
    ممنونم عزیزم امیدوارم بازم تو تاپیکم ببینمت

  7. کاربر روبرو از پست مفید tanhaeii تشکرکرده است .

    میشل (پنجشنبه 30 خرداد 98)

  8. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    یه نگاه به این تاپیکت بنداز
    http://www.hamdardi.net/thread-41928.html

    قدر شرایط فعلیت رو بدون
    درسته که خیلی خوب می شد اگر می تونستی به مادرت کمک کنی ولی فعلا که نمیشه
    و باز هم هر چی که هست شرایط بهتر از وقتیه که خونه پدرت بودی

    این سرکوفتها و منفی بافی های مادر شما همیشه هست
    سعی کن با روی خوش باهاش برخورد کنی در عین حال در دلت حقی برای این سرکوفتها قائل نشو

    عذاب وجدان هم مال وقتیه که آدم بتونه کاری بکنه و نکنه
    شما واقعا نمی تونی

    و بین این شرایط و شرایط منزل پدری مسلما این شرایط هم برای شما بهتره هم حتی برای همون مادری که ظاهرا راضی نیست

  9. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    tanhaeii (چهارشنبه 05 تیر 98)

  10. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 17 بهمن 98 [ 06:46]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    8,887
    سطح
    63
    Points: 8,887, Level: 63
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    46

    تشکرشده 37 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    زندگی با مرد خسیس و حتی دوست داشتنش سختهتوی دوران دانشجویی هربار که وسایلم را جمع میکردم که برم خوابگاه بابام اشکم را درمیاورد و حتی تاسال آخر هم میفت دیگه نرو ..که مبادا مثلن 20 هزارتومن پول بذاره تو جیب من..میخوام بگم میفهمم که چقدر سخته. و اینکه آدم دلش میخواد شوهرش طوری باشه که جلو همه سرشو بالا بگیره و با افتخار و غرور بگه این شوهر منه.اما خب واقعیت اینه که تعداد مردها (و زنها)یی که بشه بهشون اقتخار کرد زیاد نیستندمیدونی دوستم...من فکر میکنم مشکل اصلی در درون شما اتفاق افتاده اگر بتونید این مشکل را بپذیرید اگر با خساست شوهرتون کنار بیاید تمام این حواشی هم براتون کمرنگتر میشه قرار نیست که ما همه مردم را از خودمون راضی نگه داریم..واقعا زندگی شما حیف نیست؟2. درسی که من از خواهرم گرفتم این بود که با وجود تمام مشکلاتی که شوهرش داشت و خودش و همه دنیا میدونستند، هرگز پشت شوهرش را خالی نکرد و حتی به پدرم زورگوم اجازه نمیداد که در مورد شوهرش حرف بدی بزنه. همه ما میدونستیم شوهرش تنبله اما هیچوقت از خواهرم اینو نشنیدیم و هیچوقت هم جرات نکردیم اینو بهش بگیم. طوری رفتار میکرد که طوری به شوهرش احترام میگذاشت که ما هم ازش تبعیت میکردیم و میکنیم3. شاید خیلی خودخواه باشم که اینو میگم اما من اگه جای شما بودم از مادرم فاصله میگرفتم. نه بهش زنگ میزدم و نه به دیدنش می رفتم. معنی نداره که آدم انقد دخترشو بچزونه..اصلن تعجب میکنم شوهرتون خونه مادرتون رفت و آمد میکنه ..معنی نداره آدم با کسی رفت و آمد کنه که دوستش نداره. ولی باز هم میگم هر چه که هست در درون شماست. مشکل را اول با خودتون حل کنید و ببینید میخواین با این مسئله شوهرتون کنار بیاین یا میخواین یه عمر حرص بخورین
    ویرایش توسط SaYe_RoshAN : سه شنبه 04 تیر 98 در ساعت 08:11

  11. کاربر روبرو از پست مفید SaYe_RoshAN تشکرکرده است .

    tanhaeii (چهارشنبه 05 تیر 98)

  12. #17
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فکور نمایش پست ها
    سلام
    یه نگاه به این تاپیکت بنداز
    http://www.hamdardi.net/thread-41928.html

