خیلیی به کمکتون نیاز دارم

[roya6]

سلام این بار هم با یه موضوع جدید اومدم و به همدردی و کمکتون خیلی نیازمندم
خانم فرشته مهربان اگه ممکنه به تاپیکم سر بززنید
من تو تاپیکای قبلیم اشاره ای دادشتم که شوهرم تو یک شرکت بزرگ به مدت 8 سال کارمیکرد و مدیر یه بخش از اون شرکت بود اما چون تعدیل نیرو داشتن شوهرم اخراج شد الان یک سال و نیمه که داره بیمه بیکاری میگیره اوایل که اخراج شد خیلی ناراحت نبود چون نمایندگی یه شرکت خارجی رو چند مدت پیش گرفته بود و گفت حالا به این کارم بیشتر میرسم که الان ببه دلیل وضعیت بازار و افزایش نرخ ارز قیمت محصولات خیلی بالا رفته و فروشش کم شده و کاری رو که قبلا به عنوان یه بیزینس بهش نگاه میکرد و امید داشت بهش الان که بعد از یکسال تازه جنساش از خارج اومدن میگه کم کم ابشون میکنم الان مشکل اینجاست که شوهرم بیکار در منزل است و تصمیم داریم که از این کشور بریم و زبان خارجی میخونه و من سر کارم و دوتا بچه من که یکی شش و دیگری یکسال و نیمش هست از صبح تا ساعت 2 دست شوهرم هست من مجبورم کارکنم چون اون حقوق بیکاری جواب زندگی با دو تا بچه و قسط و قرضی رو که داریم نمیده اما من واقعا تحت فشارم کار بیرون کار خونه . بچه داری ظهر که از سرکار میام خونه افتضاحه به قدری شلوغ و ریخت و پاشه شوهرم کمک میکنه اما نه اونقدر که سختی کار من کم ببشه عصر هم بدلیل اینکه دختر کوچیکم بی قراری میکنه مجبورم ببرمشون بیرون که این من رو خیلی خسته میکنه شوهرم هیچ علاقه8 ای به بیرون بردن بچها نداره و میگه اگه میخوای خودت ببر که من هم یه وقتایی خودم مجبور به این کار میشم که از اون ور تمام کارهای خونم میمونه حقیقتش دلم میسوزه وقتی که من سر کارم همش پای تلویزیون و سی دی میزاره بچها رو دیگه دلم نمیاد من هم عصرا بچهها رو پای تلویزیون بذارم خودم به کارام برسم

[roya6]

میخواستم استعفا بدم که بدلیل گرونی و این وضع بیکاری میترسم بعدش پشیمون بشم شوهرم اگه دوتا کار بهش بگم کار سوم رو غر میزنه که چه خبره تا ظهر پای بچها بودم الان هم ایندفعه فرمایشات تو من هم از اینکه میبینه که من چطور دارم هم تند و تند کارا رو میکنم هم به بچها میرسم میبینه که یه دقیقه هم نمیشینم بعد اینجوری میگه خیلی ناراحت میشم و ناراحتی من مصادف هست با بد اخلاقی و کم محلی آقا . یه بار پشت تلفن بهش گفتم حس میکنم تو قدر من رو نمیدونی نمیدوند چه ناراحتی در اوردو چه دعوایی کرد که تازه اونی که قدر نمیدونه تویی نه من.به خدا بریدم راهنماییم کنید یعنی استعفا بدم یکبار به شوهرم گفتم گفت این کار رو نکن هر کس منو میببینه میگه خخیلی ضعیف شدی از این همه کار و بی نظمی و خستگی خسته شدم .بیثشتر از دست شوهرم حرص میخورم اون هم حوصله منو نداره کاملا میفهمم تورو خدا کمکم کنید .تازه کلاس زبان هم باید برم که اصلا وقتش رو نمیکنم چند بار هم بحث داشتیم که برو کار پیدا کن که1- میگه حقوقم رو قطع میکنن و2- اون یه کار مدیریتی میخواد که تو این شرایط بازار اصلا گیرنمیاد 3 - میگه باید یکسال تمام هم و غمم رو بزار م رو زبان که ایشالله از اینجا بریم

