به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 12 , از مجموع 12
  1. #11
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 فروردین 02 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1397-2-11
    نوشته ها
    240
    امتیاز
    7,883
    سطح
    59
    Points: 7,883, Level: 59
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    442

    تشکرشده 358 در 165 پست

    Rep Power
    48
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mvaz نمایش پست ها
    سلام خیلی خوبه که دست به خودشناسی زدین. کلا هر چه آگاهی های ما بالاتر بره، تو زندگی بهتر میتونیم تصمیم بگیریم و عمل کنیم.

    فقط یه نکتهبه ذهنم رسید گفتم خدمتتون عرض کنم:

    این خودشناسی رو همراه با هدف جلو ببرید. یعنی اینکه مثلا با هدف بهبود زندگی، چون اگر این شناخت و کلا مباحث روانشناسی رو بدون هدف جلو ببرید، به یک ابزار و اسلحه تبدیل میشه.

    مثلا ممکنه یه روز بگید که ، اه ه ه ه ه ه ه ه ه ه من کی هستم و عمرم رو تلف کردم، یا همسری که مثلا فلان شخصیت روانشناختی رو داری برو رد کارت من بیسار شخصیتم و ....
    سلام مجدد
    اولا خیلی ممنونم که با من همراه هستین. امیدوارم در ادامه راه هم نکات و مطالب خوبتون رو از من دریغ نکنید. چون توی این مقطع که هر ساعت هزار فکر به سرم میاد که همش زاییده مغز ناقصمه، مسلما نکاتی که دوستانی مثل شما مطرح می کنند می تونه خیلی کمک کنه و راههای تازه ای برام روشن کنه.

    اینکه می گم روی خودم متمرکز هستم البته به این معنی نیست که رابطه ام رو با شوهرم کلا فراموش کردم. اتفاقا بعضی از ساعات روز رو دارم به رابطم با شوهرم فکر می کنم. ولی واقعا توی این یه مورد انقد به بن بست رسیدم که فکر کردن بهش هم برام عذاب آوره.

    اینکه فرمودین خودشناسی رو با هدف بهبود زندگی ادامه بدم، راستش دقیق متوجه نشدم. من مشکلات شوهرمو می دونم. مشکل خودم رو هم الان تا حدودی می دونم. البته نه کامل. چون باید بیشتر فکر کنم و مطالعه کنم. ولی بهبود زندگی من شاید این باشه که من این زندگی را ترک کنم. اصلا شاید بهتر بود این زندگی را همون سال اول ترک می کردم. همون موقعهایی که امید داشتم که همسرم تغییر کنه و با سادگی چشمم رو روی حقایق بسته بودم.
    می دونید منظورم چیه؟ می گم اگه مثلا من همین به اصطلاح خودآگاهی رو از سال اول ازدواجم داشتم شاید زودتر به این نتیجه میرسیدم که باید این ازدواج رو ترک کنم. البته شاید هم این خود آگاهی باعث می شد بتونم با همسرم مثل یه رواندرمانگر رفتار کنم و رفتارهاشو اصلاح کنم. که این مورد دوم به نظرم بعیده. البته نمی ئونم. باید بیشتر بهش فکر کنم.
    به نظرم یه خانمی که شوهرش مشکلات شخصیتی داره دو تا راه داره:
    1- بسوزه و بسازه (بدون اینکه خودش رو بشناسه چون اگه خودشو بشناسه دیگه این مورد رو قبول نمی کنه.)
    2- انقد روی خودش کار کنه که تبدیل بشه به یه شخصیت سالم. حالا توی این مرحله دو حالت پیش میاد:
    الف: اگه بخواد زندگیشو با همسرش ادامه بده باید یه سطح هم بالاتر بره و تبدیل بشه به یه رواندرمانگر که هم شوهرشو درمان کنه هم بچه هاشو که از رفتارهای شوهرش آسیب نبینن و هم خودشو بعضی وقتها درمان کنه!!
    ب: طلاق

    یعنی بهبود زندگی در وضعیت نرمال به نظر میرسه مورد دوم از موارد بالا باشه. پس من به هرحال چه بخوام طلاق بگیرم و چه بخوام زندگیمو ادامه بدم باید خودمو بشناسم و از خودم مطوئن باشم.
    حالا تا اینجای کار من به نتیجه فوق رسیدم. ضمن اینکه به این نتیجه هم رسیدم که عزت نفس کمی دارم و دارم با تمریناتی روی خودم کار می کنم.

    اگه جایی فکر می کنید اشتباه می کنم بهم بگین لطفا.