    قدر شرایط فعلیت رو بدون
    درسته که خیلی خوب می شد اگر می تونستی به مادرت کمک کنی ولی فعلا که نمیشه
    و باز هم هر چی که هست شرایط بهتر از وقتیه که خونه پدرت بودی

    این سرکوفتها و منفی بافی های مادر شما همیشه هست
    سعی کن با روی خوش باهاش برخورد کنی در عین حال در دلت حقی برای این سرکوفتها قائل نشو

    عذاب وجدان هم مال وقتیه که آدم بتونه کاری بکنه و نکنه
    شما واقعا نمی تونی

    و بین این شرایط و شرایط منزل پدری مسلما این شرایط هم برای شما بهتره هم حتی برای همون مادری که ظاهرا راضی نیست
    فکور جان ممنونم که به تاپیکم سرزدی.
    شما درست میگی شرایط الانم واقعا خوبه من تو این مدتم که ازدواج کردم خیلی همسرم بهم کمک کرد که بهتر بشم. از حق نگذریم خیلی خوبیا داره.
    درمورد عذاب وجدانم چون از بچگی مادرم همیشه بهمون سرکوفت میزد که شما کار نمیکنید و بچه های دیگه کار کشاورزی میکنن(ما روستا زندگی میکردیم) من همیشه این حس رو داشتم که باید واسه خرجام کار کنم و همیشه احساس گناه باهام بود که نتونستم و چرا به دنیا اومدم که باعث فشار مالیشون بشم بخاطر همین سعی کردم درس بخونم و برم سرکار.
    رشته و دانشگاه خوبیم قبول شدم اما متاسفانه به هزار دلیل کار پیدا نکردم.
    بعد که بحث ازدواجم پیش اومد چون همسرم از اول واسه خانوادم خرج نمیکرد مادرم هرروز بهم میگفت خسیس و بی عرضه ای.
    هفته پیش رفتم خونه مادرم بعد از شام عموم اومده بود و طبق معمول با دست پر، مادرم کلا جلوشون به ما احترام نمیذاشت و جوری برخورد میکرد که مثلا ببینید شما چقد خسیسین.
    بخاطر همین موضوعه مدام این احساس بد باهامه که کاش منم کاری میکردم.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط SaYe_RoshAN نمایش پست ها
    زندگی با مرد خسیس و حتی دوست داشتنش سختهتوی دوران دانشجویی هربار که وسایلم را جمع میکردم که برم خوابگاه بابام اشکم را درمیاورد و حتی تاسال آخر هم میفت دیگه نرو ..که مبادا مثلن 20 هزارتومن پول بذاره تو جیب من..میخوام بگم میفهمم که چقدر سخته. و اینکه آدم دلش میخواد شوهرش طوری باشه که جلو همه سرشو بالا بگیره و با افتخار و غرور بگه این شوهر منه.اما خب واقعیت اینه که تعداد مردها (و زنها)یی که بشه بهشون اقتخار کرد زیاد نیستندمیدونی دوستم...من فکر میکنم مشکل اصلی در درون شما اتفاق افتاده اگر بتونید این مشکل را بپذیرید اگر با خساست شوهرتون کنار بیاید تمام این حواشی هم براتون کمرنگتر میشه قرار نیست که ما همه مردم را از خودمون راضی نگه داریم..واقعا زندگی شما حیف نیست؟2. درسی که من از خواهرم گرفتم این بود که با وجود تمام مشکلاتی که شوهرش داشت و خودش و همه دنیا میدونستند، هرگز پشت شوهرش را خالی نکرد و حتی به پدرم زورگوم اجازه نمیداد که در مورد شوهرش حرف بدی بزنه. همه ما میدونستیم شوهرش تنبله اما هیچوقت از خواهرم اینو نشنیدیم و هیچوقت هم جرات نکردیم اینو بهش بگیم. طوری رفتار میکرد که طوری به شوهرش احترام میگذاشت که ما هم ازش تبعیت میکردیم و میکنیم3. شاید خیلی خودخواه باشم که اینو میگم اما من اگه جای شما بودم از مادرم فاصله میگرفتم. نه بهش زنگ میزدم و نه به دیدنش می رفتم. معنی نداره که آدم انقد دخترشو بچزونه..اصلن تعجب میکنم شوهرتون خونه مادرتون رفت و آمد میکنه ..معنی نداره آدم با کسی رفت و آمد کنه که دوستش نداره. ولی باز هم میگم هر چه که هست در درون شماست. مشکل را اول با خودتون حل کنید و ببینید میخواین با این مسئله شوهرتون کنار بیاین یا میخواین یه عمر حرص بخورین
    سایه روشن عزیزم ممنونم که درکم میکنی. واقعا خساست سخته اما خداروشکر همسرم واسه من خسیس نیست سعی میکنم من هرچی میخوام داشته باشم.
    من هیچوقت بد همسرمو نگفتم و نمیگم همیشه هم بهش احترام میذارم اما مادرم خوب باهاش برخورد نمیکنه واقعا همسرم با وجود همه اذیتا بازم میگه خانوادتن و نمیشه نریم.
    من ارتباط با مادرمو واقعا کم کردم اما خب با تلفنم شده حرفشو میزنه.
    من زندگیمو خیلی دوست دارم همسرمم همینطور تمام سعیمو میکنم راه درست رو برم و زندگیمو حفظ کنم