[فرزانه 123]

سلام

به نظرم شما یه بار جدی باهاش صحبت کن و بگو انتظار داری که توی کارهای خونه و کارهای بچه ها کمکت کنه. این پیشنهاد رو هم بده که لیستی از کارهارو تهیه می کنی و بین خودت و اون تقسیم می کنی. ببین چی میگه؟

[roya6]

سلام

ممنون فرززانه جان طبق روحیاتی که من ازش سراغ دارم اگه این حرف و بزنم گارد میگیره که مگه من کمکت نمیکنم تو خیلی نمک نشناسی و از این حرفا .تازه باید از دل آقا در بیارم اونم با کلی منت. اخه یه وقتایی ظرف مییشوره یا یه جارو میزنه اما میگم همیشگی نیست و کلا من با دوتا بچه خیلی برام سخته . یه وقتایی هم وقتی بچه بی قراری میکنه و منو میخواد ازش میخوام که یکم بچه رو بگیره تا کارم رو انجام بدم

[میس بیوتی]

ببین به نظرم شما به جای استعفا دادن یه کارگر بگیر هفته ای دو بار بیاد خونت رو‌تمیز عین دسته گل کنه ! هزینش زیاد نمیشه حقوقت هم حفظ میشه و اعصابت هم ارومتر! وقتی همسرت درک نمیکنه و اونقدر منطقی نیست که براش توضیح بدی و‌بفهمه، باید یه کاری کنی که شرایطت بهتر بشه

[Happy.girl.69]

اگه ساعت کاریت تا 2 ظهر هست که خیلی عالیه.
اصلا کم نیار و استعفا نده.
با نظر دوستمون که گفتن کارگر بگیر خیلی موافقم.
درسته مجبوری خرج کنی ولی به آرامشش میارزه به نظرم.

[roya6]

سلام ممنون از شما دوستان عزیز . بهش فکر میکنم . امیدوارم خدا مشکل همه رو حل کنه

[maryam.mim]

رویای عزیز

من هم مثل شما شاغل هستم و درک می کنم چه فشاری بهت وارد می شه اما من بعد از ازدواج به مشاور مراجعه کردم و ایشون حرف خوبی زد. گفت چه اصراری داری هر روز خونه تمیز ومرتب باشه و برق بزنه. چه اصراری داری هر شب شام و ناهار رو خودت آماده کنی. زندگی رو راحت بگیر که راحت بگدره. شام تخم مرغ بخورید هم مقویه هم راحت. نون پنیر سبزی ، سالاد معمولی یه تیکه فیله مرغ سرخ کن بنداز روش . اصلا لارم نیست از سز کار میای خونه لازانیا یا باقالی پلو با ماهیچه درست کنی.
اگر ماشین ظرف شویی داری نیم ساعت وقت بذار ظرفاتو بذار توش که بشوره. اگر نداره یکی دست دو یا قسطی بگرد پیدا کن و بخر خیلی جلو می اندازتت.
در مورد بچه ها چون بچه ندارم نمی تونم راهنماییت کنم اما کار خونه رو کم کن راحت بگیر وسواس فکری به خرج نده هر روز نشور و نساب که اینجوری بهت فشار نیاد. اصلا جارو و دستمال نکش وقتی فردا دوباره خاک می شینه هفته ای یکبار دستمال بکش یا جارو کن اونم بذار واسه 5 شنبه وجمعه.

من این کار رو کردم فشار هام کم شده اما بازم بهتر از قبله. همسرت هم باید درک کنه از یه خانم شاغل نمی شه یه کدبانو مثل خانم های خانه دار انتظار داشت.

در ضمن از حقوقت حتما حتما حتما یه مقدار کنار بذار و خرج خودت کن . زبانت رو هم توی راه شرکت که میری بریز تو گوشیت بخون و گوش بده.

