به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 10:02]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    5,852
    سطح
    49
    Points: 5,852, Level: 49
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    161

    تشکرشده 223 در 103 پست

    Rep Power
    34
    Array

    Lightbulb گریه هنگام بیان مشکل و درخواست

    سلام
    31 سالمه
    میخوام یه درخواست بزرگی رو مطرح کنم ولی وقتی بهش فکر میکنم گریه م میگیره
    (موضوع مربوط به کارمه ، تصمیمم اینه که دیگه باهاشون همکاری نکنم )
    سعی میکنم توی خلوتم ، مخاطب رو تصور کنم و حرفامو بهش بگم
    ولی حتی یه کلمه هم نمیتونم به زبون بیارم و شروع میکنم به گریه کردن
    چند سال قبل هم مشکلم رو با همین فرد مطرح کردم و درخواستم رو پذیرفتن ولی موقع مطرح کردن گریم گرفت و نمیتونستم راحت حرف بزنم چون نمیتونستم جملاتم رو کامل بگم
    حالا موضوع (بخاطر شرایطی) خیلی بزرگتره و حتی فکر کردن بهش هم باعث گریه میشه

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 21:38]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    785
    امتیاز
    23,048
    سطح
    93
    Points: 23,048, Level: 93
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 302
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,553

    تشکرشده 1,773 در 731 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام
    یاد چه مشکلی می افتین که گریه اتون میگیره.


    امکان نامه نگاری یا اتوماسیون اداری ندارید؟

  3. 2 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    Happy.girl.69 (جمعه 23 فروردین 98), nahid-111 (شنبه 24 فروردین 98)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 10:02]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    5,852
    سطح
    49
    Points: 5,852, Level: 49
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    161

    تشکرشده 223 در 103 پست

    Rep Power
    34
    Array
    ممنونم که این سوال رو پرسیدین
    خودم بهش فکر نکرده بودم
    احساسات مختلفی دارم که موقع مطرح کردن درخواستم بهم هجوم میارن و باعث گریه م میشن ( حتی حالا که تایپ میکنم)
    - اینکه وقتی اومدم اینجا 24 سالم بود و حالا که میخوام برم 31 . هفت سال اتلاف عمر
    - اینکه مخاطب رو دوست دارم و دلتنگ میشم
    - اینکه بخاطر قطع همکاری عذاب وجدان دارم
    - اینکه میترسم شرایط پیچیده ی کاری باعث بشه بیشتر اینجا بمونم ولی من خسته م

    خب فکر میکنم خلاصه احساساتم میشه: پشیمونی ، دلتنگی ، عذاب وجدان ، بی تحملی

    خیر امکانش رو نداریم

  5. کاربر روبرو از پست مفید nahid-111 تشکرکرده است .

    Mvaz (شنبه 24 فروردین 98)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 21:38]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    785
    امتیاز
    23,048
    سطح
    93
    Points: 23,048, Level: 93
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 302
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,553

    تشکرشده 1,773 در 731 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام

    فکر میکنم کار پیچیده تر از یک گریه کردن باشه.

    به نظر شما تو تصمیم گیری یکم دو دل هستین.

    اینکه میفرمایید برای مخاطب دل تنگ میشید رو اگر لحاظ نکنیم باز هم، همین مشکل رو دارین؟

    از طرفی هم بین دل و عقل گیر کردید، از طرفی تو همون زمینه عقلی هم به نظر مردد هستین.

    من فکر میکنم بیشتر برامون توضیح بدین که مخاطب کیه؟ چرا براش دل تنگ میشید؟ چرا موندن شما براتون آزار دهنده است؟ برای بعد از رفتن برنامه ای دارید؟ اگر هم دوست داشتین از خواسته دفعه قبلی بگید که بعد از مطرح کردن چه اتفاقی افتاد؟

    یا اینکه در خلوت خودتون به طور ریشه ای این موضوع رو حل کنید که:

    1- شما کی هستین؟
    2- هدفتون چیه و به کجا میرید؟
    3- اون مخاطب جایگاهش برای شما چیه؟
    4- ارزشتون چقدره؟ ماندن براتون ارزش بیشتری میاره یا رفتن
    5- بعد از رفتن به چه چیز هایی میرسید و چه چیز هایی رو از دست میدین؟
    6- با موندن به چه چیز هایی میرسید و به چیز هایی نمیرسید؟


    در مورد عذاب وجدان هم چیزی متوجه نشدم، یعنی به محل کار باید وفادار باشید و نمیتونید باشید، یا به شما نیاز دارن؟

  7. 2 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    Happy.girl.69 (شنبه 24 فروردین 98), nahid-111 (یکشنبه 25 فروردین 98)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 10:02]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    5,852
    سطح
    49
    Points: 5,852, Level: 49
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    161