  13. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    دوستان عزیز واقعا به راهنماییاتون نیاز دارم ممنون میشم به تاپیکم سر بزنید.
    چند روز پیش عموم زنگ زد و گفت باهات حرف دارم، بعد شروع کرد که خانواده تو به کمک نیاز دارن شما الان به عنوان دختر و دامادشون وظیفتونه درکشون کنید( تو پرانتز بگم باور کنید خانواده من اصلا وضع مالی افتضاحی ندارن فشار روشون هست اما محتاج نیستن)، تو نباید فکر کنی اگه همسرت بخوای کمکشون کنه غرورت شکسته میشه چون بین زن و شوهر غرور معنی نداره، پس باید از همسرت بخوای دست پر بره هرچی دیدین کم دارن شما براشون تهیه کنید و طوماری ازین حرفا.
    بعدم میگه وقتی دختری از شوهرش نمیخواد کمک کنه سه حالت داره یا دختره بی توجهه، یا پسره خسیسه، یا اینکه اصلا شوهرش دوسش نداره وگرنه مردی که زنشو دوس داره واسه خوشحال کردنش هرکاری میکنه.
    راستش من هیچ جوابی واسه این حرفا ندارم، وقتی درنهایت پررویی به خودشون اجازه دخالت میدن من باید چه واکنشی داشته باشم؟

  14. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام
    البته که فرهنگ خانواده ها و اقوام مختلف با هم تفاوت داره اما من این که رو که شما وظیفه داشته باشید دست پر به منزل پدریتون برید رو درک نمی کنم. چون که می گید گذر زندگی شون هم وابسته به کمک شما نیست. درستش اینه که خانواده شما از هرچیزی که باعث ایجاد تنش در زندگی شما می شه حذر کنن. لطفا به این صحبت ها و حالت های شمرده شده توجه نکنید که روی احساستون اثر خوبی نخواهد گذاشت. من فکر می کنم اگر شما هیچ واکنشی نشون ندید همه به روال موجود عادت خواهند کرد. بعدها و وقتی دیگه کسی به چشم وظیفه به کمک یا هدیه ی شما نگاه نمی کرد و همسرتون هم به حسن نیت شما در زندگی پی برد می تونید کاری که دلتون می خواد رو برای خانواده تون انجام بدید. یادتون باشه وظیفه اصلی شما حفظ آرامش زندگیش خودتونه و تا جایی که حقی از کسی ضایع نشده در همین راستا تلاش کنید.

  15. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 26 اسفند 02 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1393-2-24
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    7,193
    سطح
    56
    Points: 7,193, Level: 56
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 157
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تنهایی عزیز یک راه حل مفید برای آنکه هم مادرت را راضی کنی و هم از جیب مبارک همسر جان خرخ کنی آن است که برای مادر جان خوراکی درست کنی و ببری
    مثلا کیک یا شیرینی درست کن و ببر هم کم هزینه است و هم مادرت خوشحال می شود


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.