اینا یه سری ترفند بود که واسه خودت تایم بذاری مطمئنا اینجوری زمان بیشتری برای خودت و بچه هات و البته همسرت پیدا می کنی. کمتر غر می زنی و همسرت هم برات حوصله پیدا می کنه.
اینقدر هم لازم نیست به زبون بیاری که کسی قدرت رو نمی دونه والا پای حرف هر کدوم از ما بشینی می بینی هیچکس قدر هیچکس رو نمی دونه. خودت برای خودت زندگی کن و به خودت احترام بذار برای خودت خرج کن و برای خودت زمان بذار. خودت رو فدای زندگی و بچه هات نکن. نمی گم بیخیال بچه هات باش می گم تعادل رو پیدا کن و رعایتش کن.

موفق باشی

[roya6]

سلام ممنون مریم جون ازهمدردی و راهنماییات . حقیقتش من خیلی روی تمیزی خونه حساس نیستم اما کلا بچها و البته شوهرم خیلی مرتب نیستن و هر چیزی رو سر جاش نمیذارن و من از این همه بی نظمی اذیت میشم و اینکه واقعا بچه انرژی و تمام توان آدم رو میگیره و اینکه یکی میخواد فقط مخصوص خودش . وقت و بی وقت هم نداره ایشالله خودت خدا یه بچه خوب بهت میده متوجه میشی. شوهرم خیلی بد غذا هست همه چیزی نمیخوره اما خیلی وقتا شده که حاضری و تخم مرغ خوردیم روی این مسائل اصلا سخت نمیگیره خونه هم کثییف باشه سخت نمیگیره یک وقت خودش تمیز میکنه8 ولی خودم اگر خونم شلخته باشه یا بچها ناهار نداشته باشن حس خوبی بهم دست نمیده . کاش اول ازدواجم میفهمید م که به خوود م ااحترام میذاشتم برای خودم تایم مییگذاشتم اما الان ددیگه وقتش رو ندارم بعد این چیزها عادت خوبه باید از اول عادت میکردم الان خیلی دوست دارم که باشگاه برم اما واقعا نمیشه. بله اگه واسه خودم زمان بذارم حتما کمتر غر میزنم. همش فکر میکنم مادر خوبی برایی بچهام نیستم زیاد باهاشون بازی نمیکنم یه وقت سرشون داد میزنم یا زن خوبی واسه همسرم
بازم ممنون مریم عزیز

[بی نهایت]

سلام دوست عزیز
یک سری به تاپیک فرشته اردیبهشت عزیز بزن، نکاتی توی پست هاست که شما هم می توانید ازش استفاده کنید.
شرایط شما کاملا برای من قابل درکه چرا که شرایط مشابهی را تجربه کرده ام.
چرا ما خانم ها فکر می کنیم با درآمد زایی آون هم از طریق مشاغل و شرایط سخت داریم در حق زندگی مان فداکاری می کنیم و متوقع هستیم درک نمی شویم؟
در حقیقت کاری که ما داریم می کنیم اول از همه داریم به خودمون ظلم می کنیم و بعد از آون در حق همسر و فرزندانمون.
چرا ظلم؟ چون داریم جای نقش ها را عوض می کنیم.
همسرانمون را به ضعف می کشانیم و به صورت غیر مستقیم موجب ایجاد خلاء تامین کنندگی در وجود آنها می شویم. زنانگی هایمان رو به افول می رود و مردهایمان را از حق طبیعی شان که دیدن زنانگی و طنازی همسرانشان است محروم می کنیم.
در حق فرزندانمان مادری نمی کنیم.
جسم و روح خودمان را خسته می کنیم و با فطرت حساس و لطیف و ضعیف خودمان مقابله می کنیم.
دوست عزیز به جای بلند کردن این همه بار سنگین، سعی کن وارد نقش و مسوولیت های خودت باشی.
تا زمانیکه قسط هاتون عقب نیفته محتاج پوشک بچه تون نشید، سفره تون خالی از نان نشه و... همسرتان همچنان به دنبال شغل مدیریتی خواهد بود.

دور نگار چنین شرایطی دیدم به خاطر احساس کمبودها وخلاءها و خانه نشینی های مرد حتی به خیانت هم رسیده و خانم شاکی از اینکه مگر چه کم کاری کرده که مستحق این ظلم هم بوده؟!!
ما خودمون این ظلم را در حق خودمون می کنیم.