سلام دوستان من 28 سالمه تقریبا ده ساله ازدواج کردم خداروشکر زندگی خوبی دارم ولی بعضی وقتا در برخورد با مشکلات نمیدونم باید چیکار کنم
اگه دوستان راهنماییم کنن ممنون میشم
شوهرم کارشون باغداری و کشاورزی هست معمولا خیلی کار میکنن اوایل خیلی اذیت میشدم ولی الان تقریبا عادت کردم ولی بعضی وقتا از نبودنشون خیلی ناراحت میشم مخصوصا اگه وقت اضافه اش رو با دوستاش باشه دوست دارم بیشتر با منو بچه هاش وقت بگذرونه نه با دوستاش ، حالا میخوام بدونم این انتظار زیادیه یا نه ؟
اگه بخوام مثال بزنم اینکه دو شب پیش خیلی دیر اومد تقریبا ساعت 3 نصف شب بدون اینکه به من اطلاع بده که کجاست ! در صورتی که اون شب من غذای عالی تدارک دیده بودم تا دور هم باشیم ولی با اینکه بهش گفته بودم منتظریم تا بیای باهم شام بخوریم ساعت 9 اومد غذاشو گرفت گفت میخوام ببرم با دوستم دور هم باشیم من با اینکه ناراحت شدم ولی گفتم باشه عزیزم خوش بگذره ، خلاصه رفت و ساعت 3 نیمه شب اومد وقتی اومد من خیلی ناراحت بودم ازینکه منو بیخبر گذاشته ولی اون طلبکار بود که تو چرا ناراحت میشی من دلیلی نمیبینم هر جا بخوام برم از تو اجازه بگیرم در صورتی که هیچوقت به نظر من اهمیت نمیده و تقریبا هر کاری بخواد انجام میده ، من فقط دوست دارم منو بچه ها توی اولویت باشیم اگه میخواد دیر بیاد یا با دوستاش باشه به من اطلاع بده واقعا این انتظار زیادیه؟ این موضوع گذشتتا فرداش خیلی ناراحت بودم همش فیلم گاه میکردمو گریه میکردم شوهرم هم اصلا نبود ببینه چقدر ناراحتم همش سرکاره شبم که اومد اصلا انگار نه انگار من ناراحتم ،اونم به من بی محلی میکرد تا دیروز ، پیش خودم گفتم ولش کن به خاطر این چیزا اوقاتمونو تلخ نکنم گفتم امروز ولادته کیک درست کردم با یه غذای خوب به خودمم رسیدم ولی وقتی اومد اصلا بهم نگاه نمیکرد منم خیلی معمولی ولی سرد برخورد کردم دوست داشتم اون بیاد از دلم در بیاره ولی حتی بابت غذا ازم تشکر نکرد و رفت خوابید خیلی دلم شکست ولی به روی خودم نیاوردم پیش خودم گفتم شاید فردا صبح اخلاقش عوض بشه ولی امروزم اصلا محل نمیداد بهم تا اینکه دیدم داره میره سرکار دیگه نتونستم تحمل کنم صداش کردم گفتم چیزی شده انقدر ناراحتی ؟ اونی که باید ناراحت باشه منم ! ولی اون گفت اصلا حوصله صحبت ندارم و رفت خیلی دلم شکست واقعا نمیدونم مگه من چیکار کردم
واقعا توقع زیادی دارم]؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)