    تشکرشده 223 در 103 پست

    Rep Power
    34
    Array
    منم مثل خیلیای دیگه که بدون پیدا کردن کار جدید ، کارشون رو ترک میکنن از بعدش میترسم
    بیکاری توی این اوضاع و شرایط بد کار
    هیچ معلوم نیست دوباره بتونم کاری پیدا کنم یا نه
    شاید افسرده و بداخلاق شم


    ولی دیگه تحمل ندارم بیشتر توی این کار بمونم
    دلم میخواد بدون دغدغه یه نفس راحت بکشم


    عذاب وجدان دارم چون بهم نیاز دارن بخاطر شرایط پیچیده اینجا بهم وابسته ست و فکر میکنم اگه برم ینی وفادار نیستم
    چیزی که همیشه مانع شده کارمو ترک کنم همین بوده


    مخاطب همسن پدرمه و دلتنگش میشم توی این سالها بهش عادت کردم

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 مرداد 98 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1396-6-04
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    4,103
    سطح
    40
    Points: 4,103, Level: 40
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger Second Class
    تشکرها
    244

    تشکرشده 259 در 139 پست

    Rep Power
    40
    Array
    امکان نداره مرخصی یکی دو ماهه بگیری؟
    یا فکر نمیکنی اگه یکی دو ماه استراحت کنی بتونی دوباره برگردی؟

    من هرجور فکر میکنم نمیدونم چطوری میشه که گریت میگیره، اگه تصمیمت جدی هست و واقعا خسته هستی و فکر میکنی رفتن از این کار باعث بهبود زندگیت میشه، بهتره احساسی بودن رو بزاری کنار.

    یا از الان برنامه بعد از کارت رو بچین و وقتی از کار بیای بیرون و درگیر زندگی و کلاس و ..... بشی کم کم خاطراتت کمرنگ میشه و عادت میکنی به شرایط جدید.


    و نمیفهمم دقیقا چرا میخوای کارو ترک کنی.
    اگه ساعت کارت زیاده، مسیرت دوره یا حقوقت کمه و اونا به تو نیاز دارن و بدون تو کارشون مختل میشه، خُب اونا هم باید یه حرکت بزنن و با تو همکاری کنن.

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 21:38]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    785
    امتیاز
    23,048
    سطح
    93
    Points: 23,048, Level: 93
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 302
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,553

    تشکرشده 1,773 در 731 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام
    با وجود اینکه هنوز متوجه منظور شما نشدیم. ولی فکر میکنم یه مسئله رو باید هممون جدی بگیریم و اون اینه که کار یه مسئله حرفه ای هست و نباید احساسات رو در اون دخیل بدونیم و از همه مهمتر همه با در شغل هامون باید اخلاق مدار باشیم، الان تو کشور پیشرفته به اخلاق بیشتر توجه میکنند، چون میگن یه تخصص رو ممکنه شخصه بعدا با اموزش و تجربه پیدا کنه ولی اخلاق رو نه.
    خوشبختانه شما اخلاق دارین و این نکته مهمیه. ولی باید برای خودتون برنامه داشته باشین و برای کارهاتون ارزش بگذارین. یعنی چی؟
    یعنی اگر قرار من اخلاق محور باشم، باید از این محوریتم احساس رضایت کنم، وقتی دارم فداکاری میکنم از این کار لذت ببرم. اگر رفتاری بینابین داشته باشم که هم بخوام فداکاری کنم و هم لذت نبرم و ازرده بشم نشون میده خودتون و اهدافتون رو نشناختین.

    اگر خودتون رو بشناسید، میفهمید که رفتن بهتره یا ماندن.

    شخصا از لحاظ حرفه ای تمایل دارم تو یه تیم کوچک و محلی کشور بلژیک بسیار موثر و مفید باشم تا برم تو یه تیم رئال مادرید نیمکت نشین بشم.
    و اینکه شما اونجا موثر هستین بسیار جنبه خوبی داره، ممکنه جای دیگه حقوق بالا و شرایط بهتر باشه، ولی عزت نفس و جایگاه شغلی پایین تری داشته باشین و این ارزش رو نباید نادیده بگیرید.

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 10:02]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    5,852
    سطح
    49
    Points: 5,852, Level: 49
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    161

    تشکرشده 223 در 103 پست

    Rep Power
    34
    Array
    دوستان ممنونم از راهنماییتون
    تصممیم جدیه
    Mvaz در مورد نوع احساساتم نوشتم براتون ولی خب مثل اینکه نتونستم منظورم رو برسونم
    بهرحال هر روز حرفامو تمرین میکنم . حتی رو یه کاغذ نوشتم تا منسجم تر و مرتبتر حرفامو بزنم و تمرین کردن کمکم کرده گریه هام قطع بشه
    {اینارو نوشتم که اگه کسی مشکل عجیب منو داره از این روش استفاده کنه}
    هروقت مطمین شدم که موقع بیان خواسته م احساساتی نمیشم موضوعمو مطرح میکنم

  12. کاربر روبرو از پست مفید nahid-111 تشکرکرده است .

    Mvaz (دوشنبه 26 فروردین 98)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.