  2. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 فروردین 02 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1397-2-11
    نوشته ها
    240
    امتیاز
    7,883
    سطح
    59
    Points: 7,883, Level: 59
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    442

    تشکرشده 358 در 165 پست

    Rep Power
    48
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mvaz نمایش پست ها
    سلام خیلی خوبه که دست به خودشناسی زدین. کلا هر چه آگاهی های ما بالاتر بره، تو زندگی بهتر میتونیم تصمیم بگیریم و عمل کنیم.

    فقط یه نکتهبه ذهنم رسید گفتم خدمتتون عرض کنم:

    این خودشناسی رو همراه با هدف جلو ببرید. یعنی اینکه مثلا با هدف بهبود زندگی، چون اگر این شناخت و کلا مباحث روانشناسی رو بدون هدف جلو ببرید، به یک ابزار و اسلحه تبدیل میشه.

    مثلا ممکنه یه روز بگید که ، اه ه ه ه ه ه ه ه ه ه من کی هستم و عمرم رو تلف کردم، یا همسری که مثلا فلان شخصیت روانشناختی رو داری برو رد کارت من بیسار شخصیتم و ....
    سلام مجدد
    اولا خیلی ممنونم که با من همراه هستین. امیدوارم در ادامه راه هم نکات و مطالب خوبتون رو از من دریغ نکنید. چون توی این مقطع که هر ساعت هزار فکر به سرم میاد که همش زاییده مغز ناقصمه، مسلما نکاتی که دوستانی مثل شما مطرح می کنند می تونه خیلی کمک کنه و راههای تازه ای برام روشن کنه.

    اینکه می گم روی خودم متمرکز هستم البته به این معنی نیست که رابطه ام رو با شوهرم کلا فراموش کردم. اتفاقا بعضی از ساعات روز رو دارم به رابطم با شوهرم فکر می کنم. ولی واقعا توی این یه مورد انقد به بن بست رسیدم که فکر کردن بهش هم برام عذاب آوره.

    اینکه فرمودین خودشناسی رو با هدف بهبود زندگی ادامه بدم، راستش دقیق متوجه نشدم. من مشکلات شوهرمو می دونم. مشکل خودم رو هم الان تا حدودی می دونم. البته نه کامل. چون باید بیشتر فکر کنم و مطالعه کنم. ولی بهبود زندگی من شاید این باشه که من این زندگی را ترک کنم. اصلا شاید بهتر بود این زندگی را همون سال اول ترک می کردم. همون موقعهایی که امید داشتم که همسرم تغییر کنه و با سادگی چشمم رو روی حقایق بسته بودم.
    می دونید منظورم چیه؟ می گم اگه مثلا من همین به اصطلاح خودآگاهی رو از سال اول ازدواجم داشتم شاید زودتر به این نتیجه میرسیدم که باید این ازدواج رو ترک کنم. البته شاید هم این خود آگاهی باعث می شد بتونم با همسرم مثل یه رواندرمانگر رفتار کنم و رفتارهاشو اصلاح کنم. که این مورد دوم به نظرم بعیده. البته نمی ئونم. باید بیشتر بهش فکر کنم.
    به نظرم یه خانمی که شوهرش مشکلات شخصیتی داره دو تا راه داره:
    1- بسوزه و بسازه (بدون اینکه خودش رو بشناسه چون اگه خودشو بشناسه دیگه این مورد رو قبول نمی کنه.)
    2- انقد روی خودش کار کنه که تبدیل بشه به یه شخصیت سالم. حالا توی این مرحله دو حالت پیش میاد:
    الف: اگه بخواد زندگیشو با همسرش ادامه بده باید یه سطح هم بالاتر بره و تبدیل بشه به یه رواندرمانگر که هم شوهرشو درمان کنه هم بچه هاشو که از رفتارهای شوهرش آسیب نبینن و هم خودشو بعضی وقتها درمان کنه!!
    ب: طلاق

    یعنی بهبود زندگی در وضعیت نرمال به نظر میرسه مورد دوم از موارد بالا باشه. پس من به هرحال چه بخوام طلاق بگیرم و چه بخوام زندگیمو ادامه بدم باید خودمو بشناسم و از خودم مطوئن باشم.
    حالا تا اینجای کار من به نتیجه فوق رسیدم. ضمن اینکه به این نتیجه هم رسیدم که عزت نفس کمی دارم و دارم با تمریناتی روی خودم کار می کنم.

    اگه جایی فکر می کنید اشتباه می کنم بهم بگین لطفا.

  3. کاربر روبرو از پست مفید فرزانه 123 تشکرکرده است .

    الهه زیبایی ها (سه شنبه 14 مرداد 99)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:52 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.